(تيترهاي پيشنهادي ديگر:اسلام ناب حلقه اتصال وحدت ملي و اسلامي. اتحاد ملي،انسجام اسلامي،ايران و جهان اسلام.اسلام،اتحاد،انسجام در دو عرصه ملي و اسلامي.)
چکیده
اكنون كه در عصر فناوري اطلاعات و تكنولوژي قرار داريم به قدري هجوم اطلاعات غيرضروري زياد است كه آدمي حتي لحظهاي نميانديشد كه: كيست؟ چه ميكند؟ در چه عصري زندگي ميكند؟چطور بايد زندگي كند؟ چه وظايفي بر عهده دارد؟ آيا نسبت به دين و آييناش اطلاعاتي صحيح و دقيق در دست دارد؟ از اسلام چه ميداند؟ براي تحقق اسلام ناب كه اسلام حقيقي است چه لازم است؟چه وظايفي بر عهده دارد؟اسلام ناب محمدي (ص) چه ويژگي هايي دارد؟ چه كساني حاميان حقيقي اسلام نابند؟ تفاوتهاي آن با اسلام آمريكايي چيست؟وظايف مردم و مسلمان ها براي تحقق اسلام ناب چيست؟و حوزه و دانشگاه دراين باره چه وظايفي بر عهده دارند؟ اين مقاله كوتاه ميكوشد به سئوالات فوق از منظر امام خميني(ره) پاسخ دهد:
اسلام ناب:اتحادملي و انسجاماسلامي
اسلام ناب به معناي اسلام آميخته به سياست است كه به جز اين، معاني و مشخصات ديگري نيز دارد:
1- اسلام ناب يك حكومت سياسي است كه از هيچ چيز غفلت نميكند( صحيفه نور، جلد 5، ص 701) به بيان ديگر،اسلام يك حكومت بزرگ است با سياست و عدالت و هميشه در اسلام تأكيد بر توأم بودن سياست با ديانت است.
2- اسلام ناب،حكومتي اسلامي است كه باعث اجراي قوانين اسلامي و احكام شرع ميشود و يك نظام كلي اجتماعي را ميسازد و زماني كه حكومت، حكومت عدل الهي شود و عدالت جاري شود، آن زمان است كه اسلام ناب محقق خواهد شد و تمام قشرهاي مردم در آن جامعه با رفاه زندگي خواهند كرد و استقلال مردم و جامعه حفظ خواهد شد و حكومت حامي مستضعفين و طبقات ضعيف جامعه خواهد بود و همچنين فرصتطلبان ديگر به مقاصد خود نخواهند رسيد.( صحيفه نور، جلد 6، ص 17)
3 – در واقع اجراي احكام اسلام ناب و عمل به آنها مستلزم تشكيل حكومت است و بدون تأسيس يك دستگاه بزرگ حكومتي نميتوان اجراي احكام الهي را عملي كرد.( ولايت فقيه، ص 20 – 25) در حكومت اسلامي بايد عدالت اجتماعي حاكم باشد وهمه افراد جامعه در كنار هم با رفاه و سلامتي زندگي كنند و دولت با همه قشرها به عدالت رفتار كند و تمام تبعيضها و امتياز دادن به گروهي خاص را محكوم كرده و مستضعفان جامعه را به حقوق اصليشان برساند و ظلم و جور را ريشهكن كنند.( صحيفه نور، جلد 5، ص 279)
4 – از ويژگيهاي ديگر اسلام ناب، قيام و مبارزه است و اسلام مكتبي است كه انسان ها را به گونهاي پرورش ميدهد كه به جز در مقابل حق، تسليم هيچ مكتبي نشوند و تحت تأثير هيچ قدرتي قرار نگرفته و كشور خود را با هيچ انگيزهاي از دست ندهند.( صحيفه نور، جلد 15، ص 268) و در يك كلام، اسلام نميگذارد اجانب بر مسلمين حكومت كنند و جلوي زور و تعدي و ديكتاتوري را ميگيرد( صحيفه نور، جلد 4، ص 272) و ابرقدرت ها را به خاك مذلت ميكشاند.( صحيفه نور، جلد 20، ص 118) اگر جهانخواران بخواهند در مقابل اين دين بايستند، آن هم در مقابل همه دنياي آنان خواهد ايستاد و تا نابودي تمام آنان از پاي نخواهد نشست يا همه را آزاد ميكند و يا به آزادي بزرگتري كه شهادت است ميرسد( صحيفه نور، جلد 20، ص 118) و به هيچ وجه حاضر نيست تن به خواري و ذلت دهد و مرگ سرخ را به زندگي ننگين ترجيح ميدهد.( صحيفه نور، جلد 20، ص 84)
5- قيامي كه از ويژگيهاي اسلام ناب است، قيامي است براي خدا در مقابل تمام قيامهايي كه طاغوتياند. پس هم هدف قيام مهم است كه خدايي باشد و هم دفاع در مقابل گروهي كه به مسلمين ظلم ميكنند، اهميت به سزايي دارد(صحيفه نور، جلد 12، ص 32) و در اين عصر تمدن و ترقي و پيشرفت كه عصر شيطان هاست و دنيا دست ابرقدرتان و متجاوزان است، وظيفه مستضعفان و مظلومان جهان، ايستادن در مقابل آنان و قيام و مبارزه براي نابودي ابرقدرت ها و بازستاندن حق خودشان است كه حق گرفتني است وگرنه كسي حق آنها را نخواهد داد.( صحيفه نور، جلد 19، ص 150 و صحيفه نور، ج 11، ص 261)
6- از ويژگيهاي ديگر اسلام ناب، ظلم نكردن و زير بار ظلم نرفتن است و اسلام مخالف ستم و ستمپذيري است( صحيفه نور، جلد 11، ص 10) همان طوري كه ظلم كردن حرام است، انظلام و تن به ظلم دادن هم حرام است.( صحيفه نور، جلد 15، ص 12) طرفداران و مدافعان واقعي اسلام ناب مستضعفين و محروميناند كه هميشه از مال و قدرت بيبهره بودهاند و دشمنان آنها، زراندوزان حيلهگر و قدرتمندان بازيگر و مقدسنمايان بي هنرند.( صحيفه نور، جلد 21، ص 59) كه اسلام شان، اسلام اشرافيت، اسلام ابوسفيان، اسلام مقدس نماهاي بي شعور، اسلام فريب و سازش و اسارت و اسلام حاكميت سرمايه و در يك كلام اسلام آمريكايي است.( صحيفه نور، جلد 20، ص 231)
اتحاد ملي:همگرايي نخبگان
اتحاد ملي با همگرايي نخبگان حوزوي و دانشگاهي اتفاق ميافتد.تحقق همراهي اين دو در پرتو توجه به مسائل زير است:
مسئوليت علماي اسلام و مراجع عالي مقام خيلي زياد است و شايد بتوان گفت كه مسئوليت علما از همه بيشتر است. علما وظيفه دارند اسلام را آنطور كه هست به دنيا معرفي كنند كه البته براي اين كار وسايل تبليغاتي زيادي در دست نيست كه نشان از ناتواني ماست البته نميشود گفت كه چون اسلام اجرا نميشود، اصلا به دنيا عرضه نشود. بايد به دنيا گفت كه اسلام براي همه چيز و همه امورات زندگي برنامه دارد و همه اينها بر عهده و دوش علماست كه با زحمتها و رنجهاي زيادي كه ميكشند و مسئوليت عظيمي كه بر عهده دارند، خدا به آنها عزت و عظمت داده و ملت را تابع آنها قرار داد كه خود اين باز مسئوليتآور است. همانطور كه پيامبر (ص) مسئوليت داشت و براي آن قيام كرد، علما نيز بايستي براي مسئوليت خود قيام كنند و اسلام و احكام آن را همانطوري كه هست، معرفي كنند و به دنيا اعلام كنند كه اسلام كالاي بزرگ و گرانبهايي است و قوانين مترقي و پيشرفته دارد و در هر بابي از ابواب، قانون دارد و درباره همه چيز، تكليف و قانون را براي بشر معين كرده است. با اين وجود، جوانهاي ما در كشورهاي اسلامي اصلا نميدانند كه اصل اسلام چيست و از آن چيزي جز نماز و طهارت نميدانند و اينطور ميگويند كه اگر ما بخواهيم مسلمان بشويم اسلام چيزي ندارد كه به آن عمل كنيم.دليل گفتن اين حرف اين است كه اسلام معرفي نشده و كسي چيز واضح و دقيقي از اسلام نميداند و اطلاعي از احكام اسلامي ندارد، لذا خيال ميكند كه اسلام برنامه ندارد، باز اين وظيفه علماست كه اين مطلب را تثبيت كنند و تمام جزئيات و احكام اسلامي را بنويسند و بيان كنند و در سراسر دنيا منتشر كنند و قوانين اسلام را در هر رشتهاي كه هست مكتوب كنند، بنويسند و به سراسر دنيا ارسال كنند. اسلام را بايستي آنطور كه هست به دنيا عرضه كنند تا دنيا بداند كه ما چه داريم، علماي اسلام تمام اين مسئوليتهاي سنگين را به عهده دارند و علماي جوان هم مسئوليت دارند، آينده اسلام به دوش آنهاست، الان هم مسئوليت بسيار سنگيني بر عهده دارند.( صحيفه نور، جلد 1، ص 122 – 3)
وظيفه علما ،روشنفكران و محققان اين است كه به داد اسلام برسند و آن را از اين غربت نجات بدهند و بيش از اين حقارت و ذلت را تحمل نكنند.( صحيفه نور، جلد 20، ص 127) و جوانها نيز لازم هست براي معرفي نظام و قوانين اسلامي، به هر صورت ممكن،كتبي يا شفاهي تلاش كنند و مردم را آگاه كنند از اين كه اسلام از ابتداي نهضت خود چه گرفتاري هايي داشته و با چه بدبختيهايي به اين روزگار رسيده و الان چه دشمنان و مصائبي دارد، تا حقيقت و ماهيت اسلام براي مردم مخفي و پوشيده نماند و اينطور تصور نشود كه اسلام هم مثل مسيحيت موجود چند دستور درباره رابطه بين خالق و مخلوق است و مسجد با كليسا فرقي ندارد.( ولايت فقيه، ص 5) بايد توجه و دقت بيشتري داشت كه همانطوري كه ديگران،علما و مسلمانان اسلام را بد معرفي كردند، علما اسلام را آنطوري كه هست معرفي كنند، ولايت را چنان كه هست معرفي كنند، به مردم بگويند كه ما به ولايت معتقديم و همانطور كه رسول اكرم (ص) كه تعيين خليفه كرده و خدا به او امر كرده كه تعيين خليفه كند، بايد به ضرورت تشكيل حكومت اعتقاد داشته باشيم و كوشش كنيم تا دستگاه اجراي احكام الهي و اداره امور برقرار شود، علما براي شناساندن اسلام به مردم، بايستي قوانين اسلام و آثار اجتماعي و فوائد آن را مكتوب و منتشر كنند و روش و طريقه تبليغ خود را كامل كنند و دقت كنند كه وظيفه آنها، تأسيس حكومت اسلامي است و بايستي اعتماد به نفس داشته باشند و بدانند كه اين كار شدني است و از عهده آنها بر ميآيد. استعمار گران 300 – 400 سال برنامهريزي و زمينهسازي كردند، از صفر شروع كردند تا به اين وضعيت فعلي رسيدند، مسئولين امر هم بايد از صفر شروع كنند و از جنجالها و تهديدهاي سياسي هراسي به دل راه ندهند. اسلام بايستي درست به مردم معرفي شود تا نسل جوان اينطور فكر نكنند روحانيت و طلاب و حوزههاي علميه قم و… احكام طهارت ميخوانند و كاري به كار سياست ندارند و سياست بايد از ديانت جدا باشد.( ولايت فقيه، ص 15 – 16)
اگر اسلام درست معرفي شود و عقايد و اصول و احكام نظام اجتماعي اسلام به مردم درست معرفي شود، مردم با اشتياق فراوان از آن استقبال ميكنند و اسلام خواستاران زيادي پيدا ميكند. مردم يك كسي را ميخواهند كه با شجاعت بايستد و حرف بزند و شما بايد مردانه بايستيد و براي مردم حرف بزنيد و حقيقت را به زبان ساده براي تودههاي مردم بيان كند و آنان را به حركت درآوريد.( ولايت فقيه، ص 121) روحانيت و ساير قشرها وظيفه دارند تلاش كنند وجهه اسلام را آنطور كه هست نمايش بدهند، نه آنطوري كه خلفايي چون يزيد و معاويه كردند يا خلفاي اموي و بني عباس.آنها با اين نام كه نماينده اسلاماند كارهايي ميكردند كه خلاف اسلام بود و باعث ميشد وجهه اسلام در دنيا بد نشان داده شود.( صحيفه نور، جلد 7، ص 32) وظيفه ديگر علما، تلاش براي تشكيل حكومت اسلامي است كه بايستي از تبليغ شروع شود.هميشه در همه جاي عالم اينطور بوده و وسايل تبليغاتي هم هست و بايد تأكيد بر مسائل سياسي و اقتصادي و حقوقي اسلامي شود كه محور كار هميشه اين بوده و هست. البته بايد مسائل عبادي را هم به مردم آموزش داد و گوشزد كرد. وظيفه اين است كه از حال براي پايهريزي يك دولت حقه اسلامي تلاش و كوشش شود، براي اينكار بايد تبليغ كرد، تعليمات داد، همفكر ساخت و يك موج تبليغاتي و فكري بوجود آورد تا يك جريان اجتماعي پديدار شود تا كمكم تودههاي آگاه و وظيفهشناس و ديندار در نهضت اسلامي، متشكل شده، قيام كنند و حكومت اسلامي را تشكيل بدهند. تبليغات و تعليمات دو فعاليت مهم و اساسي است.اين وظيفه فقهاست كه عقايد و احكام و نظامات اسلام را تبليغ كنند و به مردم تعليم بدهند تا زمينه براي اجراي احكام و برقراري نظامات اسلام در جامعه فراهم شود، در روايات در وصف جانشينان پيامبر (ص) يعني فقها آمده است كه: فقها دين را به مردم تعليم ميدهند.در وضعيت فعلي، سياستهاي استعماري و خائن، در تعريف حقائق اسلام و گمراه كردن مسلمانان تلاش ميكنند كه در اين شرايط مسئوليت علما براي تعليمات و تبليغات بيش از هر زمان ديگري است. مبلغين استعماري سرگرم كارند و مشغول فعاليتاند تا حقائق اسلام را تحريف و وارونه كنند و در هر گوشهاي از بلاد اسلامي، جوانهاي ما را با تبليغات سوء از ما و اسلام جدا ميكنند و آنها را فاسد و بيدين و لاابالي ميكنند و اين براي آنها كافي است. همه ما وظيفه داريم اين ابهاماتي كه نسبت به اسلام بوجود آوردهاند، از بين ببريم و تا اين ابهام برطرف نشود، هيچ كاري نميشود انجام داد. ما بايد نسل خود و آينده را وادار كنيم و سفارش كنيم كه آنها نسل آينده خودشان را مأمور كنند تا اين ابهامي كه در اثر تبليغات سوء چند صد ساله بوجود آمده را رفع كنند. بايستي جهانبيني و نظامات اجتماعي اسلام به مردم معرفي شود و حكومت اسلامي به مردم معرفي شود تا مردم بدانند اسلام چيست و چه قوانين و احكامي دارد؟
علما بايد اسلام و رهبري و حكومت اسلامي را به مردم دنيا معرفي كنند و بخصوص به گروه تحصيل كرده و دانشگاهي جامعه، اگر حكومت اسلامي و اين مكتب، همانطوري كه هست به دانشگاهها عرضه و معرفي شود، دانشجويان از آن استقبال ميكنند.دانشجويان با استبداد و استعمار مخالفند و هيچ دانشگاه و دانشجويي با حكومت اجتماعي و تعليمات اسلامي مخالفت ندارد.( ولايت فقيه، ص 115 – 9) بايد جوانان روحاني و دانشگاهي براي شناخت اصول اساسي اسلام كه در رأس آن توحيد و عدل و شناخت انبياء بزرگ است، وقت بگذارند و طرز و طريقه فكر كردن آنها از امور معنوي و توحيد را تا تنظيم امور جامعه بررسي و شناسايي كنند و نوع حكومت و شرايط امام و طبقات ديگر را تحقيق و تفحص كنند و ببينند اسلام چه اشخاصي را براي حكومت و كاركردن به رسميت شناخته و چه كساني را از شغل حكومتي و امورات مربوط به آن، باز داشته است.( صحيفه نور، جلد 2، ص 8) بايد تلاش و كوششي جدي شود تا اسلام به مردم معرفي شود، اين انجمنهاي اسلامي و بسيج دانشجويي بايد سعي كنند كه اين اسلام و قرآن و سنت كه كالاي گرانبهايي است به مردم دنيا معرفي كنند.( صحيفه نور، جلد 9، ص 12) در هر صورت آن چيزي كه وظيفه مسلمين است، وظيفه علماي اسلام هم هست. وظيفه دانشمندان و نويسندگان و گويندگان هم هست آنكه بايد به ممالك اسلامي گوشزد كرد كه اسلام فرهنگي غني دارد، فرهنگي كه ديگران از ما گرفتند و بر اساس آن علوم كل دنيا پيشرفت كرد و رو به رشد گذاشت، فرهنگ شرقيها، غنيترين فرهنگها بوده ولي متأسفانه مسلمانان نتوانستند از فرهنگ خودشان استفاده كنند.اسلام براي مسلمين همه چيز آورده است.در قرآن، همه چيز هست و متأسفانه ما از آن استفاده نكرده و نميكنيم و خود مسلمانها قرآن را مهجور كردند يعني از آن استفادهاي كه بايد ميكردند، نكردند. بايد مردم را متوجه قرآن و اسلام كرد.( صحيفه نور، جلد 6، ص 219)
اگر ملت اسلام بيدار نشوند و به وظايف خودشان آگاهي پيدا نكنند و علماء اسلام، احساس مسئوليت نكنند و آن اسلام واقعي كه بوجود آمده از وحدت و تحرك كليه فرقههاي مسلمين است در مقابل بيگانگان، در دست عوامل و ايادي اجانب باقي بماند، آتش اختلاف بين مسلمين شعلهور ميشود و روزهاي ناخوبي براي جامعه اسلامي در پيش خواهد بود و خطر ويران كنندهاي متوجه اساس اسلام و احكام قرآن خواهد شد.( صحيفه نور، جلد 1، ص 195 – 6) كساني كه اهل قلماند، بايد به مردم اين مسائل را بگويند كه اسلام مليت خاصي ندارد و ترك و فارس و عرب و عجم ندارد. اسلام متعلق به همه است و نژاد و رنگ و قبيله در اين دستگاه هيچ ارزشي ندارد و فقط مبنا فتواي الهي است و قرآن كتاب همه است.( صحيفه نور، جلد 4، ص 32) و بايستي با تبليغات صحيح، اسلام را همانگونه كه هست به دنيا معرفي كرد، اگر ملتها اسلام را بشناسند، همه به آن رو ميآورند و ما در جهان چيزي جز پياده شدن احكام اسلامي نخواهيم داشت.( صحيفه نور، جلد 15، ص 200) ما بايد خيلي تلاش كنيم تا اين حصارهاي جهل و خرافات را بشكنيم و به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدي (ص) برسيم. امروز غريبترين چيزها در دنيا همين اسلام است و نجات آن قرباني ميخواهد.( صحيفه نور، جلد 21، ص 41) با تلاش و پيگيري و استفاده از نيروهاي مؤمن به انقلاب و اسلام ميتوان از عهده اين مهم كه همان تبليغات است برآمد، كه تبليغات همان شناساندن خوبيها و تشويق به انجام آنهاست و ترسيم بديها و نشان دادن راه گريز و منع از آن است، كه از اصول بسيار مهم اسلام است و با روشن كردن نقاط كور و نشان دادن چهارچوب اسلام ناب محمدي كه در ترسيم قهر، خشم و كينه انقلابي عليه سرمايهداري غرب و اسلام آمريكايي براي مردم شريف ايران ميسور خواهد بود.( صحيفه نور، جلد 21، ص 113) ما الان در نيمه راهيم و آن چيزي كه اسلام از ما خواسته آن است كه اسلام را همانطور كه هست معرفي كنيم، بايد مشغول اين كار باشيم.مسأله تبليغات يك مسئله بسيار مهمي است كه در رأس امور زيادي قرار دارد و ميبينيد كه دنيا تمام تبليغاتش بر عليه ايران است، البته تقريباً اينطور است و آنهايي كه بر ضد ما نيستند سكوت كردهاند.تمام راديوها و تمام مطبوعاتشان همه بر ضد جمهوري اسلامي است يعني در واقع ضد اسلام است و چون آنها اسلام را نميخواهند و ميبينند كه ايران در صدد معرفي اسلام برآمده است به كل دنيا و اگر اسلام به دنيا معرفي شود، همه آنرا قبول خواهند كرد.( صحيفه نور، جلد 18، ص 248)
