چکيده
اصيلترين اسناد تاريخ هر ملتي، ادبيات است که بسان آيينه، همه حالات، رفتار، آداب و رسوم و سنن ملي و مذهبي هر قوم در آن ديده ميشود؛ و ادبيات داستاني بهترين آيينهاي است براي نماياندن احوالات اخلاقي و سجاياي مخصوصه ملل و اقوام. شايد بتوان گفت سالهاي آغازين 1300 شمسي، سالهاي تعيينکنندهاي در بروز تجلّيات گوناگون ادبيات معاصر ايران است. در اين دوره نخستين نمونههاي رمان اجتماعي (تهران مخوف، نوشته مشفق کاظمي)، نمايشنامه جديد (جعفرخان از فرنگ آمده، اثر حسن مقدم)، شعر نو (افسانه، سروده نيما يوشيج) و داستان کوتاه (يکي بود يکي نبود، از محمدعلي جمالزاده) پديد ميآيند. اين آثار راهگشاي نوجوييهاي ادبي دوران بعد ميباشند. داستاننويسان مشهور قبل از انقلاب ( صادق هدايت، صادق چوبک، بزرگ علوي، غلامحسين ساعدي، محمود دولتآبادي، و …) ضمن آشنايي با اصول فني داستاننويسي غرب، رمان گونههايي آميخته به هجو، هزل، کنايه، تمسخر و…از اوضاع اجتماعي ايران، مخصوصا بر عليه روحانيت پديد آوردند که در شکل پاورقيها، رمانها، نمايشنامهها، فيلمنامهها و… خودنمايي ميکند.
اين پژوهش در پرسش اصلي خود بدنبال آن است: نويسندگان قبل از انقلاب چه تصاويري از روحانيت در ادبيات داستاني ارائه دادهاند؟ پاسخ به اين سوال و سوالهاي فرعيتر، با بهرهگيري از روش تحليل کيفي و در سه سطح توصيف، تفسير و تبيين به انجام رسيده و رهيافتهاي حاصل از آن، نشان داده است در ادبيات داستاني قبل از انقلاب، انعکاس تصاوير منفي روحانيت بسيار بيشتر از تصاوير مثبت بوده است و در تمامي اين آثار، مذهبگريزي، اخلاقستيزي و روحانيتستيزي جزء رويههاي غالب بوده است. در بررسي چرايي اين نوع نگاه ميتوان عوامل متعدد سياسي (مساعد نبودن جوّ حاکم بر جامعه، وجود احزاب گوناگون و مانند آن)، اجتماعي (بيسوادي و يا کمسوادي مردم و مانند آن)، فرهنگي (مکتبخانهها، متون آموزشي، روش تدريس و مانند آن) و نيز وجود روحاني نماها را برشمرد که هرکدام به تفصيل در اين تحقيق مورد بازگويي، تحليل و نقد قرار گرفته است.
واژگان کليدي: بررسي تاريخي، روحانيت، ادبيات، ادبيات داستاني، داستاننويسان قبل از انقلاب.
فهرست مطالب
طرح تحقيق
1- بيان مسأله 1
2- سوال اصلي 1
3- سوال هاي فرعي 1
4- ضرورت و اهداف تحقيق 2
5- فرضيه هاي تحقيق 3
6- روش تحقيق 3
7- پيشينه تحقيق 4
فصل يکم: مفاهيم و کليات
درآمد 11
1- روحانيت 11
1-1. روحانيت در لغت 11
1-2. مصاديق واژه روحانيت 12
1-3. روحانيت در اصطلاح 13
1-4. تاريخچه مصاديق لفظ روحانيت 13
2- ادبيات 16
1-2. ادبيات داستاني 17
2-2. اصطلاحات ادبيات داستاني 18
3- مروري بر ادبيات داستاني تا قبل از 1300 20
1-3. دوره صفوي 20
2-3. دوره قاجاريه 23
4- ادبيات دوره مشروطه 30
5- نخستين رمانها 38
1-5. رمان تاريخي 42
2-5. رمان اجتماعي 44
جمع بندي 47
فصل دوم: مروري بر ادبيات داستاني در ايران از (1300 تا 1357)
در آمد 49
1- سير داستاننويسي در سالهاي پيش از انقلاب اسلامي 49
2- چرايي انتخاب سال 1300 53
3- اوضاع ادبي ايران در دوره پهلوي 54
1-3. دوره اول (1300 تا 1320) 54
2-3. دوره دوم (1320 تا 1332) 61
3-3. دوره سوم (1332-1357) 66
4-روحانيت ستيزي در دوره پهلوي 69
1-4. همراهي منافقانه (1299 – 1306) 70
2-4. محدودسازي(1313-1306) 72
3-4. مقابله و سرکوب (1313 – 1320) 77
5- بدجلوه دادن روحانيت نزد رضاخان 80
6- روحانيت ستيزي در دوره محمدرضاشاه 81
7- روحانيون داستاننويس 82
8-جريانهاي فکري فرهنگي در ادبيات داستاني قبل از انقلاب 83
1-8. جريان مارکسيستي 83
2-8. جريان ملي 83
3-8. جريان اسلامي 84
4-8. جريان کمونيستي 84
9- ويژگيهاي ادبيات داستاني قبل از انقلاب 85
10- گرايشهاي ادبيات داستاني ايران از 1300 تا 1357ش 91
جمع بندي 92
فصل سوم: تصوير روحانيت در ادبيات داستاني قبل از انقلاب
درآمد 94
1- تصاوير مثبت 95
2- تصاوير منفي 100
1. صادق هدايت 100
2. صادق چوبک 112
3. غلامحسين ساعدي 116
4. احمد محمود 121
5. محمدعلي جمالزاده 125
6. جلال آل احمد 129
7. محمد مسعود 133
8. بزرگ علوي 135
9. محمود دولتآبادي 139
10. سيمين دانشور 143
11. جعفر شهري 144
12. ابراهيم گلستان 147
13. جمال ميرصادقي 149
14. هوشنگ گلشيري 151
15. علياشرف درويشيان 154
16. امين فقيري 155
17. اصغر الهي 156
18. بهرام صادقي 157
19. عباس حکيم 159
20. اسماعيل فصيح 159
جمع بندي 160
فصل چهارم: عوامل تاثيرگذار بر تصاوير روحانيت در ادبيات داستاني قبل از انقلاب
درآمد 161
1- عوامل دروني 161
1-1. شناسنامه فردي و فکري داستاننويسان 162
2-1. شخصيت 162
3-1. خانواده 186
2- عوامل بيروني 192
2-1. عوامل فرهنگي 192
2-2. عوامل اجتماعي 202
2-3. عوامل سياسي 204
جمع بندي 221
فصل پنجم: نقد و تحليل
درآمد 223
1- عوامل نگرش منفي داستاننويسان 223
1-1. عدم شناخت صحيح از اسلام و روحانيت: 223
2-1. توجه داستاننويسان به صنف خاص و معدود 224
3-1. غرضورزي داستاننويسان 233
4-1. تعميم دادن 234
5-1. راهنما و الگو نداشتن در زندگي 236
6-1. راهنماي سير مطالعاتي نداشتن: 237
7-1. برجسته کردن خرافات 238
8-1. سختگيريهاي مذهبي 239
9-1. وارد نشدن داستاننويسان اسلامي به عرصههاي جديد هنري در قبل از انقلاب 239
10-1. سوء استفاده از بيسوادي مردم 240
11-1. سوء استفاده از روايات و احاديث ضعيفالسند 241
12-1. تاثير پذيري از ادبيات غرب 243
13-1. درک نکردن زمانه 247
2_ روحانيت و روحاني نماها 247
2-1. رفتار دوگانه روحانيت 254
2-2. دولتيشدن روحانيت 255
3-2. هماهنگ نبودن روحانيت با نوگرايي 257
4-2. تعداد کثير طلاب 261
5-2. بي ضابطگي حوزه 262
6-2. افراط و تفريط در مراسمها 266
3- سياستهاي حکومت بر عليه روحانيت 267
3-1.محدود کردن فرهنگ شيعي و روحانيت 267
3-2. برچسب زدن به روحانيت 268
3-3. شايعه سازي و شايعهپراکني، بر ضد روحانيت. 269
4-3. جلوگيري حکومت از نشر کتب روحانيت 269
5-3. حمايت حکومت از روشنفکري غربي دينستيز 271
4- تطورات فکري داستان نويسان 273
جمعبندي 276
فصل ششم: نتايج، پيشنهادها و ضمائم
1- نتايج 277
2-پيشنهادها 282
3- ضمائم (تصاوير هنرمندان) 287
فهرست منابع: 306
جمعبندي
در فصل تحليل و نقد، به سه مولفه بيشتر توجه شده است.
الف: عوامل نگرش منفي داستان نويسان به روحانيت و اسلام
ب: بررسي تقش روحانيت و روحانينماها
ج: سياست هاي حکومت بر عليه روحانيت
در چرائي ديد منفي داستان نويسان قبل از انقلاب به روحانيت عللي را در متن رساله برشمرديم که عمدهترين آنها آشنايي نداشتن اين قشر با اسلام و روحانيت، تعميم دادن و يکجانبه نگريستن، تربيت نادرست در خانواده، والدين ناسالم، محيط اجتماع، الگو نداشتن و …
در قسمت روحانيت به روحانينماهايي پرداختيم که براي سود بردن از مزاياي اين صنف از روي اجبار و يا شرايط خاص به اين صنف آمدهاند و روحانيت اصيل و واقعي را در برابر چشمان ديگران بدجلوه داده و آبروي کل روحانيت را به خطر انداختهاند. همچنين سخناني از بزرگان در ردّ روحانينماها آورديم.
در قسمت پاياني هم اشاره ايي به سياست هاي دولت پهلوي به روحانيت و ضديت حکومت وقت با اين قشر پرداخته شده است. در ادامه هم نويسندگاني که در ابتدا نگاه و تصور بدي از روحانيت داشته و در پايان عمر کمي متمايل به روحايت شده و از نظر اوليه خود برگشتهاند را آوردهايم.
فصل ششم:
نتايج، پيشنهادها و ضمائم
1- نتايج
مجموع مباحث و نتايج اين رساله به ترتيب ذيل خلاصه و بازبيني ميگردد:
1. مساله اصلي در اين تحقيق، با اين پرسش آغاز شده که: تصوير روحانيت در ادبيات داستاني قبل از نقلاب اسلامي (1300 – 1357) چگونه نقد و تحليل ميشود؟
اين پرسش، متضمن پرسشهاي ديگري است بدين مضمون: وضعيت ادبيات داستاني در بازه زماني قبل از 1300 چگونه بوده است؟ وضعيت ادبيات داستاني در بازه زماني (1300 تا 1357) چگونه بوده است؟ تصاوير روحانيت (مثبت – منفي) در ادبيات داستاني قبل از انقلاب (1300 تا 1357) چگونه بوده است؟ عوامل تاثيرگذار بر نگاه منفي داستاننويسان در مورد روحانيت قبل از انقلاب چگونه بوده است؟
کتابها و مقالات بسياري درباره ادبيات داستاني و روحانيت به صورت جداگانه نوشته شده است؛ اما کتاب و يا مقالهاي با اين ديدگاه که داستاننويسان قبل از انقلاب اسلامي چه تصاويري از روحانيت در ادبيات داستاني ارائه دادهاند و چگونه ميتوان آنرا تحليل و نقد کرد پيدا نشد.
اين تحقيق تلاش کرد ضمن بهرهمندي از رهيافتهاي پيشينيان، از جهاتي به واکاوي مسئله بپردازد. يکي اين که ادبيات داستاني به معناي امروزي تا قبل از سال 1300 وجود نداشته است و حکومتها بيشتر به ادبيات مذهبي علاقه نشان داده و آن را ترويج ميکردند. دوم اينکه ادبيات بوجود آمده بعد از سال 1300 ادبياتي عامه پسند و کوچه بازاري بوده است، و از ترويج دهندگان آن ميتوان به سيدمحمدعلي جمالزاده و علي اکبر دهخدا اشاره کرد. سوم اينکه داستاننويسان قبل از انقلاب با ادبيات عامه پسند و کوچه بازاري، که از غرب گرفته شده بود، داستانها و رمانهايي نوشتند که در آن به روحانيتستيزي و اسلامستيزي پرداختند. ستيز اين عده با اين دو مقوله در جداولي ارائه شده است. چهارم اينکه سعي شده تا حد توان به چرايي اين نوع تصاوير، توسط داستاننويسان از روحانيت و اسلام، پرداخته شود و ديدگاه آنان مورد تحليل و نقد و ارزيابي قرار بگيرد.
2. در فصل نخست، اصطلاحات روحانيت در لغت و اصطلاح مفهوم شناسي گرديد. همچنين در اين فصل به تعريف ادبيات داستاني و اصطلاحات آن شامل رمانس، داستان کوتاه، رمان، ناولت پرداخته شد. ادبيات داستاني تا قبل از سال 1300، ادبياتي همراه با نثر سنگين و سجع بوده است. در قبل از 1300 به نظم توجه شاياني ميشده است برخلاف نثر و بويژه ادبيات داستاني. در دوره صفويه ادبيات مذهبي رشد کرده و برخورد با قصهخواني آغاز شد. شايد بتوان گفت پيشينه برخورد با قصهخواني، فتواهاي فقهي برخي از فقهاي شيعه بر ضد داستانسرايي بوده است. در دوره قاجار، عباس ميرزا با اعزام اولين دسته دانشجويان به خارج موافقت کرد. که دستآوردهايي همچون چاپخانه، انتشار روزنامه و … به همراه داشت. در اين دوره روحانيت به روحانيت حکومتي، روحانيت غيرحکومتي و روحانيت مستقل تقسيم ميشدند.
ادبيات دوره مشروطه متاثر از ادبيات غرب است. ويژگي اين نوع ادبيات، سادگي، انتقاد از مظاهر تحجر سياسي و فرهنگي بود. نخستين رمانها با هدف انتقاد از وضع اداري و اجتماعي ايران نوشته شدند و تقريبا همه آنها طرحي سفرنامهوار داشتند که براي نمونه از رمان سياحتنامه ابراهيم بيک اثر زينالعابدين مراغهاي و مسالکالمحسنين اثر طالبوف نام برديم. بسياري را عقيده بر اين است که بايد دهخدا را مبدع و موسس نثر ساده نويسي به جاي جمالزاده دانست. زيرا دهخدا نه فقط زبان عاميانه را در ادبيات فارسي عرضه کرد و به آن اعتبار ادبي بخشيد، بلکه ورشکستگي فارسي منحط و ملالآور منشيان و بلاغيان را نشان داد.
شايد بتوان گفت نخستين بار ادبيات نوين ايران در گستره داستان، در شکل و قالب رمانهاي تاريخي و اجتماعي سر برآورد. محمدباقر ميرزاخسروي را اولين نويسنده داستانهاي تاريخي ميدانند. و مرتضي مشفق کاظمي و محمد مسعود، محمد حجازي و … شاخصترين رمانهاي اجتماعي را نوشتند. بدنه اصلي رمانهاي اجتماعي: توصيف فحشا، فساد سياسي و اداري، ناامنيهاي اجتماعي، ياس عمومي و … را تشکيل ميداد.
3. در فصل دوم نگاهي به سير داستاننويسي در سالهاي پيش از انقلاب اسلامي شده است. نويسندگان هر کدام طبق سليقه و هدفي که داشتند به تقسيمبندي سير ادبيات داستاني قبل از انقلاب پرداختند، ما در فصل دوم تمام تقسيمبنديها را ذکر کرديم و نگاه تاريخگرايانه را برگزيديم؛ زيرا تاريخ و سياست و ادبيات داستاني تقريبا هيچ وقت جدا از هم نبودند و نيستند. اينکه چرا ما سال 1300 را انتخاب کرديم، مهمترين دليلش پديد آمدن داستان کوتاه توسط محمدعلي جمالزاده در اين سال بوده است. جمالزاده با نوشتن داستان يکي بود و يکي نبود، تحولي در شيوه نوشتن بوجود آورد که تا پيش از وي کسي را جرات آن نبود.
اوضاع ادبي در دوره پهلويها به چند دوره تقسيم شده است. دوره اول از 1300 شروع ميشود و تا 1320 ادامه دارد. در اين دوره به ادبيات داستاني مخصوصا رماننويسي توجه بيشتري شد. از داستاننويسان اين دوره ميتوان جمالزاده، هدايت، علوي، چوبک، دانشور، گلستان و آل احمد را نام برد. اين دوره را ميتوان عصر دگرگونيها نام برد. در اين دوره گسترش شهرنشيني، تغيير نهادهاي سنتي همچون مکتبخانهها و محاکم مذهبي به مدارس و دادگستري، ايجاد سازمانهاي اداري و ظهور قشرهاي تازه اجتماعي از ديگر مشخصات اين دوره است. مضامين ادبيات داستاني در اين دوره به شرح وضعيت اسفبار زنان و روسپيگري، فساد اداري و … ميپردازند. در اين دوره دو جريان را ميتوان نام برد: يکم: جريان اصلاحگران ناکام؛ افرادي مانند مشفق کاظمي، ربيع انصاري و عباس خليلي، از برجستهترين افراد اين جريان هستند. دوم: جرياني که تصويرکننده ياس و نااميدي مفرط جامعه ايران بود. محمد مسعود و صادق هدايت رهبران اين جريان بودند.
دوره دوم از 1320 شروع و تا 1332 ادامه مييابد. اين دوره با آمدن محمدرضاشاه به جاي پدر شروع ميشود. ادبيات داستاني اين دوره که غبار و رنگ سالهاي رکود گذشته را داشت؛ سرانجام خود را بالا کشيد و نتيجه آنرا در سالهاي چهل و پنجاه با ادبياتي کاملا پيشرو شاهد هستيم. ميتوان گفت يکي از علل اين رشد در ترجمههايي است که از آثار روسي و آمريکايي در اين دوره شده است. از نويسندگان اين دوره ميتوان به محمود دولتآبادي، احمد محمود، جمال ميرصادقي و … اشاره رفت.
در اين دوره جريانهاي عمده داستاننويسي عبارت بودند از: پاورقينويسي، رئاليسم يا واقعگرايي، رمانتيسم و سورئاليسم.
دوره سوم از 1332 شروع و تا 1357 ادامه مييابد. در سالهاي ابتدايي اين دوره، خفقان و ترس از ساواک، نوعي ادبيات تازه را بوجود آورد و آن ادبيات زندان بود که بزرگ علوي با نوشتن پنجاه و دو نفر به اين نوع ادبيات پرداخته است. قيام پانزده خرداد سال 1342 جان تازهاي به ادبيات داستاني داد و رمانهاي مطرحي در اين بازه زماني (1342 تا 1357) نوشته شدند. رمانهايي همچون: رمان تنگسير و سنگ صبور اثر صادق چوبک، سووشون اثر سيمين دانشور، مدير مدرسه اثر آل احمد، چشمهايش اثر بزرگ علوي، همسايهها اثر احمد محمود، کليدر اثر محمود دولتآبادي و شازده احتجاب اثر گلشيري.
روحانيتستيزي پهلويها، در ادبيات داستاني با انتشار فکاهينامهها، کاريکاتور، هجويههاي نظمي و … خود را نشان داد. و با اتهاماتي همچون واپسگرايي، سنتزدگي، ارتجاعيگري، ضديت با تجدد و تکنولوژي و … در داستانهاي داستاننويسان قبل از انقلاب نمود يافت. پهلويها براي ضربه زدن به روحانيت سه کار کردند: در ابتدا با روحانيت همراه شدند و از آنها حمايت ميکردند. اين حمايت تا زماني بود که جاي پاي خود را محکم کنند. وقتي مطمئن شدند به محدود کردن روحانيت در تمام عرصهها پرداختند و قوانيني را بر ضد روحانيت به اجرا گذاشتند و در مرحله آخر با روحانيت به شدت مقابله و به سرکوب اين قشر پرداختند.
براي ادبيات داستاني قبل از انقلاب، نويسندگان ويژگيهايي را برشمردند:
شعارزدگي و احساساتگرايي، اقتباس از آثار غربي، غيرديني بودن داستانها، سنتستيري، روحانيتستيزي، اومانيسم، ياس و پوچگرايي، رواج پاورقينويسي و …
4. در فصل سوم تصاوير داستاننويسان قبل از انقلاب اسلامي از روحانيت، در دو جنبه مثبت و منفي بحث شد.
تصاوير مثبتي که داستاننويسان قبل از انقلاب از صنف روحانيت در آثارشان ارائه دادهاند بسيار ناچيز و گذرا بوده است و اين تصاوير در داستانها نيست بلکه در خاطرات و يا مصاحبههايي که انجام دادهاند به مناسبتي اشاره کردهاند. يعني ميتوان گفت تقريبا در داستانها تصوير مثبتي از روحانيت وجود ندارد. وليکن تقريبا تمام هنرمندان داستاننويس قبل از انقلاب در آثارشان، تصاوير منفي از روحانيت را ارائه داده و در مورد آنها مطالبي نگاشتهاند مانند رمان توپ اثر ساعدي و يا رمان حاجيآقا که محتواي رمان درباره روحانيت است و يا قسمتي از داستان مربوط به روحانيت است.
تصاوير منفي درباره صنف روحانيت در داستانهاي قبل از انقلاب در قالب شعر، ضربالمثل، چيستان، تمسخر، تشبيه، توجيه و … آمده است. از ميان داستاننويسان، صادق هدايت بيشترين عناد را با اسلام و روحانيت و امامان و … در آثارش ارائه داده است از اينرو براي نمونه به واکاوي شخصيت و آثار وي پرداخته شده است. همچنين در جداولي تمام آثار نويسندگان مشهور قبل از انقلاب واکاوي شده است.
5. در فصل چهارم به چرايي و علل ارائه تصاوير منفي از روحانيت توسط داستاننويسان پرداخته شده است.
براي علل نگاه منفي داستاننويسان به صنف روحانيت، به اين موارد توجه شده است. يکم: عوامل دروني، در اين مهم به دو نکته توجه شده است. ابتدا به شخصيت نويسنده، که داستاننويس قبل از انقلاب چه ويژگيهاي فردي و … دارد. و ديگري به خانواده داستاننويس، اين امر از آن جهت مهم است که بعضي از نويسندگان مانند صادق هدايت، نياکان و اجداد ايشان با صنف روحانيت عناد و دشمني داشتند. دوم: عوامل بيروني، در اين عامل به عوامل فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اشاره رفتهايم. در عوامل فرهنگي به نقش مکتبخانهها، مکتبدار، محيط آموزشي، روش آموزش، متون آموزشي و محيط زندگي اشاره کرديم. ميتوان گفت اين عامل مهمترين دليل براي ارائه تصاوير منفي داستاننويسان قبل از انقلاب، از صنف روحانيت است. در عوامل سياسي به تبليغات دولت عليه روحانيت، ضديت پهلويها با روحانيت، نقش جريان روشنفکري غيرديني عليه روحانيت، نقش استعمار و … اشاره شده است که جريان روشنفکري غير ديني و تبليغات دولت بر عليه روحانيت، بيشترين تاثير را در اين عامل داشته است. سوم: روحانينماها، در اين بخش به صنف روحانيت پرداخته شده است و عناويني با رفتار دوگانه روحانيت، دولتيشدن روحانيت، هماهنگ نبودن روحانيت با نوگرايي، بيضابطگي حوزه و … آمده است. در اين عامل شايد بتوان گفت مهمترين دليل براي ديد منفي داستاننويسان به روحانيت، بيضابطگي حوزه باشد، که هر شخص به راحتي بدون هيچ مانعي وارد اين صنف شده و ردايي و عبايي بر تن و ياعلي گويان به رهبري مردم ميپردازد. از طرفي نقش روحانينماها را نبايد فراموش کرد که اين عده با انواع مگر و حيله و تزوير، خود را بين مردم جاي داده و تيشه به ريشه اسلام و روحانيت زدند.
در فصل پنجم به نقد و تحليل و چرايي تصاوير منفي توسط داستاننويسان قبل از انقلاب از صنف روحانيت پرداخته شده است که مهمترين دلايل را ذکر ميکنيم: 1. داستاننويسان به پايينترين ردّه از صنف روحانيت توجه کردند مثلا آخوند روستا، ملاّي ده، آخوند محله و … و آنرا بزرگنمايي، و در بوق و کرنا کردند که اين چهره روحانيت اصيل است. در صورتي که در مصاحبههايي که با بزرگ علوي و يا ابراهيم گلستان انجام شده، اينها اذعان داشتند که روحانيت اصيل و ردّه بالاي اين صنف، هرگز اوصافي که داستاننويسان عَلَم کردند و براي روحانيت تراشيدند، درست نيست. 2. اکثر داستاننويسان قبل از انقلاب روزگاري را در مکتبخانهها گذرانده و دروس طلبگي را پاس کرده و به نقاط ضعف و قوّت حوزه آشنا شده و در داستانهايشان از آنها بر عليه روحانيت استفاده کردند. 3. نبودن نقاّد منصف و خبره در قبل از انقلاب، در بين داستاننويسان مذهبي قبل از انقلاب، نويسندهاي که بتواند آثار داستاننويسان را نقد و تحليل کند و بر عليه آنها ردّيه بنويسد وجود نداشت. و از سويي حکومت هم به نشريات و مقالات و کتبي که مطلب بر عليه حکومت مينوشتند اجازه فعاليت و چاپ نميداد.
همچنين داستاننويسي تازه باب شده بود و تحفهاي بود از فرنگ، و در ابتداي امر، نويسندگان خبره و اديب به اين نوع نوشتهها اهميت نميدادند و آنها را به تمسخر ميگرفتند. 4. نبودن قانون در پذيرش و جذب طلاب در قديم. هر شخصي با هر ادعايي به راحتي ميتوانست به انواع دروس اساتيد شرکت کرده و به فراخور فهم خود مطلب دريافت کند و از سفره روحانيت بهره ببرد. 5. پيروي از غرب و شرق در نوشتن انواع رمان، داستان کوتاه، نمايشنامه، فيلمنامه و … بدون درک و شناخت از هنر غربي و شرقي. 6. نديدن به عمد و يا غيرعمد روحانيت اصيل در دورانهاي مختلف، همانطور که سفيران خارجي به اين عظمت و شکوه روحانيت اصيل اعتراف کردهاند. و …
2-پيشنهادها
تصويب طرح تصوير روحانيت در ادبيات داستاني را شايد بتوان اولين قدم براي ورود طلاب، جهت اخذ پاياننامه و رساله دکتري، به عرصههاي هنري در حوزه دانست. يپيشنهادهايي در حين نگارش رساله به نظر رسيد.
1. حضور طلاب در عرصههاي هنري همچون: داستاننويسي، فيلمنامهنويسي و …
2. حضور طلاب در عرصههاي رسانهاي مخصوصا فضاي مجازي
3. پاسخ به شبهات کلامي مطرح شده در داستانهاي قبل از انقلاب اسلامي
4. نقد و بررسي تاريخي تصوير روحانيت در شعر قبل از انقلاب
5. نقد و بررسي تصوير روحانيت در شعر شاعران بعد از انقلاب
6. نقد و بررسي چرايي مخالفت فرزندان طلاب با روحانيت ( به عنوان نمونه کسروي، جلال، جمال، بزرگ علوي، گلستان، تقي زاده و …آخوند و يا پسر آخوند بودند.)
7. نقش خرافات در داستانهاي قبل از انقلاب اسلامي
8. نقش تقدسگرايي در داستانهاي قبل از انقلاب اسلامي
9. بررسي دادههاي داستاني تاريخي با واقعيتهاي تاريخي (مثلا امامزادهها يا چگونگي شروع روضه و مداحي و…)