هیچ کس مانند فاطمه زهرا(س) عمق و ژرفاى امامت را نشناخت و هیچ فردى چون او در راه تبیین امامت و شناسایى آن و دفاع از امام خویش تلاش نکرد. او از طرق مختلف براى دفاع از امامت امامان بر حق، سعى و کوشش کرد، گاه با بیان خطبه هاى غرّا و روشنگرانه عظمت و فضیلت مقام امامت و شخص امام على(ع) را آشکار ساخت گاه با منطق و استدلال امامت دوازده امام را به اثبات رساند و فواید و مزایاى بى شمار آن را برشمرد و گاه براى اثبات امامت امام على(ع) به محاجّه و دفاع پرداخت و آنجا که لازم دید، براى دفاع از امام خویش، جان خود را به خطر انداخت تا آنجا که اوّلین شهید راه امامت و دفاع از آن لقب گرفت.
آنچه پیش رو دارید، نگاهى است به انواع دفاع هاى فاطمه(س) از اصل امامت و امامت امامان دوازده گانه و دفاع از شخص على(ع) تا پاى جان.
تبیین جایگاه رفیع امامت
از بهترین شیوه هاى دفاع این است که مردم را نسبت به جایگاه و عظمت یک امر مهم آشنا سازیم. فاطمه زهرا(س) از این شیوه بهترین بهره ها را برد و در قالب هاى مختلف، عظمت و جایگاه رفیع و بلند امامت را بیان کرد.
1. نقش محورى امامت
یکم: همچون کعبه
حضرت فاطمه(س) فرمود: «مَثَلُ الاِمامِ مَثَلُ الکَعبَة اِذتُؤتى وَ لاتَأتى؛(1) مثل امام، مانند کعبه است که باید مردم (براى طواف) به سراغش بروند نه اینکه کعبه به سراغ مردم برود.»
دوم: محور عرفان و معرفت
آن حضرت فرمود: «و هو الامام…قطب الاقطاب؛(2) او امام است…و مرکز توجّه همه عارفان(و خداپرستان) مى باشد.»
سوم: وارث پیامبران
در این باره فاطمه زهرا(س) فرمود: «نَحنُ وَسیلَتُهُ فى خَلقِه وَ نحن خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدسِهِ وَ نَحنُ حُجَّتُهُ فى غَیبِهِ وَ نحن وَرَثَة اَنبیائِه؛(3) ما (اهل بیت) وسیله ارتباط خدا با خلق او و برگزیدگان خدا و محل قدس او و حجّت آشکار او و وارثان انبیاى او هستیم.»
در حدیث فوق، به چهار نقش محورى امامت اشاره شده است: واسطه بین خلق و خالق، جایگاه برگزیدگان الهى، حجّت و خلیفه خدا در روى زمین، و وارث انبیاى الهى.
2. فلسفه و رهاورد امامت
یکم: نظم و اتحاد امّت
حضرت زهرا(س) در اینباره فرمود: «فَجَعَلَ اللّهُ…طاعَتَنا نِظاماً لِلملةِ وَ اِمامَتَنا اَماناًلِلفُرقَة؛(4) خداوند اطاعت و پیروى ما (اهل بیت) را سبب برقرارى نظم (اجتماعى) براى امّت (اسلامى) و امامت و رهبرى ما را (عامل وحدت) در امان ماندن از تفرقه قرار داده است.»
و در جاى دیگر فرمود: «اَمَا وَ اللّهِ لَو تَرَکُوا الحَقَّ عَلَى اَهلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِترَةَ نَبیّهِ لَمَا اختَلَفَ فِى اللّهِ اثنَان؛(5) به خدا سوگند! اگر حق(امامت) را به اهلش واگذار مى کردند و از عترت و رسول خدا(ص) اطاعت مى کردند، دو نفر هم درباره خدا(و حکم او) اختلاف نمى کردند.»
این حدیث بیان مى کند که امامت امامان بر حق، نه تنها وحدت اجتماعى و سیاسى امت اسلامى را در پى دارد، بلکه وحدت اعتقادى جهان را نیز مى توانست در پى داشته باشد که متأسفانه نگذاشتند بشریت از این سعادت برخوردار شود.
دوم:نعمت دائمى، نجات ابدى و عدالت اجتماعى
فاطمه زهرا(س) فرمود: «أبوا هذه الأمّة محمّدٌ و علىّ یقیمان أودهم و ینقذانهم من العذاب الدّائم ان أطاعوهما و یبیحانهم النّعیم الدّائم ان وافقوهما؛(6) محمد(ص) و على(ع) دو پدر امت(اسلامى) مى باشند که کجی هاى آنان را راست (و انحرافات را اصلاح) مى کنند. اگر مردم آن دو را اطاعت کنند، از عذاب دائمى نجاتشان مى دهند و اگر موافق و همراه آن دو باشند، نعمت هاى پایدار(الهى) را ارزانیشان دارند.»
آن حضرت در بخشى از خطبه اى که در جمع زنان مهاجر و انصار ایراد کرده، مى فرماید: «به خدا سوگند! اگر پاى در میان مى نهادند و على(ع) را بر زمام امور که پیغمبر(ص) برعهده او نهاده بود، مى گذاردند و این حجت واضح را پذیرا مى شدند، ایشان را به آسانى به راه راست مى برد و حق هر یک را به او مى سپرد، چنان که کسى زیانى نبیند و هر کس میوه آنچه کشته است، بچیند. این شتر را سالم به مقصد مى رساند و حرکتش براى کسى رنج آور نبود و تشنگان عدالت را از چشمه سرشار و زلال حقیقت سیراب مى کرد؛ چشمه اى که آب زلال آن فوّاره زنان از هر طرفى جارى است و هرگز رنگ کدورت نپذیرد.»(7)
اثبات امامت امامان و تعیین مصداق آن
حضرت فاطمه(س) در کنار تبیین جایگاه رفیع امامت، مصداق واقعى و حقیقى امامان را نیز بیان فرموده و با نام و نشان، امامت آنان را اثبات نموده است که در ادامه به مواردى اشاره مى شود:
1. دوازده امام (ع) در صحیفه فاطمه(س)
مطالب صحیفه حضرت زهرا(س) جزء اسرار الهى بوده فقط در اختیار اهل بیت پیامبر(ص) قرار داشت. اما برخى اصحاب همچون جابربن عبداللّه انصارى با اجازه حضرت فاطمه(س) از برخى مطالب کلى و یا موردى آن تا حدودى اطلاع پیدا کرده بود.
جابر نقل مى کند: «خدمت حضرت زهرا (س) رسیدم و صحیفه اى نورانى دیدم. پرسیدم: این چه کتابى است؟ فرمود: «هَذَا اللَّوحُ أَهدَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الَى رَسُولِهِ فِیه اِسمُ أبِى وَ اسمُ بَعلِى وَاسمُ ابنَىَّ وَ أَسمَاءُ الأَوصِیاءِ مِن وُلدِى فَأَعطَانِیهِ أَبِى لِیَسُرَّنِى بِذلِک؛این لوح و کتاب را خداوند به پیامبرش(ص) اهدا کرد که در آن نام پدرم و شوهرم و اسم دو پسرم و اسامى جانشینان پیامبر(ص) از فرزندان من مى باشد. رسول خدا(ص) آن را به من عطا فرمود تا به وسیله آن خوشحالم کند.»
جابر گفت: دوازده نامى که در این کتاب است، چه کسانى مى باشند؟ فرمود: «هذه أسماء الأوصیاء أوّلهم ابن عمّى و أحد عشر من ولدى آخرهم القائم؛اینها نامهاى جانشینان پیامبرند. اول آنها پسر عمویم(على) و یازده نفر دیگر از نسل من هستند که آخرین آنها قائم (آل محمد(ص)) است.» جابر مى گوید: درست دقت کردم دیدم نام محمد در سه جا و نام على در چهار مورد ثبت شده است.»(8)
در روایت دیگر آمده که: «فیها أسماء الأئمّة من ولدى؛(9) در این صحیفه اسامى امامان از فرزندان من مى باشد.»
در روایت سومى، حضرت زهرا(س) مى فرماید: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «عَلِىٌّ خَیرُ مَن أُخَلِّفُهُ فِیکُم وَ هُو الاِمامُ وَ الخَلِیفَةُ بَعدِى وَ سِبطاىَ وَ تِسعَةٌ مِن صُلب الحُسَینِ أَئِمَّةٌ أبرَار لَئِنِ اتَّبَعتُمُوهُم وَجَدتُمُوهُم هادِین مَهدِیِّینَ وَ لَئِن خَالَفتُمُوهُم لَیَکُونُ الاختِلافُ فِیکُم اِلَى یَوم القِیامَة؛(10) على بهترین کسى است که او را جانشین خود در میان شما قرار مى دهم. على(ع) امام و خلیفه بعد از من است و دو فرزندم (حسن و حسین(علیهما السلام)) و نه نفر از فرزندان حسین(ع) پیشوایان و امامان پاک و نیکاند که اگر از آنها پیروى کنید، آنان را هدایتگر و هدایت شده مى یابید و اگر آنان را مخالفت کنید، تا روز قیامت (بلاى تفرقه و) اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»
2. تبیین امامت برخى امامان
حضرت زهرا(س) علاوه بر اینکه به صورت کلى دفاع از امامت دوازده امام نموده و امامت آنها را تبیین کرده است، گاه به صورت موردى و بخاطر اقتضاى زمان، امامت برخى از آنها را بیشتر و به صورت خاص مورد تأکید قرار داده است.
از جمله درباره على(ع) که امام زمانش بوده و مسئله امامت او جنبه زیربنایى داشته، مطلب را بیشتر تأکید فرموده است که به نمونه هایى اشاره مى شود:
1. آن حضرت فرمود: «انسیتم قول رسول اللّه یوم غدیر خمّ من کنت مولاه فعلىّ مولاه و قوله(ص) انت منّى بمنزلة هارون من موسى؛(11) آیا فراموش کردید سخنان رسول خدا(ص) را در روز غدیرخم (که فرمود): هر که من مولا و رهبر او مى باشم، على(ع) مولاى اوست؟ و این سخنش (که فرمود):(یا على!) موقعیت تو نسبت به من، همانند موقعیت هارون به موسى است.»
حضرت زهرا(س) در برابر یکى از نادانان مدینه که خفّاش صفت در برابر آفتاب وجود امام على(ع)، زبان به سرزنش گشوده بود، فرمود: «و هو الامام الرّبّانى و الهیکل النّورانى قطب الاقطاب و سلالة الاطیاب النّاطق بالصّواب نقطة دائرة الامامة و أبو بنیه الحسن و الحسین الّذین هما ریحانتى رسول اللّه سیّدى شباب اهل الجنّة؛(12) او (على) امام ربانى و الهى، و هیکلى نورانى، مرکز توجه همه عارفان (و خداپرستان) و فرزندى از خاندان پاکان، گوینده به حق و روا، مرکز و نقطه دایره امامت و پدر حسن و حسین، دو دسته گل پیامبر(ص) و دو سرور و بزرگ جوانان اهل بهشت است.»
دفاع جانانه از على (ع)
حضرت زهرا(س) بیشترین دفاع را از امامت شخص امیر مؤمنان على(ع) به عنوان امام زمان خویش و به عنوان خلیفه بلافصل پیامبراکرم(ص) و سنگ زیرین و بنیادین امامت داشته است که این دفاع ها را مى توان در چند بخش بیان نمود:
یکم: تثبیت و تبیین امامت على(ع)
در بخش هاى پیشین به این نوع دفاع از امامت اشاره شد.
دوم: بیان فضایل و سابقه پر افتخار على (ع)
نوع دیگر دفاع آن حضرت از شخص على(ع) این بود که در موارد لازم سابقه طولانى و فضایل بىشمار او را گوشزد مى کرد. گفتنى است که بیان فضایل یک فرد آن گاه مؤثر مى افتد که خود گوینده به آن معتقد باشد. بسیارند کسانى که فضایل على(ع) را به زبان آوردند، ولى در عمل و رفتار خود به آن اقرار و پایبندى نداشته اند، ولى حضرت زهرا(س) با تمام وجودش معتقد و معترف به فضایل على(ع) بوده است.
روزى پیامبراکرم(ص) در یک جلسه خانوادگى به ارزش هاى على(ع) اشاره فرمود و شدّت محبت و ارادت قلبى خود را نسبت به على(ع) براى دخترش فاطمه(س) اظهار کرد. فاطمه(ع) گفت: «و الّذى اصطفاک و اجتباک و هداک و هدى بک الامّة لازلت مقرّةً له ما عشت؛(13) سوگند به خدایى که تو را (به رسالت) برگزید و انتخاب کرد و تو را هدایت نمود و به وسیله تو امت را نیز هدایت کرد! همواره من به (ارزش ها و فضایل) او معترف(و معتقد) بوده ام.
اما در بیان فضایل على(ع) نیز حضرت زهرا(ع) از زبان پیامبراکرم (ص) نقل نموده که فرمود: «علىٌّ خیر من أخلّفه فیکم؛(14) على(ع) بهترین کسى است که او را در میان شما جانشین قرار دادم.»
در بخشى از خطبه معروف خود در مسجد مدینه درباره سابقه درخشان على(ع) فرمود: «کلّما أوقدوا ناراً للحرب أطفأها اللّه، أو نجم قرنٌ للشّیطان و فغرت فاغرةٌ من المشرکین قذف أخاه فى لهواتها فلا ینکفى حتّى یطأصماخها باصمخه و یخمد لهبها بسیفه مکدوداً فى ذات اللّه، و مجتهداً فى أمر اللّه، قریباً من رسول اللّه سیّد أولیاء اللّه مشمّراً ناصحاً، مجدّاً کادحاً لاتأخذه فى اللّه لومة لائمٍ و أنتم فى رفاهیةٍ من العیش؛(15) (پس از بعثت رسول خدا(ص)) هرگاه مشرکین آتش جنگ بر افروختند، خدا آن را خاموش کرد و هرگاه شیطان سربرداشت یا مشرکى از مشرکین ندا داد یا یورش آورد، رسول خدا(ص) برادرش(على(ع)) را در کام سختیها و شعله ها مى انداخت. و على(ع) بر جاى ننشست تا بر سر و مغز مخالفان کوبید و با شمشیر، مشکلات و تهاجمات را از سر راه(اسلام) برداشت. او (على(ع)) رنج ها را براى خدا تحمّل نمود و در تحقق امر الهى تلاش کرد. یار نزدیک رسول خدا(ص) و بزرگ و سرور دوستان خدا بود.
(همواره) دامن همّت به کمر زده، نصیحتگر، تلاشگر و کوشا بود. در راه خدا از سرزنش سرزنش کنندهاى بیم به خود راه نداد، در حالى که شما (مردم) در رفاه و آسایش زندگى آرمیده بودید.»
سوم: تبیین غصب خلافت على (ع)
در روزگارى که دیگران به شدّت بر اوضاع مسلّط بودند و اجازه مخالفت و نفس کشیدن به کسى نمى دادند، حضرت زهرا(س) با تمام قدرت به دفاع از حق غصب شده و پامال شده على(ع) برخاست و صریحاً فریاد کشید که خلافت از على(ع) غصب شده است.
1. از حضرت صادق(ع) نقل شده است که حضرت فاطمه(س) بعد از پیامبر(ص) این گونه از دست امّت بى تفاوت شکوه نمود: «اللّهُمَّ إلَیکَ نَشکُو فَقدَ نَبِیِّکَ…وَ مَنعَهُم إیَّانَا حَقَّنَا الَّذِى جَعَلتَهُ لَنَا فِى کِتابِکَ المُنزَلِ عَلَى نَبِیِّکَ المُرسَل؛(16) خدایا! به سوى تو شکایت مىکنیم به خاطر اندوه از دست دادن پیامبرت… و اینکه ما را از حقّمان باز داشتند، همان حقّى که در کتاب نازل شده بر پیامبرت، براى ما قرار دادى.»
ناله هاى حضرت به گونه اى بود که در مدینه منتشر مى شد و غاصبان به شدّت از آن به خشم مى آمدند و مانع گریه هاى آن حضرت مى شدند.
2. از حضرت زهرا(س) در حالى که در احد بر مزار حضرت حمزه(ع) عزادارى مى کرد، پرسیدند: چرا مردم بر ضد شما و على(ع) هجوم آوردند و حق مسلّم شما را غصب کردند؟ حضرت فاطمه(س) در پاسخ فرمود: «لکنّها أحقادٌ بدریّةٌ و تراتٌ احدیّةٌ کانت علیها قلوب النّفاق مکتمنةٌ لامکان الوشاة فلمّا استَهدف الأمر أرسلت علینا شآبیب الآثار؛(17) این همه کینه توزی ها از (جنگ) بدر و انتقام جوییها از (جنگ) احد است که در دل هاى منافقان پنهان بود. پس زمانى که به هدفشان از امر (حکومت) رسیدند، تمام کینه ها و حسادت ها را بر ما فرو ریختند.»
3. ام سلمه مى گوید: خدمت حضرت زهرا(س) رسیدم و پرسیدم: اى دختر رسول خدا! شب را چگونه صبح کردى؟ حالت چگونه است؟ فرمود: «أصبحت بین کمدٍ و کربٍ فقد النّبى و ظلم الوصىّ هتک و اللّه حجابه من أصبحت إمامته مقتضبة على غیر ما شرع اللّه فى التّنزیل و سنّها النّبىّ فى التّأویل؛(18) صبح کردم در میان حزن شدید و اندوه عظیم، در حالى که پیامبر(ص) از دست رفته و وصىّ او مظلوم واقع شده است. سوگند به خدا! حشمت و عظمت آن کس دریده و نابود شد که بر خلاف حکم خدا در قرآن و سنّت و سفارش پیامبر(ص) در تأویل و تفسیر قرآن، حق امامت او را غصب کردند و به دیگران سپردند.»
4. آن گاه که تصمیم گرفتند به خانه ولایت هجوم برند، حضرت زهرا(س) کنار در ورودى منزل خطاب به مردم کوچه و بازار فرمود: «لا عهد لى بقومٍ حضروا اسوء محضراً منکم…لم تستأمِرونا و لم تردُّوا لنا حقّا کانّکم لم تعلموا ما قال یوم غدیر خمّ؛ من ملّتى را مثل شما نمى شناسم که این گونه بد برخورد باشند… از ما فرمان نخواستند و حق (مسلّم) ما را باز نگرداندید. گویا از آنچه رسول خدا(ص) در روز غدیر خم فرمود آگاهى ندارید؟». و در ادامه فرمود: «و اللّه لقد عقدله (على(ع)) یومئذٍ الولاء لیقطع منکم بذالک منها الرّجاء و لکنّکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیّکم…؛(19) در آن روز ولایت(و رهبرى) را براى او (على(ع)) منعقد کرد (و از مردم بیعت گرفت) تا امید شما(فرصت طلبان) به خلافت قطع گردد ولکن شما رشته هاى پیوند(معنوى) میان خود و نبى خود را قطع کردید.»
در این سخنان، حضرت به صورت علنى و در جمع مردم و با حضور دیگران صراحتاً از زیر پا گذاشتن حق على(ع) سخن به میان آورده است.
5. حضرت فاطمه(س) تا آخرین لحظه براى دفاع از على(ع) پاى فشرد و لذا در بخشى از وصیّت نامه آن حضرت مى خوانیم: «لاتصلّ علىّ أمّةٌ نقضت عهد اللّه و عهد أبى رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فى أمیر المؤمنین علىّ علیه السلام، و ظلمونى حقّى…أُذَکّرهم باللّه و برسوله ألّا تظلمونا و لا تغصبونا حقّنا الّذى جعله اللّه لنا، فیجیبونا لیلاً و یقعدون عن نصرتنا نهاراً؛(20) امّتى که عهد و پیمان خدا و پدرم رسول خدا(ص) را درباره (ولایت) امیرمؤمنان على(ع) شکستند و نسبت به حق من ظلم کردند، بر پیکر من نماز نگزارند… و آنهایى که نسبت به خدا و رسولش تذکّر و هشدار مى دادم که در مورد ما (اهل بیت) ظلم روا مدارید! و حق مسلّمى را که خدا براى ما قرار داده است، غصب نکنید! در تاریکى شب جواب مساعد مى دادند(که شما را یارى مىکنیم) و در روز روشن دست از یارى ما بر مىداشتند،(نیز) حق ندارند بر من نماز گزارند.»
راستى که این عمل بانو ماندگارترین سندى است بر علیه غاصبان و زیباترین حرکتى است در افشاگرى و بروز چهره منافقان.
چهارم. گریه بر مظلومیّت على (ع)
گفتنى است حضرت زهرا(س) پیش از رحلت پیامبراکرم(ص) از مصائب على(ع) و مظلومیت او سخت نگران بود و زمانى که پیامبراکرم(ص) از انبوه مصائب و مشکلات على(ع) پس از خود خبر داد فرمود: «إنّ زوجک یلاقى بعدى کذا و کذا؛ همسرت بعد از من چنین و چنان (مصائب و مشکلات) را ملاقات مى کند.»
حضرت زهرا(س) با یک دنیا نگرانى عرض کرد: «یا رسول اللّه ألا تدعو اللّه أن یصرف ذلک عنه؛ اى رسول خدا! آیا از خداوند نمىخواهى که این مشکلات را از على(ع) دور کند؟» فرمود: «چرا، امّا چاره اى جز این نیست، زیرا انسان ها آزادند و از نعمت اختیار و آزادى سوء استفاده مى کنند.»(21)
و در هنگامى که مصائب على(ع) شروع شد و خلافت او غصب گردید، یکى از شیوه هاى دفاعى حضرت فاطمه(س) گریه بر مظلومیت على(ع) بود. آن حضرت بعد از رحلت پیامبر(ص) گریه مىکرد و مى فرمود: «…من لعلىّ أخیک و ناصرالدّین؛(22)کیست (یاور) براى على(ع) آن یارى کننده دینت.»
در واپسین روزهاى زندگى نیز به شدت گریه مى کرد که على(ع) از راز آن پرسید، و او پاسخ داد: «أبکى لما تلقى بعدى؛(23) به خاطر آنچه پس از من به تو خواهد رسید، گریه مى کنم.»
پنجم. سرزنش مردم
فاطمه زهرا(س) در بخشى از سخنان خود در جمع زنان مهاجر و انصار فرمود: «فقبحاً لفلول الحدّ و قرع الصّفاة؛ چه زشت است کندى شمشیرها و سستى و بازیچه بودن مردانتان!.»
و ادامه داد: «ویحهم أنّى زعزعوها عن رواسى الرّسالة و قواعد النّبوّة و الدّلالة و مهبط الرّوح الأمین…؛ واى بر آنان! چرا خلافت را از مرکز رسالت و پایههاى نبوت و راهنما و مهبط وحى جبرئیل(ع) بیرون بردند!»
«و ما الّذى نقموا من أبى الحسن نقموا منه و اللّه نکیر سیفه…؛(24) چه باعث شد که (با على(ع) کینه توزى کردند و) از ابى الحسن انتقام گرفتند؟(آرى) به خدا! انتقام گرفتند به خاطر سوزش تیغ او (و پایدارى او).»
و در بخشى از خطبه معروف خود در مسجد خطاب به انصار فرمود: «یا معاشر الفتیة و أعضاد الملّة، و أنصار الاسلام، ما هذه الغمیزة فى حقّى، و السّنة عن ظلامتى، اما کان رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله أبى یقول المرء یحفظ فى ولده…؛ اى گروه نقبا و جوانمردان(مؤمن)! اى بازوان ملّت و یاران اسلام! این غفلت و سستى چیست که در حق من روا مى دارید و چرا در برابر دادخواهى من سهل انگارید؟ آیا پدرم رسول خدا(ص) همیشه نمى فرمود: «حرمت مرد(بزرگ) در فرزندانش حفظ شود. با چه سرعتى دچار اعمال ناپسند شدید! و چقدر زود آب از دهان و دماغ بز لاغر فرو ریخت!(یعنى دچار غفلت شدید).»
«و لکم طاقةٌ بما أحاول، و قوّةٌ على ما أطلب و أزاول؛(25) در حالى که شما (انصار) توان گرفتن(حق من را) دارید و نیروى کافى(براى حمایت) آنچه من مطالبه مى کنم و از آن کنار زده شدهام، دارید.»
و در خطبه چهارم که در نکوهش پیمان شکنان و سستى و بى تفاوتى مردم ایراد نمود، مى فرماید: «معاشر النّاس المسرعة الى قیل الباطل، المضیة على الفعل القبیح الخاسر أفلا یتدبّرون القرآن أم على قلوبٍ أقفال ها؛(26) اى مردمى که به سوى سخن باطل شتابانید و اعمال زشت زیانکارانه (غاصبان) را نادیده مى گیرید! آیا در قرآن تدبّر نمى کنند یا بر دل هایشان قفل زده شده است؟»
در ادامه فرمود: «نه، بلکه اعمال بد شماست که پرده بر دل هایتان کشیده و گوشها و چشم هاى شما را گرفته است و چه بد تأویل(از دین کردید) و چه بد نظریه و رأى دادید و چه بد گناهى را مرتکب شدید! و حتماً سرانجامش را گران و سخت خواهید یافت در آن روزى که پرده از کار شما برداشته شود و کیفرى که در انتظار شماست و عذابى که خدا آماده کرده و شما گمان آن را ندارید، نمایان خواهد شد «و در آن روز است که اهل باطل دچار خسران مى گردد.»(27)»(28)
ششم. دفاع هنگام بردن امام براى بیعت
در آن زمان تلخ و غم آلود که على(ع) را با زور و با وضع زننده به طرف مسجد مى بردند، فاطمه(س) به میان جمعیّت آمد و بین امام و آنها قرار گرفت و فرمود: «و اللّه لاادعکم تجرّون ابن عمّى ظلماً؛ به خدا قسم! نمى گذارم پسر عمویم را ظالمانه (براى بیعت) ببرید.»
«ویلکم ما اسرع ماخنتم اللّه و رسوله فینا اهل البیت و قداوصاکم رسول اللّه(ص) باتّباعنا و مودّتنا و التّمسّک بنا فقال اللّه تعالى قل لااسئلکم علیه اجراً الّا المودّة فى القربى(29)؛(30) واى بر شما! چه زود به خدا و رسولش درباره ما اهل بیت خیانت کردید! و حال آنکه رسول خدا(ص) به پیروى و دوستى ما(اهل بیت) تمسّک به ما (در امور زندگى) سفارش نمود. پس خداوند بلند مرتبه فرمود: بگو پاداشى بر رسالت از شما نمىخواهم، جز دوستى بستگانم را.»
هفتم. دفاع در مسجد
آن گاه که على(ع) را مظلومانه به مسجد بردند، تا به اجبار از او بیعت بگیرند فریاد زهرا(س) با تن مجروح بلند شد: «خلّوا عن ابن عمّى فو الّذى بعث محمّداً بالحق لئن لم تخلّوا عنه لأنشرنّ شعرى و لأضعنّ قمیص رسول اللّه(ص) على رأسى و لأصرخنّ الى اللّه تبارک و تعالى؛ رها کنید پسر عموم را! قسم به آن خدایى که محمد(ص) را به حق برانگیخت! اگر از على(ع) دست برندارید، گیسوان خود را پریشان کرده و پیراهن رسول خدا(ص) را بر سر افکنده، به نزد خداى تبارک و تعالى فریاد بر مى آورم.»
سپس اضافه فرمود: «یقین بدانید که ناقه صالح در نزد خدا از من گرامى تر و بچّه آن ناقه نیز از فرزندان من قدر و قیمتش زیادتر نبود.»(31) آن گاه حضرت فاطمه(س) همراه حسنین (علیهم السلام) براى نفرین به سوى قبر رسول خدا(ص) حرکت کرد. على(ع) به سلمان فرمود: «سلمان! فاطمه را دریاب! گویى دو طرف مدینه را مى نگرم که به لرزه افتاده. سوگند به خدا! اگر فاطمه(س)…نفرین و ناله سر دهد، دیگر مهلتى براى مردم مدینه باقى نمى ماند و زمین همه آنها را درکام مرگبار خود فرو مى برد.»
سلمان خود را رساند و از فاطمه(س) خواست که نفرین نکند.
حضرت فرمود: «یا سلمان یریدون قتل علىّ ما علىّ صبرٌ؛اى سلمان! آنها قصد جان على(ع) را دارند و من(در قتل على(ع)) نمى توانم صبر کنم.» سلمان عرض کرد: امام على(ع) مرا فرستاده که به شما بگویم: به خانه برگردید و نفرین نکنید.
وقتى حضرت متوجه پیام امام خویش شد، فرمود: «اذا أرجع وأصبر و أسمع له و أطیع؛(32) حال(که امامم دستور داده) بر مى گردم و صبر مى کنم و سخن او را مى پذیرم و از او اطاعت مى کنم.»
این گونه دفاع، زیباترین دفاع است، چرا که با اطاعت صددر صد و محض امامش همراه است. آن گاه که على(ع) سالم از دست مهاجمان آزاد شد. زهرا(س) تا نگاهش به امام و شوهرش افتاد، گفت: «روحى لروحک الفداء و نفسى لنفسک الوقاء یا اباالحسن ان کنت فى خیرٍ کنت معک و ان کنت فى شرّ کنت معک؛جانم فداى جان تو و روح و جان من سپر بلاى جان تو! اى اباالحسن همواره با تو خواهم بود اگر تو در خیر و نیکى باشى با تو هستم و اگر در سختى (و بلا) باشى (باز هم) با تو خواهم بود.»
راستى که باید گفت: جانانه ترین و زیباترین دفاع را فاطمه(س) از امامت و امام خویش کرد تا آنجا که جان خویش را سخاوتمندانه فدا نمود و تا آخرین لحظه دست از دفاع از امام خود بر نداشت.
پى نوشتها:
1. بحارالانوار، ج 36، ص 353.
2. ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاتى، تهران دارالکتب الاسلامیة، ج 1، ص 93؛ فرهنگ سخنان فاطمه(س) محمد دشتى، انتشارات مشهور، ص27.
3. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، بیروت، دارالکتب العلمیّه، ج 6، ص 211؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)، ص 21.
4. بخشى از خطبه فاطمه زهرا(س) در مسجد مدینه، .رک: الاحتجاج، احمد طبرسى، قم، اسوه، اوّل، 1413 ق، ج 1، ص 258؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س) ص 21.
5. بحارالانوار، ج 36، ص 353، ح 224.
6. همان، ج 23، ص 259، ح 8؛ تفسیر امام حسن عسکرى(ع)، ص 330.
7. الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 288 – 289 ؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)، ص 92.
8. بحارالانوار، ج 36، ص 194؛فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)، ص 159.
9. همان.
10. بحارالانوار، ج 36، ص 353، ح 224.
11. الغدیر، علامه امینى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج 1، ص 197.
12. ریاحین الشریعة، ج 1، ص 93؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)، ص 27.
13. مناقب ابن شهرآشوب، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، ج 3، ص 330.
14. بحارالانوار، ج 36، ص 353، ح 224.
15. الاحتجاج، ج 1، ص 262؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 16، ص 206؛ قصة مدینه، ص 215.
16. بحارالانوار، ج 53، ص 19، و ج 43، ص 156 و 214.
17. همان، ج 43، ص 156 – 157، ح 5، مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 205.
18. همان.
19. بحارالانوار، ج 28، ص 205.
20. همان، ج 43، ص 204؛ علل الشرائع، صدوق، بیروت دارالبلاغة، ج 1، ص 185 – 189؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س) ص 213.
21. بحارالانوار، ج 24، ص 230، ح 35، فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)، ص 32.
22. بحارالانوار، ج 22، ص 484، ح 31.
23. الامالى، صدوق، ص 153، ح 8، به نقل از فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)، ص 31.
24. الاحتجاج، ج 1، ص 288، ح 50.
25. بحارالانوار، ج 43، ص 158؛ الاحتجاج، ج 1، ص 269؛ شرح خطبه حضرت زهرا(س) عزّالدین حسینى زنجانى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، ج 2، ص 321.
26. سوره محمد(ص)، آیه 24.
27. سوره غافر، آیه 78: «و خسر هنالک المبطلون».
28. شرح خطبه فاطمه زهرا(س)،ج 2، ص 321؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)،ص 97؛ الاحتجاج، ج 1، ص 278.
29. سوره شورى، آیه 23.
30. الاختصاص، ص 181؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)، ص 109.
31. بحارالانوار، ج 43، ص 47؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 118.
32. کوکب الدرّى، علامه حائرى مازندرانى، ج 1، ص 196، به نقل از: فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(س)، ص 110.