مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.
سخن تاریخ و تهران و ۱۵۰ سال مبارزه و ایستادگی

 

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): رهبر انقلاب در دیدار اعضای کنگره ملی بزرگداشت ۲۴ هزار شهید تهران بر پیشرو بودن این شهر در اتفاقات انقلاب تصریح کردند و تأکید کردند: «یادبود شهدای تهران باید همراه باشد با تدوین شناسنامه‌ی انقلابی تهران، مثل دیگر شهرها؛ یعنی این شناسنامه‌ی انقلابی تهران باید برای جوانها روشن بشود.» ۱۴۰۲/۱۱/۰۳

برهمین اساس در گفت‌وگو با دکتر موسی حقانی، مورخ، استاد دانشگاه و رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر از منظر تاریخی حوادث و رویدادهای معاصر رخ داده در پایتخت را مورد تحلیل قرار داده و ویژگی‌های تدوین یک شناسنامه انقلابی برای تهران را بررسی کرده است.

رهبر انقلاب در دیدار اعضای ستاد کنگره بزرگداشت شهدای تهران، شهر تهران را نماد بسیاری از خصوصیات ملت ایران دانستند؛ اعم از شجاعت، غیرت، دینداری، استقلال‌طلبی و دشمن‌ستیزی. در این ۱۵۰ سال در تهران چه اتفاقاتی رخ داده و این مسیر تاریخی تا به امروز چگونه بوده و چه بزنگاه‌های تاریخی در این شهر شاخص بوده است؟

شهر تهران از ابتدای دوره قاجار به‌عنوان پایتخت برگزیده شد و وقتی پایتخت شد، ضمن اینکه تمرکز سیاسی کشور در تهران قرار گرفت، به‌طور طبیعی از شهرهای مختلف ایران مهاجرت‌هایی به تهران داشتیم و غیر از بدنه اولیه شهری و شهرنشینی تهران، رفته‌رفته از شهرهای مختلف شاهد مهاجرت به تهران بودیم و این خصوصیتی به تهران به‌عنوان پایتخت داد که بتوانیم تهران را نماد تمام ایران تلقی کنیم و از همه شهرها و روستاهای ایران شاهد حضور افراد در تهران به‌عنوان پایتخت بودیم. این اتفاق تنوعی از لحاظ فرهنگی به تهران داد.

در ۱۵۰ سال اخیر با توجه به اینکه کشور با زیاده‌طلبی‌های قدرت‌های استعمارگر مواجه شد، شاهد نهضت‌ها و اعتراضات و در سطح عالی آن، انقلاب در کشور بودیم که تهران به‌واسطه دارا بودن نقش مرکزیت؛ نقش جدی و اول را در این تحولات ایفا کرد.

یکی از مسائلی که طی ۱۵۰ سال اخیر کشور با آن درگیر بود، تهاجمات استعمار انگلیس و روسیه به کشور بود و غیر از اینکه مردم تهران و سایر مردم ایران در دفاع از کشور حضور جدی داشتند، شاهد اتفاقات مهمی بودیم که بسیار تعیین‌کننده بودند و یکی از آن‌ها که در مقابله با تهاجم سیاسی و اقتصادی بیگانگان صورت گرفت قرارداد رویتر بود؛ نهضتی که برای لغو آن در کشور صورت گرفت با مرکزیت تهران بود.

ناصرالدین‌شاه در یکی از سفرهایی که به فرنگ داشت با تحریک میرزا ملکم‌خان ارمنی و میرزا حسین‌خان سپهسالار امتیازی به یک تبعه انگلستان به نام اسرائیل یوسافات که به رویتر معروف است، داد و براساس آن بهره‌برداری از منابع زیر زمینی ایران به استثنای دو مورد را، به او واگذار کرد. همان موقع ناظران خارجی به تمسخر می‌گفتند ایرانی‌ها فقط هوایی را که استنشاق می‌کنند واگذار نکردند.

صدراعظم وقت انگلستان با تعجب می‌گوید مگر می‌شود کشوری چنین امتیازی به تبعه یک کشور دیگر بدهد؟! وقتی اخبار این اتفاق در ایران و به‌ویژه در تهران پخش شد با اعتراض جدی آیت‌الله حاج ملاعلی کنی و سید صالح عرب، از علمای آن دوره مواجه شد و مردم هم به تبعیت از این دو روحانی بزرگ قیام کردند و قیام مردم باعث شد این قرارداد استعماری که در واقع قرارداد فروش ایران بود لغو گردد و اجرا نشود.

در جنگ‌های روسیه علیه ایران، وقتی با شکست مواجه شدیم و سفیر خودخواه و مغرور روسیه به نام گریبایدوف به تهران آمد و ریزه‌خواری‌هایی داشت؛ ازجمله اینکه به خانه رجال ایران سرک می‌کشید و حتی بانوان خانه‌های رجال ایرانی را به عنوان اینکه قبلاً تبعه منطقه قفقاز و گرجستان بودند و در آن مقطع قفقاز و گرجستان به دست روسیه افتاده بود، از خانه رجال ایرانی بیرون می‌کشید و وضع تحقیرآمیزی را بر کشور تحمیل کرده بود و بعد از این شکست و ترسی که از روس‌ها به دل مسئولان کشور افتاده بود، واکنشی نشان نمی‌دادند؛ یک روحانی مبارز و مجاهد به نام میرزا مسیح مجتهد استرآبادی مردم را به قیام دعوت کرد و علیه رفتارهای سفیر روسیه که هیچ ضابطه‌ای را رعایت نمی‌کرد به سفارت روسیه رفتند و درخواست کردند بانوان ایرانی را که به‌زور به سفارتخانه برده بودند، آزاد کنند که از سفارت به آن‌ها شلیک شد و منجر به حمله مردم به سفارت روسیه شد. در این حمله گریبایدوف که خودش آتش این ماجرا را بر افروخته بود کشته شد.

در ماجرای امتیاز دادن به بیگانگان علاوه بر رویتر، امتیاز توتون و تنباکو به یک کمپانی به نام رژی واگذار شد و در این ماجرا تمام ایران به واسطه حکم میرزای شیرازی که تحریم تنباکو را صادر کرد، درگیر شدند و یکی از کانون‌هایی که ضربه نهایی را بر این قرارداد استعماری وارد کرد؛ در تهران بود. مردم تهران قیام می‌کنند و با رفتار بدی که حاکمیت قاجار از خودش نشان داد و درصدد سرکوب مردم بود، کار قیام به محاصره دربار ناصرالدین شاه کشید و نهایتاً شاه مجبور شد این قرارداد را لغو کند. در ماجرای مشروطه هم که یک نهضت بزرگ است، جرقه اصلی در تهران زده شد و دامنه‌اش به شهرهای دیگر ایران مانند تبریز، مشهد، شیراز، اصفهان و سایر شهرها کشید.

در تهران مبارزه، یک مبارزه ضد استبدادی بود. ریشه این مشکلات به نفوذ استعمار در دستگاه حاکمه قاجار و رویکرد استبدادی قاجارها در اداره کشور برمی‌گردد که این موارد سبب شد اعتراضاتی در تهران شکل بگیرد که وقتی ازسوی حاکمیت پاسخ مناسبی به این اعتراضات داده نشد، منجر به دو واقعه مهم شد که یکی مهاجرت صغری به حرم شاه‌عبدالعظیم علیه‌السلام و دیگری مهاجرت به حرم حضرت‌معصومه سلام‌الله‌علیها بود و مسائلی که پیرامون این دو واقعه رخ داد در نهایت منجر به صدور فرمان مشروطه شد که خودش یک گام بزرگ در تاریخ معاصر ایران با پیشگامی مردم تهران و همراهی مردم سایر شهرهای مهم کشور بود.

در جریان مشروطه، ایران صاحب مجلس شد و قرار بود مردم‌سالاری دینی در ایران استقرار یابد که به خاطر رفتار سوئی که برخی از روشنفکران از خود نشان دادند و تفسیر نادرستی که از مشروطه ارائه کردند، این نهضت بزرگ را به شکست کشاند. در کنار وقایع مهمی که موجب پیروزی ملت شد، وقایع تلخ هم در تهران رقم خورد، مثل به شهادت رساندن شیخ فضل‌الله نوری که بعد از انقلاب مشروطه صورت گرفت و وقتی مردم تهران متوجه شدند چنین اتفاقی افتاده، خواستند واکنش نشان دهند که کار از کار گذشته بود.

ترور مرحوم سید عبدالله بهبهانی توسط مشروطه‌خواهان غربگرا در کشور و تروریست‌هایی که از قفقاز به ایران آمده بودند؛ واقعه تلخ دیگری بود که در تهران رخ داد. به توپ بستن مجلس اول که به واسطه افراط گروه‌های غربگرا یا عکس‌العملی بود که دربار محمدعلی‌شاه نشان داد، یک اتفاق تلخ در تاریخ مردم‌سالاری در کشور بود. ماجرای تهدید ایران ازسوی روسیه در دوران مجلس دوم که به ماجرای مورگان شوستر معروف است، یک واقعه تلخ بود که رخ داد و روس‌ها تهدید کردند که اگر مجلس یا دولت ایران مورگان شوستر را اخراج نکند، پایتخت را اشغال خواهند کرد. این باعث شد اتفاقات بدی از لحاظ سیاسی در کشور رخ دهد و دولتمردان که توان مقابله با روس‌ها را نداشتند خودشان مجلس را تعطیل کردند؛ یعنی مجلس دوم را مجلس مشروطه تعطیل کرد. با اسب وارد ساختمان بهارستان شدند و مجلس را تعطیل کردند. تعطیلی مجلس سوم به واسطه جنگ جهانی اول با تهدیدات روسیه و انگلیس علیه ایران بود که این مجلس هم تعطیل شد و بعضی از نمایندگان مجلس مثل شهید مدرس مجبور شدند دولت در مهاجرت را تشکیل دهند و با قوای روسیه درگیر شوند.

یکی دیگر از حادثه‌های دردناک، بیماری‌هایی بود که در تهران و دیگر شهرهای کشور شاهد بودیم؛ مثل قحطی که در سال ۱۲۸۸ در کشور رخ داد که تهران هم بسیار آسیب دید.

در جریان جنگ جهانی اول، ایران کشوری بود که بدون اینکه نقشی در آغاز یا ادامه جنگ داشته باشد، توسط قوای اشغالگر کشور اشغال شد و تهران هم از تبعات این ماجرا مصون نماند. در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول، انگلیسی‌ها مصمم شدند ایران را مستعمره خود کنند و براساس برنامه‌هایشان قرار بود در پایان جنگ جهانی اول ایرانی وجود نداشته باشد؛ به همین جهت در ابتدا قراردادی با دولت وثوق‌الدوله معروف به قرارداد ۱۹۱۹ منعقد می‌کنند که بر اساس این قرارداد ایران مستعمره انگلستان شود. یکی از صحنه‌های باشکوه مقاومت مردم ایران در مقابل استبداد داخلی و استعمار خارجی مبارزه علیه قرارداد ۱۹۱۹ است که با سردمداری شهید مدرس مردم تهران علیه قرارداد قیام کردند و در آذربایجان، گیلان و دیگر شهرها شاهد قیام و مقاومت بودیم؛ ولی قیام مردم تهران در ماجرای قرارداد ۱۹۱۹ که ایران را مستعمره می‌کرد یک صحنه باشکوه و درخشان بود که در تهران رقم خورد و باعث لغو این قرارداد شد.

تهران سربلند بعد از لغو قرارداد ۱۹۱۹؛ با کودتای ۱۲۹۹ مواجه شد. می‌توان گفت استعمار به این نتیجه رسیده بود که برای شکستن مقاومت مردم ایران و تهران می‌بایست یک دولت نظامی سرکوبگر وابسته در ایران روی کار بیاید و به همین دلیل در ایران کودتا شد و با اشغال تهران توسط کودتاگرانی که در رأسشان قزاقی به نام رضاخان میرپنج قرار داشت، انگلیسی‌ها گام بزرگی برای کنترل ایران و تهران و تسلط بر ایران برداشتند، که این گام هم علی‌رغم اینکه کشور ما به‌شدت در جنگ جهانی اول و قحطی بزرگی که اواخر جنگ رخ داد آسیب دیده بود، اما باعث نشد مردم تهران بی‌تفاوت از کنار این ماجراها بگذرند. هر چند ماهیت کودتا شاید هنوز برای برخی‌ها روشن نشده بود، ولی از همان ابتدا این زمزمه‌ها بلند شد که کودتا توسط انگلستان در ایران صورت گرفته است.

اوج مخالفت مردم تهران با کودتا و عوامل کودتا را در ماجرای غائله جمهوری‌خواهی رضاخان می‌بینیم که در دوم فروردین ۱۳۰۳ بود و با همه تمهیداتی که رضاخان از لحاظ سیاسی، نظامی و فرهنگی اندیشیده بود و حمایت انگلیسی‌ها را همراه خود داشت، در تهران شاهد یک قیام بزرگ علیه توطئه جمهوری‌خواهی رضاخانی بودیم که در اصل برای تسلط بر کشور صورت گرفته بود. ازطرفی نه رضاخان معنای جمهوری را می‌دانست و معتقد به جمهوری بود و نه کسانی که رضاخان را به این کار تشویق کردند، به دنبال جمهوری بودند و صرفاً می‌خواستند قاجار را سرنگون کنند تا رژیمی که مدنظرشان است در ایران مستقر سازند؛ بنابراین گمان کردند آسان‌ترین راه جمهوری است و می‌توانند از طریق جمهوری این کار را انجام دهند؛ چون رضاخان هم این صلاحیت و شایستگی را در خود نمی‌دید که بخواهد پادشاه ایران شود و به همین علت به جمهوری روی آوردند.

شهید مدرس که عمق این توطئه را فهمیده بود و می‌دانست ماجرا، ماجرای جمهوری و استبداد و سلطنت نیست و ماجرا حاکم کردن فردی است که با کودتا قدرت را در ایران به دست گرفته و دارد گام‌های نهایی را برمی‌دارد تا بر ایران مسلط شود. در تهران شاهد تظاهرات گسترده مردم علیه رضاخان و علیه جمهوری قلابی رضاخانی بودیم؛ که تا بهارستان کشیده شد و رضاخان در بهارستان شخصاً به همراه نیروهای نظامی که همراهش بودند با مردم تهران درگیر شدند و درگیری فیزیکی پیدا کردند و با مقاومت مردم تهران غائله جمهوری رضاخانی هم خاتمه یافت؛ البته این امری نبود که رضاخان آن را نادیده بگیرد و درصدد این بود که مردم تهران و نمایندگان مردم تهران در مجلس و کسانی را که با او بر سر جمهوری‌خواهی درگیر شده بودند، تنبیه کند و از سر راه بردارد؛ به همین سبب در تهران شاهد ترور محمدرضا عشقی شاعری که در آن دوران علیه رضاخان فعالیت می‌کرد بودیم و شاهد ترور شهید مدرس بودیم که ترور ناکام ماند و زخمی شد و توطئه‌گران به اهداف خود نرسیدند. بنا بود ملک‌الشعرای بهار هم ترور شود که به جای او فرد دیگری را ترور کردند.

پس از این ترورها و بعد از مجلس ششم که رضاخان با تقلب گسترده مانع از ورود شخصیت‌هایی مثل شهید مدرس به مجلس شد پایه‌های دیکتاتوری در ایران مستحکم شد و رضاخان هر حرکت مخالفی را سرکوب می‌کرد. بعد از این هم مردم ایران و تهران روزهای سختی را گذراندند؛ روزهایی که مأموران شهربانی لباس مردان را می‌بریدند و کوتاه می‌کردند و کلاه مردم را عوض می‌کردند و بعد به سراغ حجاب بانوان رفتند و منع حجاب گسترده در تهران و تمام شهرها و روستاها را اجرا کردند که با مخالفت‌های اجتماعی مواجه می‌شد، ولی دستگاه سرکوبگر رضاخان با هر مخالفت و تحرکی به شدیدترین وجه برخورد می‌کرد. طی این سال‌ها، ممنوعیت عزاداری را داشتیم که مردم تهران در این حوزه از جان مایه گذاشتند و در سخت‌ترین شرایط سعی کردند برای سیدالشهدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام اقامه عزا داشته باشند و آیت‌الله شاه‌آبادی مبتکر هیئت‌های خانگی به تهرانی‌ها گفت حالا که حضور در مساجد و اماکن عمومی منع شده، در منازل خود مجلس عزا اقامه کنید که این هم با سختی صورت می‌گرفت.

هیئت مهمی در ایران و تهران در این مقطع شکل گرفت که تا امروز هم برخی از این هیئات به حیات خود ادامه دادند. مبارزه عمیقی بین مردم ایران و تهران در اقامه عزای سیدالشهدا در طول ۱۰ سال آخر رژیم پهلوی درگرفت. در ماجرای منع حجاب هم شاهد مقاومت جدی مردم تهران و زنان تهرانی مانند همه زنان شهرهای ایران در تقابل با کشف حجاب رضاخانی بودیم که به مدت شش سال در سخت‌ترین شرایط به طول انجامید؛ یعنی بانوان ایرانی شش سال برای مسائل پیش‌پاافتاده مثل استحمام و فاتحه‌خوانی برای امواتشان نمی‌توانستند از خانه‌هایشان خارج شوند. این‌ها چیزی از مقاومت مردم کم نکرد؛ هرچند سرکوب رضاخانی اجازه نمی‌داد به شکل گسترده این مخالفت‌ها بروز و ظهور پیدا کند.

در سال ۱۳۱۸ بر اساس گزارش‌های آمریکایی‌ها، تهران و ایران در آستانه یک انقلاب بزرگ علیه رضاخان قرار داشت که در جریان جنگ جهانی دوم ایران اشغال شد و انگلیسی‌ها و دولت شوروی به این نتیجه رسیدند که با بودن رضاخان در ایران نمی‌توانند با آرامش از امکانات ایران برای ارسال تسلیحات به جبهه شوروی استفاده کنند و به همین علت به دستور انگلیسی‌ها، رضاخان از ایران خارج شد و در روزهای رفتن رضاخان شاهد تحرک گسترده مردم تهران علیه رژیم پهلوی بودیم؛ و بانوانی که تا قبل از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ که رضاخان از ایران خارج شد نمی‌توانستند با حجاب از خانه‌هایشان خارج شوند، در روز رفتن رضاخان از ایران با حجاب اسلامی علیه رضاخان به خیابان‌ها ریختند و علیه شرایطی که رضاخان برای مردم ایران و تهران رقم زده بود تظاهرات کردند.

در طول سال‌های اشغال که دولت آمریکا، انگلیس و شوروی ایران را اشغال کردند، شاهد احیای جریان دینی که در طول دوران رضاخان سرکوب شده بود، در کشور هستیم. چون این جریان دینی در دوران رضاخان به شدت تحت فشار قرار داشت، از فرصت رفتن او و دورانی که محمدرضا پهلوی هنوز نتوانسته بود قدرتش را به جامعه ایرانی تحمیل کند، شروع به بازسازی خودش کرد و این باعث شد ملت ایران که هم سرافرازی ایران و هم قطع نفوذ بیگانگان را می‌خواست رفته‌رفته خود را برای نهضت بزرگی به نام نهضت ملی شدن صنعت نفت آماده کرد؛ یعنی به محض اینکه ایران و تهران توانستند خود را بازسازی کنند و از زیر فشارهای وحشتناک دوران رضاخانی خارج شود، جدی‌ترین مطالبه‌اش یکی مقابله با استبداد داخلی و دیگری استیفای حقوق ملت ایران و قطع نفوذ خارجی در کشور بود که این هم شامل ایران و هم شامل مسائلی که در منطقه ما در حال رخ دادن بود می‌شد.

در سال‌ها و اتفاقاتی که ذکر کردید منطقه و همسایگان در چه وضعیتی قرار داشتند؟

در منطقه‌مان تقریباً از پایان جنگ جهانی اول شاهد تحرکاتی برای تشکیل یک رژیم جعلی و نامشروع به نام رژیم اشغالگر قدس بودیم که در همان مقطع هم مردم ایران تمام تلاششان را کردند تا در کنار صفوف مسلمین با این پدیده مقابله کنند. در سال‌های ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۴ در شرایطی که رضاخان کودتا کرده بود و رژیم کودتایی در ایران روی کار بود، شاهد تظاهرات مردم علیه صهیونیسم هستیم که ایران را پایگاه مهاجرت صهیونیست‌ها به فلسطین کرده بود. به همین دلیل علیه انگلستان تظاهرات گسترده‌ای در مسجد امام فعلی صورت گرفت. سخنرانان مذهبی؛ مردم را نسبت به دسیسه‌هایی که انگلستان برای ایران و مردم منطقه به ویژه فلسطین که درصدد انجامش بودند آگاه می‌کردند و این آگاهی‌بخشی باعث می‌شد تهران در خلال سال‌های ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۴ یکپارچه شاهد تظاهرات ضد انگلیسی و حتی ضد صهیونیستی باشد.

این ماجرا در دوران پهلوی دوم هم ادامه پیدا کرد. در سال ۱۳۲۷ که صهیونیست‌ها تحرکات خود را برای تسلط بر فلسطین افزایش دادند، ملت ایران به رهبری شخصیت‌هایی مثل شهید نواب صفوی و مرحوم آیت‌الله کاشانی علیه انگلیسی‌ها که توطئه‌ای را داشتند در منطقه به نفع صهیونیست‌ها رقم می‌زدند، تظاهرات گسترده‌ای به راه انداختند. برای اولین بار در تهران از سوی فدائیان اسلام نام‌نویسی شد برای اعزام جوانان تهرانی به فلسطین جهت مقابله با اسرائیل و توطئه‌هایی که صهیونیست‌ها در فلسطین داشتند رقم می‌زدند و دنبال می‌کردند که با ممانعت رژیم پهلوی این اعزام صورت نگرفت؛ اما شاهد تحرکات گسترده در تهران علیه انگلیسی‌ها و صهیونیست‌ها بودیم.

وقتی مرحوم آیت‌الله کاشانی از تبعید لبنان برگشت در یک مصاحبه اشاره کرد که بعد از این نخواهیم گذاشت نفت ایران از حلقوم انگلستان پایین برود و در مقابل اتفاقاتی که در فلسطین رخ می‌دهد بی‌تفاوت نیستیم که این مصاحبه بازتاب اجتماعی گسترده‌ای در ایران داشت. علی‌رغم اینکه رژیم پهلوی دومین کشور مسلمانی بود که این رژیم نامشروع را به رسمیت شناخت، ولی جامعه ایرانی به‌طور جدی با این پدیده مخالفت می‌کردند و این مخالفت‌ها ادامه پیدا کرد.

تهران و نمایندگانی که از تهران به مجلس شورای ملی راه پیدا کردند نقش کلیدی و اصلی را در ماجرای ملی شدن صنعت نفت داشتند که یک نهضت ضداستعماری بود و لرزه بر اندام استعمار انگلیس و حتی امپریالیسم آمریکا انداخت؛ چون آمریکایی‌ها در منطقه با برخی از کشورهای عربی شریک بودند و نفت این منطقه را در کنار غارتگری که انگلیسی‌ها داشتند، آنها هم غارت می‌کردند. قراردادی که در آرامکو در عربستان داشتند و بخش‌های دیگر این منطقه آن‌ها را ترسانده بود که نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران موفق شود و آن‌ها می‌بایست به ملت‌های منطقه پاسخ می‌دادند و به همین سبب آمریکایی‌ها با انگلیسی‌ها در سرکوب و نابودی این نهضت بزرگ همراه و شریک شدند.

در ماجرای ملی شدن صنعت نفت اتفاقات مهمی را در کشور و تهران شاهد بودیم از جمله قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ مردم تهران علیه توطئه آمریکا، انگلستان و دربار پهلوی که فردی به نام قوام‌السلطنه را روی کار آوردند و دکتر مصدق قبل از آن استعفا داده بود و قوام را آوردند تا مهر خاتمه بر نهضت ملی شدن صنعت نفت بزنند که به رهبری و دعوت آیت‌الله کاشانی مردم در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به خیابان‌ها ریختند و این توطئه بزرگ را با نثار کردن شهدایی بیش از ۸۰ -۹۰ نفر در این روز در تهران خنثی کردند.

در کنار این واقعه بزرگ و شکوهمند که توطئه بیگانگان را خنثی کرد شاهد کودتای ۲۸ مرداد و موفقیت این کودتا علیه نهضت ملی شدن صنعت نفت بودیم؛ ملتی که توانسته بودند انگلیسی‌ها را از خاک ایران بیرون بریزند و پشت یک دولت استعماری را به خاک برساند، به واسطه اختلافاتی که در درون جبهه نهضت کل درگرفت که منشأ اختلاف هم برخی از افراد نفوذی و بعضی از افراد ناآگاه و کانون‌های وابسته به سازمان سی‌آی‌ای و سرویس جاسوسی انگلستان بودند؛ موفق شدند وحدت مثال‌زدنی ملت ایران را از بین ببرند و به دوگانگی تبدیل کنند، که این اتفاق صفوف طرفداران نهضت را دربرگرفت و موجب تشتت صفوف مردم ایران شد. آن‌ها با القای ناامیدی و اشتباه بودن حرکت ملت ایران برای ملی کردن صنعت نفت و القای این نکته که ملت ایران توانایی ندارد صنعت نفت خود را اداره کند تلاش کردند امیدی را که ملی شدن صنعت نفت در دل مردم ایران به وجود آورده بود از بین ببرند و در توطئه‌ای که بسیار حساب‌شده صورت گرفته بود و انفعال دولت دکتر مصدق و شخص دکتر مصدق، کودتای ۲۸ مرداد رقم خورد و این نهضت بزرگ با شکست مواجه شد.

پس از این عوامل خارجی، کودتاگران و استبداد داخلی سال‌های بسیار سختی بر ملت ایران تحمیل کردند؛ البته این ملت، ملتی نبود که در مقابل این فشارهایی که بر او وارد می‌شود پا پس بکشد و به همین علت در ۱۶ آذر چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد شاهد قیام فرزندان ملت در دانشگاه تهران بودیم که اگرچه منجر به سرکوب این حرکت شد؛ اما حرکت بسیار روحیه‌بخشی بود که در اوج تسلط دیکتاتوری پهلوی که با یک کودتا دوباره روی کار آمده بود و باوجود حضور جدی آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها در ایران؛ شاهد چنین تحرکی در تهران بودیم که به آن‌ها نشان داد نمی‌توانند با این نوع سرکوب‌ها و کودتا بر ملت ایران مسلط شوند؛ هرچند شاید بتوانند در کوتاه‌مدت سلطه خود را برقرار کنند، اما نخواهند توانست این ملت را تسلیم کنند.

در ۱۶ آذر در روزی که نیکسون وارد ایران شد شاهد تظاهرات دانشجویان در دانشگاه تهران بودیم که با سرکوب عوامل نظامی و انتظامی این تظاهرات به خاک و خون کشیده شد و حکایت از این داشت که ملت در مقابل استبداد و استعمار خارجی سکوت نخواهند کرد و شاید بتوان گفت آغازی برای یک سلسله مقاومت‌ها و مبارزات جدید در تاریخ کشور بود. از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ از سوی آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و رژیم پهلوی، اقدامات بسیاری برای سرکوب مردم ایران انجام پذیرفت و توطئه‌های گوناگون و متعددی را علیه استقلال ایران طی این سال‌ها رقم زدند؛ از تلاش برای به رسمیت دادن به فرقه ضاله وهابیت گرفته تا نفوذ گسترده اسرائیل و آمریکا در ارکان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور و تداوم غارت نفت ایران توسط انگلستان، آمریکا و صهیونیست‌ها اتفاقاتی بود که طی این یک دهه رخ داد.

در اوایل دهه ۴۰ شاهد رحلت مرحوم آیت‌الله عظمی بروجردی بودیم. طی سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ چند اتفاق مهم در تهران رخ داد که یکی از این اتفاقات مهم به شهادت رساندن نواب صفوی و یاران ایشان در سال ۱۳۳۴ است. اتفاق مهم دیگر که در تهران رخ داد و منجر به تظاهرات گسترده در تهران شد مقابله با فعالیت‌هایی است که فرقه ضاله وهابیت در تهران و ایران انجام می‌داد تا بتواند رسمیت پیدا کند که این هم در تهران منجر به تظاهرات گسترده مردمی و حرکت مردم به سمت یکی از مراکز مهم این فرقه در تهران شد که به حظیره القدس معروف بود که بازتاب بسیار مهم و گسترده‌ای در آن مقطع در ایران داشت و در شهرهای دیگر نظیر شیراز شاهد اقدام مردم علیه این فرقه استعماری هستیم.

در آغاز دهه ۴۰ آیت‌الله بروجردی مرحوم شد و رحلتشان باعث شد تهران و همه ایران یکپارچه عزادار شود. هیئات تهرانی برای تسلیت به منازل مراجع و علما از جمله حضرت امام رحمه‌الله در قم رفتند و در همین مقطع بحث هیئت‌های موتلفه شکل گرفت. هیئات تهرانی غیر از تشکیل هیئت‌های موتلفه به طور جدی وارد عرصه مبارزه با رژیم پهلوی شدند؛ یعنی دور جدیدی از مبارزات در ایران در اوایل دهه ۴۰ شروع شد که کانون آن شهر قم و اعتراضی بود که حضرت امام (ره) به لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی داشتند.

سپس ماجرای حمله به فیضیه و کشتار مردم پیش آمد و سخنرانی مهم امام (ره) در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ که منجر به دستگیریشان شد. در قیام ۱۵ خرداد بدنه اصلی که قیام را شکل داد، هیئات تهرانی بودند که متشکل از مردم کوچه و بازار و متدینی بودند که در هیئات با آموزه‌های دینی آشنا شده بودند. تهران از ۱۴ خرداد یکپارچه قیام بود و در ۱۵ خرداد این قیام به اوج خود رسید که با سرکوب گسترده مردم معترض مواجه شدیم. رژیم گمان می‌کرد با سرکوب می‌تواند امواج انقلابی را که در ایران و تهران به وجود آمده بود از بین ببرد؛ ولی مقاومت‌ها ادامه پیدا کرد و تقریباً از خرداد ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۴ تهران جو ملتهبی داشت که این التهاب در ماه‌های محرم ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ در هیئات تهرانی کاملاً به چشم می‌خورد و فشار رژیم نیز همچنان ادامه داشت.

در بازه سال‌های ۴۲ تا نزدیک انقلاب تحولات در تهران به چه صورت است؟

از ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ شاهد اتفاقات مهمی در کشور بودیم. آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها را به حاشیه راندند و خودشان به قدرت برتر و اول در ایران تبدیل شدند و سیاست آمریکایی در ایران روی کار آمد که در قالب کانون مترقی و حزب ایران نوین بود. در ۱۳۴۳ اتفاق مهمی که رخ داد کاپیتولاسیون است و استقلال قضایی ایران هم در کنار استقلال اقتصادی و سیاسی با این قرارداد به باد رفت؛ که سخنرانی مهم و اعتراض حضرت امام (ره) و تبعیدشان از ایران را در پی داشت. تبعات این ماجرا این بود که تعدادی از جوانان برومند کشور درصدد این برآمدند که یک هشدار جدی به رژیم شاه و متحدان آمریکایی‌اش بدهند مبنی بر اینکه نمی‌توانند به همین سادگی استقلال ملت ایران را با سیاست‌های سلطه‌طلبانه خودشان از بین ببرند. در پی آن اتفاق مهمی که در تهران رخ داد ترور حسنعلی منصور عامل انعقاد قرارداد کاپیتولاسیون بود و کسی که به عنوان سردمدار جریان آمریکایی قدرت را در کشور به دست گرفته بود و ترور او یک هشدار جدی از سوی نیروهای مذهبی در تهران به رژیم پهلوی محسوب می‌شد.

در این مقطع تا ۱۳۵۷ شاهد مقاومت مردم ایران علیه استبداد و سلطه‌طلبی آمریکا و نفوذ انگلستان در کشور بودیم که فراز و فرود دارد. یکی از اتفاقات مهمی که در سال ۱۳۴۷ در تهران رخ داد و در سال ۱۳۴۹ تکرار شد تظاهرات ضد اسرائیلی در ایرانی بود که عملاً توسط رژیم اشغالگر قدس تصرف شده بود. کاری که اسرائیلی‌ها در ایران کردند چیزی شبیه تصرف ایران است. خود مئیر عزری که سفیر اسرائیل در ایران بود اعلام می‌کند و می‌گوید اگر روزی دنیا بفهمد که در ایران چه کار کردیم انگشت تعجب به دندان خواهند گرفت. در اوج نفوذ اسرائیل و آمریکا در ایران که تقریباً تعیین‌کننده همه مسائل در کشورند، در سال ۱۳۴۷ هنگام مسابقه فوتبال بین تیم ایرانی و تیمی که از فلسطین اشغالی به ایران آمده بود، اعلامیه‌های متعدد و گسترده علیه اسرائیل پخش شد و با پیروزی تیم ایران، مردم پیروزی را به یک اعتراض باشکوه ضداسرائیلی و ضد رژیم پهلوی تبدیل کردند و این اتفاق در سال ۱۳۴۹ دوباره تکرار شد که این بار مردم پس از پیروزی تیم ایران به خیابان‌های اطراف استادیوم امجدیه (شهید شیرودی کنونی) ریختند و یک تظاهرات گسترده ضد صهیونیستی برگزار شد که موجب خشم و واکنش رژیم پهلوی شد.

با ورود به دهه ۵۰ رفته‌رفته می‌بینیم هم حضرت امام (ره) نهضت را از نجف اداره می‌کنند و هم گروه‌های مسلحی در کشور به قصد مبارزه با رژیم پهلوی اعم از گروه‌های مارکسیستی و گروه‌های دینی و شبه دینی که بعضاً از مسیر خود منحرف شدند وجود دارند که تلاش داشته با رژیم پهلوی در شکل‌های مختلف مبارزه کنند؛ که حضرت امام (ره) با هیچ‌کدام از این حرکت‌ها موافقت جدی و گسترده نداشتند و با بعضی از آن‌ها اساساً مخالف بودند؛ چون بحث حضرت امام این بود که باید مردم را آگاه کنیم و به صحنه بکشانیم و وقتی مردم به صحنه بیایند هیچ قدرتی نمی‌تواند آنان را متوقف کند.

درحالی‌که گروه‌های سیاسی که نهایتاً شاید متشکل از چند صد نفر می‌شدند در خوشبینانه‌ترین حالت قابل کنترل بودند؛ به همین دلیل اتفاقاتی که در ایران و تهران رخ داد که عمدتاً درگیری بین گروه‌های مسلح و رژیم پهلوی بود انعکاس جدی در کشور در پی نداشت؛ ولی اتفاق مهمی که رخ داد این بود که یاران حضرت امام از سال ۱۳۴۳ به بعد در آگاه کردن مردم تلاش کردند تا آن‌ها را آماده یک نهضت بزرگ کنند که در سال ۱۳۵۶ این اتفاق رقم خورد؛ یعنی زمینه‌سازی که از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۶ صورت گرفت و در تهران و شهرهای مختلف کانون اصلی برای آگاهی‌بخشی مساجد و هیئات بودند. این اقدامات جنبه کاملاً مردمی داشتند. در تهران مسجد جلیلی به امامت مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی، مسجد هدایت به امامت مرحوم آیت‌الله طالقانی و مسجد قبا مراکزی شدند که مردم را آگاه می‌کردند نسبت به اتفاقاتی که در کشور داشت رخ می‌داد.

این آگاهی در دهه ۵۰ و سال ۱۳۵۶ منجر به درگیری جدی بین مردم ایران با رژیم پهلوی در شهرهای مختلف از جمله تهران شد؛ وقتی که رژیم آن اشتباه فاحش را کرد و در یک مقاله زشت به حضرت امام اهانت و در روزنامه اطلاعات منتشر شد.

پس از آن نیز اتفاقات مهمی در تهران رخ داد که کل ایران را تحت تاثیر خودش قرار داد؛ از جمله نماز عید فطر ۱۳۵۷ که در ۱۳ شهریور ۱۳۵۷ در تهران برگزار شد که نماز در تپه‌های قیطریه برگزار شد و پس از اقامه نماز صفوف مردم به سمت خیابان‌های تهران سرازیر شدند و این تظاهرات تقریباً تا میدان راه‌آهن ادامه پیدا کرد و در طول مسیر هر فردی با این تظاهرات مواجه می‌شد به جمع تظاهرات‌کنندگان می‌پیوست و این یک زنگ خطر جدی برای رژیم پهلوی بود؛ یعنی پس از اتفاقاتی که در ۱۹ دی ۱۳۵۶ رخ داد و تظاهراتی که در شهرهای مختلف شکل گرفت، این تظاهرات در پایتخت در روز عید فطر برای رژیم پهلوی بسیار ناگوار بود و به همین دلیل تلاش کرد که با سرکوب این نوع حرکت‌ها بتواند بر اوضاع مسلط گردد که ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، یعنی چهار روز پس از آن راهپیمایی باشکوه در تهران شاهد سرکوب مردم بودیم.

مردم در روز ۱۶ شهریور هم تظاهرات کردند و اوج تظاهرات در روز ۱۷ شهریور بود که توسط عوامل رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد و تعداد زیادی از هموطنان ما در تهران به شهادت رسیدند و همان موقع مطرح بود که برخی از این شهدا توسط عوامل نظامی و انتظامی از صحنه ربوده شدند و تعداد قابل‌توجهی در تهران به شهادت رسیدند. اتفاق دیگری که در تهران رخ داد و روند تحولات را در ایران تحت تاثیر خودش قرار داد ۱۳ آبان ۱۳۵۷ بود که شاهد حضور دانش‌آموزان تهرانی در مقابل دانشگاه تهران بودیم که بسیار مهم بود که جریان دانش‌آموزی هم به تظاهرات ضد رژیم در کشور بپیوندد که در ۱۳ آبان ۱۳۵۷ رخ داد و با ددمنشی که رژیم پهلوی از خود نشان داد این تظاهرات هم به خاک و خون کشیده شد؛ اما تاثیری که تظاهرات ۱۳ آبان ۱۳۵۷ بر سرنوشت انقلاب و همراه کردن قاطبه مردم ایران با جریان انقلاب داشت بسیار تاثیرگذار بود؛ یعنی حرکتی که دانش‌آموزان تهرانی در ۱۳ آبان ۱۳۵۷ آن را آغاز کردند. می‌توان گفت رژیم پهلوی بعد از دو اتفاق ۱۷ شهریور و ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در تهران دیگر نتوانست کمر راست کند.

در همین راستا تظاهرات تاسوعای ۱۳۵۷ را در تهران شاهد بودیم که حتی نیروهای انقلابی را نیز غافلگیر کرد. چند اتفاق مهم در تهران رخ داد؛ مثل ۱۷ شهریور، ۱۳ آبان، تظاهرات تاسوعا و عاشورا و تظاهرات اربعین ۱۳۵۷ که می‌توان گفت این اتفاقات مهم به حیات رژیم پهلوی خاتمه داد. در روز تاسوعا مرحوم آیت‌الله طالقانی اطلاعیه‌ای صادر کرد و مردم را به تظاهرات دعوت کرد و خودش هم گمان نمی‌کرد که این دعوت با استقبال میلیونی مردم تهران مواجه شود.

وقتی صبح روز تاسوعا در تهران خورشید طلوع کرد، خیابان‌های تهران پر شد از جمعیتی که از میدان امام حسین (ع) فعلی به سمت میدان آزادی به حرکت درآمدند و این موجب شد نیروهای انقلابی روز عاشورا هم به شکل گسترده‌تری مردم را به تظاهرات دعوت کنند و در روز عاشورای ۱۳۵۷ خیل جمعیت از تمام خیابان‌ها و کوچه‌های تهران به سمت خیابان آزادی سرازیر شد و در صفوف مقدم این سیل بنیان‌کنی که در تهران راه افتاد، بانوان تهرانی بودند که برخی از آنان با در آغوش گرفتن کودکانشان در تظاهرات شرکت کردند و می‌شود گفت تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷؛ هم به آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها که حامیان رژیم پهلوی بودند و هم به خود رژیم پهلوی این را نشان داد و به آن‌ها تحمیل کرد که نمی‌توانند در مقابل حرکت گسترده مردمی مقاومت کنند.

در اربعین ۱۳۵۷ میخ آخر و تابوت رژیم استبدادی در ایران زده شد و باز هم سیل جمعیت در تهران به راه افتادند و وقتی گسترش یافت به شهرهای دیگر هم سرایت کرد؛ ولی چیزی که تعیین‌کننده بود تظاهرات در پایتخت بود که توانست بسیاری از ناظران را متقاعد کند که دیگر نمی‌توانند در مقابل یک نهضت مردمی به گستردگی نهضتی که مردم ایران راه انداخته بودند مقاومت کنند. در ۲۶ دی اتفاق دیگری در تهران رخ داد که فرار محمدرضا پهلوی از کشور بود.

شاید یکی از باشکوه‌ترین صحنه‌هایی که تهران به خودش دید تظاهرات مردم در روز ۲۶ دی‌ماه بعد از اعلام خبر فرار شاه از ایران بود و مجسمه‌های محمدرضا پهلوی و رضاخان که در میادین تهران نصب شده بود به زیر کشیده شد و مردم تهران این مجسمه‌ها را کیلومترها در شهر به عنوان نشانه سقوط رژیم پهلوی گرداندند که این سقوط در روز ۲۲ بهمن رخ داد، اما ۲۶ دی با رفتن شاه، مردم تهران رژیم شاهنشاهی را با دفن مجسمه محمدرضا پهلوی خاتمه یافته تلقی کردند.

اتفاقاتی که از ۲۶ دی تا ۱۲ بهمن در کشور رخ داد که مرکزیت تهران در این اتفاقات بسیار مهم و تاثیرگذار بود منجر به این شد که زمینه برای بازگشت حضرت امام (ره) به ایران فراهم گردد. وقتی تظاهرات در تهران و ایران گسترش یافت و اتفاقاتی نظیر تاسوعا و عاشورا و اربعین در ۱۳۵۷ رقم خورد، همه چیز برای بازگشت حضرت امام فراهم شد؛ البته هنوز آمریکایی‌ها در ایران بودند و ارتش شاهنشاهی با ملت اعلام همبستگی نکرده بود و شاپور بختیار مدعی نخست‌وزیری رژیم پهلوی بود.

در این شرایط بسیاری توصیه می‌کردند امام (ره) به ایران برنگردد؛ ولی ایشان به این نتیجه رسیده بودند که باید به هر قیمتی هست در کنار ملتشان این مبارزه را ادامه دهند. در دوم و سوم بهمن ۱۳۵۷ مردم منتظر ورود حضرت امام بودند و شش بهمن فرودگاه‌ها بسته شد و هشت بهمن اعلام کردند فرودگاه‌ها باز می‌شود و ایشان می‌توانند بازگردند. هشت بهمن سیل جمعیت به سمت فرودگاه تهران و خیابان‌های تهران برای استقبال از حضرت امام روانه شدند و عوامل رژیم پهلوی از بازگشت حضرت امام ممانعت کردند. هشت بهمن اتفاق بسیار مهمی در تهران رقم خورد و تظاهرات گسترده مردمی و مقاومت مردم تا پای جان برای بازگرداندن رهبرشان به کشور بود که منجر به کشتار مردم تهران در این روز شد.

به دستور ژنرال هایزر که آمده بود تا نگذارد رژیم پهلوی سقوط کند، شلیک مستقیم به سوی مردم صورت گرفت. در همان روز تحصن و اعتصاب روحانیون سرشناس کشور در دانشگاه تهران رقم خورد و در کنار آن کشتار و مقاومتی که مردم ایران در این روز داشتند رژیم دیگر نمی‌توانست از بازگشت حضرت امام ممانعت کند. در روز ۱۲ بهمن یک اتفاق بی‌سابقه در تاریخ ایران و شاید بتوان گفت تاریخ جهان رقم خورد و چند میلیون ایرانی در خیابان‌های تهران در اطراف فرودگاه تا بهشت زهرا که قرار بود حضرت امام در آنجا سخنرانی کنند، یعنی طول خیابان آزادی تا میدان انقلاب و میدان امام حسین (ع) تا بهشت‌زهرا جمعیتی بودند که برای استقبال از حضرت امام به خیابان‌ها ریخته بودند و با این استقبال همه کار رژیم پهلوی را خاتمه یافته تلقی کردند.

از ۱۲ تا ۲۲ بهمن باز هم تحولات تهران بود که تعیین‌کننده بود که سرنوشت کشور چه خواهد شد؟! دو دولت یعنی دولت بازرگان و دولت بختیار همزمان در تهران امور را اداره می‌کردند. البته دولتی که از پشتوانه مردمی برخوردار بود دست برتر را داشت و نهایتاً در تهران در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ اتفاق مهمی رخ داد که بیعت همافران با حضرت امام بود.

وقتی بحث سقوط رژیم پهلوی مطرح می‌شد، برخی از گروه‌های محافظه‌کار در ایران مدعی بودند که شاه به‌سادگی سقوط نخواهد کرد و حتی اگر شاه سقوط کند، رژیم شاهنشاهی سه پایه دارد و یک پایه‌اش شاه است و یک پایه‌اش ارتش و پایه دیگرش آمریکاست و اگر مردم بتوانند شاه را ساقط کنند، قادر نخواهند بود ارتش و آمریکایی‌ها را از صحنه خارج کنند؛ به همین خاطر این گروه‌ها هیچ‌وقت به دنبال انقلاب به معنی سرنگونی رژیم پهلوی نبودند و آن را شدنی قلمداد نمی‌کردند. وقتی همافران نیروی هوایی با امام ملاقات کردند نشان داد که بدنه مردمی ارتش به هیچ وجه با رژیم پهلوی و سران ارتش و آمریکایی‌ها که تا تعیین فرمانده نیروی هوایی هم دخالت داشتند و این قدر نفوذ داشتند؛ این بدنه نه‌تنها با آن‌ها همراه نبود، بلکه علیه آن‌ها فعالیت می‌کرد.

این اتفاق منجر به بروز درگیری‌هایی در لویزان و نیروی هوایی در خیابان پیروزی فعلی شد که این بار مردم به کمک فرزندان نظامی خود رفتند که توسط نیروهای گارد مورد هجوم واقع شدند. تقریباً می‌شود گفت از ۲۰ بهمن تا ظهر ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که پیروزی انقلاب و سقوط رژیم شاهنشاهی اعلام شد، صحنه درگیری‌های تعیین‌کننده‌ای بود که اگر مردم تهران به طور گسترده در صحنه حضور پیدا نمی‌کردند و اگر تبعیتی که از فرمان حضرت امام در روز ۲۱ بهمن مبنی بر نادیده گرفتن حکومت نظامی که مردم تهران از خود بروز دادند، انجام نمی‌شد؛ شاید موفق می‌شدند با یک کودتا یا تحرک گسترده دوباره این نهضت را شکست بدهند؛ اما حضور جانانه مردم تهران در خیابان‌ها باعث شد که آن‌ها نتوانند به اهداف خود برسند و رژیم پهلوی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ سقوط کند.

در ماه‌هایی که تهران و شهرهای ایران درگیر تظاهرات علیه رژیم پهلوی بودند، یکی از ابتکارات مردم تهران که رهبری هم به آن اشاره کردند تظاهرات شبانه مخصوصاً با آغاز ماه محرم ۱۳۵۷ بود. تظاهرات شبانه و تکبیرهای شبانه‌ای بود که مردم یکپارچه در تهران با تاریک شدن هوا می‌گفتند که دامنه این هم به شهرهای دیگر کشیده شد.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ مردم تهران و سایر شهرهای ایران از انقلاب و آرمان‌های انقلاب صیانت کردند. در درگیری با گروهک‌های فتنه‌گر و تجزیه‌طلبی که در کشور به راه افتادند برای اینکه انقلاب را در همان گام‌های اولیه‌اش ناکام بگذارند و متوقف کنند جوانان تهرانی حضور جدی داشتند و در جنگ تحمیلی سیل جوانان تهرانی اعزام‌های گسترده‌ای داشتند و اعزام‌های گسترده‌ای در تهران تدارک دیده می‌شد و به سمت جبهه‌های نبرد با رژیم بعثی عراق که از سوی ۳۴ کشور بزرگ و ثروتمند و قدرتمند تغذیه می‌شد. این اعزام‌ها توانست انقلاب و ایران را از مهلکه‌ای که برای کشورمان رقم زده بودند و پیش‌بینی می‌کردند که این جنگ نه تنها انقلاب، بلکه ایران را نابود کند؛ این توطئه را نیز ناکام گذاشتند و شاهد تقدیم ۲۴۰۰۰ شهید از تهران به عنوان پایتخت ایران در دفاع مقدس هستیم که این شهدا توانستند سربلندی و پایداری ایران را رقم بزنند. از سال ۱۳۵۷ تاکنون همچنان شاهد حضور فعال مردم تهران در صحنه‌های گوناگون چه در عرصه بازسازی کشور و چه در عرصه حمایت از نظام و کشور هستیم که امیدواریم همچنان ادامه داشته باشد.

یکی از مطالبات رهبر انقلاب تدوین شناسنامه انقلاب تهران بود؛ این امر چگونه رخ خواهد داد و چه مولفه‌هایی در شکل‌گیری آن می‌تواند موثر واقع شود؟

یکی از مسائلی که بسیار مهم است این است که تاریخ‌نگاری انقلاب را بر اساس حضور گسترده مردمی رقم بزنیم. مردم در کوچه و خیابان، انقلاب را به پیروزی رساندند و گروه‌ها نبودند که بخواهند در پیروزی نقش‌آفرین باشند. وقتی حضرت امام (ره) از سمت فرودگاه به سمت بهشت‌زهرا حرکت کردند، وقتی در حول و حوش نازی‌آباد مردم این مناطق را دیدند گفتند این مردم انقلاب کردند. باید در قالب یک کار گسترده میدانی خاطرات مردم را جمع کنیم.

خاطرات می‌تواند شامل دیده‌ها و شنیده‌ها و چیزی که در دوران پهلوی لمس کردند باشد. شاید قدری دیر هم شده، اما باز هم می‌شود این کار را انجام داد و هنوز جمعیت قابل‌توجهی از کشور هستند که دوران پهلوی را درک کردند و حدود ۲۵ میلیون از جمعیت ۸۵ میلیونی ایران کسانی هستند که دوران پهلوی را به‌خوبی درک کردند. مطالباتی که متن جامعه ایرانی داشت و تحرکاتی که متن جامعه ایرانی برای پیروزی انقلاب داشت اعم از شرایطی که در آن به سر می‌بردند و آرمان‌هایی که به خاطرشان قیام کردند و پای قیام حضرت امام ایستادند باید یک کار گسترده به این شکل انجام شود.

با توجه به اینکه فن‌آوری‌های جدید این امکان را می‌دهند که هر کسی می‌تواند به عنوان یک مشارکت‌کننده در پروژه‌های تحقیقاتی از اقوام خودش این خاطرات را جمع کند و لازم است یک پویش صورت بگیرد که هدفش جمع‌آوری اطلاعات مردم و صنوف مختلف باشد که این‌ها ارزیابی‌شان را از آن دوران و دلایل پیوستن‌شان به جریان انقلاب علیه رژیم پهلوی را ثبت و ضبط کنند. این گام اول است و می‌بایست مراکز اسنادی و تحقیقاتی کشور هم ظرفیت‌های خود را بسیج کنند. مخصوصاً باید در تهران این ظرفیت‌ها بسیج شود و با اتکا به اسناد و مدارکی که در اختیار دارند و اتکا به پویش‌هایی که می‌تواند خاطرات و برداشت‌های مردم را از شرایط ایران در رژیم پهلوی بازتاب بدهد، برداشت‌های جامعه را از آن‌چه در تهران رخ داد ثبت و تدوین کنند.

در این ماجرا می‌شود هیئات و مساجد مهم تهران را محور قرار داد؛ چراکه در انقلاب هم محور بودند و می‌توانند برای ثبت تاریخ تهران همچنان نقش محوریشان را ایفا کنند. جمع‌آوری اطلاعات از مراکز نگهداری اسناد چه در داخل و چه در خارج و دسترسی به گزارش‌های خارجی‌ها در رابطه با نهضت و انقلاب می‌تواند کمک کند برای این‌که بتوانیم یک گزارش جامع از آن‌چه را در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در ایران و به‌ویژه در تهران رخ داد ثبت و ضبط کنیم.

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) – مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *