مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.
آشوب

 

سرآغاز
دانشمند بلندآوازه شیعه «ابن شهرآشوب» یکی از بزرگمردان تاریخ است که زندگی و آثارش سراسر درس عبرت، معنویّت، شور و شوق والگوی ایمان و تلاش است.
او در طول زندگی پربار خویش همواره در راه احیای مکتب انسان پرور اهل بیت (علیهم السلام)و رشد و استحکام حوزه های علوم اسلامی کوشش فراوانی از خود نشان داد. دانشمندی که در تمام علوم اسلامی مقامی بس بلند به دست آورد و در تربیت شاگرد و تحقیق و تصنیف تا واپسین لحظات زندگی تلاش کرد. حال زندگی او را به اختصار مرور می کنیم.

 

میــلاد
ابوعبدالله محمد بن علی بن شهر آشوب سَرَوی مازندرانی معروف به «رشیدالدین» از عالمان بزرگ و معروف شیعه در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری است.
این فقیه فرزانه در جمادی الثانی سال 488 ق. (و به قولی 489 ق.)[1] به دنیا آمد.[2] از اینکه به «ابن شهرآشوب»، پدرش و جدش نسبت «سَرَوی»[3] داده اند، برمی آید که اصل این خاندان بزرگ از ساری مازندران بوده است، امّا درباره تولد خود وی که آیا در ساری بوده یا بغداد، نمی توان به یقین اظهار نظر کرد.[4] البته بعضی از محققان تولد «ابن شهرآشوب» در بغداد را ترجیح داده اند.[5]
جد او شیخ شهرآشوب بن کیاکی، از دانشمندان بزرگ شیعه و از مردم ساری بود که در گروه شاگردان نامی و ممتاز شیخ طوسی (متوفی 460 ق.) به شمار می رفت.[6]
پدرش شیخ علی فرزند شیخ شهرآشوب نیز از فقیهان و محدثان فاضل و از دانشمندان بزرگ شیعه محسوب می شد[7]که در تربیت فرزند خویش از جان و دل تلاش کرد.

شکوفایی
محمّد رفته رفته همچون دیگر کودکان همسن و سال خود رشد می کرد و بزرگ می شد، امّا فرقی که او با دیگران داشت این بود که در دامن خانواده ای روحانی، دانش پرور و تربیت شناس پرورش می یافت. او چون به هشت سالگی رسید تمام قرآن را حفظ کرده بود و از این به بعد او را «حافظ» (حافظ قرآن) لقب دادند.([8])[8]
ابن شهرآشوب بعد از فراگیری قرآن و دروس مقدماتی و ادبی به تحصیل علوم و معارف دینی مثل فقه و اصول، حدیث، رجال، کلام و تفسیر پرداخت.
آغاز و انجام تحصیلات عالی او دقیقاً معلوم نیست، امّا همین قدر معلوم است که در نزد پدر و جدّش و بزرگانی چون شیخ طبرسی، عبدالواحد آمدی و قطب الدین راوندی سطوح عالی علم و ادب را گذراند. ولی از آنجا که آن بزرگان هر یک در شهر و دیاری دور از هم زندگی می کردند به این نتیجه می رسیم که ابن شهرآشوب در راه کسب علم و معرفت و برای استفاده از محضر دانشوران بزرگ شیعه در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری سالها از این شهر به آن شهر و از این دیار به آن دیار در حال مهاجرت و گشت و گذار بوده است.

