عربي بسيار زشت رو، ميهمان امام حسن مجتبي(ع) گرديد. بر سر سفره غذا نشست و با حرص و اشتهاي فراوان مشغول غذا خوردن شد. از آنجا كه امام(ع) بسيار كريم بود از غذا خوردن او خرسند بود و تبسم كرد و فرمود:
اي عرب! ازدواج كردهاي يا مجردي؟
عرض کرد: ازدواج كردهام.
امام(ع) فرمود: چند فرزند داري؟
عرض كرد: هشت دختر دارم كه شكل و قيافه من از همه بهتر است اما آنها از من پرخورترند!
حضرت تبسم كرد و ده هزار درهم به او بخشيد و گفت: اين سهم تو و زوجه و هشت دختري كه داري.
علی صفی، لطائف الطوائف، ص 139.