مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

گراهام فولرو يان لسر، احساس محاصره: ژئو پلتيك اسلام و غرب، ترجمه على‏ رضا فرشچى و على اكبر كرمى (تهران: دوره عالى جنگ سپاه، 1384)

اسلام و غرب، دو واژه با مفاهيم متعدد و متنوع‏ اند. اين تعدد و تنوع معنا پس از پايان جنگ سرد و فروپاشى شوروى سابق كه واژه‏ هاى اسلام و غرب بيشتر بر سر زبان‏ها افتاد، همچنان ادامه يافت. اسلام فى نفسه موجوديتى واحد، به هم پيوسته، منسجم، جامع و متحد ندارد، زيرا با مذاهب مختلف، كشورهاى متعدد، منابع متنوع، اقليم‏هاى متكثرمواجه است. مفهوم غرب نيز همين گوناگونى را دارد.

آيا اين تنوع و گوناگونى اجازه مى‏ دهد كه اصطلاح تقابل اسلام و غرب را مطرح كنيم؟ اصولاً اين تقابل بين كدام مفهوم از اسلام و كدام معنا از غرب در جريان است؟ واقعيت آن است كه عنوان بندى موضوعات ذيل عناوين اسلامى و غربى، روش سازنده و مناسبى براى برخورد با موارد و مسائل واقعى فيمابين جهان غرب و جهان اسلام نيست، چون اين دو واژه دربرگيرنده مناطق بسيار در جهان و تركيبى از مفاهيم، رفتارها و فرهنگ‏هاى متفاوت اند، لذا توصيف و ارائه تعريف اسلام سخت است و هم توصيف و تعريف غرب. با اين وصف، اين واژه‏ ها به هيچ وجه بى معنى نيستند و مى‏ توان آن دو را اين گونه تعريف كرد: اسلام دينى است كه پيروانش را مسلمان مى‏ نامند و مسلمان كسى است كه به اسلام اعتقاد داشته، چه به آن عمل كند و چه نه. غرب نيز به معناى دنياى صنعتى گاه هم به معناى كشورهاى استعمارگر سابق، دشمن مسيحى و يا حتى آمريكا به كار مى‏ رود. اغلب ژاپن و اسرائيل جزيى از غرب به شمار مى‏ آيند.

به استثناى مقدمه كه فصل اول كتاب را تشكيل مى‏ دهد، خلاصه فصول ديگر كتاب به اين شرح است:

 برداشت‏هاى تاريخى غربى‏ ها از اسلام: از آغاز پيدايش اسلام، غرب همواره متأثر از اسلام بوده، اما بررسى جوامع اسلامى از قرون وسطى در مطالعات سياسى و انديشه‏ اى مغرب زمين پديد آمد. در همه اين مطالعات، اسلام هميشه عنصرى بيگانه و عامل تهديد ترسيم شده، لذا در روح و جان اغلب غربى‏ ها ترس ناشى از خشونت مسلمانان موج مى‏ زند. اين نگرانى‏ ها پس از پايان جنگ سرد با روس‏ها و آغاز جنگ سرد غرب با مسلمانان تشديد گرديده، به همين دليل در نگاه غربى‏ ها، اسلام همواره مانعى در برابر استعمار را نوعى تعصب مذهبى و سياسى قلمداد مى‏ كنند. سياست مداران فرانسوى و نخبگان سياست خارجى و امنيتى اين كشور هنوز هم نسبت به مسائل الجزاير كه در آن اسلام به دليل چالش‏هاى عميق سياسى و اجتماعى جان تازه‏ اى گرفته، حساسيت خاصى دارند. دولت‏هاى مغرب زمين طى چند قرن اخير نگران بى ثباتى در سرزمين‏هاى اسلامى بوده‏ اند. ملى گرايى عربى، اسلام گرايى ايرانى، احتمال تحريم نفتى، گروگان‏گيرى اتباع غربى، انعطاف ناپذيرى مسلمانان بنيادگرا در مقابل غرب، ظهور اسلام سياسى، نفوذ انقلاب اسلامى، اقدامات تروريستى از عوامل نگرانى دائمى غرب از سرزمين‏هاى اسلامى و مسلمانان است و اين‏ها، برداشت‏هاى تاريخى غرب را نسبت به اسلام و مسلمانان تشكيل مى‏ دهد. اين برداشت‏هاى تاريخى را مى‏ توان در ترس و خشم خلاصه كرد.

 برداشت‏هاى تاريخى مسلمانان از غرب: مسلمانان از افول تمدن اسلامى در برابر غرب آگاه‏ اند. به علاوه، مسلمانان از تمدن غرب كه به برترى آنان پايان داد، رنجيده خاطرند. پيروان اسلام عقيده دارند غربى‏ ها، تاريخ، تمدن و فرهنگ آن‏ها را ناديده گرفته و آن را زير پاى خويش خرد كرده‏ اند. از ديدگاه مسلمان‏ها، جنگ‏هاى صليبى نماد نيروهاى اشغالگرى بود كه به نام مذهب وارد كشورهاى اسلامى شدند. مسلمانان بازپس‏گيرى اسپانيا از جانب مسيحيان را فجيع‏ ترين شكست خويش مى‏ دانند و از سلطه و استعمار غرب به هواداران محمد نگران اند. تسلط مسيحيت بر مسلمانان به لحاظ اعتقادى برايشان تبعاتى چون شهرنشينى و سكولاريسم به همراه داشت و نيز، اشغال سرزمين‏هاى اسلامى از نظر روان شناختى بر مسلمانان سنگين بود، چون حاصل آن، حداقل دوگانگى مسلمانان  در همه عرصه هاست. مسلمانان دوران استعمار را دوره اضمحلال فرهنگ اسلامى مى‏ دانند، دوره‏ اى كه فرهنگ اروپايى، اسرائيل و تقويم مسيحى بر آنها تحميل شده. امروزه بار ديگر مسلمانان با لشكركشى جديد غرب مواجه‏ اند. هم اينك بسيارى از مسلمانان به حقوق بشر، دموكراسى و صندوق بين المللى پول به عنوان جديدترين ابزارى مى‏ نگرند كه غرب سعى دارد به وسيله آن، نظام مورد نظر خود و در واقع منافع خود را تحت عنوان ارزش‏هاى جهانى بر مسلمانان و جهان سوم تحميل نمايد. به هر روى، مسلمانان خويش را از سراسر دنيا رانده شده، منزوى و در محاصره مى‏ بينند.

 معضلات تحميلى اسلام به غرب: معضلات تحميلى اسلام به غرب متعددند از جمله: ايارن و سودان در تحميل آثار اسلام تندرو و راديكال به غرب نقش ويژه ‏اى دارند. خشونت و سركوب فزاينده در الجزاير و نقض حقوق بشر در مصر براى غرب نگرانى هايى ايجاد مى‏ كند. مهاجرت گسترده مسلمانان به جهان غرب، تأثيرات فراوانى بر جوامع غربى گذاشته است. بخشى از تأثيرات كشورهاى اسلامى بر غرب از طريق مهاجران مسلمان صورت مى‏ گيرد و گاه غربى‏ ها مى‏ گويند مهاجران مسلمان آشوب خاورميانه را با خود به غرب مى‏ آورند.  برخورد غرب با مهاجران مسلمان واكنش كشورهاى اسلامى را در پى دارد. هم چنين، دخالت كشورهاى اسلامى در مسأله بوسنى به زيان غرب تمام شد. درگيرى مسلمانان با مسيحيان در خطوط تماس از ديگر معضلات تحميلى اسلام بر غرب است. مثل مناقشه ارمنستان و آذربايجان. احياى اسلام در كشورهاى تازه به استقلال رسيده تأثيرات مهمى بر دول غربى مى‏ گذارد، زيرا اسلام گرايى در منطقه، روسيه را به تحرك وامى دارد كه اين مسأله، خوشايند غرب نيست. توسعه در جهان اسلام اولويت دارد درحالى كه نسبت به حفظ محيط زيست جهانى نگاه تشريفاتى دارند. كاهش و يا افزايش توليد نفت، ثبات اقتصادى غرب را به خطر مى‏ اندازد. بى‏ ثباتى سياسى امكان سرمايه گذارى غربى در جهان اسلام را كاهش مى‏ دهد. افزون بر آن، سرايت آشوب‏هاى جهان اسلام به جهان غرب، تلاش تركيه براى عضويت در اتحاديه اروپا، گرايش مسلمانان به تسليحات كشتار جمعى و تروريسم اسلام؟! از ديگر معضلات تحميلى اسلام به غرب است.

 معضلات تحميلى غرب به جهان اسلام: جهان اسلام احساس مى‏ كند كه از جوانب مختلف سياسى، نظامى، اقتصادى و… در محاصره غرب است و اين احساس، ريشه‏ هاى متعددى دارد، مانند: غرب اجراى مدرن‏ سازى غربى را در كشورهاى اسلامى دنبال مى‏ كند. كشورهاى اسلامى را تحت فشار قرار مى‏ دهد تا به صلح با اسرائيل تن دهند. به جوامع مسلمان فشار مى‏ آورد كه جهان سازى اقتصادى را بپذيرند و به تجارت آزاد ملحق شوند. غرب كنترل قيمت نفت را تا حدودى در دست دارد. غرب مشكلات متعددى را به مسلمانان مهاجر وارد مى‏ كند كه يكى از آنها تحميل آداب اروپايى به مهاجران مسلمان است. از اين طريق مى‏ كوشد نوع خاصى از اسلام بى خطر را پديد آورد. در واقع، اسلام اروپايى يا فرانسوى يا بومى شده تلاشى است كه غرب براى تحميل نوع ويژه‏ اى از اسلام به عمل مى‏ آورد. مسلمانان در غرب هنوز به لحاظ اجتماعى شهروند به شمار نمى‏ آيند. آن‏ها با غربى‏ها يكسان شمرده نمى‏ شوند و از حقوق يكسان برخوردار نيستند. به آموزش اسلامى مسلمانان مهاجر و به خواسته‏ هاى آن‏ها در مورد ذبح شرعى و تبليغات دينى توجهى نمى‏ شود. بنابراين، مسلمانان خود را در مهد به اصطلاح آزادى در حصارى از سنگ‏هاى سرد مى‏ بينند كه قادر نيستند از آن بگريزند و نه با آسايش و آرامش ذهنى و فكرى در آن به زيست شان ادامه دهند.

 مشكلات دينى در روابط اسلام و غرب: اسلام فى نفسه تا چه اندازه عامل ايجاد اصطكاك است كه در حال حاضر بين جهان اسلام و جهان غيراسلام (غرب) وجود دارد؟ اسلام از عناصر زيادى براى درگيرى با غرب برخوردار است. البته منظور اسلامى است كه در بين مسلمانان وجود دارد نه اسلام واقعى. لذا اين اسلام بايد تغيير كند و تفسير مجددى از آن صورت گيرد. در غير اين صورت، مفاهيمى چون جهاد و كاربرد آن، خصومت دو جهان را تشديد خواهد كرد. بايد پذيرفت كه همه مسلمانان خواهان جهاد عليه غرب نيستند حتى در شيعه كسانى هستند كه با نظرات جهادى امام خمينى رحمه الله مخالف‏ اند.  بسيارى از مسلمانان، غرب را به عنوان يك واقعيت پذيرفته‏ اند و غرب در زندگى آنان، جلوه عينى و ملموس دارد. بنابراين، مردم مسلمان خواهان اسلامى‏ اند كه غرب را دشمن ندارد. به همين جهت، مردم مسلمان با جنبش‏هاى اسلامى به مخالفت برخاسته‏ اند و نيز با دولت‏هاى اسلامى كه در برابر غرب انعطاف زيادى نشان مى ‏دهند. در مجموع، اسلام به عنوان يك دين، مسأله ساز نيست. آنچه به تعارض غرب و اسلام مى‏ انجامد، برداشت و استفاده غلط از اسلام است. در نتيجه، مسلمانان با غرب مشكل ندارند، بلكه آنانى كه به بهره‏ بردارى افراطى و تفريطى از اسلام دست مى‏ زنند، واكنش مسلمانان را به خود برمى‏ انگيزانند. مردم مسلمان با اسلامى كه غرب مى‏ خواهد و آن همان اسلام متعادل است مخالفتى ندارند. پس غرب بايد بكوشد اسلام معتدل را ترغيب و تشويق نمايد.

 عوامل همبستگى و درگيرى در جهان اسلام و تأثير آن بر غرب: نارضايتى عميق داخلى مسلمانان از دولت‏هاى اسلامى، تحقير جهانى مسلمانان از سوى غرب چون حمايت از صرب‏ها در مقابل مردم بوسنى و تأكيد جنبش اسلامى بر وحدت از عوامل همبستگى مسلمانان است. از ديگر عوامل همبستگى عبارتند از: احساس تهاجم فرهنگى غرب عليه مسلمانان، محدودسازى مهاجرت مسلمانان به غرب، تبعيض اجتماعى عليه مسلمانان در غرب، تلاش غرب براى ممانعت ازتحقق آرمان‏هاى اسلامى از قبيل برخوردارى مسلمانان از يك نماينده در شوراى امنيت سازمان ملل متحد. عوامل مخل همبستگى نيز عبارتند از: تضادهاى نژادى، تعارض‏هاى مذهبى، اختلافات مرزى، شكاف طبقاتى و ترس كشورهاى اسلامى از همديگر. غرب خواهان همبستگى اسلامى به ويژه اتحاد گروه‏ هاى بنيادگراى اسلامى نيست و بايد بكوشد بدون ايجاد حساسيت مانع از آن شود. جنبش‏هاى اسلامى به دليل توانايى در ترور، ظرفيت بالا در بى ثبات كردن رهبران دولت‏هاى اسلامى، حمايت از ساير جنبش‏هاى بنيادگرا، خطرناك‏تر از حكومت‏هاى اسلامى اند. راه برخورد با جنبش‏هاى اسلامى، تغيير در سياست انعطاف‏ ناپذير آنان و منزوى كردن عناصر افراطى آن و دخالت دادن آنان در امور حكومتى است. در آن صورت، از افراطى بودن آنها كاسته مى‏ شود. جنبش‏هاى اسلامى در پى اتحاد با كشورهاى غير اسلامى اند. در اين راه، ايران و كمتر از آن سودان كه از مفهوم مستضعفان حمايت مى‏ كنند، نقش برجسته‏ اى دارند مسائلى از اين دست، بر امنيت و منافع ملى غربى‏ ها تأثير منفى و گاه جبران‏ ناپذير مى‏ گذارد.

ابعاد و مناطق رويارويى اسلام و غرب: تمدن هايى كه با اسلام مرز مشترك دارند، هندويى، بودايى، كنفوسيوسى و البته اغلب مسيحى اند. ميل به جدا دشن از مناطق غير مسلمان، تلاش براى گسترش حاكميت اسلامى و مسيحى، بدبينى طرفين نسبت به امپراتورى‏ هاى اسلامى و مسيحى گذشته و مسأله اقليت‏هاى مذهبى از جمله مواد منازعه اسلام و غرب است. در بالكان درگيرى مسلمانان بوسنى با مسيحيان كروات، در آسياى ميانه منازعه آذربايجان با ارمنستان و مناقشه روسيه با چچن، ماهيت مذهبى دارد. در برخى از جاها مثل درگيرى روسيه با قزاقستان، ماهيت مذهبى ندارد ولى بعدها ممكن است ماهيت مذهبى پيدا كند. مسلمانان اويقور و هوى‏ چين نمى‏ خواهند در جامعه چينى هضم شوند. برخى احزاب هند از تهديد اسلامى در جامعه هند سخن مى‏ گويند. در اندونزى جدالى بين ايدئولوژى رسمى سكولار و ايدئولوژى غير رسمى اسلامى در جريان است. در ديگر جوامع داراى مسلمان آسياى جنوب شرقى بين اسلام و غير اسلام رقابت وجود دارد. مسلمانان در آفريقا به ويژه در سودان با روح گرايان مواجه‏ اند. در نيجريه، اوگاندا و اتيوپى بين مسلمانان و مسيحيان رقابت مشاهده مى‏ شود. اسلام در چند دهه گذشته رشد چشمگيرى در همه جاى جهان داشته بنابراين خط گسل جهان اسلام با جهان غير اسلام به ويژه جهان مسيحى (غربى) بسيار زياد و متنوع است.

ماهيت منازعه بين مسلمانان و مسيحيان: اگرچه اسلام به عنوان دين شمشير شناخته مى‏ شود ولى جنگ در تاريخ آن كم و اندك بوده و امروزه با كم رنگ شدن و كم اهميت شدن جهاد، جنبه نظامى اسلام كاهش يافته ولى اسلام همچنان نظامى‏ ترين دين بزرگ جهان است. نگرش مسلمانان نسبت به استفاده از زور نه تنها برگرفته از سنت مذهبى بلكه حاصل از شرايطى است كه كشورهاى مسلمان با آن مواجه‏ اند. مسلمانان بيش از آن كه با غرب درگير باشند درگيرى‏ هاى داخلى و درونى دارند. مسلمانان در درگيرى‏ هاى احتمالى با غرب به دنبال سلاح‏ هاى دوربرداند ولذا ماهيت درگيرى در حال تغيير است. با اين وصف، آمريكا به عنوان مهمترين تضمين كننده امنيت برخى كشورهاى اسلامى باقى مانده است. به علاوه، كشورهاى اسلامى زيادى چون تركيه و مراكش به جاى باقى ماندن در جناح كشورهاى اسلامى بيشتر پل نظامى غرب بر اسلام اند. سازمان ملل متحد هم به مهم‏ترين ارگان مشروعيت بخشى به مداخلات غرب در جهان اسلام تبديل شده ولى مسلمانان نقش كمترى در جريان عمليات براى صلح سازمان ملل متحد حتى در كشورهاى اسلامى دارند زيرا آنها توان كمى در اين باره دارند و بدون پشتيبانى نيروهاى نظامى غرب نمى‏ توانند اين اقدام را انجام دهند.

 نتيجه‏ گيرى: به رغم رقابت تاريخى بين اسلام و مسيحيت، اين دو هيچ نقطه برخوردى تا كنون نداشته‏ اند ولى در دهه آينده اسلام به دلايل زير در روابط شرق و غرب به نقطه برخورد تبديل مى‏ شود. به بيان ديگر، افزايش وخامت در كشورهاى اسلامى و تأثير تحريم، تحقير، فشار، قطع روابط غرب عليه دول اسلامى مى‏ تواند اسلام را به معارضه برانگيزد. بدون اين مسائل هم، نقش اسلام سياسى در كشورهاى اسلامى رو به رشد است لذا غرب با جنبش‏هاى اسلامى بيشتر مشكل دارد تا دولت‏ها. يعنى با اسلام سياسى. اسلام سياسى سعى دارد توان كشورهاى اسلامى را در مقابل غرب افزايش دهد و در اين راه به سوى سلاح‏هاى هسته‏ اى هم كشيده مى‏ شود. بى‏ ثباتى در جهان اسلام به قدرت جنبش‏هاى اسلامى مى‏ افزايد آنان حتى به خطوط نفتى دسترسى دارند. آمريكا براى جلوگيرى از نفوذ جنبش‏هاى اسلامى بايد به دولت آن كشورها كمك كند تا در مقابل جنبش‏ها قوى گردد و حتى بايد باب مذاكره با آنان را بگشايد، از انتقاد از اسلام تندرو دست بردارد و ارتباط نزديك‏ترى با آن‏ها پيدا كند. و به گونه‏ اى عمل نمايد كه مقابله باآن‏ها به مقابله با اسلام تلقى نشود. در واقع، هم اينك غرب با اسلام سياسى در تضاد است نه با اسلام‏هاى ديگر.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *