مقدمه
«حدیث»، در اصطلاح، به معنای قول، فعل و تقریر معصوم است. از آن جا که حضرت زهرا علیهاالسلام با استناد به آیه تطهیر(1) و حدیثی که ام سلمه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، نقل کرده (2) یکی از معصومان اهل بیت رسول اکرم است، گفتار و کردار و تقریر آن حضرت، حدیث، به همان معنای گفته شده، است. بنابراین کاوش و دقت در احادیث منقول از این بانوی بزرگ اسلام، که گفتار و کردارش الگوی زن و مرد مسلمان است، و معرفی راویان احادیث آن حضرت، ضروری است.
با تأمل در کتاب های رجالی شیعه، مشاهده می شود که نام راویان آن حضرت، در هیچ یک از آنها نیامده است و حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام راوی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم معرفی شده است. در کتاب های رجالی اهل سنت، نام ایشان در شمار راویان حدیث آورده شده است و راویانی که از آن حضرت، احادیث پدر بزرگوارش را نقل کرده اند، عبارت اند از: حسن بن علی و حسین بن علی (پسرانش)؛ علی بن ابیطالب؛ ام سلمه (همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم )؛ سلمی ام رافع؛ فاطمه (صغری) بنت حسین بن علی (به گونه مرسل)؛ عایشه و انس بن مالک.(3)
اما نگارنده معتقد است که آن حضرت نیز مانند دیگر معصومین علیهم السلام احادیثی دارند که توسط راویانی نقل شده است. پژوهش در کتاب های حدیثی، این اعتقاد را قوت بخشید و نام چند راوی حضرت زهرا علیهاالسلام به دست آمد. هدف این نوشتار، معرفی زنان راوی آن حضرت است تا با گفتار و رفتار ایشان بیشتر آشنا شویم و نقش زنان را در نقل حدیث معصومین علیهم السلام و بیان ناگفته ها و احادیث فراموش شده در میان مسلمانان، بیشتر نشان دهیم؛ چرا که این بانوان، به آن گوهر یکتای آفرینش نزدیک تر بودند و از احوال و سخنان بزرگ بانوی اسلام، آگاه تر.
غور و دقت در احادیث، ما را به نام زنان بزرگی چون اسماء بنت عمیس، ام سلمه، بره خزاعی، زینب بنت ابی رافع، زینب بنت علی بن ابی طالب (دختر گرامی حضرت زهرا) و فضّه، خدمتکار بزرگ بانوی اسلام، رهنمون گردید. در این مجال، به بیان شرح حال این راویان، احادیثی که روایت کرده اند و نیز راویان آنها، تا اندازه ای که بدان دست یافتیم، می پردازیم:
اسماء بنت عمیس
اسماء دختر عمیس بن معد بن حارث، از جماعت خثعم، خواهر میمونه، همسر رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم، و لبابه (ام الفضل) همسر عباس، و سلمی، همسر حمزه سیدالشهدا بود که همه آنان از یک پدر و مادر بودند. او با جعفر طیار ازدواج کرد و پس از مسلمان شدن، با او به حبشه مهاجرت کرد و پس از چند سال، در روز فتح خیبر، به همراه جعفر وارد مدینه شد. پس از شهادت جعفر، با ابوبکر (صحابی رسول اللّه) ازدواج کرد و محمد بن ابی بکر را به دنیا آورد. پس از فوت ابوبکر، همسر امیرالمؤمنین علیه السلام شد. اسماء از سبقت گیرندگان در اسلام آوردن بود که با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیعت کرد. وی بانویی فداکار، خانه دار، وظیفه شناس و پرکار بود.(4)
او، از هنگامی که به مدینه وارد شد، همواره برای حضرت فاطمه علیهاالسلام چون مادری مهربان بود؛ به گونه ای که آن حضرت، وصیت هایش را به او فرمود و اسماء بنا به خواسته ایشان تابوتی ساخت تا هنگام تشیع جنازه، بدن مبارکش پیدا نباشد. همچنین طبق وصیت فاطمه زهرا علیهاالسلام، در شستن بدن مطهر آن حضرت، به حضرت علی علیه السلام کمک کرد.(5) اسماء از شاهدان قضیه فدک و از تکذیب کنندگان حدیث «نحن معاشر الانبیاء لانورث ماترکناه صدقه» بود؛ اما ابوبکر شهادت او را نپذیرفت. حرکت سیاسی وی، یعنی نشان دادن شهامت و رشادت در برابر خلیفه وقت، امری بسیار باارزش بود که هر فردی را توان آن نیست. گفتن سخن حق و ایستادگی در برابر ستم، امری بود که بسیاری از زنان آن روز، از انجام آن، کوتاهی نکردند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم همواره او و خواهرانش را تمجید می کرد و فرمود: «رَحِمَ اللّه ُ اخواتٍ مِن أهلِ الجَنّةِ فَسَّماهُنَّ أسماءَ بنتَ عُمَیسٍ الخُثْعَمیّةَ، امَ الفَضلِ و…؛(6) خدا رحمت کند خواهرانی از اهل بهشت را: اسماء بنت عمیس، ام فضل…».
آیت اللّه خویی در شرح حال محمدبن ابی بکر، فرزند اسماء به نقل از کشی از ابن قولویه از طریق عبداللّه بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل کرده است «نجابت محمد بن ابی بکر، از سوی مادرش اسماء بنت عمیس است».(7) کتاب های رجالی، اسماء را از اصحاب و راویان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دانسته اند که احادیث بسیار از آن حضرت نقل کرده است. طبرانی بیش از چهل حدیث از راویان مختلف، از وی نقل کرده که متن برخی از احادیث، نظیر یکدیگر است.(8) بخاری نیز از اسماء بنت عمیس روایت دارد.(9) راویان وی عبارت اند از: امام سجاد علیه السلام؛ عبداللّه بن جعفر (پسرش)؛ قاسم بن ابی بکر؛ ام عون بنت محمد بن جعفر؛ سعید بن مسیب؛ عبید بن رفاعه؛ ابوبردة بن ابی موسی؛ فاطمه بنت علی بن ابی طالب علیه السلام؛ عبداللّه بن عباس؛ عبداللّه بن شداد؛ ابوزید مدنی؛ عمر بن خطاب؛ عروة بن زبیر؛ ابوموسی أشعری؛ عون بن جعفر(پسرش) و دیگران.
امام رضا از پدرانش از امام سجاد علیه السلام از اسماء بنت عمیس روایت می کند که گفت:«کُنتُ عِندَ فاطَمةَ إذْ دَخَل عَلیها رسولُ اللّه َصلی الله علیه و آله و سلم و فی عُنُقِها قِلادَةٌ مِن ذَهَبٍ کانَ إشتراها لَها عَلیٌ بنُ ابی طالبٍ مِن. فِیءٍ فَقالَ لَها رَسولُ اللّه ِیا فاطِمةُ! لایَقولُ النّاسُ إنَّ فاطمةَ بنتَ مُحمَّدٍ تَلبَسُ لِباسَ الْجَبابِرةِ؟ فَقَطَّعَتْها و باعَتْها وَ أشتَرتْ بِها رَقَبَةً فَأعْتَقَتْها، فَسُرَّ بِذلکَ رَسولُ اللّه ِ؛(10) نزد فاطمه علیهاالسلام بودم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد شد، در حالی که فاطمه علیهاالسلام گردن بندی از طلا به گردن داشت که آن را علی بن ابی طالب علیه السلام از بهای غنیمت خریده بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه علیهاالسلام فرمود: ای فاطمه! آیا مردم نمی گویند که فاطمه، دختر محمد، لباسی نظیر جابران و مستکبران پوشیده است؟ فاطمه گردن بند را باز کرد و آن را فروخت و با پول آن، برده ای خرید و آزاد کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از این کار خشنود گردید».
امام رضا از پدرانش از امام سجاد علیه السلام از اسماء بنت عمیس درباره ولادت امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام روایت کرده است که «هنگام ولادت حسن و حسین قابله جده فاطمه علیهاالسلام بودم». در این حدیث، اسماء از چگونگی دادن نوزاد به رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم و نام گذاری آن حضرت سخن می گوید.(11)
مجلسی به نقل از کتاب کشف الغّمه از اسماء بنت عمیس از حضرت فاطمه علیهاالسلام روایت می کندکه فرمود: «إنّی قَد إستَقبَحتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ إنَّهُ یُطرَحُ عَلَی الْمَرأةِ الثوبُ فَیَصِفُها لِمَن رَای. فَقالَتْ اَسْماءُ: یا بِنتَ رَسولِ اللّهِ! اَنَا اُریکِ شَیئا رَأیتُهُ بِأرضِ الْحَبَشةِ. فَدَعَتْ بِجَریدةٍ رَطْبَةٍ فَحَسَّنَتْها ثُمَّ طَرَحَتْ عَلَیها ثَوبا فَقالَت فاطِمةُ: ما أحْسَنَ هذا و اَجْمَلهُ لاتُعرَفُ بِهِ الْمَرأةُ مِنَ الرَّجُلِ؛(12) ناپسند می دارم روش حمل جنازه زنان را که پارچه ای بر روی آنان انداخته می شود که برای بیننده، اندام مرده نمایان است. اسماءگفت: ای دختر رسول خدا! آیا به شما نشان دهم آنچه را در حبشه دیدم؟ پس قطعه چوب تری خواست و آن را درست کرد (تابوت ساخت) و پارچه ای روی آن انداخت. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: چه زیباست آن چه ساختی! بدن زن از مرد شناخته نمی شود».
ام انس (ام سلیم)
ام سلیم، دختر ملحان بن خالد خزرجی انصاری -که با هفت پشت به عدی بن نجار می رسد همان الغمیصاء یا الرمیصاء است که به او سهله، رمیه، انفیه و رمیثه نیز گفته اند. مادرش ملیکه بنت مالک و خواهرش اُم حَرام است.(13) وی با مالک بن النضر ازدواج کرد و انس بن مالک را به دنیا آورد. پس از فوت مالک، ام سلیم مدتی بی همسر زیست و سپس به دین اسلام مشرف شد و با رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم بیعت کرد. ابوطلحه انصاری از او خواستگاری کرد؛ ولی چون ابوطلحه مشرک بود، ام سلیم نپذیرفت و او را به اسلام دعوت کرد. سخن ام سلیم در ابوطلحه اثر کرده و اسلام او، کابین ام سلیم گردید. آن گاه با وی ازدواج کرد و عبدالله و اباعمیر را به دنیا آورد. ام سلیم در سال 25 هجری درگذشت.
شجاعت و جهاد:
ابن سعد به سند خود از انس خبری نقل کرده و می نویسد: «إتَّخذَتْ اُمُ سَلیمٍ خَنْجَرا یَومَ حُنَین…؛ روز جنگ حنین، ام سلیم برای کشتن مشرکین، خنجر به دست گرفته بود». وی همچنین می نویسد: «در روز حنین، در حالی که حامله بود، در جنگ شرکت کرد. او قبلاً هم در جنگ احد شرکت کرده بود و تشنگان را آب می داد و مجروحان را مداوا می کرد».(14)
صبر و تحمل:
ابا عمیر، فرزند ام سلیم بیمار شد و از دنیا رفت. ام سلیم جنازه او را غسل داد، کفن و حنوت کرد و بر روی او پارچه ای کشید و بدون هیچ گونه شیون و زاری، سفارش کرد که کسی همسرش، ابوطلحه، را خبر نکند تا خود به او بگوید و خود او، پس تأمل و آرامشی خاص، خبر درگذشت فرزندش را به وی داد.(15)
فهم و درایت:
گفته اند که ام سلیم از بانوان خردمند بود. از روایتی که درباره اش نقل کرده اند، نهایت فهم و درک او مشخص می شود. گویند: وقتی ابوطلحه از وی خواستگاری کرد، ام سلیم به او گفت: آیا نمی دانی خدایی که می پرستی، گیاهان را از زمین می رویاند؟ ابوطلحه گفت: بلی. ام سلیم گفت: آیا خجالت نمی کشی چوب را می پرستی؟(16)
اکرام شدن از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم:
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم ام سلیم را اکرام می کرد و به دیدار او می رفت. ابن سعد روایاتی به سند خود از انس و دیگران در این باره نقل کرده است؛ از جمله: «قالَ: زارَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وسلم اُمَّ سَلیمِ فَصَلی فی بیتِها…؛ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به دیدن ام سلیم رفت و در منزل او نماز خواند». «قالَ: حَدَّثَنی اَنسُ بنُ مالِکٍ اَنَّ النَّبیَ صلی الله علیه و آله وسلم کان یَزورُ اُمَّهُ اُمَّ سَلیمٍ فَتُتْحِفَهُ بِشَی ءٍ تَصْنَعُهُ لَه؛ انس بن مالک به من گفت: پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم به دیدن ام سلیم، مادر انس بن مالک، می رفت و او آنچه برای حضرت تهیه کرده بود به ایشان تقدیم می کرد». «قالَ: لَمْ یَکن رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله وسلم یَدخلُ بیتا غَیرَ بَیتِ اُمِ سَلیمٍ إلاّ عَلی أزواجِهِ، فَقیلَ له فَقالَ: أرْحَمُها، قُتِلَ أخوها مَعی؛(17) رسول اکرم غیر از خانه همسرانشان به هیچ خانه دیگری جز خانه ام سلیم نمی رفت. در این باره از ایشان سؤال شد، فرمود: به او رحم می کنم؛ زیرا برادرش همراه من بود که کشته شد». «و قالَ: قالَ النَّبیُّ: صلی الله علیه و آله وسلم دَخَلتُ الْجَنَّةَ فَسَمِعتُ خَشَفَةً بَینَ یَدَیَّ فَاذا اَنَا بالغُمَیصاءِ بِنتَ مِلحان؛ پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: داخل بهشت شدم و در مقابلم صدای حرکت چیزی را شنیدم. ناگاه غمیصاء، دختر ملحان، را پیش روی خود دیدم (این حدیث را بخاری و مسلم نیز روایت کرده اند).(18)
ابن سعد ضمن چند خبر، با سند خود از انس نقل می کند که هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به منزل ام سلیم می رفت، وی حضرت را اکرام می کرد و خرما و روغن می آورد و نیز با پسرش (انس) سطل خرما برای حضرت می بردند.(19) با توجه به احادیث نقل شده از ام سلیم، وی از دوستداران و طرفداران اهل بیت عصمت علیه السلام بوده است. ابوطلحه، همسر ام سلیم – که نامش زیدبن سهل از قبیله بنی نجار است از جمله نقبایی است که در بیعت عقبه و غزوه های بدر، احد و خندق و دیگر مشاهد حضور داشته و نزد ارباب رجال، ممدوح است.(20)
انس بن مالک می گوید: از مادرم درباره فاطمه علیهاالسلام سؤال کردم. گفت: «کانَتْ کَأنّها القَمرُ لَیلَةَ الْبَدرً أو الشَمسُ کُفِرَتْ غَماما أوْ خَرَجَتْ مَنَ السَّحابِ وَ کانَتْ بَیضاءَ بَضَّةً؛(21) مانند ماه شب چهارده بود یا مانند خورشیدی که ابرهای تیره را پوشانیده و یا خورشیدی که از ابر بیرون آمده باشد و سفید و ظریف بود».
ام سلمه
هند (ام سلمه)، دختر ابوامیه مخزومی و همسر عبداللّه بن عبد الاسد مخزوم (ابوسلمه)، از اولین گروندگان به اسلام و از اولین زنان مهاجر بود. او به همراه همسرش دوبار به حبشه مهاجرت کرد. وی در خانواده خود، زنی باوفا و بامحبت بود.
ابو سلمه در سال چهارم هجرت از دنیا رفت و پس از پایان عده اش، ابوبکر به خواستگاری ام سلمه رفت؛ اما وی او را نپذیرفت. پس از او عمر به این کار اقدام کرد و او هم موفق نشد. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم او را به کابین ده درهم و به قولی به دستاسی، دو سبو، بالشی که از لیف خرما پر شده بود، یک لحاف، یک قدح، یک دیگ و یک خوانچه بزرگ از چوب، به ازدواج خود درآورد. ام سلمه با چنین مهریه ساده ای نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم منزلتی بالا داشت.(22)
پس از رحلت فاطمه بنت اسد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سرپرستی فاطمه زهرا علیهاالسلام را به ام سلمه واگذار فرمود و این، سعادتی برای وی گردید. او می گفت: «کُنْتُ أدأَبُ فاطِمةَ و هِیَ اُدَئّبُ مِنّی؛ (پندارند) که من فاطمه را ادب می کنم، چنین نیست، او معلم من است». ام سلمه در هرحال، در جان نثاری برای حضرت فاطمه علیهاالسلام کوتاهی نکرد و برای شهادتی که درباره فدک، به نفع حضرت زهرا داد، ابوبکر و عمر یک سال خرجی او را قطع کردند.(23) این رفتار دو خلیفه، هیچ خللی در حمایت وی از حق پدید نیاورد. امام صادق علیه السلام او را از با فضیلت ترین همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پس از خدیجه معرفی فرمود.(24)
ام سلمه امانتدار و محرم اسرار اهل بیت علیه السلام بود. علامه مجلسی از کتاب بصائر الدرجات روایتی را نقل می کند که مضمون آن چنین است: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ام سلمه را طلبید و پوست گوسفندی را، که پر از علم بود، به او سپرد و فرمود: هر که بعد از من، آن را طلب کند، او امام و خلیفه بعد از من خواهد بود». همچنین روایت می کند که چون امیرالمؤمنین خواست به سوی عراق حرکت کند، کتاب ها و سلاح و امانت هایی به ام سلمه سپرد تا پس از شهادت آن حضرت، آنها را به امام حسن علیه السلام بسپارد و هنگامی که امام حسن علیه السلام مسموم شد، آن سلاح و امانت ها را به ام سلمه سپرد تا به امام حسین علیه السلام بدهد. امام حسین علیه السلام نیز هنگام حرکت به سوی عراق، آنها را به او سپرد تا به امام سجاد علیه السلام بسپارد.(25)
از این روایت، دانسته می شود که ام سلمه نزد اهل بیت علیه السلام چنان ارج ومنزلتی داشت که محرم اسرار و حافظ امانات ایشان بود.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آنچه بر اهل بیتش در آینده خواهد گذشت و چگونگی شهادت ایشان را به ام سلمه گفته بود و حتی تربت امام حسین علیه السلام را به وی اعطا کرده بود. بنابراین هنگام رفتن امام به سوی عراق، ام سلمه عرض کرد: «ای نوردیده من! مرا اندوهناک مکن؛ زیرا از جدت، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، شنیدم که فرمود: فرزند دلبندم حسین، در عراق، در سرزمینی که آن را کربلا می گویند، به تیغ ظلم و جفا کشته خواهد شد».
ام سلمه در غزوه خیبر، فتح مکه، حصارة الطائف، غزوه هوازن و ثقیف و سپس در حجة الوداع همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود. او خواندن را می دانست؛ امانوشتن را نه.(26) ام سلمه برای بازداشتن عایشه از جنگ با امیرالمؤمنین علیه السلام او را نصیحت بسیار کرد و پس از آن برای وی نامه نوشت تا او را از جنگ بازدارد. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، سخنان بلیغ او را آورده است.(27) عمر رضا کحاله، اندرزها و نصیحت های ام سلمه به عثمان بن عفان و نامه اش به معاویه را نقل کرده است.(28) ام سمله چون از نصیحت عایشه فایده ای ندید، ناچار از مکه نامه ای به امیرالمؤمنین علیه السلام نوشت و آن را به پسرش عمر داد و گفت: این نوشته را هر چه زودتر به دست امیرالمؤمنین برسان و ملازم رکاب او باش و هر چه گفت، فرمان بردار باش.
ام سلمه آنچه را بین او و عایشه گذشته بود، در آن نامه نوشته و عرض کرده بود: «ای امیرالمؤمنین! اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ما را به ماندن در خانه فرمان نداده بود، من ملازم رکاب شما می شدم. اکنون فرزند خود را فرستادم تا امر شما را اطاعت کند».(29)
وی بیعت با معاویه را یک بیعت گمراه کننده نامید و زمانی که معاویه دستور داد بر منبرها حضرت علی علیه السلام را لعن کنند، ام سلمه نامه ای به معاویه نوشت و در آن یادآور شد: «شما علی و دوستداران او را لعن می کنید، در حالی که گواهی می دهم که خدا و رسولش او را دوست دارند».(30)
ام سلمه هنگام شهادت امام حسین علیه السلام به شدت اندوهگین شد و بسیار گریست و پس از آن، مدت زیادی زنده نماند و در سن 84 سالگی، در اواخر سال 61 هجری، به دیدار خدا شتافت؛ در حالی که وصیت کرده بود که مروان (امیر مدینه) بر او نماز نگزارد.
در کتاب های رجالی، ام سلمه در زمره راویان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نام برده شده و راویان بسیاری از او روایت کرده اند. نزدیک به ششصد حدیث از ام سلمه در کتاب های معتبر حدیثی اهل سنت و شیعه نقل شده است که وی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و فاطمه زهرا علیهاالسلام و ابوسلمه روایت کرده است. احادیث وی در احوال حضرت زهرا علیهاالسلام چنین است:
ابن اثیر به سند خود از عبداللّه بن وهب از ام سلمه روایت می کند که گفت: «جاءَتْ فاطِمةُ الَی النَّبی صلی الله علیه و آله وسلم فَسارَّها بِشی ءٍ فَبَکَتْ ثُمَّ سارَّها بِشَی ءٍ فَضَحِکَتْ، فَسَألتُها عَنهُ، فقالَتْ: أخبرنی أنَّه مَقبوضٌ فی هذِه السَّنَةِ، فَبَکیْتُ، فقال…؛(31) فاطمه علیهاالسلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمد. آن حضرت، آهسته چیزی به وی گفت که فاطمه علیهاالسلام گریه کرد. سپس با لحنی آهسته به او فرمود که فاطمه علیهاالسلام خندید. از فاطمه علیهاالسلام پرسیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چه گفت، پاسخ داد فرمود: امسال رحلت خواهد کرد و من گریه کردم…».
مجلسی از ام سلمه روایت می کند که گفت: «کانت فاطمة بنت رسول اللّه اشبه الناس وجها و شبها برسول اللّه؛(32) یعنی فاطمه علیهاالسلام از نظر صورت، از همه به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شبیه تر بود».
طبرانی به سند خود از ابوسعید خدری از ام سلمه روایت می کند که گفت: «نَزلَتْ هذهِ الاَیةُ فی بَیتی: اَنَّما یُریدُاللّه ُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجسَ اَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرُکُم تَطْهیرا (الاحزاب: 33) وَ اَنا جالِسَةٌ عَلی الْبَابِ، فَقُلتُ: یا رسولَ اللّه! اَلَستُ مِنْ اَهلِ البَیتِ؟ قالَ: اَنتِ الی خَیرٍ؛(33) این آیه در خانه من نازل شد: «خداوند می خواهد که پلیدی و ناپاکی به شما راه نیابد و شما را پاک گرداند. من در کنار در نشسته بودم و گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ! آیا من از اهل بیت شما نیستم؟ فرمود: تو بر خیری».
شیخ صفار به سند خود از ام سلمه روایت می کند که گفت: «قال رسولُ فی مَرَضهِ الَّذی تُوُفَّیَ فیهِ: اُدْعوا لی خَلیلی فأرسَلَتْ عایشَةُ إلی اَبیها فَلَمّا جائَه غَطّی وَجْهَ و قالَ: اُدعوا لی خَلیلی، فَرَجعَ مُتَحیِّرا و اَرسَلَتْ حَفصَةُ الی اَبیها فَلمّا جاءَ غَطی وَجهَهُ و قالَ: أدعوا لی خَلیلی، فرَجعَ عُمَرُ مُتحیرا و اَرسَلَتْ فاطمةُ علیهاالسلام الی عَلیٍ فَلَمّا جاءَ قامَ رسولُ اللّه ِصلی الله علیه و آله و سلم فَدَخلَ ثُمَّ جَلَلَ عَلیّا بِثوبِهِ. قالَ: قالَ عَلیٌ: حَدَّثَنی بِاَلفِ حَدیثٍ یَفتَحُ کُلُّ حَدیثٍ ألفَ بابٍ حَتّی عَرِقتُ وَ عَرِق رسولُ اللّه ِصلی الله علیه و آله و سلم ؛(34) رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در بیماری وفاتش فرمود: دوست مرا صدا کنید. عایشه به دنبال پدرش فرستاد. هنگامی که ابوبکر آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صورتش را پوشانید و فرمود: دوست مرا صدا کنید. ابوبکر حیران بازگشت. حفصه به دنبال پدرش فرستاد. هنگامی که عمر آمد، آن حضرت صورت مبارکش را پوشاند و فرمود: دوست مرا صدا کنید. عمر حیران بازگشت و فاطمه علیهاالسلام به دنبال علی فرستاد. هنگامی که علی آمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بلند شد و علی علیه السلام وارد شد و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را با لباس خویش پوشانید. راوی می گوید که علی علیه السلام فرمود: (رسول خدا) هزار حدیث بر من حدیث کرد که هر حدیث هزار در را گشود، تا این که من عرق کردم و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم هم عرق کرد».
بره خزاعی
بره خزاعی دختر امیه از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. از حدیثی که علامه مجلسی از مناقب ابن شهر آشوب از بره خزاعی، درباره ولادت حسنین علیه السلام نقل کرده، استفاده می شود که وی از دوستداران اهل بیت علیهم السلام بوده است. وی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و فاطمه زهرا علیهاالسلام روایت کرده است. حدیث او درباره حضرت زهرا چنین است: «لَمّا حَمَلَتْ فاطِمَةُ بِالحَسنِ خَرَجَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم فی بَعضِ وُجوهِهِ فَقالَ لَها: انَّکِ سَتَلِدینَ غُلاما قَد هُنَّأنی بِهِ جِبرئیلُ، فَلا تُرضِعیهِ حَتّی أُصیرَ الَیکِ. قالَت: فَدَخَلتُ عَلی فاطِمَةَ حینَ وَلَدَتْ الحَسَنَ وَ لَهُ ثَلاثٌ ما أرضَعتهُ. فَقُلتُ لَها: أعْطینیهَ حَتّی اُرضِعَه، فَقالَت: کَلّا، ثُمَّ أدرَکَتْها رِقَّةُ الاُمِّهاتِ فَأرضَعَتهُ. فَلَمّا جاءَ النَّبّیُّ قالَ لَها: ماذا صَنَعْتِ؟ قالَت: أدرَکنی عَلَیهً رِقَّةُ الاُمَّهاتً فَأرْضَعتُهُ. فَقالَ: ابَی اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ الاّ ما أرادَ. فَلَمّا حَمَلَتْ بِالْحُسینِ علیه السلام قالَ لَها: یا فاطَمَةُ! انَّکَ سَتُلْدینَ غُلاما قَدْ هَنّأنی بِهِ جِبرِئیلُ فَلا تُرْضِعیهِ حَتّی أُجی ءَ اِلَیکِ وَ لَو أقَمَتْ شَهْرا. قالَتْ: أفْعَلُ ذلِکَ: وَ خَرَجَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله و سلم فی بَعْضِ وُجوهِهِ، فَوَلَدَتْ فاطِمَةُ الحُسَینَ علیه السلام فَما أرضَعَتهُ حَتّی جاءَ رَسولُ اللّه َ صلی الله علیه و آله و سلم فَقالَ لَها: ماذا صَنَعْتِ؟ قالَت: ما أرضَعْتُهُ، فَأخَذَهُ فَجَعَلَ لِسانَهُ فی فَمِهِ فَجَعَلَ الحُسَینَ یَمُصُّ حَتّی قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وسلم: ایها حُسین، إیها حُسَین. ثُمَّ قالَ أبَی اللّه اللّهُ إلا ما یُریدُ هِیَ فیکَ وَ فی وَلَدِکَ یَعْنی الامامَةَ؛(35) هنگامی که فاطمه علیهاالسلام حسن را حامله بود، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای امری بیرون رفت و به فاطمه علیهاالسلام فرمود: جبرئیل به من خبر داد که تو پسری به دنیا می آوری. او را شیر نده تا نزد تو بیایم. بره گوید: هنگامی که نزد فاطمه علیهاالسلام رفتم، حسن به دنیا آمده بود و سه روز از عمرش می گذشت، در حالی که فاطمه علیهاالسلام او را شیر نداده بود. به حضرت گفتم: بچه را به من بدهید تا شیر دهم. فرمود: هرگز. سپس عاطفه مادری، او را به رحم آورد و بچه را شیر داد. هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمد، فرمود: چه کردی؟ فاطمه علیهاالسلام گفت: مهر مادری بر من غلبه کرد و او را شیر دادم. حضرت رسول به وی فرمود: خدای عزوجل امتناع دارد مگر از اراده خودش. هنگامی که فاطمه علیهاالسلام حسین را حامله شد، حضرت فرمود: جبرئیل بشارت داده است که پسری به دنیا خواهی آورد. او را شیر نده تا نزد تو بیایم؛ حتی اگر یک ماه بگذرد. فاطمه علیهاالسلام گفت: چنین کنم و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برای اموری بیرون رفت. فاطمه علیهاالسلام حسین را به دنیا آورد و او را شیر نداد تا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم وارد شد و فرمود: چه کردی؟ فاطمه علیهاالسلام گفت: او را شیر ندادم. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم حسین راگرفت و زبانش را در دهان او گذارد و حسین آن را مکید تا این که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: وای از حسین، وای از حسین! سپس فرمود: خداوند از غیر اراده خودش امتناع دارد. این امر(امامت) در تو و فرزندانت باقی خواهد ماند.
زینب، دختر ابی رافع
زینب، دختر ابو رافع(36) مولی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم است و به خدمت آن حضرت و دخت گرامی اش، حضرت فاطمه علیهاالسلام رسیده است. ابونعیم از یعقوب بن حمید از ابراهیم رافعی روایت می کند که دختر ابورافع گفت: «رَأیتُ فاطِمَةَ بِنتَ رسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وسلم أَتَتْ بِاِبْنَیها الیَ النَّبیِ صلی الله علیه و آله وسلم فِی الشَّکواءِ الَّتی تُوُفِّیَ فیها، فَقُلتُ: یارَسولَ اللّه ِ! هذانِ اِبْناکَ فَوَرِّثهُما. فَقالَ: أمّا حَسَنٌ فَإنَّ لَهُ هَیْبَتی وَ سُؤدَدی وَ أمّا حُسَینٌ فَاِنَّ لَهُ جودی وَ جُرْأتی؛(37) فاطمه علیهاالسلام ، دختر رسول خدا را دیدم که با دو پسرش نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمد، آن گاه که حضرت بیمار بود و در آن بیماری رحلت فرمود. پس گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم! اینان فرزندان شما هستند، چیزی از ارث بدیشان بدهید. حضرت فرمود: حسن هیبت و آقایی مرا و حسین سخاوت و جرأت مرا به ارث برده است».
زینب، دختر علی بن ابی طالب علیه السلام
زینب کبری دختر امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب ابن عبدالمطلب بن هاشم قریشی هاشمی و مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام دخت گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. زینب در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا آمد. کنیه اش ام کلثوم، ام عبداللّه و ام الحسن است؛ ولی برای ایشان کنیه های مخصوصی نیز مانند ام المصائب، ام الرزایا و ام النوائب ذکر کرده اند.(38) پدر گرامی اش او را به ازدواج برادرزاده خویش، عبداللّه بن جعفر در آورد که علی، عون اکبر، عباس، محمد و ام کلثوم ثمره این پیوند بودند.
زمان وفات و محل دفن حضرت زینب علیهاالسلام دقیقا مشخص نیست؛ هرچند تاریخ نویسان، از جمله زرکلی، سال 62 هجری را ذکر کرده اند.(39) علامه ماقانی و سید امین نوشته اند: پس از واقعه کربلا، اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نخست به شام و پس از آن به مدینه برده شدند. حضرت زینب علیهاالسلام هشتاد روز پس از ورود به مدینه از دنیا رفت و ثابت نشده است که از آن جا خارج شده باشد، و در مدینه مدفون گردید.(40) بنابراین، طبق گفته ایشان، زمان وفات این بانوی گرامی، رجب سال 61 هجری در مدینه است.
فضیلت های بانو زینب علیهاالسلام مشهورتر از آن است که نیاز به بیان داشته باشد. نام مبارکش به وسیله جبرئیل عرضه شد و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «وصیت می کنم حاضران و غایبان را که حرمت این دختر را پاس بدارید. همانا وی به خدیجه کبری مانند است.»(41) همه اهل فصاحت و بلاغت اعتراف دارند که این بانوی بزرگ، هرگاه لب به سخن می گشود، گویا حضرت علی علیه السلام سخن می گفت. مرتبه عفت و عصمت و عقل و دانش آن بانو، همچون مادر گرامی اش، چنان والاست که قلم از توصیفش عاجز است.
حضرت زینب علیهاالسلام در عبادت، زهد، تقوا، وجود و سخا سرآمد زنان زمان خویش بود. از مال و زینت و آسایش خویش در خانه همسرش چشم پوشید و برای انجام وظیفه، به همراه برادرش، رهسپار بیابان ها شد. در خضوع، خشوع و عبادت، وارث مادر گرامی و پدر بزرگوارش بود. بیشتر شب ها را به تهجد صبح می کرد و همواره قرآن تلاوت می فرمود. حتی شب یازدهم محرم، با آن همه فرسودگی و خستگی و تحمل مصیبت ها، به عبادت مشغول شد؛ چنان که حضرت سجاد علیه السلام می فرماید: «در آن شب دیدم که عمه ام بر جانماز نشسته و مشغول عبادت است».(42)
سکینه و وقارش به خدیجه کبری؛ عصمت و حیایش به فاطمه زهرا؛ فصاحت و بلاغت کلامش به علی مرتضی؛ بردباریش به حسن مجتبی و شجاعت و رشادتش به سیدالشهدا علیه السلام همانند بود.
حضرت زینب از پدرش علی بن ابی طالب علیه السلام، فاطمه زهرا علیهاالسلام، اسماء بنت عمیس و ام ایمن روایت دارد و از آن حضرت نیز جابر بن عبداللّه انصاری، فاطمه بنت حسین بن علی علیه السلام، عباد عامری، عطاء بن سایب و محمد بن عمرو روایت کرده اند. آن حضرت، خطبه مادر بزرگوارش را چنین نقل کرده است:
«قالَتْ فاطِمَةُ فی خُطْبَتِها فی مَعْنی فَدَکَ: لِلّهِ فیکُم عَهْدٌ قَدَّمهُ الَیکُم وَ بَقیَّةٌ اسْتَخْلَفَها عَلَیکُم:(43) کتابُ اللّه ِبَیِّنَةً بَصائِرَهُ وَ آیٌ مُنْکَشِفَةً سَرائِرُهُ، وَ بُرهانٌ مُتَجَلِّیَةٌ ظَواهِرُه، مُدیمٌ لِلْبَریَّةِ إسْتِماعُهُ، وَ قائِدٌ الَی الرِّضوانِ إتْباعُهُ، مُؤَدّیا إلَی النَّجاةِ أشیاعَهُ، فیهِ تِبیانُ حُجَجِ اللّه ِالمُنَوَّرَةٌ، وَ مَحارِمُهُ المحْدودَةُ وَ فَضائِلُهُ المَنْدوبَةُ(44) و…؛(45) فاطمه علیهاالسلام در خطبه اش درباره فدک فرمود: خدا را با شما عهد و پیمانی است که برایتان فرستاده و بازمانده ای است که در میان شما به جای گذاشته است. اولی کتاب خداست که دلیل برهان او است؛ نشانه ای که کشف کننده اسرارش است و دلیلی است که ظواهر آن را روشن می کند و جلا می دهد. گوش دادن به آن، پیوسته برای نیکی و خیر است و رهبری است که پیروانش را به سوی بهشت می خواند. پیروانش را به سوی نجات سوق می دهد. در آن، حجت های نورانی خداوند بیان شده است، حرام های آن مشخص گردیده و فضیلیت هایش ذکر شده است.
ابن قولویه به سند خود از قدامة بن زائده از امام علی بن الحسین علیه السلام از حضرت زینب روایت می کند که گفت: «حَدَّثَتْنی اُمُّ ایْمَنٍ أنَّ رَسولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وسلم زارَ مَنْزِلَ فاطِمَةَ علیهاالسلام فی یَومٍ مِنَ الایّامِ فَعَمِلَتْ لَهُ حَریرَةً وَ أتاهُ الَیهِ بِطَبَقٍ فیهِ تَمْرٌ ثُمَّ قالَت: اُمُّ اَیْمَنٍ: فَأتَیْتُهم بِقَدَحٍ فیهِ لَبَنٌ وَ زَبَدٌ فَأکَلَ رَسولُ اللّه ِوَ عَلیٌ وَ فاطِمَةٌ وَ الْحَسَنُ وَ الحُسینُ…».(46)
شیخ مفید به سند خود از عیسی بن مهران از یونس از سلیمان هاشمی از زینب بنت علی بن ابی طالب علیه السلام روایت می کند که گفت: «لَمّا اجْتَمَعَ رَأیُ اَبی بَکرٍ عَلی مَنْعِ فاطِمَةَ فَدَکَ وَ الْعوالی وَآیَسَتْ مِنْ اجابَتِهِ لَها عَدَلَت الی قَبْرِ اَبیها رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله و سلم فَألقَت نَفسَها عَلَیهِ وَ شَکَت الَیهِ ما فَعَلَهُ القَومُ بِها وَ بَکَتْ حَتّی بَلَّتْ تُرْبَتُهُ صلی الله علیه و آله وسلم بِدُموعِها وَ نَدَبَتْ…؛(47) هنگامی که نظر ابوبکر بر این قرار گرفت که دست فاطمه علیهاالسلام را از فدک و عوالی کوتاه کند و فاطمه علیهاالسلام از پاسخ وی مأیوس شد، به سوی قبر پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روی آورد، خود را روی قبر انداخت و نزد آن حضرت از رفتار مردم با خود گله کرد و گریه سر داد تا جایی که تربت آن حضرت خیس شد و نوحه سر داد و شعری سرود».
سلمی ام رافع
سلمی خدمتکار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که او را مولاة صفیه بنت عبدالمطلب نیز گفته اند. وی همسر ابورافع (مولی رسول خدا) و کنیه اش ام رافع است.
سلمی قابله حضرت خدیجه و نیز قابله حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، هنگام تولد فرزندانش، و پرستار زمان بیماری اش بود و هنگام غسل دادن آن حضرت، با امام علی علیه السلام و اسماء بنت عمیس همکاری می کرد. در جنگ خیبر همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حضور داشت.(48)
رجال نویسان، او را از اصحاب و راویان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دانسته اند(49) و ابن حبّان او را در زمره ثقات یاد کرده است.(50) عبداللّه بن علی ابی رافع (برادرزاده اش)، ابورافع و ایوب بن حسن بن علی بن رافع از او حدیث نقل کرده اند که طبرانی، ابوداود، ترمذی، ابن ماجه و احمد حنبل احادیث او را در کتاب هایشان روایت کرده اند. ابن سعد به سند خود از ابی رافع از سلمی روایت می کند که گفت:
«مَرِضَتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسولِ اللّه ِعِنْدنا فَلَمّا کانَ الیومُ الّذی تُوُفیَتْ فیهِ خَرَج عَلیٌ، قالَتْ لی: یا اُمّه إسکِبی لی غُسلاً. فَسَکَبتُ لَها فَاغْتَسَلَت کَأحسَنَ ما کانَت تَغْتَسِلُ. ثُمَّ قالَت: ائتینی بِثیابی الْجُدُدِ، فَأَتَیتُها بِها فَلَبَستْها ثُم قالَت: إجعَلی فَراشی وَسَطَ البَیْتِ…؛(51) فاطمه، علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیمار شد. روز فوت او علی علیه السلام از خانه بیرون رفت. فاطمه علیهاالسلام به من فرمود: برای شست وشو برایم آب بریز. برایش آب ریختم. خود را شست، به نیکوترین وجهی که خود را می شست. سپس فرمود: لباس های تازه ام را بده. لباس هایش را به او دادم و پوشید. سپس فرمود: بسترم را در وسط اتاق بینداز».
فاطمه بنت حسین بن علی علیه السلام
فاطمه، دختر امام حسین علیه السلام، همسر حسن بن حسن علیه السلام، کنیه اش ام عبداللّه و لقبش فاطمه صغری و فاطمه نبویه است که با همسرش، همراه پدر بزرگوارش امام حسین علیه السلام راهی کربلا شد و پس از واقعه طف و شهادت امام حسین علیه السلام و اصحاب و یاران آن حضرت، همراه عمه اش حضرت زینب و دیگر بازماندگان آل رسول به دمشق برده شد و پس از آن وارد مدینه گردید. پس از رحلت همسرش یک سال در کنار قبر وی خیمه زد و در آن ساکن شد و در طول این مدت، روزها روزه بود و شب ها را به عبادت سپری می کرد.(52)
فاطمه بانویی بسیار عابد و پرهیزگار بود. ابن سعد در خبری که از راویان نقل کرده است، می نویسد: «با دانه هایی که در رشته ای جمع آوری شده بود، تسبیح خدا می گفت».(53) فاطمه از خاندانی بسیار نیکو بود و اخلاقی ستوده داشت. از خواهرش سکینه بزرگ تر و از همه افراد، به حضرت زهرا علیهاالسلام شبیه تر بود.
وی در کربلا شاهد شهادت پدر، برادران و بستگانش بود و همه ستم هایی را که بر آل رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم رفت، نظاره کرد و به عمه اش حضرت زینب پناه برد. در اثر مصیبت بزرگی که بر وی و خانواده اش وارد شد، حالتی بالاتر از گریه برایش به وجود آمد که اشک هایش خشک شده و صدایش گرفته بود. همراه دیگر بانوان و بازماندگان آل پیامبر، به اسارت به کوفه برده شد. استقبال مردان و زنان کوفه از کاروان اسیران بر حزن و اندوه او و خانواده اش افزود و پس از خطبه عمه اش حضرت زینب علیهاالسلام به سخنرانی پرداخت. فاطمه به عزم ایمان ثبات و یقین، برای مردم کوفه سخنرانی کرد و پرده از اعمال زشت امویان برداشت و اهل مجلس را به گریه انداخت؛ به گونه ای که گفتند: ای دختر پاکان! قلب های ما را پاره کردی و جگرهای ما را آتش زدی.(54)
فاطمه امانتدار امام زمانش پدر بزرگوارش حسین بن علی علیه السلام بود. آن حضرت، وصیتی مکتوب را به فاطمه سپرد تا پس از شهادتش به امام سجاد علیه السلام تحویل دهد.(55)
فاطمه بنت حسین به گونه مرسل از حضرت زهرا علیهاالسلام روایت کرده است و از او پسرانش، عبداللّه بن حسن بن علی، ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی و حسین بن حسن بن حسن بن علی، دخترش، ام جعفر بنت حسن بن حسن بن علی و نیز محمد بن عبداللّه بن عمر بن عثمان، عایشه بنت طلحه، هشام بن زیاد، عمارة بن عزمه، یحیی بن ابی یعلی و شیبة بن نعامه به نقل حدیث پرداخته اند.
طبری به اسناد خود از شیبة بن نعامه از فاطمة صغری (فاطمه بن حسین) از فاطمه کبری (حضرت زهرا علیهاالسلام ) روایت می کند که گفت: «قالَ النَّبیٌ صلی الله علیه و آله و سلم: لِکُلِّ نَبیٍّ عُصْبَةٌ یَنْتَمونَ إلَیهِ وَ انَّ فاطِمَةَ عُصْبَتی الَّتی تَنْتَمی الیَّ (الی تنتمی)؛(56) هر پیامبری را دنباله ای (رگ و ریشه ای) است که از او رشد کرده است و نشئت گرفته است و فاطمه رگ و ریشه من است که به من منسوب است».
مجلسی حدیثی از کتاب علل الشرائع از امام صادق، از پدرش، امام باقر، از امام سجاد، از فاطمه صغری، از حسین بن علی، از برادرش، حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام نقل کرده است که فرمود: «رأیت امی فاطمة علیهاالسلام قامت فی محرابها لیلة جمعتها فلم تزل راکعة ساجدة حتی اتضع عمود الصبح و سمعتها تدعو للمؤمنین و المؤمنات و تسمیهم و تکثر الدعاء لهم و لاتدعو نفسها بشی ء. فقلت لها: یا اُمّاه! لم لا تدعین لنفسک کما تدعین لغیرک؟ فقالت: یابنی! الجار ثم الدار».(57)
فضّه نوبیه
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فضه را برای کمک به حضرت فاطمه علیهاالسلام تعیین فرمود. وی از نظر ایمان، تقوا، زهد و ورع، مرتبه ای عالی داشت و دوستی اش با اهل بیت معروف و مشهور است و بلاغت کلام و نیکویی بیانش بر کسی پوشیده نیست. نقش او تنها کمک در کار منزل نبود، بلکه شاگرد حضرت فاطمه علیهاالسلام در تربیت بود و پیوسته ملازم آن حضرت بود.
ابن اثیر به سند خود از مجاهد از ابن عباس درباره آیه «یوفونَ بِالنَّذرِ وَ یَخافونَ یَوما کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرا؛ به نذر وفا می کنند و از روزی که شرش در حال پرواز است، می ترسند» گوید: حسن علیه السلام و حسین علیه السلام بیمار شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و همه عرب ها برای سلامتی آنان دعا کردند و به امیرالمؤمنین گفتند که برای فرزندانت نذری کن. علی علیه السلام نذر کرد که برای خدا سه روز روزه بگیرد. فاطمه هم همین نیت را کرد و فضه، خادم آنان، نیز چنین نیتی کرد و هر سه، روزه گرفتند. هر روز، هنگام افطار مسکینی بر ایشان وارد می شد و طلب غذا می کرد. این بزرگواران، پیش از این که افطار کنند، نان و طعام خویش را به بینوا می دادند و فقط با آب افطار می کردند. هر سه روز بدین منوال گذشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر ایشان وارد شد و ضعف جسمانی آنان را دید و آیات هفتم تا نهم سوره «انسان»(58) درباره آنان نازل گردید.
ابن حجر از امام صادق علیه السلام از پدرانش از حضرت علی علیه السلام روایت می کند که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خادمی برای فاطمه علیهاالسلام استخدام کرد که نامش فضه بود و نان می پخت. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این دعا را به او آموخت تا هنگام خستگی بخواند: «یا واحِدٌ لَیْسَ کَمِثْلِهِ أحَدٌ تُمیتُ کُلَّ أحَدٍ وَ أنتَ عَلی عَرْشِکَ واحِدٌ لا تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَ لانَومٌ».(59)
امیرالمؤمنین درباره فضه فرمود: «اَلّلهُمَّ بارِکْ لَنا فی فِضَّتِنا؛(60) خداوندا! به فضه ما برکت بده». فضه در برابر مولای خود چنان تسلیم بود که گرسنه بود هرگاه ایشان گرسنه بود؛ تشنه بود هنگامی که ایشان تشنه بود؛ نمی خوابید هنگامی که ایشان نمی خوابید؛ روزه می گرفت وقتی که ایشان روزه می گرفت. پیوسته از وجود مبارک حضرت زهرا علیهاالسلام مراقبت می کرد و آن گاه که عمر بن خطاب به در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام آمد، نخست او پاسخگو بود؛ چنان که عمر در نامه اش به معاویه می نویسد: چون به در خانه علی آمدم، اول کنیزشان فضه بیرون آمد و با من احتجاج کرد. پس در را به پهلوی فاطمه زدم، چنان ناله کرد که گمان کردم مدینه زیر و رو شد. پس فضه را صدا زد و گفت: «یا فِضةُ! خُذینی فَقَدْ وَاللّه ِ قُتِلَ ما فی أحشائی مِنَ الْحَمْلِ؛(61) فضه! مرا دریاب. به خدا قسم آنچه در شکمم بود (فرزندم) کشته شد.
مجلسی از ورقة بن عبداللّه ازدی نقل می کند: به فضه گفتم: برایم از فاطمه علیهاالسلام، پس از رحلت پدرش بگو. گریه کرد و گفت: «اعْلَم أنَّهُ لَمّا قُبِضَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله و سلم إفْتَجَعَ لَهُ الصَّغیرُ وَ الْکَبیرُ، وَ کَثَر عَلَیهِ الْبُکاءُ، وَ قَلَّ الْعَزاءُ، وَ عَظُمَ رُزْؤهُ عَلیَ الاقرِباءِ وَ الاصحابِ وَ الاولیاءِ وَالاحْبابِ وَ الْغُرباءِ وَالانسابِ، وَ لَمْ تَلْقَ اؤلاّ کُلَّ باکٍ وَ باکِیَةٍ وَ نادِبٍ و نادِبَةٍ وَ لَمْ یَکُنْ فی أهْلِ الارضِ وَ الاصحابِ، وَ الاقْرِبهِ وَ الاحْبابِ، أشَدَّ حُزْنا وَ أعْظَمَ بُکاءً و انتِحابا مِنْ مَولاتی فاطِمَةَ الزَهراءِ علیهاالسلام وَ کانَ حُزْنُها یَتَجَدَّدُ وَ یَزیدُ وَ بُکاؤها یَشْتَدُّ.
فَجَلَسَتْ سَبْعَةَ ایّامٍ لایَهْدَأُلَها أنینٌ، وَ لایَسْکُنُ مِنْها الْحَنینُ، کُلَّ یَومٍ جاءَ کانَ بُکاؤها أکْثَرَ مِنَ الْیَومِ الاوَّلِ، فَلَمّا کانَ فِی الْیَومِ الثّامِنِ أبْدَتْ ماکَتَمَتْ مِنَ الْحُزْنِ، فَلَمْ تُطِقْ صَبرا اِذْ خَرَجَتْ وَ صَرَخَتْ، فَکَأنَّها مِنْ فَمِ رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وسلم تَنْطِقُ، فَتَبادَرَت النِّسوانُ، وَ خَرَجَتْ الْوَلائِدُ وَ الْوِلْدانُ، وَ ضَجَّ النّاسُ بِالْبُکاءِ وَ النَّحیبِ وَ جاءَ النّاسُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ اُطْفَئَتْ الْمَصابیحُ لِکَیلا تَتَبَیَّنَ صَفَحاتُ النِّساءِ وَ خُیِّلَ إلَی النِّسوانِ أنَّ رَسولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله و سلم قَدْ قامَ مِنْ قَبْرِهِ، وَ صارَتْ النّاسُ فی دِهْشَةِ وَ حیرَةِ لَمّا قَدْ رَهَقَهُم، وَ هِیَ علیهاالسلام تُنادی وَ تَنْدَبُ إیّاه: وا أبَتاه، وا اصَفیّاه، وا مُحَمَّداه! وا أبَاالْقاسِماه! وا رَبیعَ الارامِلِ وَ الْیَتامی، مَنْ لِلْقِبْلَةِ وَ الْمُصَلّی، وَ مَنْ لابْنَتِکَ الْوالِهَةِ الثَّکْلی …؛(62) یعنی بدان، آن گاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم قبض روح شد، کوچک و بزرگ غصه دار شدند و بسیار گریه کردند و بردباری را از دست دادند. غم و غصه و ناراحتی نزدیکان و اصحاب و اولیا و دوستداران و غریبان و منسوبان زیاد شد و هرکه را می دیدی، در حال گریه و ندبه و ناله بود و در میان مردم روی زمین و یاران و نزدیکان و دوستان، کسی محزون تر و گریان تر و نگران تر از مولایم، فاطمه زهرا، نبود و حزن و اندوه او تجدید می شد و افزایش می یافت و گریه اش بیشتر می شد.
«پس هفت روز نشست. هر روز که فرا می رسید، گریه اش شدیدتر از روز قبل می شد و چون روز هشتم رسید، آن حزن و اندوهی را که پنهان می داشت، آشکار کرد. زنان پدیدار شدند و بچه ها (از خانه ها) بیرون آمدند و مردم ضجه می زدند و فریاد برمی آوردند و همه مردم از هر سو جمع شدند. چراغ ها خاموش شد تا هیکل زنان مشخص نشود و زنان تصور کردند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از قبر برخاسته است. چون خبر به مردم رسید، حیران و سرگردان شدند. آن حضرت، پدرش را با گریه و زاری صدا می زد و می فرمود: ای پدر! ای برگزیده! ای محمد! ای ابوالقاسم! ای مایه شادی بی سرپرستان و یتیمان! کیست که شایستگی قبله و محراب نماز را داشته باشد؛ کیست که بتواند دختر داغ دیده پریشانت را دریابد؟»
عایشه
عایشه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نیز احادیثی از احوال حضرت فاطمه علیهاالسلام نقل کرده است. مجلسی از کتاب مناقب نقل کرده است: «حلیة ابی نعیم و مسند ابی یعلی قالت عائشه: ما رأیت احد قط اصدق من فاطمة غیر ابیها».(63)
ابن سعد احادیثی از عایشه درباره حضرت زهرا علیهاالسلام نقل کرده است؛ از جمله ابن شهاب گفت: عروة بن زبیر مرا خبر داد که عایشه به او گفت: «أنّ فاطمة بنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم سألت ابابکر بعد وفاة رسول اللّه أن یقسم لها میراثها مما ترک رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم مما افاء اللّه علیه فقال لها ابابکر: ان رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم قال: لانورث ما ترکناه صدقة. فغضب فاطمُ و عاشت بعد وفاة رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم ستة اشهر».(64)
نتیجه گیری
بسا دقت بیشتر در همه احادیث مجامع حدیثی دو فرقه، روایات دیگری را به این مجموعه بیفزاید. این بزرگ بانوان تاریخ اسلام، از الگوی زمانشان، حضرت زهرا علیهاالسلام، در همه جنبه های فردی و اجتماعی، درس گرفته بودند. آنان با نقل گفتار و کردار بانوی بزرگ اسلام، زهرای اطهر علیهاالسلام، گوشه ای از خلق و خوی آن گرامی دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را یادآور شدند تا آداب و رفتار آن حضرت، در طول تاریخ باقی بماند و چه خوب وظیفه خویش را به انجام رساندند.
··· پی نوشت ها
1 انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (احزاب: 33)
2 این حدیث در کتاب های دو فرقه معتبر است که گفت: آیه در خانه من نازل شد و رسول الله صلی الله علیه و آله به دنبال فاطمه علیهاالسلام، علی و حسن و حسین فرستاد و فرمود: این ها اهل بیت من هستند، من گفتم آیا من اذ اهل بیت شما نیستم؟ فرمود: تو بخیر هستی (ابن کثیر؛ اسد الغابه فی معرفة الصحابة: ج 5، ص 589؛ طبرانی، المعجم الکبیر: ج 23، ص 249)
3 ابن حجر، تهذیب التهذیب؛ ج 6، ص 608؛ مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال؛ کتاب النساء، ص 247
4 ابن سعد، الطبقات الکبری؛ ج 8، ص 282
5 الاستیعاب؛ ج 4، ص 1897
6 شیخ صدوق، الخصال؛ ج2، ص363 باب التسعه حدیث 55
7 خویی، معجم رجال الحدیث؛ ج14، ص230
8 طبرانی، المعجم الکبیر؛ ج 24، صص 132 157
9 ابن حجر، تهذیب التهذیب؛ ج 12، ص 389
10 مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار؛ ج43، ص81
11 بحارالانوار؛ پیشین، ج 43، صص 238، 240
12 بحارالانوار؛ پیشین، ج43، ص189
13 الطبقات الکبری نام ملیکه را در زمره نام هایی که برای ام سلیم برشمرده، نیاورده است؛ درحالی که سایر کتب از قبیل اسد الغابه، تنقیح المقال، اعلام النساء و ریاحین الشریعه این نام را هم ذکر کرده اند و می دانیم که ملیکه نام مادر اوست.
14 ابن سعد، الطبقات الکبری؛ ج8،ص 425
15 ابن سعد، الطبقات الکبری؛ج8،ص433؛ محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه؛ج3،ص408
16 مامقانی، تنقیح المقال؛ ج3،ص 73 من باب النساء
17 الطبقات الکبری؛ پیشین، ج8، صص427 و 428
18 الطبقات الکبری؛ پیشین، ج8، ص430
19 الطبقات الکبری؛ پیشین، ج8،ص 429
20 ریاحین الشریعه؛ پیشین، ج3، ص 407؛ امین، سید محسن، اعیان الشیعة؛ ج2، ص 307
21 بحارالانوار؛ پیشین، ج43، ص 6
22 رسم عرب چنین بود که هر چه زن برایشان بیش تر ارزش داشت، مهر او را سنگین تر تعیین می کردند؛ لیکن ام سلمه یا چنین مهر ساده ای نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارای منزلت و شأن خاص بود.
23 ریاحین الشریعه؛ پیشین، ج2، صص 25 و 294
24 صدوق، الخصال؛ ج 2، ص 419
25 بحارالانوار؛ پیشین، ج22، ص 223 بصائر الدرجات؛ تنقیح المقال؛ پیشین، ج3، ص72 من فصل النساء
26 عمر رضا کحاله، اعلام النساء؛ ج5، ص227
27 شرح نهج البلاغه؛ ج2، صص77 80
28 اعلام النساء؛ پیشین، ج5، صص 224 226
29 ریاحین الشریعه؛ پیشین،ج 2، ص301
30 اعلام النساء؛ پیشین، ج 5، ص 226
31 ابن اثیر، اسد الغابة؛ ج5، ص 523
32 بحارالانوار؛ پیشین، ج43، ص 55
33 المعجم الکبیر؛ پیشین، ج23، ص 294
34 الصفار، محمدبن الحسن، بصائر الدرجات؛ ص 313
35 بحارالانوار؛ پیشین، ج43، ص 254
36 خدمتکار و از اصحاب باوفای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود، پسرانش نیز از اصحاب خاص امیرالمؤمنین گردیدند.
37 اسدالغابه؛ پیشین، ج5،ص 467؛ ابن حجرعسقلانی، الاصابه؛ ج4، ص 310
38 ریاحین الشریعه؛ پیشین، ج3، ص 46
39 زرکلی، خیرالدین، الاعلام؛ ج 3؛ زینب بانوی قهرمان کربلا (ترجمه): ص 172
40 تنقیح المقال؛ پیشین، ج3، ص 80؛ اعیان الشیعه؛ پیشین، ج7، ص 140
41 ریاحین الشریعه؛ پیشین، ج3، ص 38
42 ریاحین الشریعه؛ پیشین، ج3، ص 62
43 شاید منظور از عهد، کتاب؛ و مقصود از بقیّة، عترت باشد همچنان که در حدیث ثقلین آمده است.
44 منظور از محارم، محرمات و منهیات است. مقصود از فضایل مندوبه، امور واجب و مستحب است.
45 شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه؛ ج 3، ص 567. از خطبه های حضرت زهراست و فقط کمی از آن در این جا آمده است، ر. ک. به: همین کتاب و کتاب های علل الشرایع، احتجاج طبرسی و رجال الکشی.
46 ابن قولویه، کامل الزیاره؛ ص 263 (ترجمه این حدیث در احادیث ام ایمن ذکر شد).
47 امالی صدوق؛ 40. فدک قریه ای است در حجاز که تا مدینه دو یا سه روز راه بوده است و خداوند در سال هفتم هجری پس از جنگ خیبر و فتح قلعه هایش نصیب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم کرد.
48 الطبقات الکبری؛ پیشین، ج 8، ص 227؛ تاریخ طبری: ج 2، ص 178
49 تنقیح المقال؛ پیشین، ج 3، ص 80؛ الاستیعاب؛ ج 4، ص 1862؛ اسدالغابه؛ پیشین، ج 5، ص 478
50 اعلام النساء؛ پیشین، ج 2، ص 254
51 الطبقات الکبری؛ پیشین،ج 8، ص 27؛ بحارالانوار؛ پیشین، ج43، ص 187 و نظیر حدیث فوق؛ تنقیح المقال؛ پیشین، ج3، ص 80؛ بحارالانوار؛ پیشین، ج 43، ص 172
52 مفید، ارشاد؛ ص 197؛ الدر المنثور فی طبقات ربّاب الخدور؛ ص 361
53 الطبقات الکبری؛ پیشین، ج8، ص 474
54 برای اطلاع از متن سخنان فاطمه ر. ک. به: ریاحین الشریعه؛ پیشین، ج3، ص 285
55 کلینی، کافی؛ ج 1، ص 303 کتاب الحجة
56 طبری شیعی، محمد جریر، الدلائل الامامه؛ ص 87؛ بحارالانوار؛ پیشین، ج43، ص 230؛ تراجم النساء، با همین سند:ص 276
57 مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار؛ چاپ 2، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1403، ج 43، ص 81
58 یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شّره مستطیرا؛ و یطعمون الطعام علی حبّه مسکینا و یتیما و اسیرا؛ انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء
59 الاصباه؛ ج4، ص 376؛ ریاحین الشریعه؛ پیشین، ج2، ص 322
60 همان: صص 325 و 326؛ روضه کافی به نقل از ریاحین الشریعه؛ پیشین، ج 3، ص 161
61 بحارالانوار؛پیشین، ج 8، ص 230
62 بحارالانوار؛ پیشین، ج 43، صص 175 179
63 بحارالانوار؛پیشین، ج 43، ص 84
64 ابن سعدکاتب واقدی، الطبقات الکبری؛ ج8، ص 28.
دانلود متن کامل این مقاله(فرمت پی دی اف، 460 کیلوبایت)
منبع: فصلنامه شيعه شناسي بهار1382، سال اول، شماره1.