مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

تالار مدرسه عالی تاریخ و ادیان میزبان اساتید و دانشجویانی بود که در ساعت14 روز دوشنبه 26 خرداد 1393 برای شرکت در جلسه دفاعیه بررسی گفتمانی جهانی شدن و اسلام سیاسی جهان اهل تسنن با تاکید بر مصر و تونس دور هم جمع شده بودند. این پایان نامه از سوی طلبه محمد عنبر به استاد راهنمایی دکتر مرتضی شیرودی ارائه گردید که هیأت داوران پس از استماع دفاعیه نگارنده،داوری حجه الاسلام والمسلمین حکیم الهی و نظرات دانش پژوهان حاضر در جلسه، به درجه عالی و نمره 20 پایان نامه رأی داد.خلاصه از این پایان نامه را مرور می نمایم:

جهانی شدن یکی از مهمترین مسائلی است که امروزه ذهن بسیاری از دانشمندان و اندیشمندان سیاسی و سایر علوم را به خود معطوف کرده است. اسلام سیاسی گفتمانی ویژه از اسلام گرایی است که در متن زندگی اجتماعی و سیاسی جوامع مسلمان از جمله در مصر و تونس حضور فعالی داشته, هر چند در  فراز و نشیب تاریخی صورت بندی های متفاوتی به خود گرفته است. رویارویی و چگونگی تاثیر پذیری گفتمان اسلام سیاسی از گفتمان جهانی شدن مساله اصلی مورد بحث در این پایان نامه بود. این تحقیق بر اساس روش و رهیافت گفتمان صورت گرفت, لذا دارای چارچوب نظری است. روش تحلیل گفتمان یکی از روشهای کیفی به شمار می رود, که به تدوین یا ساخت فرضیه منجر می شود. متغیر مستقل در این پایان نامه گفتمان جهانی شدن است و گفتمان اسلام سیاسی به عنوان متغیر وابسته مطرح می شود. منازعه میان گفتمان اسلام سیاسی و جهانی شدن بر سر معنادهی نشانه ها و دال ها و قرار دادن آن در زنجیره تمایز و هم ارزی ادامه دارد. هر دو گفتمان برای هژمون ساختن هویت و مفصل بندی خود که به معانی خاصی از نشانه های مطرح در سیاست زندگی می انجامد، تلاش می کنند و بدین ترتیب منازعه ای دائمی میان نیروی هژمون و مقاومت از سوی نیروی ضد هژمون وجود دارد.

در فصل اول این پایان نامه به معرفی روش گفتمان پرداختیم. در این فصل تلاش کردیم نظریه گفتمان لاکلا و موف را توضیح داده و مفاهیم کلیدی این نظریه, عناصر و دقایق, و بالاخره اجزای سازنده آن را بیان کنیم. مساله اصلی این روش این است که چگونه یک گفتمان در شرایطی در جایگاه گفتمان مسلط می نشیند و زمان دیگر دچار بی قراری می گردد و زمینه های ظهور گفتمان تازه فراهم می گردد؟ نظریه گفتمان لاکلاو و موف با تاکید بر دو مفهوم «قابلیت اعتبار» و « در دسترس بودن» به خوبی می تواند پرسش های یاد شده را توضیح دهد. تحلیل گفتمانی لاکلاو و موف با مجوعه وسیعی از داده های زبانی و غیر زبانی به مثابه متن برخورد می کند. بر این اساس سعی شد با استفاده از نقل قول های مستقیم و با ارجاع به متن های اصلی تولید شده و فارغ از نقد و تحلیل آنها، صرفا به بررسی محتوایی آنها پرداختیم تا از درون آنها بتوانیم دال ها و نشانه های اساسی را بیابیم.

در فصل دوم گفتمان جهانی شدن را مورد مطالعه و بررسی قراردادیم. تحلیل گفتمانی جهانی شدن نه آن را یک پدیده جبری و ضروری می پندارد و نه یک پدیده تثبیت شده و زوال ناپذیر، بلکه آن را به مثابه گفتمان، یک صورت بندی نوین از روابط قدرت تلقی کرده و همواره در معرض زوال و چالش از سوی گفتمان های رقیب می بیند. در این روابط نشانه ها و مفهوم هایی چون سیاست، اقتصاد و فرهنگ در گرداگرد دال مرکزی این گفتمان به معانی خاص ارجاع داده می شود. این نشانه ها گرد دال مرکزی جهانی بودگی لیبرالیسم، مفصل بندی می شوند. در این گفتمان، نئولیبرالیسم در جایگاه دال مرکزی قرار می گیرد و نشانه هایی چون؛ دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زن، سکولاریسم، آزادی و اقتصاد لیبرال از جمله دال های شناوری هستند که با استناد به دال مرکزی نئولیبرالیسم معنا داده می شوند و به عنوان معانی جهان شمول و فراگیر بازنمایی می شوند. از سوی دیگر، هر گفتمان دارای یک وجه سلبی نیز هست که از راه آن به خود هویت می بخشد. غیریت این گفتمان همه گفتمان هایی است که معنای لیبرال از دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و سیاست عرفی را نفی می کند. گفتمان جهانی شدن فرایند غیریت سازی را با نفی معانی محتمل در گفتمان اسلام سیاسی، گفتمان زیست محیطی و گفتمان منطقه گرایی سامان می بخشد.

فصل سوم این پایان نامه به معرفی گفتمان اسلام سیاسی اختصاص دارد. اسلام سیاسی از توحید و لاشریک بودن خداوند که اساس دین اسلام است آغاز می شود. سپس مباحث اصولی دین را به سطح جامعه می کشاند و تلاش می کند جامعه معنوی ایجاد نماید. به رغم تنوع درونی گفتمان کلان اسلام سیاسی و تقسیم آن به خرده گفتمان های متعدد، این گفتمان دال های خاص را در پیکره بندی خود وارد کرده و به بازنمایی هویت خویش می پردازد. در این تحقیق برای نخستین بار تلاش شد تا مهم ترین نشانه های این گفتمان که وجه مشترک همه اسلامگرایان و کارگزاران گفتمان اسلام سیاسی است مورد مطالعه قرار گیرد. دال مرکزی حکومت اسلامی نقطه کلیدی و هویت بخش گفتمان اسلام سیاسی است که نشانه های دیگر در سایه آن نظم پیدا می کنند و با هم در یک زنجیره هم ارزی مفصل بندی می شوند. دال مرکزی حکومت اسلامی خود با سه شاخصه مهم تعریف می شود که عبارتند از حاکمیت الهی, شریعت اسلامی و اهتمام به آخرت و سعادت معنوی. در این تحقیق دال آخرت در صورت بندی گفتمان اسلام سیاسی قرار می گیرد، زیرا در گفتمان دینی,دنیا و آخرت از هم جدا نیستند. همچنین دال هایی چون وحدت امت اسلامی، شورا, دعوت، حق و تکلیف مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند. همه این دال ها در گفتمان اسلام سیاسی بر محور دال مرکزی حکومت اسلامی معنا می شوند. گفتمان اسلام سیاسی با استناد به ارزش های اسلامی و اسطوره عدالت و اقتصاد اسلامی به غیریت سازی با استعمار و واستکبار غربی و مکاتبی همچون مارکسیسم و لیبرالیسم عمل کرد و در مفصل بندی خود از دال هایی همچون دارالاسلام و دارالکفر, جهاد, امر به معروف و نهی از منکر جهت مقابله با این غیر بهره برد.

 سپس در فصل چهارم به بررسی نقاط تمایز جهت بازنمایی دال و نشانه های بین دو گفتمان جهانی شدن و اسلام سیاسی پرداختیم و توانستیم با ترسیم منطق تمایز و زنجیره هم ارزی دوگفتمان محورهای مورد منازعه را شناسایی نماییم. روش تحلیل گفتمان بی آنکه ما را در جدال بی حاصل معنای واقعی نشانه ها گرفتار سازد بر این نکته تاکید می کند که نشانه ها بسته به بافت اجتماعی و موقعیت گفتمانی خود در درون گفتمان ها از معنی متفاوتی برخوردار بوده و آن معنایی از نشانه ها پذیرفته می شود که به تصور جمعی جامعه تبدیل گردد. بنابراین، هر گفتمانی که بتواند نظم سیاسی موجه و معقولی را بازنمایی کند می بایست از بیشترین اعتبار نزد افکار عمومی برخوردار باشد و خواست های بنیادین جامعه را مورد توجه قرار داد و از کارآمدی لازم برخوردار باشد، تا بتواند در جایگاه گفتمان مسلط بنشیند.

دال ها و نشانه های مربوط به حوزه سیاست، فرهنگ و اقتصاد در حوزه گفتمانگی گفتمان های مدعی جهان شمولی قرار دارد. دال هایی همچون دموکراسی, کثرت گرایی سیاسی, آزادی های مدنی و سیاسی, حقوق بشر و اقتصاد آزاد با رویکرد اومانیستی و نئولیبرال در مفصل بندی گفتمان جهانی شدن قرار دارند, که از سوی گفتمان رقیب اسلام سیاسی به عنوان دال های غیر دینی و ناسازگار با اندیشه اسلامی طرد و نفی می گردید. بنابراین موضوع اصلی که در این فصل مطرح شد این بود که آیا گفتمان اسلام سیاسی می تواند مفهوم ها و نشانه های خود را به گونه ای که قابلیت اعتبار داشته باشند و در دسترس نیز باشند, در مفصل بندی خود تثبیت کند, وهژمونی گفتمان مسلط را از بین بردارد, یا اینکه تحت تاثیر گفتمان مسلط جهانی شدن, به صورت بندی تازه ای از دال و نشانه ها روی می آورد تا از این راه خود را در متن زندگی سیاسی معاصر نگه دارد؟

برای پاسخ گویی به این سوال در فصل پنجم به بررسی گفتمان اسلام سیاسی در دو کشور مصر و تونس پرداختیم. در بخش مربوط به مصر مهمترین چهره های کنونی اسلام گرایی سیاسی (اخوان المسلمین و یوسف القرضاوی) و در بخش مربوط به تونس افکار و اندیشه ها و عملکرد  النهضه و راشد الغنوشی را معرفی کردیم, سپس برای نخستین بار با معرفی گفتمان پسا اسلام سیاسی نشان دادیم که چگونه اسلام سیاسی در این دو کشور و تحت چه عواملی در مواجهه با گفتمان جهانی شدن تاثیر می پذیرد.گفتمان پسااسلام سیاسی با درک شرایط بی قراری گفتمان اسلام سیاسی با استفاده از شعارهای مردم سالاری دینی, آزادی و حقوق بشر علاوه بر شعارهای عدالت اجتماعی و اقتصاد اسلامی در صدد بود تا پاسخی مناسب به بحران موجود ارایه کند و به بازسازی آرمانی فضای اجتماعی بپردازد و از طریق مفصل بندی مجدد دال های متزلزل به دنبال ایجاد یک عینیت اجتماعی جدید باشد. بنابراین گفتمان اسلام سیاسی در مصر و تونس از سویی تحت تاثیر ساخت اجتماعی و فرهنگ ریشه دار اسلام در این جوامع قرار دارد و ناگزیر صورت بندی گفتمانی خود را با استناد به آموزه های اسلامی انجام داد و از سوی دیگر تحت تاثیر الزام های جهانی دال ها و نشانه های گفتمان مسلط جهانی شدن با رویکرد نئولیبرالیسم را نیز در مفصل بندی خود بازنمایی نمود و تلاش کرد با ترسیم به روز از اسلام سیاسی خود را در متن حیات سیاسی جامعه سیاسی حفظ کرده و از حذف و یا حاشیه نشینی نجات دهد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *