مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

مرکز آموزش عالی:جامعه المصطفی العالمیه – مجتمع آموزش عالی امام خمینی (ره)- مدرسه تاریخ و ادیان

رشته:  تاریخ اسلام/ مقطع: کارشناسی ارشد

عنوان پایان نامه: نقش سلطان حسين بايقرا در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامي در هرات

استاد یا اساتید راهنما: دکتر غلامحسن حسين زاده شانه چي

استاد یا اساتید مشاور: محمد هادي خالقي

نام دانش پژوه: علي جعفري

تاریخ دفاع:1389/ تعداد صفحات: 187

کلید واژه ها: فرهنگ –تمدن –هرات –سلطان حسين بايقرا

 

چکیده:

تيموريان يكي از حكومت هايي بود كه ساليان دراز در افغانستان حكومت كرد و تاثير زيادي در حكومت هاي بعد از خود گذاشت. دوره سلطان حسين بايقرا ( حك 873 –911 ق )به دليل حمايت از فرهنگ و هنر، از بهترين دوره هاي حيات فرهنگي هرات به شمار مي رود. وي در پيشبرد و ترويج جنبه هاي گوناگون فرهنگ و هنر كوشيد و در هرات محيطي را فراهم آورد كه هنرمندان، اديبان، عالمان و بسياري از افراد با ذوق رو به اين شهر آوردند.  

پرسش اصلی تحقیق: سلطان حسين بايقرا چه نقشي در فرهنگ و تمدن اسلامي در هرات داشته است؟

فرضيه‌هاي مطرح شده عبارتند از :

سلطان حسين بايقرا از طريق اعطاي سيورغال و معافيت مالياتي نقش محوري در رشد و بالندگي فرهنگ و تمدن ايفاء كرد و در اين زمينه روابط فرهنگيان، سياستمداران، سرمايه گذاري مادي و تامين امنيت فكري جامعه از طريق تسامح و تساهل سياسي و فرهنگي را مدّ نظر داشت.

به لحاظ روش تحقیق این پژوهش توصيفي تحليلي بوده و بر اساس اسناد و مدارك تدوين يافته و هدف پژوهشي آن توصيف و گردآوری اطلاعات در این حوزه بوده است.

منابع تحقیق: اين تحقيق از روش توصيفي –  تحليلي و به شيوه كتابخانه اي با استناد به منابع اصلي و نيز مطالعات و پ‍‍‍ژوهش هاي جديد به تحقيق و بررسي موضوع مورد نظر بپردازد. 

قلمرو تحقیق: از لحاظ زماني محدود به قرن هاي نهم و دهم هجری قمری و از لحاظ مكاني محدوده خراسان بزرگ بويژه هرات را در بر می گیرد.

اين پایان نامه در يك مقدمه و پنج فصل تدوين گرديده است. در فصل اول به كليات تحقیق شامل مفاهيم، فرهنگ، تمدن، هرات، تيموريان، زندگي سلطان حسين بايقرا، تثبيت قدرت و زوال سلطنت و ويژگي هاي شخصيتي سلطان حسين پرداخته است. فصل دوم به اوضاع سياسي، اجتماعي و فرهنگي عصر سلطان حسين بايقرا مي پردازد. درباره عوامل پايداري و ثبات حكومت سلطان حسين مي توان گفت كه وي با تدبير، استفاده از مشاوران سياسي، قدرت استدلال، هوشمندي دبيران و منشيان حكومت كه در زمره اهل قلم بودند، بيش از نيروي اهل شمشير به اينها بها و ارزش مي داد. مورد ديگري كه در ماندگاري حكومت وي نقش چشمگير داشت، هويت فرهنگي حكومت او بود. به دلايل متعدد از جمله اشتغال جدي سياستمداران حكومت به كارهاي ادبي، هنري، فرهنگي و زيستن چهره هاي برجسته فرهنگ و هنر در قلمروي وي از قبيل نورالدين عبدالرحمن جامي، كمال الدين بهزاد، حسين واعظ كاشفي، امير علي شير نوايي و…و گرد آمدن شاعران، اديبان، عالمان و هنرمندان متعدد در هرات و حمايت گسترده حكومت از آنان ،هويت فرهنگي به حكومت سلطان حسين داده بود. درباره روابط و سياست خارجي در اين دوره مي توان گفت اين دوران، مملو از آشفتگي و پراكندگي بود. اما منطق حاكم بر آن همان منطق دوران گذار است. حكومت هاي سنتي در آستانه اضمحلال از خرد سياسي لازم براي ماندگاري برخوردار نبودند. اوضاع اجتماعي و اقتصادي در اين دوره بسيار پررونق بود و مردم نيز با توجه رونق تجارت، از رفاه نسبي برخوردار بودند. درباره وضعيت فرهنگي می توان گفت كه اهميت پادشاهي دراز مدت سلطان حسين بيشتر از جهت فرهنگي و تمدني است ، نه از جهت سياسي. هرات، تحت فرمانروايي وي، پايتخت و چراغ پر نور علم و مدنيت زمان شد. در آن ، مدارس، خانقاه ها و كتابخانه هاي متعدد بنا شد و دانشوران و هنرمندان و نويسندگان و سرايندگان از گوشه و كنار جهان اسلام بدان روي آوردند. شكل گيري دبستان معروف به مكتب هرات در هنر، معماري، شعر، نقاشي، تزيين، تذهيب، خوشنويسي و كتاب آرايي در اين دوره اتفاق افتاد. هرات در اين دوره به جايي رسيد كه برخي معتقدند: هرات قرن نهم هجري از شهرهاي معروف ايتالياي دوره رنسانس هرگز چيزي كم نداشته است. از اقدامات سلطان حسين بايقرا، براي پيشبرد فرهنگ، ايجاد بناهاي عمومي از قبيل باغ، مسجد، مدرسه و خانقاه بوده است. به عنوان نمونه عمارت مصلا در نوع خود يك مجتمع آموزشي يا يك شهرك دانشگاهي بود.در اين مكان مدرسه گوهرشاد آغا، مسجد گوهرشاد، مدرسه سلطان حسين بايقرا، خانقاه، مسجد جامع امير علي شير، دار الحفاظ، دارالشفاء، خانقاه اخلاصيه و…قرار داشت. سرآمد حاميان نام آور و متنفذ علم، ادب و هنر امير علي شير نوايي ( 844- 906 ه ) بود. وي 370 مسجد، مدرسه و بقاع در خراسان ساخت و يا تعمير كرد. فصل سوم با علوم در عصر سلطان حسين بايقرا شروع و با مطلبي در باره طب به پايان مي رسد. در دوره سلطان حسين بايقرا تفسيرها و تاليفات مختلفي درباره قرآن به زبان عربي و فارسي بوسيله عالمان شيعه و سني و گاه از سنخ تفاسير صوفيه نوشته شد. مانند جواهر التفسير تاليف ملا حسين واعظ كاشفي سبزواري بيهقي ( م 910 ه ) –  حدايق الحقايق تاليف معين الدين –احسن القصص تاليف معين الدين فراهي. در مورد حديث كتب حديثي زيادي در اين عصر نوشته نشده است. و فقط مي توان به اين مختص كفايت نمود. الرساله العليه في الاحاديث النبويه تاليف كاشفي –روضه الواعظين و اربعين تاليف معين الدين فراهي ( م 893 ه ) از ديگر علوم متداول در اين دوره علم اخلاق بود كه كتابهاي زيادي در اين رابطه به رشته تحرير در آمده است. ويژگي مشترك همه اين كتابها يكي در سبك و روش آنهاست كه تقريبا فصل بندي همه آنها مثل هم است. و ديگر اين كه تاليف اين كتب اصولا به اهل سياست مربوط مي شود، زيرا بيشتر اين كتابها به دستور بزرگان و اهل سياست تدوين شده است. اخلاق محسني، تاليف واعظ كاشفي سبزواري ( م 910 ه ) يكي از اين گونه كتب است. اواخر عصر تيموريان به نام شاعراني برمي خوريم كه با غالب فنون هنري، خاصه موسيقي آشنا بوده و بدان توجه داشتند. مانند خواجه ابوالوفاي خوارزمي، مولف رساله ايي در باب موسيقي –  پهلوان محمد ابوسعيد ( م 899 ه ) –  كمال الدين شير علي هروي ( م 918 ه ) مولف رساله ايي در موسيقي و… نويسنده در باب هيات، نجوم و رياضيات فقط به ذكر اسامي نام آوران اين عناوين كفايت مي كند مثلا در رياضي از نظام الدين احمد گيلاني، مولف زيج ملخص ميرزايي –  نظام الدين عبدالقادر روياني لاهيجي. از منجمان به حسين واعظ كاشفي، مولف اختيارات نجوم يا سبعه كاشفيه اشاره مي كند. در زمينه كشاورزي از كتاب ارشاد الزراعه، تاليف قاسم بن يوسف ابو نصر هروي ( 921 ه ) نام مي برد.سرانجام در پايان فصل به طب و اطباي معروف اين ديار مانند منصور بن طبيب شيرازي، حسين ختايي، نظام مشتهي، عبدالرزاق طبيب كرماني، محمود دلشاد شيرواني و … مي پردازد. فصل چهارم به بررسي تاريخ نگاري و ادبيات در عصر سلطان حسين بايقرا مي پردازد. سلاطين مغول و تيموري به مرور زمان با زبان و ادب فارسي رغبت پيدا كردند و خواستند كه شرح جهان گشايي ايشان در تواريخ ثبت شوند، از اين رو در اين دوره شاهد آثار تاريخي درخشاني چون: تاريخ جهان گشاي جويني، جامع التواريخ رشيدالدين فضل الله، تاريخ وصاف، حضيره شيرازي، زبده التواريخ حافظ ابرو، ظفرنامه تيموري و تاريخ روضه الصفا ميرخواند و … هستيم. تاريخ نگاري اين دوره را مي توان در دو طيف اساسي تاريخ نگاري عمومي و تاريخ نگاري سلسله اي بررسي كرد. دوره تيموري دنباله تاريخ نگاري عمومي ادوار پيشين و مشتمل بر معيارهاي آنهن بود، يعني با بهره گيري از متون تاريخي و گزارش رويدادهاي زمانه خود و انضمام آن به آن با شيوه ذيل نويسي. آثاري چون روضه الصفا في سيره الانبيا و الملوك و الخلفا تاليف ميرخواند ( 838 ه ) ، خلاصه الاخبار في بيان احوال الاخيار، حبيب السير في بيان الاخبار البشر ( 927 ) تاليف خواند مير از اين دست هستند. تاريخ نگاري محلي تيموريان بسي پرمايه است . آثاري چون روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات ، تاليف معين الدين محمد زمچي اسفزلري، مطلع السعدين و مجمع البحرين تاليف عبدالرزاق سمرقندي، منشا الانشاء تاليف شهاب الدين خوافي از اين نوع مي باشند. نويسند در ادامه به معرفي نويسندگان تواريخ محلي و عمومي مي پردازد و آثار آنها را ذكر مي كند. از جمله آنها : سيد بن امير برهان الدين خاوند شاه بن شاه كمال الدين محمود بلخي، معروف به ميرخواند ( م 903 ه )، مولف روضه الصفا في سيره الانبيا و الملوك و الخلفا، نثر روضه الصفا معروف ترين نثر آن زمان است. مولف، صنايع و بدايع مانند تشبيهات، استعارات، مراعات النظيرو جناس، احاديث، امثال، ترصيعات، تعقيدات و….را كه در آن روزگارمردم مي پسنديده اند را به كار برده است –خواجه غياث الدين محمد بن همام الدين بن جلال الدين بن برهان الدين محمد شيرازي ( 880 –942 ه )، مولف مآثر الملوك، اين كتاب بيشتر پيرامون مقررات مملكتي و امور خيريه تكيه دارد. كتاب ديگر وي خلاصه الاخبار است در تاريخ عمومي . مهمترين اثر خواند مير حبيب السير في اخبار افراد البشر در تاريخ عمومي است كه از حيث جامعيت مطلب و سهولت انشاء و اشتمال بر اطلاعات بسيار سودمند درباره زمان مولف است. امتياز ديگرش اين است كه مولف ، در پايان هر دوره اي فصلي در شرح حال وزرا، رجال، سادات، نقبا، مشايخ، فضلا، ادبا، شعرا و هنرمندان آن دوره نوشته است. خواند مير توجه ويژه اي به شرح جزئيات امور نظامي و جنگ هاي گوناگون دارد و وي بيش از معاصرانش به زندگي فرهنگي عصر خودپرداخته و به گونه اي غير قابل انكار از امير علي شير نوايي جانبداري كرده است. از اين روي مي توان گفت وي در نوشتن تاريخ عصر تيموري در سطح اخبار و روايات باقي مي ماند و هيچ تلاشي براي راه بردن به عمق رويدادها از خود نشان نمي دهد. قلم او به تمام معني قلمي در خدمت سلطان است. –كمال الدين عبدالرزاق سمرقندي، مولف مطلع السعدين و مجمع البحرين، شيوه انشاء سمرقندي در اين كتاب ، منشيانه ولي دور از مبالغات اديبانه و تصنعاتي است. –معين الدين زمچي اسفزاري ( 899 ه )مولف روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات، وي در تاليف اثرش روش قانونمندي را اختيار نكرده و رويدادها از منطق و پيوستگي و نظم لازم براي يك اث تاريخي برخوردار نيست، اما اطلاعات درست و تازه اي را به خواننده مي دهد. –امير دولتشاه بن علاء الدوله بختيشاه سمرقندي ( 842 –900 ه ) مولف تذكره الشعراء.

آنچه درباره سبك و شيوه تاريخ نگاري در اين عصر مي توان گفت اينكه سبك نثر همان سبكي است كه غالب نويسندگان اين دوره چون سمرقندي، جامي، كاشفي، حافظ ابرو، ميرخواند و خواند مير بكار برده اند. لغات عربي بسيار كمتر از قديم و شعر عربي و استدلالات و تمثيلات و مثل به ندرت در آن ديده مي شود. متن كتب ساده و گاهي داراي ركاكت الفاظ و سستي تعابير بود. در اين عصر آوردن القاب و عناوين بسيار زياد و طولاني است .

در فصل پنجم از معماري و هنر در  عصر سلطان حسين بايقرا بحث می شود .

نويسنده از مجموعه آثاري كه در اين دوره با وزارت علي شير نوايي انجام گرفته چون پل ها، كاروان سراها، بيمارستان ها، مدارس ، كتابخانه ها نام مي برد. هرات در اين دوره مركز تجمع دانشمندان و هنرمندان و محل رونق و شكوفايي هنرهايي چون كتاب سازي، مينياتور، تذهيب و خوشنوسيس بوده است.

فرمانروايي شاهرخ و سلطان حسين بايقرا در هرات مقدمه دوران باشكوهي شد كه مي توان آن را رستاخيز هنر ايراني عهد تيموري نام نهاد. رستاخيزي كه باعث شد هنرهايي چون موسيقي، فلز كاري، آبگينه و چيني سازي و كاشي كاري ايراني نيز تكامل يابد.و بدين سان مقدمات نهضت علمي، ادبي و هنري بزرگي فراهم آمد كه در عهد صفوي به اوج خود رسيد. نويسنده در ادامه به هنرهايي كه در اين دوره رواج داشته و پديد آمده اشاره اي دارد.

نقاشي در عصر تيموري بالاترين اوج و ترقي خود را يافت. به همين سبب است كه اين عصر را دوره طلايي در هنر نقاشي ايران دانسته اند. خصوصيت آثار نقاشان تيموري، در مقياس كوچك است و در كشيدن آنها دقت بسياري صرف شده است. رنگ ها متناسب و لطيف و خوش منظر است و به گونه اي است كه بتوانند تغيراتي در سطوح از نظر دوري و نزديكي تصويرها را به خوبي نمايان سازند. از نقاشان برجسته مي توان به بهزاد ( 854 ه ) اشاره كرد. وي در كشيدن اشكال ابنيه و مظاهر طبيعي كار خود را به حد اعجاز رسانده است. در نقاشي هاي وي آرامش و خوش سليقگي و ابداع و مهارت موجود است و در تركيب و تزيين آن و انسجام رنگ ها، كمال نقاشي تيموري را بروز داده است. از هنرمندان خوشنويس مي توان به احمد تبريزي، ميرزا جعفر تبريزي و سلطان علي مشهدي ( 843 –926 ه ق ) نام برد. 

{jcomments on}

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *