مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

 

مرکز آموزش عالی: جامعه المصطقی العالمیه –مدرسه تاریخ و ادیان

رشته: تاریخ تمدن اسلام/ مقطع: کارشناسی ارشد

عنوان پایان نامه: بررسی تاریخ نگری محمد عابد الجابری

استاد یا اساتید راهنما: استاد مجید کافی

استاد یا اساتید مشاور: دکترنصیرکعبی

دانش پژوه: سید محمد علی نوری

تاریخ دفاع: خرداد1388/ تعداد صفحات: 141

کلید واژه ها: تاریخ نگری –تاریخ نگاری –مکتب –غنیمت –عقیده –ثروت –عقل

 

چکیده:

این پژوهش به معرفی، تبیین و نقد و بیان ویژگی های تاریخ نگری محمد عابد الجابری پرداخته است. تاریخ نگری های ارائه شده از تاریخ اسلام کاستی ها جدی داشته است. چه در میان مستشرقان که تحلیل های در از واقع ، مادی و بی روج از اسلام ارائه کرده اند و چه از سوی مسمانان که برخی فاقد جارچوب نظری یا با پیش داوری و تعصب همراه اند. از این رو به گمان نویسنده بررسی تاریخ نگری جابری می تواند چارچوب جدیدی برای تحلیل و فهم تاریخ اسلام ارائه دهد. از این رو، روش تاریخ نگری وی را دست مایه ی پایان نامه حاضر قرار داده است. این که تاریخ نگری جابری چه نوع تاریخ نگری است ، پرسش اصلی محقق بوده و با توجه به آن این فرضیه را طرح کرده است که تاریخ نگری جابری، کشف قوانین کلی حاکم برجریان رویدادهای تاریخ اسلام در میان تحقیقات جدید و قدیم است.

به لحاظ پیشینه این تحقیق، به کارهای جورج طرابیشی، هشام غصیب، ابراهیم محمود، محمود امین العالم، حسام آلوسی و حسن حنفی اشاره شده است.

تعریف مفاهیم کلید واژگان و نگاهی بسیار اجمالی به زندگی نامه ی علمی جابری مواردی اند که در پایان فصل اول زیرنام کلیات اشاره شده است.

در فصل دوم که به بررسی چارچوب نظری پژوهش اختصاص یافته، این پرسش مطرح گردیده است که چارچوب نظری کدامیک از اندیشمندان مسلمان، نزدیک ترین و مناسب ترین الگو برای ارزیابی تاریخنگری الجابری می باشد. از این رو فلسفه ی نظری چهارتن از اندیشمندان مسلمان، ابن خلدون؛ سید محمد باقر صدر، شهید مطهری و محمد تقی مصباح یزدی بررسی و با نگاه جابری تطبیق شده است.

این فلسفه ها به مادی و غیرمادی، انسانی و الاهی تقسیم شده اند. تکیه ی فلسفه ی تاریخ ابن خلدون برعامل انسانی و دولت عینی و عصبیت است. و این نشان می دهد که خلدون خواهان دولت خودساخته برطیق علم عمران می باشد نه این که دستی از غیب حیات طیبه ای برای او بسازد. شهید صدر به سنن تاریخی مطرح شده در قرآن توجه داشته و معتقد بود که خداوند قوانینی بر سراسر تاریخ قرار داده ولی این انسان است که عامل اساسی حرکت تاریخ می باشد. از این رو، تاریخ دارای الگوی الاهی است و انسان با توجه به قابلیت های خود از طرف خداوند متعال موجب حرکت تاریخ می باشد. فلسفه ی تاریخ شهید صدر یک فلسفه ی الاهی اما باتبیین خاص از انسان است. شهید مطهری هم به انسان و فطرت انسانی توجه خاصی دارد و عامل محرک تاریخ را فطرت می داند.بنابراین، فلسفه وی هم تفسیر خاصی از استعدادها و قابلیت های انسانی دارد. مصباح یزدی نظریه ی دو متفکر اخیر را تائید می کند و به نظام علی و معلولی در تاریخ و سنت های تاریخی براساس قرآن کریم اعتقاد دارد. لذا فلسفه ی تاریخ وی هم الاهی بوده و تفسیرخاصی از انسان و فطرت او ارائه می دهد.

جابری هم به یک فلسفه ی تاریخ عامل انسانی باور دارد. وی عامل حرکت تاریخ را سه چیز می بیند عقیده، قبیله و غنیمت. جابری معتقد است که اسلام با این عوامل طی مسیر نموده و خواهد نمود.

بنابراین، در یک جمع بندی و نتیجه گیری کلی مناسب ترین و نزدیک ترین جارچوب نظری برای مقایسه چارچوب نظری جابری از میان متفکرین یاد شده، چارچوب نظری ابن خلدون است. می توان تاریخ نگری جابری را مکمل فلسفه ی تاریخ ابن خلدون ارزیابی کرد. عنصر قبیله همان عنصر عصبیت در اندیشه خلدونی است. غنیمت و عقیده هم عناصری است که خلدون از آن غفلت نم کند و در حد نیاز نظریه عمران به آن می پردازد.

در فصل سوم تبیینی از معنا و مفهوم واژه تاریخ نگری ارائه شده و تلاش گردیده به این پرسش که معنا و مفهوم تاریخ نگری از دیدگاه جابری چیست، پاسخ داده شود. مفهوم تاریخ نگری در ادبیات علمی همان فلسفه نظری تاریخ است و ناظر به دیدگاهی که تاریخ را مجموعه حوادث و رویدادهایی که در گذشته رخ داده است، می باشد. ولی تاریخ نگری جابری معنایی فراتر از فلسفه نظری تاریخ دارد و تاریخ نگری وی علاوه بر فلسفه نظری تاریخ، فلسفه انتقادی تاریخ و نقل های تاریخی همراه با نوعی تفسیر و تحلیل عقلانی را نیز شامل می شود.

تاریخ نگری جابری را می توان از بقیه تاریخ نگری های جغرافیایی عربی با ویژگی های ذیل تمییز داد: رویکرد معرفت شناسانه، استفاده از مفاهیم جدید (غربی) و به کارگیری آن، استفاده از ترکیبی از روش های قدیم (خلدونی ) ، تجزیه و تحلیل قوی، چینش  مقدمات برای اخذ نتیجه لازم. جابری را می توان ناقد اندیشه و فرهنگ سیاسی مسلمانان دانست. وی با بیانی ساده مفاهیمی مانند مشروعیت سیاسی، مشارکت سیاسی، احزاب و گروه ها و نهادهای سیاسی و توزیع قدرت را در جوامع اسلامی مورد نقد و بررسی قرار می دهد. روش او به طور کلی توافقی است بین مفاهیم جدید و قدیم و سپس بومی کردن مفاهیم و طرح مفاهیمی جدید که با جوامع اسلامی تطابق بیشتری دارند. وی با این مفاهیم ابداعی وجدید تاریخ اسلام را مورد نقد و بررسی قرار می دهد.

در فصل چهارم به ویژگی های تاریخ نگری جابری پرداخته شده است و این که تاریخ نگری جابری از نظرگونه شناسی چه جایگاهی در میان نظریات مطرح دارد. از این رو ده نظریه مهم در باب تاریخ نگری مانند نظریه جغرافیایی، قهرمان گرایی و اصالت شخصیت، عامل سیاسی، نژاد، اصالت اجتماعی، جبراقتصادی، دینی و سنخ شناسی به گونه ای مختصر مطرح شده و سپس مشخص گردیده که تاریخ نگری جابری با کدامیک همگرایی و با کدامیک و اگرایی دارد. از نظریات هم گرا با نظریه ی جابری نظریه عامل سیاسی،جبراقتصادی، نظریه دینی و نظریه سنخ شناسی را می توان نام برد. البته این هم گرایی در بخش هایی از نظریات مطرح است. هم چنین می توان ریشه های تاریخ نگری جابری را سنتی (ابن خلدونی) و مدرن( دانشمندان معاصر غرب) دانست. اما جابری هیچگاه نظریات این اندیشمندان را به کلی نپذیرفته و با بومی کردن نظریات و مفاهیم، دست به ابداعی نو از جهت روش است. جابری در ابتکار خود از کل مفاهیم، سه مفهوم عقیده، قبیله و غنیمت را انتخاب و به وسیله این سه مفهوم کلی به تفسیر تاریخ و تاریخ نگری پرداخته است. دربرخی مواقع این سه مفهوم به تنهایی و در برخی باهم در رویدادهای تاریخ اسلام نقش ایفا نموده است. در مقایسه تاریخ نگری جابری، نزدیک ترین تاریخ نگری به او، عبدالعزیز الدوری و محمد ارکون است. در کل تاریخ نگری جابری را حاوی سه نوع فلسفه نظری تاریخ، انتقادی تاریخ و تحلیل های عقلانی  می توان ارزیابی کرد.

 

در فصل پنجم نوآوری ها، کاربرد و نقد درونی و بیرونی تاریخ نگری جابری به بررسی و نقد گرفته شده است. از عمده ترین نوآوری های محتوایی جابری در نقد عقل، پرداختن به عقل است. گروه بندی های عقیدتی قبیله ای و غنیمتی در حوادث و رویدادهای اسلام، رویکرد تفاضلی وی به فرهنگ که در آن اجزاء یکی بر دیگری برتری داده می شود، و طرح دو سوال اساسی یا پرسمان مزدوج از دیگر نوآوری ها و خلاقیت های محتوایی جابری در کتاب عقل سیاسی عربی –اسلامی می باشد. جابری در تاریخ نگری خود و در بازخوانی اش از تاریخ اسلام و رویدادهای آن قرائتی نو و فهم جدیدی ابداع و ارائه کرده است. با توجه یه شیوه ای که جابری به عنوان روشی ابداعی در قرائت از تاریخ اسلام ارائه نمود می توان نکات بسیار مفیدی برای قرائت های دیگر بهره گرفت، و هم چنین با شناخت چالش های موجود جهان اسلام می توان افق های روشنی از حال و آینده ترسیم کرد. در پاسخ به این پرسش که تاریخ نگری جابری حاوی چه نقاط قوت و ضعفی است اندیشه های وی از دو منظر درونی و بیرونی نقد شده است. نقد بیرونی حول محور عامل حرکت، شکل حرکت و غایت و هدف تاریخ، بررسی گرفته شده است. در این عرصه می توان به تحت تاثیربودن جابری از ابن خلدون اشاره کرد و این که جابری فقط برخی از الفاظ ابن خلدون را تغییر داده است. برای مثال به جای کلمه عصبیت واژه ی قبیله را به کار می برد. جابری حتی بسیاری از آراء ابن خلدون مانند شکل حرکت تاریخ را مهمل گذاشته است. جابری به نوعی به جامعه ایده آل و آرمانی براساس اصول دموکراسی و لیبرالیسم معتقد است. در نقد درونی می توان کاستی های زیادی از جابری دست یافت. استدلالات نادرست در مورد خلافت سه خلیفه اول، مشی غیر تاریخی در استفاده از عقائد کیسانیه برای بیان عقاید شیعه وهم چنین پیش داوری های تعصب آمیز در مورد تشیع از موارد لغزش جابری محسوب می شود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *