آیا سزاوار نبود حضرت علی (علیه السلام) قاتلان عثمان را به معاویه بسپارد تا او آنها را قصاص کند. و به این وسیله از بروز جنگ جلوگیری کند؟!
سخن تاریخ: عثمان در جریان یک انقلاب کشته شد و بسیاری از مردم در قتل او نقش داشتند. نقل تاریخی که امام علی (علیه السلام) در میان جمعی از مردم گفت: قاتلان عثمان بلند شوند. در اين هنگام همه حاضران جز افراد اندکی به پا خاستند را از نشانههای نقش گسترده مردم در قتل عثمان دانستهاند.
امام علی (علیه السلام) در ابتدای خلافت خود، وقتی برخی خواهان قصاص قاتلان عثمان شدند، گفت قاتلان عثمان، همچنان بر قدرت و شوكت خويش باقى و بر ما مسلط هستند و ما بر آنها سلطهاى نداريم.
امام خواسته معاویه بر تحویل قاتلان عثمان را نیز نپذیرفت. تقاضای تحویل قاتلان عثمان به معاویه را به دلایلی، فاقد مشروعیت و اعتبار دانستهاند؛ زیرا با وجود خلیفه مشروع الهی و مردمی و همچنین اولیای دم، هیچ حقی برای معاویه در این درخواست، باقی نمیماند.
محققان معتقدند، معاویه تلاش داشت، اتهام به حضرت علی (علیه السلام) را وسیله خواستههای خویش کند. او میخواست بهانهای برای مخالفت با حضرت علی(علیه السلام) داشته باشد تا راه برای دستیابی او به خلافت، هموار گردد.
معاویه و ادعای مشارکت امام علی(علیه السلام) در قتل عثمان
معاویه ادعا داشت که قاتلان عثمان در جمع یاران امام علی(علیه السلام) حضور دارند. او حتی ادعا کرد که علاوه بر یاران، خود علی(علیه السلام) نیز عامل قتل عثمان، بوده است.[۱] محققان معتقدند، معاویه تلاش داشت، اتهام به حضرت علی(علیه السلام) را وسیله خواستههای خویش کند. او میخواست بهانهای برای مخالفت با حضرت علی(علیه السلام) داشته باشد تا راه برای دستیابی او به خلافت، هموار گردد.
ادعای مشارکت حضرت علی(علیه السلام) در قتل عثمان را سخن ناحقی دانستهاند که از طرف معاویه بیان میشد. علی(علیه السلام) ، مخالف کشته شدن عثمان بود. آن حضرت کشته شدن عثمان را، مساوی با باز شدن درهای فتنه، قلمداد کرده و تلاشهای فراوانی برای جلوگیری از کشته شدن عثمان انجام داد.[۲]
شایسته نبودن معاویه برای قصاص قاتلان
تقاضای تحویل قاتلان عثمان به معاویه را به دلایلی، فاقد مشروعیت و اعتبار دانستهاند:
با وجود خلیفه مشروع الهی و مردمی و همچنین اولیای دم، حقی برای معاویه در این درخواست باقی نمیماند.
اگر حضرت علی (علیه السلام) میتوانست قاتلان عثمان را به معاویه تحویل دهد، و این کار را انجام میداد، این کار، نوعی مشروعیت بخشیدن و رسمیت دادن حکومت معاویه در شام محسوب میشد؛ در حالی که وی یک حاکم عزل شده از طرف حضرت علی(علیه السلام) بود. در همین راستا امام علی (علیه السلام) در یکی از نامهها گفته بود که معاویه به مانند دیگر مسلمانان با حضرت علی(علیه السلام) بیعت و تبعیت کند و سپس آنان را نزد امام به محاكمه بكشاند، تا بين معاویه و آنان به كتاب خدا داورى كند.[۳]
کمک نکردن معاویه به عثمان
در زمان محاصره عثمان در «دارالاماره»[۴] معاویه با وجود قدرت لازم، به تقاضای کمک عثمان، هیچ توجهی نکرد.[۵] براساس برخی تحلیلها، او میدانست اگر عثمان کشته شود، میتواند از کشتن او سود ببرد. یعقوبی مورخ مسلمان این وقایع را چنین نقل میکند که عثمان در خانهاش محاصره بود. در نامهای به معاویه، از او کمک خواست. معاویه با دوازده هزار نفر رهسپار مدینه شد، سپس به سپاهیانش گفت: در مرزهای شام بمانید تا من نزد امیرالمؤمنین بروم و از کار او، آگاه گردم. معاویه نزد عثمان آمد و گفت: آمدهام که نظر تو را بدانم و آنگاه نزد آنان بازگردم و ایشان را به مدینه آورم. عثمان گفت: نه به خدا قسم! لیکن تو خواستی که من کشته شوم. سپس خود را مسئول انتقام خون من معرفی کنی. معاویه از مدینه رفت و به سوی او برنگشت تا کشته شد.[۶]
مشخص نبودن قاتل عثمان
منابع تاریخی[۷] و تعابیر امام علی(علیه السلام) [۸] بر میآید که قاتل عثمان شخص واحدی نبود، بلکه وی در جریان یک انقلاب کشته شد که در آن، افراد زیادی از مردم حضور داشتند.[۹] محاصرهکنندگان افرادی از مصر، بصره، کوفه و بخشی از اهالی مدینه بودند.[۱۰]
امام علی(علیه السلام) در ابتدای خلافت خود، وقتی برخی خواهان قصاص با او هستند، میگوید: آنان [كسانى كه بر عثمان شوريدند] همچنان بر قدرت و شوكت خويش باقى هستند و [در حال حاضر] بر ما مسلط هستند و ما بر آنها سلطهاى نداريم.[۱۱] همچنین نقل دیگری وجود دارد که این مطلب را تأیید میکند. حضرت علی(علیه السلام) در گفتاری مردم را جمع كرده و اندرز داد. سپس فرمود: قاتلان عثمان بلند شوند. در اين هنگام همه حاضران جز افراد كمى به پا خاستند.[۱۲]
منابع
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجیزاده» قم مرکز مدیریت حوزههای علمیه، ۱۳۹۲ش.
1- طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۵۱۹.
2- محمدبنجریر طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۱۳؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۶۴.
3- نهجالبلاغه، نامه ۶۴.
4- طبری، تاریخ طبری، ج۹، ص۳۷۸۹.
5- ر. ک. احمدبنیحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج۲، ص۲۸۷.
6- یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۲.
7- علیبنحسین مسعودی، مروّج الذهب، ج۱، ص۷۰۳.
8- نهجالبلاغه، خطبه ۱۶۴، نامه۹.
9- طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۵۰؛ ابنمسکویه، تجاربالأمم، مترجم ابوالقاسم امامی، ج۱، ص۳۹۵–۳۹۶.
10- ابناثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۹۰.
11- نهج البلاغة (للصبحي صالح)، خطبه ۱۶۸،ص: 243.
12- علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۱، ص۵۰۳.