اساتید
1 – شیخ شهرآشوب (جد بزرگوار وی)[9]
2 – شیخ علی (پدر دانشمندش)[10]
3 – واعظ نیشابوری[11] (متوفی 508 ق.) معروف به «صاحب روضة الواعظین» و «فتّال نیشابوری». این عالم بزرگ شیعه را در سال 508 ق. در شهر نیشابور به شهادت رساندند.
4 – شیخ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (متوفی 548 ق.) مفسر بلند آوازه شیعه و از عالمان و محدثان بزرگ قرن ششم هجری است[12] که دارای تألیفات زیادی چون: تفسیر مجمع البیان و جوامع الجامع، اعلام الوری و… می باشد.
5 – ابومنصور طبرسی، نویسنده کتاب ارزشمند «الاحتجاج». ابن شهر آشوب در کتاب رجالی خود «معالم العلماء» به بزرگی از او یاد کرده و درباره آثارش می نویسد:
«استادم احمد بن ابی طالب طبرسی، کتابهای مختلفی دارد از جمله: الکافی در فقه و…»[13]
6 – قاضی سید ناصح الدین آمُدی (متوفی 550 ق.) صاحب کتاب ارزنده «غررالحِکم و دِررُالکلم»[14]
7 – ابوالفتوح رازی (متوفی 552 ق.)[15]
8 – عبدالجلیل رازی قزوینی (متوفی560 ق.) از علمای بزرگ عصر خود و از اساتید بلند پایه ابن شهرآشوب بود که دارای کتاب معروفی به نام «النقض» می باشد.[16]
9 – سید ضیاءالدین فضل الله راوندی کاشانی(متوفی562 ق.)[17]
10 – قطب الدین راوندی (متوفی 573 ق.)[18]
11 – ابوالحسن علی بن ابی القاسم بیهقی، معروف به ابن فندق (متوفی 565 ق.) او مورخ شهیر خطه دانش پرور سبزوار و خراسان و یکی از علمای بزرگ شیعه در قرن ششم هجری است.[19]

ابن شهرآشوب همچنین در محضر گروهی از علمای اهل سنت نیز تحصیل کرده است که مشهورترین آنها عبارتند از:
1 – ابوعبدالله محمد بن احمدنطنزی، مؤلف کتاب «الخصائص العلویه علی سائرالبریه»[20]
2 – جارالله زمخشری معتزلی (متوفی 538 ق.)، ابن شهرآشوب در نزد او کتاب«تفسیرکشّاف» و «ربیع الابرار» و «الفایق فی غریب الحدیث» را که همه از تألیفات خود زمخشری است، خوانده و از این استاد اجـازه نقل روایات آن کتابها را نیز گرفته است.[21]

موفقیت
ابن شهرآشوب پس از سالیانی اقامت در حوزه های علمیّه ایران و استفاده از محضر دانشمندان و اساتید بزرگ و مسافرتهای علمی در سرزمینهای مختلف ایران (مازندران، مشهد مقدّس، نیشابور، سبزوار، ری، کاشان، اصفهان و همدان) در سال 547 ق. با کوله باری از دانش و معنویت از شهر همدان به بغداد عزیمت کرد.[22] وی در بغداد که پایتخت بنی عبّاس و مشهورترین مرکز علوم اسلامی آن روزگار بود و دانشمندان زیادی در آن زندگی می کرد اقامت گزید و به تدریس علوم و فنون مختلف پرداخت و هم در آن رشته ها کتابها نوشت.[23]
ابن شهرآشوب از همان سالهای جوانی که در ایران و عراق مشغول تحصیل بود، تدریس هم می کرد. « وی هر علمی از علوم اسلامی را که به حدّ کمال دارا بوده، شروع به تدریس آن علم می کرد.»[24]
با اینکه در زمان ابن شهرآشوب دانشمندان و عالمان بزرگی وجود داشتند که مورد احترام مردم و از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند، در این میان ابن شهرآشوب امتیاز و برجستگی خاصّ داشت و مقام علمی و موفقیّت او از دیگران نمایان تر بود. او به هر شهری از ممالک اسلامی که حوزه علمیه داشت، می رفت در رأس آنان قرار می گرفت و کار تدریس و بحث و پرورش شاگردان را به صورت جدّی و چشمگیرتری آغاز می کرد.

شاگردان
وی زمانی که در شهرهای بغداد، حلّه و موصل می زیست و در اواخر عمر که در شهر حلب اقامت داشت و در دیگر شهرهای اسلامی، شاگردان زیادی تربیت کرد که از این میان به افراد ذیل می توان اشاره کرد:
1 – علامه سید محمد بن زهره حلبی (متوفی پس از 585 ق.)
2 – شیخ جمال الدین ابوالحسن علی بن شعره حلّی جامعانی (متوفی 581)
3 – شیخ تاج الدین حسن بن علی دربی4 – شیخ یحیی بن محمّد سوراوی5 – یحیی بن ابی طی حلبی6 – سید کمال الدین حیدر حسینی

ابن شهرآشوب یکی از اساتید علم حدیث و اجازه نقل حدیث بوده است. وی از اساتید خویش اجازه نقل روایت داشته و از آنها روایت می کرده است. از جمله ایشان: شیخ ابومنصور طبرسی، محدث شیخ علی ابن شهرآشوب، شیخ شهرآشوب، شیخ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (صاحب تفسیر «مجمع البیان»)، شیخ جمال الدین ابوالفتوح رازی، قطب الدین راوندی و… می باشند.

هجرت
اوائل دوران خلافت مستضیئی (547 – 566) ابن شهرآشوب در بغداد بود و مستضیئی در تقویت افکار و گسترش عقاید و اقتدار علمای حنبلی سعی و کوشش می نمود. رفته رفته فعالیتهای چشمگیر ابن شهرآشوب از سوی مخالفان نادیده انگاشته می شد و او را تضعیف می کردند. از این رو بغداد دیگر مکان مناسبی برای ارائه فعالیت ابن شهرآشوب نبود. وی بغداد را به قصد شهر تاریخی و عالم پرور حلّه ترک کرد و به آن دیار مهاجرت نمود. ابن شهر آشوب در سال 567 ق. کرسی درس خود را در حلّه رونق بخشید و شروع به تدریس و تربیت شاگرد نمود و پس از سالیان دراز، حلّه را ترک کرد و به شهر موصل رفت و پس از اقامت زیادی در موصل سرانجام به شهر حلب (شهر ستارگان) هجرت کرد.

نویسنده روضات الجنات می گوید:
«علت انتقال ابن شهرآشوب از عراق به شهر حلب آن بود که شهرستان مزبور در آن روزگار مجمع رجال و بزرگان بوده و مردم آنجا هم عموماً با امامی مذهبان بخوبی رفتار می کرده و به مناسبت اینکه شهرستان حلب تحت نظر آل حمدان بود که امامی مذهب بوده اند… نسبت به علمای شیعه احترام می کردند.»[25]

آثار جاودانه
ابن شهرآشوب قهرمان عرصه قلم و نگارش بود. او در اکثر علوم اسلامی – اعم از فقه، اصول، کلام، حدیث، تاریخ، تفسیر، رجال و… – تألیفات و تصنیفاتی ارزنده، آموزنده و بی سابقه از خود به یادگار گذاشته که هریک در نوع خود مهمّ و نشانگر نبوغ فکری و مقام والای علمی نویسنده آن است آثاری که همواره مورد توجّه و عنایت عالمان و دانشمندان قرار گرفته است.

اینک به معرّفی برخی از آثار پر ارج آن دانشمند بزرگ شیعه می پردازیم:

1 – متشابه القرآن و مختلفه: کتابی است تحقیقی که مؤلف آن را در سال 570 ق. در شهر حلّه به پایان برده است.[26]

2 – مناقب آل ابی طالب (علیه السلام): ابن شهرآشوب در این اثر گرانقدر مناقب و فضایل چهارده معصوم ,,,,,,, (علیهم السلام)را یکایک مورد بحث و شرح قرار داده است.

3 – معالم العلماء: او در این کتاب کم حجم و پربار پس از برشماری نام 1021 تن از دانشمندان شرح حال کوتاهی از زندگی آنان و آثارشان را ذکر کرده است.

4 – مثالب النواصب
و شانزده اثر ذیل:
مخزون المکنون فی عیون الفنون،الطرائق فی الحدود والحقائق، مائدة الفائدة، امثال فی الامثال، الاسباب والنزول علی مذهب آل الرسول،الحاوی، الاوصاف،المنهاج،الفصول فی النحو،الجدیده، انساب آل ابی طالب، الاربعین حدیثا (در مناقب حضرت فاطمه (علیها السلام))، نخب الاخبار،الخصایص الفاطمیه، بیان التنزیل،الموالید[27]

در عـرصه شـعر
ابن شهرآشوب در عرصه شعر و ادب نیز حضوری نیکو داشت. اشعار به جا مانده از ایشان بیانگر این است که او شاعری توانا و زبردست و ادیبی ماهر بود. اشعار او بیشتر حاوی نکات اخلاقی، عرفانی، حکیمانه و مدایح و مناقب اهل بیت -(علیهم السلام) – بود و در نوشته ها و هم در اشعارش به مخالفان تشیّع پاسخ داده و در این مورد اشعار زیاد سروده است. او اشعار خود را بیشتر در کتاب «مناقب» به مناسبتهای مختلف آورده و با کمال تأسف هنوز به صورت دیوان یا دفتر شعر، تدوین و تنظیم نشده است. ما در اینجا به عنوان نمونه دو بیت از اشعارش را که در مدح و منقبت ائمه اطهار -(علیهم السلام) – گفته است می آوریم:

بَعْدَالنبی ائمةٌ لِمعاشر *** و اَئمَتی مِنْ بَعدِهِ اولادُهُ
اِنْ کانَ قَدْ شَرُفَتْ بِهِ اصحابُهُ *** فَبَنُوهُ ما شَرَفُوا وَهُمْ اَکْبادُهُ.[28]

– بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) مردمان را پیشوایانی بود، اما پیشوایان من بعد از آن حضرت، فرزندان اویند.
– چرا که اگر اصحاب او به سبب صحابه بودن شرافت یافتند، فرزندان وی، هم این شرافت را داشتند و هم جگرپاره های او بودند.

از نگاه دیگران
گفته ها و اظهار نظرهای دانشمندان اسلامی چراغی است تا ما در پرتو آن، شخصیت علمی و شأن و منزلت معنوی مردانی چون ابن شهرآشوب را بهتر بشناسیم. پس با گفتار دیگران عظمت روحی و مقام علمی او را به نظاره می نشینیم:
1 – علامه میر مصطفی حسینی تفرشی (متوفی1021 ق.) نقل می کند:
«رشیدالدین محمد… شهرآشوب، پیشوای طایفه شیعه و فقیه آنان، شاعری بلیغ و نویسنده بود…»[29]
2 – شیخ ابوعلی حائری (متوفی1251 ق.) می نویسد:
«ابن شهرآشوب شیخ الطائفه است و پایه فضل او گفتگو ندارد.»[30]
3 – شیخ حرّ عاملی (متوفی 1104 ق.) می گوید:
«ابن شهرآشوب عارف به رجال و اخبار و احادیث، شاعر و ادیب و جامع همه خوبیها بود.»[31]
4 – علامه میرزا حسین نوری (متوفی 1320 هـ. ق) می نویسد:
«فخر شیعه، تاج شریعت، افضل الاوائل و دریای متلاطم ژرفی که ساحل ندارد، احیاء کننده آثار مناقب و فضائل، رشیدالملة والدین شمس الاسلام والمسلمین ابن شهرآشوب فقیه، محدث، مفسر، محقق و…»[32]
5 – دانشمند رجالی و محقق ملا علی قراجه داغی دیزماری علیاری (متوفی 1327ق.) می نویسد:
«ابن شهرآشوب مازندرانی، پیشوای طایفه شیعه… و نویسنده بود.»[33]
چنانکه از کتابهای نویسندگان برمی آید دانشمندان اهل تسنن آن طور که از ابن شهرآشوب تجلیل و به بزرگی یاد کرده اند، در حق کمتر کسی از علمای شیعه چنین کرده اند.
اینک به گفته های یکی از آنان اشاره می کنیم تا از این رهگذر اندکی به شخصیت علمی و قدر و منزلت و شأن او بیشتر پی بریم.
صلاح الدین صفدی، یکی از عالمان بزرگ اهل سنت می نویسد:
«محمّد بن علی بن شهرآشوب… یکی از سرشناسان شیعه است. او در هشت سالگی قرآن را حفظ کرده بود و در علم اصول شیعه به حد نهایی رسید. وی در علوم قرآنی و مشکلات حدیث و اخبار و لغت و نحو و موعظه در منبر – در زمانی که مقتفی خلیفه عبّاسی در بغداد بود از دیگران تقدم داشت.»[34]

رحلت
سرانجام ابن شهرآشوب، فقیه فرزانه اهل بیت عصمت و طهارت -(علیهم السلام) – پس از گذراندن صد سال عمر و حدود هفتاد سال خدمت پرتلاش به تشیّع، با تحصیل، تعلیم و تربیت، تحقیق و ترویج احکام الهی و تحمّل محنتهای بسیار در راه دین و استحکام حوزه های علوم دینی و رفع مسائل اجتماعی مردم و مشکلات شخصی زندگی، در شب جمعه 22 شعبان سال 588 ق. در شهر حلب به دیار باقی پر کشید و پیکر عزیزش را در نزدیکی شهر در دامنه کوه جوشن، در جوار مرقد حضرت محسن بن ابی عبدالله الحسین(علیه السلام)دفن کردند.[35]

ـــــــــــــــــــ
پی نوشت ها
[1] لؤلوة البحرین، شیخ یوسف بحرانی، ص340.
[2] مقدمه کتاب غررالحکم، عبدالواحد آمدی.
[3] سَرَوی بر وزن غَرَوی و منسوب به «ساری» مازندران است.
[4] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج4، ص90.
[5] علامه سید محمد صادق آل بحرالعلوم می گوید: از اینکه پدرو جد ابن شهرآشوب در بغداد زندگی می کردند برمی آید که تولد این دانشمند در بغداد اتفاق افتاده است. (مقدمه معالم العلماء، ص3) بعضی از محققان برآنند که ابن شهر آشوب در ساری مازندران به دنیا آمده و مقدمات علوم اسلامی را در آنجا فراگرفته است. (دائرة المعارف تشیّع، ج1، ص337).
[6] کیاکی کنیه شهرآشوب است (ر.ک: مصفی المقال فی علم الرجال، آقا بزرگ تهرانی، ص415).
[7] بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج1، ص101.
[8] مقدمه معالم العلما، ص3.
[9] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج4، ص90.
[10] لؤلوة البحرین، ص347.
[11] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج4، ص90.
[12] همان، ص46.
[13] معالم العلماء، ابن شهرآشوب، ص25.
[14] مقدمه کتاب غررالحکم و دررالکلم، سید جلال الدین اُرموی.
[15] طبقات مفسران شیعه،عقیقی بخشایشی، ج2، ص59 و 60.
[16] معالم العلماء، ص145.
[17] طبقات مفسران شیعه، ج2، ص144.
[18] معالم العلماء، ص55,الکنی و الالقاب، ج3، ص72.
[19] دائرة المعارف تشیع، ج3، ص594.
[20] ر.ک: معالم العلماء، ص119، رقم790.
[21] مقدمه معالم العلماء، ص8.
[22] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج4، ص90.
[23] مفاخر اسلام، ج3، ص495.
[24] همان، ج3، ص500.
[25] روضات الجنات (ترجمه)، ج7، ص215.
[26] متشابه القرآن و مختلفه، جزء دوم، ص287.
[27] الذریعة، ج19، ص76, ج2، 236, ج2، ص476, ج5، ص91, ج1، ص426, ج23، ص233, مقدمه معالم العلماء، ص33, تنقیح المقال، ج3، ص157, ریحانة الادب، ج8، ص59.
[28] مناقب آل ابی طالب، ج4، ص148.
[29] نقدالرجال، ص323.
[30] منتهی المقال، 283.
[31] امل الآمل، ج2، ص285.
[32] مستدرک الوسائل، ج5، ص310.
[33] بهجة الامال فی شرح زبدة المقال، ج6، ص513.
[34] تأسیس الشیعه، آیت الله سید حسن صدر، ص272.
[35] اعیان الشیعه، ج1، ص82.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *