چکیده
رویکردهای مختلف علمی در پژوهش موضوعات اسلامی مؤثر است، یکی از آنها رویکرد حدیث محوری است. حدیث محوری هنگام تعارض ادله، محوریت و اولویت را به حدیث می دهد. همانند علمای فرق دیگر، بسیاری از علمای شیعه نیز در برخی موضوعات تحت تأثیر روایات قرار گرفته و رویکرد حدیث محوری اتخاذ کرده¬اند.
در این تحقیق پیامدهای اجتماعی و سیاسی رویکرد حدیث-محوری در جامعه شیعه دوازده امامی دولت صفویه (907-1135ق) تحلیل شد تا توجه جوامع علمی به این رویکرد جلب شود، راه حل خیلی از اختلافات فکری و کاربردی در میان شیعیان ارائه و برخی نسبت های ناروا از مذهب اهل بیت (علیهم السلام) رفع گردد.
این کار، پژوهش بنیادی، توصيفی ـ تحليلى بود که در مرحله تحلیل محتوا از روش تحلیل کیفی استقرایی (از داده ها به سمت نظریه) استفاده شد. بر اثر این پژوهش به دست آمد که مسائل نابسامان اجتماعی چون گسترش تیغ زنی و قمه زنی در عزاداری عاشورا، رواج دروغ ها و تحریفات در مورد تاریخ و مناقب اهل بیت (علیهم السلام) و انزوای زن از جامعه، همچنین مسائل سیاسی محرومیت مردم از مشارکت سیاسی و مبارزه برای تغییر قدرت و تشدید تفرقه امت بر اثر نزاع مذهبی پیامدهای رویکرد حدیث محوری در دوره صفویه هستند؛ برخی علما تحت تأثیر برخی روایات قرار گرفته و نظراتی اتخاذ کرده¬اند که موجب چنین پیامدهای مخالف قرآن و عقل شده است.
نتیجه
محور اصلی بحث در این تحقیق، رویکرد حدیثمحوری بود؛ یعنی محور قرار دادن حدیث و نادیده گرفتن ادلهای همچون قرآن و عقل. در این تحقیق برخی اوضاع نابسامان دوره صفوی (907-1135ق) بررسی و اثبات شد که آنها پیامدهای منفی رویکرد حدیثمحوری برخی علما بوده اند.
پیامدهای منفی ای که در این نوشتار مورد تحلیل قرار گرفت، عبارت بودند از:
1. گسترش تیغ زنی و قمه زنی در عزاداری عاشورا
2. رواج دروغ ها و تحریفات در مورد تاریخ و مناقب اهل بیت (علیهم السلام) و فراموشی آرمانهای اصلی
3. انزوای زن از جامعه
4. محرومیت مردم از مشارکت سیاسی و مبارزه برای تغییر قدرت
5. تشدید تفرقه امت بر اثر نزاع مذهبی
نتیجه تحلیل این است که این پیامدها ریشه در روایات اسلامی دارند. بسیاری از روایات موجود در منابع حدیثی به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم مشوّق، مبلّغ و یا موجب آنها هستند. در حالی که از لحاظ سندی و متنی اشکالات فراوانی دارند که نمیتوانند دلیل و اساس شرعی قرار گیرند. علاوه بر این، ادله زیادی درست بر عکس آن پیامدها، یعنی حرمت تیغزنی و قمهزنی، حرمت ترویج مطالب بیاساس، دروغ و تحریفات، جواز حضور زن در جامعه و فعالیتهای اجتماعی او، جواز و بلکه وجوب مشارکت سیاسی، مبارزه برای نیل به قدرت و اعتراض به سلطان ظالم، وجوب حفظ وحدت اسلامی و حرمت تفرقه امت وجود دارد که مهمترین آنها ذکر شد.
بنابر آنچه گذشت، نتایج فرعی این تحقیق عبارتند از:
1. تیغزنی و قمهزنی در عزاداری عاشورا عمل حرامی است که هیچگونه دلیل شرعی ندارد. روایات دال بر آن همگی دارای اشکالات زیادی است. بلکه ادله شرعی عقلی و نقلی بر حرمت عزاداری خونین دلالت می کنند.
2. ترویج دروغ و تحریفات، همچنین مطالبی که اساس ندارند و ممکن است دروغ باشند، یکی از محرمات شرعی است. اگر در مورد تاریخ و مناقب اهل بیت (علیهم السلام) باشد، طبعاً موجب فراموشی آرمان های اصلی آنان میشود و جرمی بزرگتر به شمار میرود.
3. اسلام برای زن ارزش بزرگی قائل شده، او را به عنوان انسانی تام الحقوق که میتواند مسئولیت های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره نیز در جامعه بر عهده بگیرد، میشناسد. روایاتی که حبس زن در خانه را به مردان توصیه و یا واجب میکند، تام نبوده و نمیتوانند بر آن دلالت کنند.
4. دین اسلام برای مردم حق آزادی و مشارکت سیاسی قائل است و مخالف بردگی سیاسی میباشد. روایاتی که مبارزه علیه شاهان ظالم و برای دستیابی به قدرت در دوره غیبت را جایز نمیدانند، دارای اشکالات فراوان سندی و متنی هستند.
5. حفظ وحدت اسلامی یک واجب قرآنی، سنتی و عقلی برای مسلمانان است. روایاتی که لعن و تکفیر مقدسات و پیروان مذاهب اسلامی را توصیه میکنند، علاوه بر اینکه اشکالات فراوان سندی دارند، مخالف با آیات صریح قرآن کریم، احکام عقلی، سیره و سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امامان اهل بیت (علیهم السلام) هستند.
اما نتیجه اصلی تحقیق که ناظر به محور اصلی آن، یعنی حدیث محوری است، به شرح زیر می باشد:
بدعت تیغزنی و قمهزنی در عزاداری عاشورا تنها پیامدی از پیامدهای پنجگانه این تحقیق است که در دوره صفویه به وجود آمد و گسترش یافت. اما دیگر پیامدها از قبل بودند و در عصر صفوی تحت لوای دین و مذهب و با شدت بیشتر ادامه پیدا کردند. از آنجا که این پیامدها مخالف قرآن، عقل، سنت قطعی و مسلمات تاریخی هستند، انتظار می¬رفت در سایه دولت شیعی و به دست علما و روحانیون اصلاح گردند؛ جلوی تیغزنی و قمهزنی گرفته شود، دروغها، تحریفات و کتابهای تحریف¬ساز از مجالس مذهبی جمع گردند، شرایط لازم برای حضور فعال زن در جامعه فراهم گردد، جواز شرعی مبارزه برای نیل به قدرت در دوره غیبت، لا¬اقل عدم مشروعیت سلطان جائر و واجب نبودن اطاعت از او تبلیغ شود، حرمت توهین به مقدسات مذاهب دیگر و وجوب حفظ وحدت اسلامی بیان گردد.
این انتظارات در دوره صفوی عملی نشد. علما و روحانیون از برخی از این پیامدها علناً حمایت و به آنها دعوت کردند، در مورد برخی دیگر نیز با سکوت و عدم اعتراض، زمینه تداوم را فراهم نمودند.
مرور بر پیش فرضهای موجود برای تحلیل و ریشه یابی این مسأله به این شرح است:
1. پیامدهای یاد شده به صورت فراگیر در جامعه موجود بوده و علما به عنوان رهبران مذهبی از آنها خبر داشتند؛
2. علمای شیعه در دوره صفویه از اختیارات زیادی بهرمند بودند و قدرت کافی اجتماعی و سیاسی برای مبارزه با پیامدهای یاد شده داشتند؛
3. علمای شیعه آدمهای وارسته، باتقوا و دارای احساس مسئولیت بودند و اگر از لحاظ شرعی مشکل جدی در این پیامدها می دیدند، جلوی آنها را می گرفتند؛
4. اکثر علمای بزرگ و تأثیرگذار قاعده تسامح در ادله سننِ برگرفته از روایات من بلغ را قبول داشتند، بعضی از آنها روایت سر به محمل زدن حضرت زینب، روایات «ما را مخلوق بخوانید، سپس در باره فضایل ما هر چه میخواهید بگویید»، روایات خیرٌ للنساء، روایات وجوب حبس زن در خانه، روایاتی که همه رهبران و نهضتهای سیاسی در دوره غیبت را طاغوت میدانند، روایات وجوب نشستن در خانه، روایات وجوب اطاعت از حاکمان ظالم، روایات شیعی در مورد کفر مقدسات اهل سنت، روایات کفر منکرین امامت امامان اهل بیت (علیهم السلام)، روایات شیعی در مورد سب و لعن مقدسات اهل سنت و سایر روایات از این قبیل را در آثار خود آورده بودند.
توجه به این پیش¬فرضها و جو حاکم در میان علمای عصر صفوی مبنی بر بازگشت به روایات اهل بیت (علیهم السلام) شکی به این تحلیل باقی نمی¬گذارد که پیامدهای یاد شده نتیجه عملی رویکرد حدیث محوری است که علما در تحقیق و استنباط موضوعات مربوط اتخاذ کردهذاند. به عبارتی دیگر، علما در این موضوعات تحت تأثیر برخی روایات قرار گرفته، رویکرد حدیثمحوری اتخاذ نمودند، روایات را در مقابل آیات قرآنی و احکام عقلی، محور ادله قرار دادند. برخی از آن روایات مانند روایات من بلغ و قاعده تسامح برگرفته از آن به صورت عمومی و برخی دیگر مانند روایات لزوم حبس زن در خانه به صورت موردی موجب ایجاد شبهه در علما و اتخاذ رویکرد حدیث محوری شد.
شکی نیست که احادیث اسلامی یکی از منابع شرعی است، در جای خود بسیار حائز اهمیت میباشد، اما نکته مهم این است که تنهاترین و اصلیترین دلیل شرعی نیست. ادلهای همچون قرآن و عقل نیز هست که نسبت به حدیث، مطمئنتر و محکمتر هستند، طبق دلایل عقلی و نقلی، باید محور و معیار قرار گیرند و روایت به آنها عرضه گردند. بنابراین، هر یک از ادله شرعی در جای خود خوب و کارآمد است. حدیث را در جایگاه قرآن و قرآن را در جایگاه حدیث قرار دادن، نتایجی به دست می¬دهد که خداوند نفرموده و منظور نداشته است.
بنابراین، پژوهشگر مطالعات اسلامی اعم از فقهی، کلامی، تفسیری و غیره خیلی باید مراقب باشد تا تحت تأثیر روایات، تعداد و لحن آنها قرار نگیرد. نباید فراموش کرد آنکه تقدس دارد و بسیار عزیز است، فرمودههای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جانشینان برحق او است، نه هر سخنی که به آنان منسوب باشد. جایگاه روایات در تحقیقات اسلامی محوریت نیست، بلکه بایستی بر نصوص، ظواهر و روح حاکم بر قرآن، یافتههای عقلی و علمی، سنت قطعی و مسلمات تاریخی عرضه گردند تا اعتبار و دلالت آنها به درستی مشخص شود.
این نوشته، تحقیق میان رشتههای تاریخ، حدیث و فقه بود. جا دارد که فقهپژوهان و کلامپژوهان عزیز موضوعاتی مرتبط با حدیثمحوری بین رشتههای خود و حدیث را تحقیق کنند تا پیامدهای این رویکرد بیشتر روشن گردد.
رویکرد حدیثمحوری پیامدهای فکری، اجتماعی و سیاسی زیادی غیر از تیغزنی و قمهزنی نیز دارد که تحقیق آنها بسیار مفید می¬نماید. این پیامدها مختص به دوران صفویه نیست، بلکه امروزه نیز در جوامع مختلف شیعی کم و بیش وجود دارد. همچنین پیامدهای مختلف موضوعاتی چون قاعده تسامح، قاعده انجبار، دلیل اجماع و حجیت خبر واحد جای کار دارد. به نظر می¬رسد اگر آثار آنها در متن جامعه، سرنوشت مسلمانان، فقه سیاسی، گسترش تحریفها و خرافات و غیره بررسی و تحلیل شوند، بسیار مفید خواهد بود.