به گزارش ایکنا، حسن رضایی هفتادر، استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران، ۲۱ اسفندماه در نشست علمی «بررسی جریانهای اسلامپژوهی مستشرقان در دوران رنسانس» با بیان اینکه در دوره رنسانس با بیان اینکه چند جریان در دروه رنسانس در استشراق وجود دارد، گفت: اول جریان استعماری است؛ جریان دیگر مطالعات تجدیدنظرکنندگان در مورد اسلاف آنان است و سوم هم جریان اسلامپژوهی قرون وسطایی است که همچنان وجود دارد.
وی افزود: در دوره رنسانس افرادی ظهور کردند که برای آنان این سؤال مطرح بود مگر میشود این همه مردم در جهان فریب کسی مانند پیامبر(ص) اسلام را بخورند زیرا کلیسا دائماً تبلیغ میکرد که مسلمانان فریبخورده هستند لذا گفتند به جای اینکه اسلام را از دریچه کلیسا بخوانیم، خودمان مستقیماً متون اسلامی را بخوانیم لذا افرادی زبان عربی یاد گرفتند و اسلام آوردند.
وی افزود: این افراد پی بردند که کلیسا دروغ گفته است؛ یکی از این افراد «آدریان رلاند» هلندی بود؛ او زبانهای شرقی را یاد گرفت و اسلام را مطالعه کرد و فهمید اسلام و قرآن چیزی نیست که کلیسا معرفی میکند؛ او کتابی نوشت به نام «پیروان محمد(ص)» و دو کار را انجام داد؛ ابتدا چهره واقعی و درست از اسلام ارائه کرد و در گام دوم نقدها و ایرادات کلیسا نسبت به اسلام را با استفاده از منابع اسلامی پاسخ داد.
رضایی هفتادر ادامه داد: باز فرد دیگری به نام «هنری ویلیه» ظهور کرد؛ او کتابی را نوشت و تلاش کرد آنچه را که نسبت به پیامبر(ص) از سوی کلیسا ارائه شد، نقد کند و چهره مثبتی ارائه دهد؛ او نوشته است پیامبر اسلام(ص) قانونگذار بزرگ و خردمندی بوده است که دین منظمی را برای جهانیان ارائه کرده است.
۳ جریان استشراقی
وی با بیان اینکه خاورشناسان همه دارای غرض و مرض نبوده و وجدانهای پاکی هم داشتهاند، لذا اگر ما پاسخهای مستدل به نقدها داشته باشیم، بخشی از بدنه مستشرقان آن را میپذیرند، تصریح کرد: جریان دیگر، جریان استشراق استعماری است؛ در دوره رنسانس سه جریان بروز و ظهور پیدا کرد که جریان اصلی همان استشراق استعماری است ولی جریان تجدیدنظرکنندگان و جریان اسلامپژوهی قرون وسطایی دو جریان حامی جریان استشراق استعماری هستند.
استاد دانشگاه پردیس فارابی دانشگاه تهران، افزود: هدف جریان استشراق استعماری از مطالعات خاورشناسانه در درجه اول، اهداف اقتصادی و سیاسی بود و اصلاً اهداف مذهبی نداشت و یا در گام دوم مطرح بود؛ استعمار کشورهای شرقی را با حمله نظامی اشغال میکرد و وقتی وارد این کشورها میشد، با پدیده مخالفت از سوی بچه مسلمانان در قالب نزاعهای پارتیزانی مواجه میشد لذا استعمارگران بر روی انگیزه این افراد کار کردند و مأموریت تحقیق در این عرصه بر دوش خاورشناسان افتاد تا اینها در کشورهای تحت استعمار به تحقیق در مورد انگیزه و عقاید مسلمانان بپردازند و از طریق این مسئله، اتحاد و انسجام درونی این ملتها را بهم بریزند که دعوای شیعه و سنی یکی از مهمترین ابزار آنان برای رسیدن به اهدافشان شد.
وی افزود: اینها به فردی پول میدادند که روضه حضرت زهرا(س) را بخواند و به خلفا توهین کند و در یک روستا که هم شیعه و هم سنی وجود دارند، طبیعتاً باعث نزاع مذهبی خواهد شد و فرد سنی به حسینیه شیعه حمله میکند و بچه شیعه هم به مسجد اهل سنت و استعمار هم سود خود را میبرد. کار دیگر استعمار هم به غارت بردن میراث فرهنگی کشورهای تحت سلطه بود؛ مانند نسخ خطی، آثار باستانی و … در روسیه هم بخش عمدهای از غارت فرهنگی، همین آثار باستانی آنجا بوده است.
اهداف غارت فرهنگی استعمارگران
رضایی هفتادر با بیان اینکه این نوع کارها را در قالب تجارت و کار بازرگانی انجام میدادند، گفت به برخی خانوادهها پول میدادند تا نسخ خطی را خریداری کنند و به دول استعماری بفروشند. ما وقتی کارهای آنان را تحلیل کنیم، میبینیم دو هدف را از چپاول میراث فرهنگی دنبال کرده است؛ ابتدا قطع ارتباط ملتهای شرقی با پیشینه مذهبی و فرهنگی خودشان است و به خصوص القای خودتحقیری که بگویند شما امکان استفاده از میراثهای اقتصادی و فرهنگی خود را ندارید و هدف دیگر آنان هم معرفی اسلام به عنوان دینی که باعث بدبختی آنان شده است. به مردم القاء کردند که کشورهای غربی چون دین را از اجتماع کنار زدند، رشد و پیشرفت کردند.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه کسانی مانند رشیدرضا در المنار به نقد این افکار پرداختند و میراث دینی و فرهنگی و علمی مسلمانان را یادآور شدند، اظهار کرد: دولتهای استعماری در برابر این مسئله تلاش کردند تا گذشته فرهنگی را نابود کنند ضمن اینکه وقتی نسخ خطی را دزدیدند، اگر محققان شرقی قصد مراجعه به این نسخه را داشتند باید میکروفیلم آن را دوباره با قیمت گرانی میخریدند، یعنی میراث خود آنان را با قیمت گزاف به آنان میفروختند. امروز هم این وضع وجود دارد و اگر میکروفیلم آثار خودمان را بخواهیم، با قیمت بالا به ما میدهند.