معرفي اسلام بدون حضور سياسي و اجتماعي ممكن نيست لذا شما روحانيون نبايد سياست را رها كنيد، در امورات و مقررات مردم دخالت كنيد.( صحيفه نور، جلد 5، ص 169) وظيفه داريد به اسلام خدمت كنيد، خدمت فقط همين درس خواندن نيست، بايد در گرفتاريهاي مسلمين دخالت كنيد.( صحيفه نور، جلد 1، ص 173) بايد ائمه جماعات و جمعه، مسائل سياسي را به مردم بگويند و آنها را از مسائل روز آگاه كنند.( صحيفه نور، جلد 15، ص 250) قضاوت هم از اموري است كه به روحانيت مربوط ميشود وبايد قضات تربيت كنند و مسائل قضا را ياد بگيرند. اگر علما بروند كنار و صحنه را رها كنند، چه كساني ميتوانند قضاوت را اداره كنند. بايد روحانيون و علما هميشه در صحنه باشند و نبايد گوشهاي بنشينند و كنارهگيري كنند. روحايت بايستي عضو فعال جامعه باشد و مردم را هدايت و ارشاد كنند و مردم را آگاه كنند، به خصوص در مباحث سياسي، در ايران به شكر خدا اكثر قاطع اهل علم در سياست و امور اجتماعي دخالت ميكنند و روحانيت بايد مردم را اينطور بار بياورند كه در امور جاري كشور دخالت كنند.( صحيفه نور، جلد 15، ص 250 – 257) روحاني اگر در دولت حضور و نقش داشته باشد، ديگر نميگذارد ظلمي واقع شود و جلوي آن را ميگيرد. (صحيفه نور، جلد 11، ص 134) معرفي اسلام تنها با حضور سياسي و اجتماعي صورت نميگيرد بلكه اين حضور نياز به دستگاههاي پشتيباني مصلح دارد.مخالفين اسلام و جمهوري اسلامي براي براندازي اسلام ممكن است هر راهي را طي كنند و يكي از اين راهها، نفوذ افراد منحرف و تبهكار در حوزههاي علميه است كه علاوه بر بدنام كردن حوزهها با انجام كارهاي ناشايست و غيراخلاقي، باعث رشد و رسيدن يك يا چند نفر شياد در بين مردم پاكدل و ايجاد ضربه به حوزههاي اسلامي و اسلام ميشود.در عصر حاضر كه نقشهها و توطئهها در نفوذ افراد اجنبي به حوزههاي علميه زياد شده، بايستي براي نظام دادن به حوزهها قيامي ضرب العجلي صورت بگيرد و علما با برنامه دقيق و صحيح حوزهها را از اين آسيب محافظت كنند.( صحيفه نور، جلد 21، ص 189)
براي معرفي و ارائه اسلام لازم هست كه حوزههاي علميه اصلاح شوند و روش تبليغات و تعليمات روحانيون غنيتر شود و سستي و تنبلي جاي خود را به جديت و كوشش بدهد و اين آثاري كه تلقينات دشمنان در روحيه برخي گذاشته، از بين برود و افكار جماعت مقدسنما كه مردم را از حوزههاي روحانيت،از اسلام و اصلاحات اجتماعي باز ميدارند، اصلاح شود. اساسيترين كار، اصلاح فكري و اخلاقي افراد است. اين كه برخي در حوزهها نشسته و به همديگر ميگويند، كاري از ما ساخته نيست، ما را چكار به اين كارها؟ ما بايد فقط دعا كنيم و به مردم، مسائل و احكام را ياد بدهيم، اين افكار، همه آثار تلقينات بيگانگان و تبليغات سوء چند صد ساله استعمارگران است كه حتي در اعماق قلوب حوزويها هم وارد شده و باعث سستي و تنبلي و خمودگي آنها ميشود و اجازه نميدهد تا رشد كنند و مداوم عذرخواهي ميكنند كه شرمنده، از ما كاري ساخته نيست. خير، اينطور نيست، اين حرفها اشتباه است.آنهايي كه الان در كشورهاي اسلامي حكومت دارند، مگر چه كار ميكنند كه علما و روحانيون فكر ميكنند از عهده آن بر نميآيند؟ كداميك از آنها به اندازه يك آدم معمولي لياقت دارد؟رضاخان اصلاً سواد نداشت و سرباز بيسوادي بيش نبود! در تاريخ هم همينطور بوده و خيلي از حكام خودسر، لياقت اداره جامعه و حتي تدبير آن را نداشتند.آن چيزي كه براي حفظ آزادي ملي و استقلال لازم هست، هماني است كه فقيه دارد و اين فقهااند كه زير بار ديگران و نفوذ اجانب نميروند و تا پاي جان از حقوق ملت و از آزادي و استقلال و تماميت ارضي كشور اسلامي دفاع ميكنند. بايستي اين افسردگي كه به سراغ روحانيت آمده را به سرعت از خودشان دور كنند و با غنيتر كردن روشهاي تبليغي، براي معرفي اسلام جديت بيشتري به خرج دهند و در اين راه پيش قدم باشند.( ولايت فقيه، ص 125 – 8) دشمنان نقشههاي خطرناك و زيادي براي نابودي حوزههاي علميه ميكشند با تظاهر به اسلام.حوزههاي علميه فقط در سايه تهذيب، مجهز شدن و نظم دادن به امورات ميتوانند اين مفاسد و مشكلات را از سر راه خود بردارند و نقشههاي آنان را خنثي كنند. تا فرصت هست، بايد حوزههاي علميه بيدار شوند و در مقام تهذيب و تزكيه نفس و اصلاح آن برآيند و حوزهها مجهز و منظم شوند، در اين صورت ديگر كسي به حوزهها طمع نميكند. ايادي استعمار ميخواهند تمام حيثيت اسلام را به كلي از بين ببرند و حوزهها بايد در مقابل آنها ايستادگي كنند.( جهاد اكبر، ص 55 – 8)
از امور مهم ديگري كه بايد در حوزههاي علميه جهت اصلاح آن ايجاد شود، ايجاد نظم و انظباط در حوزه هاست كه بطور جدي و اساسي پيگيري شود و همچنين جلوگيري از افراد منحرف از حيث عقايد و اخلاق و اعمال، صورت پذيرد.( صحيفه نور، جلد 16، ص 47 – 8) علت اينكه دولتهاي استعمارگر حساسيت خاصي به حوزههاي علميه دارند آن است كه ملت،فقها و علماي ديني را ميشناسند، ملتي كه به تكاليف الهي خود عمل ميكند، پس بايد اين حوزههاي فقاهت و علميه با همان معنايي كه قبلاً بوده، حفظ شود و باقي بماند. بايد تلاشهاي جدي شود براي تحصيل و حتي براي زياد كردن محصلين حوزههاي علميه، و اينطور فكر نشود كه ديگر احتياجي نيست. خير اسلام تا به آخر به علما احتياج دارد. اگر اين علما نباشند اسلام از بين ميرود. علما كارشناسان امور اسلام است و اسلام را تاكنون حفظ كردهاند و بايد اينها باشند تا اسلام محفوظ بماند. اسلام و مردم معمم نميخواهند، مردم عالم ميخواهند.( صحيفه نور، جلد 15، ص 149 – 50)
علما بايد در همه ابعاد تعليم ببينند، اگرچه يك انسان نميتواند همه ابعاد آدمي را جوابگو باشد ولي ميشود گروه گروه شوند و هر گروه روي بعدي از ابعاد انسان تخصص كسب كند. و در آخر مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد.( صحيفه نور، جلد 5، ص 146) اين براي مردم و جوانان و حتي عوام هم قابل قبول نيست كه مرجعش بگويد من در مسائل سياسي اظهار نظر نميكنم. بايستي علما بصيرت و اطلاع دقيق از وضعيت كنوني جهان و روابط سياسي داخلي و خارجي كشورشان داشته باشند.( صحيفه نور، جلد 21، ص 98 – 9) به همين دليل در حكومت اسلامي بايد باب اجتهاد باز باشد.( صحيفه نور، جلد 21، ص 47)
انسجام(وحدت)اسلامي و الگوي ايران
الف – همه مسلمانها و همه كساني كه به اسلام تعهد دارند، دين بزرگي به عهده دارند و آن ارائه اسلام به مردم و دنياست همانطوري كه در آيات و روايت وجود دارد.( صحيفه نور، جلد 18، ص 243) قصد انبياء و پيامبر (ص) و ائمه (عليهم السلام) اين بوده كه يك كشور اسلامي تحت رهبري قرآن و پيامبر و ديگر اولياء اداره شود(صحيفه نور، جلد 7، ص 15) و زماني اسلام با شكست مواجه ميشود كه ما اسلام را بر خلاف آنچه كه هست، نشان بدهيم، و اگر اسلام را بد عرضه كنيم، گناه اين كار حتي از كشتن نبي(پيامبر)هم بالاتر است.( صحيفه نور، جلد 8، ص 48)
ب – وظيفه ديگري است كه مسلمين براي تحقق اسلام ناب به عهده دارند و در تعليمات اسلامي هم به آن اشاره شده آن است كه همه مومنين در هر جاي دنيا با هم برادرند و بايد به ريسمان الهي چنگ زده و با هم نزاع و جنگ نداشته باشند و همچنين متوجه متفرق نشدن اجتماعات شان باشند.اينها همه دعوت الهي است كه از صدر اسلام وجود داشته و تا آخر هم هست و همه بايد به اين دعوت گوشفرا دهند.( صحيفه نور، جلد 12، ص 283) مسلمان ها به سفارش خدا، بايستي يد واحده باشند و با هم اتحاد داشته باشند كه در اين صورت جمع شان آسيبپذير نخواهد بود، و تنها ترسي كه در اين رابطه ميتوان داشت ترس از توطئه هايي است كه براي جدا كردن مسلمانها صورت ميگيرد.( صحيفه نور، جلد 12، ص 160). رمز پيروزي مسلمانها در ابتداي ظهور اسلام، اتحاد و ايمان مردم بود كه لشگر ضعيف آنها ميتوانست امپراطوريهاي بزرگ را شكست بدهد.( صحيفه نور، جلد 6، ص 49) بايد متوجه اين نكته بود كه ملتهاي اسلامي بايستي با هم اتحاد داشته باشند و مصالح خودشان و ممالك اسلامي را مصالح اسلام بدانند و اگر ستمگري به يكي از كشورهاي اسلامي تجاوز كرد، اين تجاوز را تجاوز به خودشان بدانند و با قدرت هاي متجاوز مقابله كنند.( صحيفه نور، جلد 15، ص 38) شيعيان، اهل سنت را برادران خود ميدانند و اين موضوع را به آنها اعلام ميكنند، ولي دشمنان اسلام تلاش دارند ما با هم اختلاف داشته باشيم و همه جا اين طور اعلام ميكنند كه بين مسلمين تفرقه است و با همين جدايي و تفرقه بين مسلمان ها، اجانب بر ما مسلط ميشوند. وظيفه اصلي و مهم مسلمانهاست كه با هم باشند و وحدت داشته باشند، و اگر بين شان وحدت نباشد، هميشه بايد گرفتار استعمار و استبداد و اجانب باشند.( صحيفه نور، جلد 5، ص 37) كشورهاي اسلامي اهل تسنن بايد توجه داشته باشند كه عمال وابسته به قدرت هاي شيطاني بزرگ، خيرخواه اسلام و مسلمين نيستند و واجب است مسلمان ها از آنها دوري كنند.( صحيفه نور، جلد 13، ص 82) و بايد مسلمين سراسر جهان با هم متحد شوند و بر عليه اسرائيل مبارزه و قيام كنند.( صحيفه نور، جلد 2، ص 48) اسلام برنامهاي دارد بنام وحدت كلمه مسلمين، يعني ؛اتحاد كشورهاي اسلامي و برادري شان با تمام فرقههاي مسلمين در تمام دنيا و هم پيماني با تمام دولتهاي اسلامي در سراسر جهان آن هم در مقابل صهيونيست و اسرائيل و دولتهاي استعمار طلب.( صحيفه نور، جلد 1، ص 84) مسلمان ها اهل حقند و به اسلام و حقيقت ايمان آوردهاند و در اين حقي كه دارند، بايستي مجتمع شوند و تفاهم داشته باشند چه مردم يك كشور و چه مردم همه كشورهاي اسلام؛ و نگذارند اهل باطل در باطل خودشان اجتماعاتي تشكيل بدهند و بر اهل حق پيروز شوند. اگر ملتهاي اسلامي به سرعت متحد و به سمت حق پيش بروند اين اميد هست كه به زودي اهل باطل را مجبور به عقب نشيني كنند.( صحيفه نور، جلد 13، ص 48) الان وظيفه روساي جمهوري كشورهاي اسلامي اين است كه اختلافات جزئي را كنار گذاشته و به فكر حفظ وحدت كلمه مسلمين باشند و همه با هم همدست و هم دل شوند. الان جمعيت مسلمان هاي دنيا زياد است ولي جمعيتي كه قدرت شان به اندازه 1 ميليون نفر هم نيستند. اگر 400 ميليون نفر از اين جمعيت با هم متحد شوند، ديگر يهود به فلسطين طمع نميكند، و ابر قدرتها دست از طمع به مناطق محروم و مستضعف بر ميدارند.( صحيفه نور، جلد 1، ص 120) اگر اين وحدت به وجود بيايد، دولتهاي اسلامي با حمايت ملتهاشان، ميتوانند يك ارتش مشترك دفاعي با بيش از 400 ميليون تعليم ديده داشته باشند، در اين صورت،بزرگ ترين قدرت جهان را در اختيار خواهند داشت.( صحيفه نور، جلد 11، ص 92) در كشورهاي اسلامي، بايستي حكم اسلامي بين مردم و حكومت يكي باشد و همه با هم متحد باشند تا كشورشان از آسيب مصون بماند.اگر اين اتحاد بين مسلمين باشد، ديگر در جهان قضيهاي به نام قدس و عراق و… نخواهيم داشت و كشورهاي اسلامي پيروز خواهند شد.( صحيفه نور، جلد 13، ص 3 – 4) امروز هر مسألهاي كه در يك گوشه ي دنيا رخ بدهد مسأله كل دنياست.اگر بين برادران ايراني و عراقي اختلافي بوجود بيايد، دنيا روي اين مسئله حساب ميكند و منفعت طلبان دنيا از اين تفرقه بين شعيه و سني در جهت منافع خود بهره برداري ميكنند.( صحيفه نور، جلد 13، ص 25) دولتهاي اسلام از قدرت اسلام غافلند و به خاطر نداشتن وحدت، سال هاي طولاني است كه از صهيونيسم سيلي ميخورند و زير سلطه قدرتهاي خارجياند. اين اختلافي كه بين دولتهاي اسلامي هست ديگران از ترس قدرت اسلام، بوجود آوردهاند و دولتهاي اسلامي را با هم دشمن كردهاند.اين مشكلات و اختلافات بايد در روزهايي كه مسلمانان جهان دور كعبه كنار هم اجتماع ميكنند، حل شود و بايستي سران كشورهاي اسلامي كنار هم جمع شوند و مشكلات شان را با هم در ميان بگذارند و راه حلي براي مشكلات شان بيابند.( صحيفه نور، جلد 13، ص 126 – 7) قدرت اسلام بالاترين سطحهاست و اين دولتهاي اسلامي كه همه چيز دارند، از نيروي انساني و ذخاير ديگر و… اگر با هم اتحاد داشته باشند، اگر دولتهاي اسلامي با هم متحد باشند، ديگر احتياجي به دراز كردن دستهاي شان پيش آمريكا ندارند. احتياج وقتي پيدا ميشود كه مثل حالا همه كشورهاي متفرق و جدا از هم باشند. ايران كشوري است كه از ابتدا قيام كرده و تاكنون كشور متعهدي بوده و در مقابل همه قدرت هايي كه بر خلاف اسلاماند. ايستاده و ميايستد و با همين رويه پيش ميرود، امروز چه اتفاقي افتاده كه كشورهاي اسلامي را به ضد اسلام و كشور اسلامي دعوت ميكنند؟ ايران يك كشوري است اسلامي، كه براي آن زحمت ميكشد و در اين راه شهيد داده است، حال چرا بايد دولتهاي اسلامي و مدعيان اسلام در مقابل ايران جبههگيري كنند؟!ايران در حالي كه كشور كوچكي است، پشتوانه بزرگي چون اسلام و خدا دارد و در مقابل همه قدرتها ميايستد و به كار خود ادامه ميدهد و هر روز هم بهتر از قبل پيش ميرود، و بتدريج همه جهات آن درست ميشود. جاي تأسف است كه كشورهاي ديگر از ايران الگو نميگيرند و با هم متحد نميشوند و با ملت خود و ديگران سازش ندارند و راه را براي غلبه و تجاوز بر اسرائيل باز ميگذارند. اسرائيل بلنديهاي جولان را ميگيرد و به هيچ كس اعتناء نميكند و اعلام ميكند كه هيچ قدرتي نميتواند او را از اين تصميم برگرداند.مسلمانها و كشورهاي اسلامي به جاي جبههگيري مقابل اسرائيل بين خودشان تفرقه ايجاد ميكنند. اين جبههگيري در مقابل اسلام و قرآن است، چون قرآن مسلمين را دعوت به وحدت ميكند و آنها دعوت به تفرقه و مقابله با هم ميكنند. مسلمين بايد عقل را پيشوا و اسلام را مقتداي خود قرار دهند و در مقابل اسلام خاضع و متحد باشند و به حكم عقل و اسلام عمل كنند كه هر دو سفارش به وحدت و اتحاد ميكنند. در صورت اتحاد، هيچ كشوري امكان تعدي به اين ممالك را نخواهد داشت و اسرائيل جرأت نخواهد كرد تا در كشورهاي اسلامي و غصبي باقي بماند و مجبور به عقب نشيني خواهد شد.( صحيفه نور، جلد 5، ص 271 – 2) در كشور ايران ،اگر ملت و دولت با هم باشند و همه يك جور فكر كنند، ديگر منافع ابرقدرتها تأمين نميشود و حكومتي روي كار نميآيد كه نخست وزير يا وكيل آن درباره منافع ابرقدرتها حرفي بزند و اگر حرفي زد، اين ملت است كه در مقابل او ميايستد و نميگذارد. اين آرزوي ماست كه همه ممالك اسلامي و كشورهاي مستضعف دنيا يكپارچه و يك صدا شوند و از بين همين جمعيت مردميشان، رئيس جمهور و نخست وزير و…، مسئولين ارگان هاي دولتي شوند تا جوامع شان از آسيب در امان بماند.( صحيفه نور، جلد 12، ص 285 – 6) در ايران اين وحدت كلمهاي كه هست بايستي با تلاش و جديت حفظ شود و همه جناح هايي كه در پيشرفت اسلام در تلاش و فعاليتاند با هم متحد شوند و همه مردم ايران، تمام قشرها و گروه ها همه همدست و همزبان براي نجات اسلام تلاش كنند.( صحيفه نور، جلد 2، ص 40) اگر ملتهاي اسلامي با هم اتحاد داشتند و متفرق نبودند مثل الان اين طور زير دست اجانب و عمال شان ذليل نبودند. مسلمانان بايد از اين خواب 300 ساله شان بيدا شوند و از ايران الگو بگيرند كه با دست خالي با توپ و تانك قدرتهاي بزرگ با اتكال به خدا و وحدت و يكپارچگي مردم براي داشتن حكومت اسلامي پيروز شد.( صحيفه نور، جلد 5، ص 174) سران دولتهاي اسلامي بايستي دقت كنند كه اين اختلافات هستي آنها را به باد ميدهد. بايد متوجه اين باشند كه ميخواهند به اسم اسلام و مذهب، اسلام را از بين ببرند. اين دست هاي ناپاكي كه بين شيعه و سني اختلاف مياندازند، نه شعيهاند نه سني؛ دست هاي ايادي استعمارند كه قصد دارند ممالك اسلامي و ذخائر آنها را از دستشان بگيرند.( صحيفه نور، جلد 1، ص 88)
ج – ملتهاي مسلمان بايد اصل را بر دشمني و فريب ابر قدرتها بگذارند مگر اين كه خلاف عيني و عملي آن را مشاهده و لمس كرده باشند.( صحيفه نور، جلد 21، ص 8) مستكبرين جهان نسبت به ايران احساس خطر ميكنند،ايراني كه مبدأ قيام عمومي مسلمين و مستضعفين است. پس بايد خيلي توجه كرد كه اين نكته بروز مخالفت با ابر قدرتها آسيب نبيند، كه در غير اين صورت، اسلام تا سال هاي طولاني منزوي خواهد شد. تمام قدرتهاي عالم در سطح تبليغاتي و خرابكاري و علوم نظامي با تمام قوا و قدرت خود تلاش كردند تا اين قدرت مقابلهگر و قاطع دستهاي ايادي مستكبران شرق و غرب را در همين جا، خفه كنند و نگذارند كه نقاط ديگر از كشورهاي اسلامي و ديگر كشورها متوجه ايران باشند، و همه واهمه شان از اين است كه همان طور كه دست شان در ايران از سلطه همه جانبه قطع شد، در نقاط ديگر هم اين جريان اتفاق بيفتد.ابرقدرتها با همه ترس شان از ايران، براي سركوبي انقلاب اسلامي آمادهاند، همه برادران ما در تمام دنيا و حتي مستضعفين زير سلطه قدرتهاي شيطاني، بايستي اين نقطه بروز مخالفت را حفظ كنند. اگر خداي نخواسته اين نقطه مخالفت با تمام ابرقدرت ها دچار ركورد شود، همه مستضعفين جهان و همه مسلمين جهان و اسلام دچار شكست خواهند شد. خداوند به ملت ايران قدرتي داد و ملت اين توانايي را پيدا كرد تا بر قدرت هاي مجهز دنيا غلبه كنند و دست هاي غارت گران را از ذخاير ملت قطع كنند. اگر اين توانايي حفظ شود، ميتوان اميدوار بود كه اين جريان در همه كشورهاي اسلامي و براي همه مستضعفين جهان تحت سلطه مستكبرين رخ بدهد.( صحيفه نور، جلد 15، ص 117 – 8).
د- حج در بين فرائض الهي از ويژگيهاي خاصي برخوردار است به خصوص جنبههاي سياسي و اجتماعي حج، همچنين جنبه عبادي آن ويژگيهاي خاصي دارد.مسلمانان متعهد در مجمع عمومي الهي با حذف امتيازات و رنگ و زبان و كشور و… همه يك شكل و با لباس احرام هر سال يكبار در مواقف شريفه دور هم جمع ميشوند و با سادهترين و بي آلايشترين جهات مادي و با توجه به معنويت و روي سوي خدا كردن، دور هم جمع ميشوند و به آداب وظايف اسلامي عمل ميكنند. حجاج نبايد از جهات سياسي و اجتماعي حج غفلت كنند و علما و سخنرانان بايد آنان را از جهات سياسي و وظايف مهم شان مطلع كنند.اگر مسلمانان جهان تلاش كنند و به وظايف خود واقف باشند و به آن عمل كنند عزت مييابند، و به مفاخر اسلامي كه حق مسلمانهاست، دست خواهند يافت و در پناه اسلام و زير پرچم توحيد، از استقلال و آزادي حقيقي برخوردار خواهند شد و دست مستكبران از كشورهاي اسلامي قطع، و مجد و عظمت اسلامي باز خواهد گشت.خداوند، سرّ و انگيزه حج و محور قرار دادن كعبه را نهضت و قيام مسلمان براي مصالح مردم و تودههاي مستضعفين جهان اعلام ميكند و مسلمانان بايد در اين اجتماع عظيم الهي به بررسي مشكلات عمومي مسلمين بپردازند و براي رفع آنها با مشورت همگاني تلاش كنند. بزرگ ترين و اساسيترين مشكل، عدم اتحاد بين مسلمين است كه بعضي از سران كشورهاي اسلامي منشأ اين مشكلاند كه متأسفانه تاكنون اقدامي براي رفع آن نشده است، و تازه جنايت كاران سودجو هم از اين اختلاف به نفع خود بهره برداري ميكنند و هر زماني كه فكري براي وحدت مسلمانان ميشود، با تمام نيرو مخالفت ميكنند.( صحيفه نور، جلد 15، ص 123 – 4) مسلمانان بايستي با تمام امكانات و تجهيزات لازم به مقابله و دفاع جدي از ارزشهاي الهي و منافع مسلمين به پا خيزند و با مستحكم كردن صفوف مبارزين و نيروهاي دفاعي شان، به متجاوزين بيش از اين مجال حمله به عقيده و عزت مسلمين را ندهند.مسلمانان در موسم حج در سپاه خدا وارد ميشوند و از مكه به كعبه بالاتري راهي ميشوند، و چون امام حسين (عليهالسلام) از احرام حج به احرام حرب، و از طرف كعبه به طواف صاحب خانه و از وضو با آب زمزم به غسل شهادت و خون رو ميآورند و تبديل به امتي شكستناپذير ميشوند كه هيچ ابرقدرت شرق و غربي نتواند به فكر مقابله و تجاوز با اين ها بيفتد. روح و پيام حج چيز ديگري نيست جز اين كه: هم مسلمانان دستورالعمل جهاد با نفس را از حج بگيرند و هم برنامه مبارزه با كفر و شرك را داشته باشند.( صحيفه نور، جلد 20، ص 111 – 2)
ه – حفظ اسلام از بالاترين واجبات است كه فريضه الهي است، به اين معني كه: در اسلام هيچ فريضهاي بالاتر از حفظ خود اسلام وجود ندارد. از بزرگ ترين واجبات بر همه ما، ملت و روحانيت، حفظ جمهوري اسلامي است.( صحيفه نور، جلد 15، ص 203) و دفاع از اسلام و كشور اسلامي در تمام مواقع و به خصوص در مواقع خطر، تكليفي شرعي، الهي و ملي است و بر تمام قشرها و گروه ها واجب است. زمان هاي حساسي در ايران بوده، چون دخالت آمريكا در زمان سلطنت محمدرضا پهلوي كه مملكت از رشد سياسي و اقتصادي باز داشته شد. اگر غفلتي صورت ميگرفت و پشتكاري براي مقابله با دشمنان وجود نداشت تا بسيج عمومي مهياي دفاع از كشور شود، اسلام و كشور به تباهي كشيده شده بود.( صحيفه نور، جلد 11، ص 275) اين جزء احكام و دستورات خداست كه با اشخاصي كه بر ضد مسلمين قيام ميكنند، مقابله و مقاتله كنيد، لذا بايد در مقابل جمعيتي كه بر ضد اسلام قيام كرده، از اسلام دفاع كرد كه اين يك كار واجب و لازمي است.( صحيفه نور، جلد 13، ص 104) حكم ديگري هم براي دفاع از كيان اسلامي داريم آن كه: اگر ترسي از اين وجود داشته باشد كه بيگانگان به يكي از دولتهاي اسلامي حمله كنند، بر تمام دولتهاي اسلامي واجب است تا با هر وسيله ممكني از آن دفاع كنند و همچنين بر ساير مسلمين نيز اين امر واجب است.( تحريرالوسيله، جلد 2، ص 326). روزي كه اساس اسلام و ديانت بسته به جنگ با مسلمانان يا افراد متظاهر به اسلام باشد، وقتي بنا بر جنگ ميشود، بايد مسلمان ها با اين ها جنگ كنند. اين اشكالي كه كوردل ها براي دفاع از ابرقدرتها به ايران و علما و رزمندگان اسلام وارد ميكردند، اگر در صدر اسلام مطرح ميكردند حتماً متوجه ميشدند كه جواب شان چيست؟ تكليف حضرت علي (عليه السلام) در آن زمان چه بوده است؟(صحيفه نور، جلد 19، ص 136) حضرت (ع) سه جنگ جمل، صفين ونهروان را با اصحاب و نزديكان پيامبر داشته است، با آن مقدس نماهاي حقه باز، و حضرت براي مصلحت اسلام با آنها جنگيده است. حضرت تابع اسلام است، اگر اسلام تكليف كند با مسلمين بجنگ، ميجنگد و اگر بگويد با كفار بجنگ، ميجنگد، وقتي يك طايفهاي از مسلمين بنا ميگذارند كه با توطئههاي خود، اين اسلامي را كه در حال شكل گرفتن است از بين ببرند، و گروه ديگري هم دنبال كار اين عده ميروند و غفلت ميكنند، حضرت برخود تكليف و واجب ميبيند تا بر اين ها شمشير بكشد و براي حفظ اساس اسلام و اطاعت امر خدا با اينها جنگ كند.بعضي افراد منحرفي هم بودند كه ايران را متهم ميكردند كه چرا با مسلمين جنگ ميكنيد در حالي كه ما اصلا حزب بعث را مسلمان نميدانيم، تازه ضد اسلام هم ميدانيم. مردم عراق هم گرفتار بعثيها بودند، مردم ايران هم همين طور. اگر چه دولت عراق، مردم مسلمان را در جبههها، سپر جنگ قرار ميداد، ولي در اصل جنگ ما با مسلمانان نبود. تازه اگر هم فرض ما اين بود كه مسلماند، آيا صدام از اصحاب پيامبر(ص) مسلمانتر است؟( صحيفه نور، جلد 19، ص 135 – 6) گفتم كه حضرت در هر سه جنگش كه با مسلمين بود، همهشان تظاهر به اسلام ميكردند و فرياد اسلام ميكشيدند، همه آنها از صدام مسلمانتر بودند و جنگ ما نيز با عراق، جنگ با مسلمانها بود، حال آيا ميشود گفت: مگر مسلمان با مسلمان جنگ ميكند؟ در اين صورت ميشود به حضرت امير(ع) هم اعتراض كرد كه چرا با مسلمان ها جنگ كرده است. مسلماني كه بخواهد اسلام را از بين ببرد، از كافر هم بدتر است و جنگ با او لازمتر از كساني است كه مسلمان نيستند.( صحيفه نور، جلد 19، ص 982) روزي كه بخواهد وجهه اسلام خدشه دار شود، بزرگان اسلام براي آن جان خود را ميدهند، در زمان معاويه و يزيد، اين دو، چهره اسلام را قبيح و زشت جلوه ميدادند و به عنوان خليفه مسلمين و پيامبر، چه جناياتي كه نميكردند و چه مجالسي كه نداشتند،اينجا تكليف اقتضا ميكرد تا بزرگان دين با آنها مبارزه و قيام كنند، تا برخي افراد غافل خيال نكنند كه خلافت اسلام، همين است كه يزيد و معاويه دارند.اين مسائل اسلام را به خطر مياندازد و بايد براي چنين موضوعي جهاد كرد، حتي اگر انسان در اين راه جان خود را از دست بدهد و كشته شود.( صحيفه نور، جلد 7، ص 31) خط سرخ شهادت، خط آل محمد(ص) و علي (ع) است و اين افتخار از آنان به پيروانشان به ارث رسيده است و مردم ايران پيرو سيد شهيداناند كه در راه اسلام و قرآن فداكاريهاي بسياري كرد و اسلام عزيز را با خون پاك خود آبياري و زنده كرد. ارتش و بسيج و سپاه و ساير قواي مسلح نظامي و انتظامي و مردمي ايران دنباله روي اوليايياند كه همه چيز خود را در راه هدف و عقيده، فدا كرده و براي اسلام و پيروان آن، شرف و افتخار ميآفرينند.( صحيفه نور، جلد 15، ص 154)
نتيجه
اسلام ناب محمدي (ص) همان اسلام سياسي است كه لازمه تحقق آن حكومت اسلامي است كه در آن عدالت اجتماعي حاكم است و به مستضعفين و محرومين جامعه ظلم نميشود و همچنين حكومتي است ك در مقابل تمام ابرقدرتها ميايستد و تسليم نميشود و تا آخرين نفس از حيثيت و ارزشهاي اسلامي دفاع ميكند و تابعان اين آيين، اهل قيام و مبارزهاند و مخالفان صد در صد با اسلام آمريكايي اند.در اين راستا مردم وظايفي را براي تحقق اين اسلام دارند كه اولين آن، شناسايي و شناساندن اسلام است و وظيفه خطير ديگر آنها، متحد بودن مسلمانها با هم و يك دل و يك صدا بودن شان در تمام امور مربوط به مسلمين در سرتاسر جهان است و پيوند و اتحاد سراسري تمام ممالك اسلامي با هم و رفع كردن مشكلات مسلمين در ايام حج است. از وظايف ديگر مسلمين، دفاع و فداكاري در راه اسلام و عمل به اين تكليف كه: مهمترين فريضه حفظ خود اسلام است و همچنين حضور فعال مردم در تمام صحنههاي اجتماعي و انتخابات و برنامه هايي از اين قبيل است.
حوزه و دانشگاه نيز براي تحقق اسلام ناب، وظايف بسيار سنگيني بر عهده دارند، چون شناسايي و شناساندن اسلام همانگونه كه هست و با وسايل تبليغاتي به روز و ارائه و عرضه اسلام به نحو حقيقي و درست به سرتاسر دنيا و آشنا كردن مردم با قوانين اسلام و آثار اجتماعي و فوائد آن، نيز از رسالتهاي سنگين حوزه علميه ميباشد.از وظايف ديگر اين قشر فرهيخته، حضور فعال و پرثمر در صحنههاي سياسي و اجتماعي كشور و امور داخلي و حتي خارجي است. بايستي علما و روحانيون رشد سياسي مردم را ارتقاء دهند و هميشه در صحنههاي اجتماعي و سياسي حضور داشته باشند و صحنه را خالي نكنند و همچنين اصلاح حوزههاي علميه بر اساس نظم دادن به امور و اصلاح فكري و اخلاقي افراد لازم است كه بايد تلاشي جدي و پيگيرتر در اين راستا صورت پذيرد.از تكاليف ديگر اين مجموعه، حفظ اسلام و كار و فعاليت براي عينيت دادن به احكام فقهي در بطن جامعه است.