مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.
می بینی و نمی خوری؟

یک روستایی در شهر به در دکان قنادی رسید.

دید قناد از حلواهای گوناگون که در پیش دارد چیزی نمی خورد.

آهسته نزدیک شد و انگشتی به چشم او زد.

مرد ترسان خود را عقب کشید و خشمگین پرسید: چرا چنین کردی؟

گفت: خواستم بدانم می بینی و نمی خوری؟

دهخدا، امثال و حکم ، ج1، ص 492.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *