مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

مردی شخصی را به خانه خویش خواند و گفت: تا نان و نمکی با هم بخوریم.

مرد گمان کرد که آن کنایه از غذایی لذیذ است که صاحبخانه برای او آماده کرده است و با او رفت. اما صاحبخانه بر نان و نمک چیزی نیفزود.

در این میان، گدایی بر در ایستاد و صاحبخانه بارها جوابش کرد و نرفت. پس صاحبخانه به سائل گفت: برو و گرنه بیرون می آیم و سرت را می شکنم.

در این هنگام مهمان گفت: ای برادر! به راه خود برو! که به خدا راست می گوید. او هر چه می گوید عمل می کند.

شیخ بهایی، کشکول، ص 367.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *