مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.


سنّت عزاداري امام حسين عليه السلام از سنّت هاي مهم و مؤثر شيعي است که در طول تاريخ دچار تحوّلاتي گرديده است. براي دست يابي به شيوه هاي اصيل و دور از خرافات و تحريفات اين سنّت مهم، تأسّي به امامان معصوم شيعه عليهم السلام يکي از بهترين راه ها به شمار مي آيد. در اين مقاله، تلاش شده است در حدّ مقدور، شيوه برگزاري سنّت عزاداري بر امام حسين عليه السلام توسط امامان شيعه عليهم السلام و اهدافي که آن بزرگواران از اين کار دنبال مي کردند، ترسيم گردد.

مقدّمه

بي ترديد، يکي از سنّت هاي مهم شيعي، عزاداري براي شهادت امام حسين عليه السلام ، امام سوم شيعيان، است که در عاشوراي 61 ه با وضعيتي دلخراش و بي سابقه همراه با عده اي از خويشان و اصحابش در کربلا به شهادت رسيد.

قيام امام حسين عليه السلام چنان تأثيري در استمرار حرکت شيعه داشته که در اين باره گفته شده است: «اِنَّ الاسلامَ عَلويٌ، و التّشيّعُ حسيني»؛(1) اسلام، علوي است و تشيّع، حسيني.

امام سجّاد عليه السلام در سوگ پدر

سوگواري و بزرگداشت شهادت امام حسين عليه السلام و يارانش از همان آغاز و توسط فرزندش علي بن حسين عليه السلام ملقّب به «امام سجّاد» عليه السلام و خواهر گرامي اش حضرت زينب عليهاالسلام و ديگر همراهان آن حضرت، که شاهد ماجرا بودند، برپا شده است.

امام سجّاد عليه السلام با توجه به حاکميت مطلق و قساوت امويان، که اوج بي رحمي خود را در حادثه کربلا نشان داده بودند، دوران امامت خود را در انزواي سياسي به سر برد و از مناقشات سياسي کناره گيري کرد. ايشان در جريان رويارويي عبداللّه بن زبير با حکومت اموي دخالت نکرد و حتي در قيام مردم مدينه در واقعه «حرّه» بر ضد حکومت يزيد، بي طرفي اختيار کرد و به تقاضاي مروان بن حکم، عامل مدينه، پناهندگي همسر و خانواده اش را پذيرفت و آن ها را به همراه خانواده خود به «ينبع» (چشمه سراي نزديک مدينه، سمت راست کوه رضوي) برد. اين در حالي بود که مروان ابتدا اين خواهش را از عبداللّه بن عمر کرد، ولي او نپذيرفت.(2)

علاوه بر فراهم نبودن شرايط براي قيام امام سجّاد عليه السلام علت مهم ديگر، عظمت واقعه کربلا و رسالت بزرگي بود که اين امام براي رساندن پيام عاشورا و جلوگيري از به فراموشي سپردن آن بر دوش خود احساس مي کرد. وي بهترين راه مبارزه با حکومت اموي را زنده نگه داشتن حادثه عاشورا و افشاي جنايات امويان در اين واقعه مي دانست.

امام سجّاد عليه السلام از هر فرصتي براي زنده نگه داشتن خاطره عاشورا و ياد امام حسين عليه السلام و يارانش استفاده مي کرد. نقل شده است که ايشان هنگام نوشيدن آب به شدت مي گريست و وقتي با پرسش اطرافيان در اين باره روبه رو مي شد، پاسخ مي داد: «چگونه گريه نکنم، در حالي که آبي را که پرندگان و جانوران وحشي از آن آزادانه استفاده مي کردند، بر پدرم منع نمودند؟»(3)

از امام صادق عليه السلام نقل شده است که علي بن حسين عليه السلام پس از شهادت امام حسين عليه السلام تا آخرين لحظات زندگي بر مصيبت پدرش گريه مي کرد و هر گاه مي خواست دست به سوي طعام ببرد و يا آب بنوشد گريه مي کرد، تا جايي که يکي از غلامانش به او گفت: يابن رسول اللّه صلي الله عليه و آله ، چقدر گريه مي کنيد؟! مي ترسم خود را هلاک کنيد! حضرت در جواب فرمود: «همانا اندوه و غصّه ام را به خدا شکوه مي کنم و مي دانم از خدا آنچه را که شما نمي دانيد.»(4)

در پاسخ يکي ديگر از کساني که به گريه هاي شديد ايشان معترض بود، فرمود: «واي بر تو! يعقوب پيامبر دوازده فرزند داشت که خدا يکي را از چشم پدر دور کرد. يعقوب در فراق يوسف به قدري گريه کرد که دو چشمش نابينا و سفيد شد و کمرش از غصّه يوسف خميده گشت، در حالي که فرزندش زنده و سالم بود. ولي من با دو چشمم ديدم که پدر و برادر و عموهايم و هفده تن از اهل بيت در کنارم کشته شدند، چگونه مي توانم گريه نکنم؟»(5)

در برخي از روايات نقل شده است که پس از خواب عجيب و عبرت انگيزي که همسر يزيد ديد و براي شوهرش نقل کرد، يزيد اسراي اهل بيت عليهم السلام را خواست و براي دل جويي و جلب رضايت آنان، آمادگي خود را براي برآوردن خواسته اي از آنان اعلام کرد. اهل بيت امام حسين عليه السلام گفتند: ما بيش از هر چيز دوست داريم بر حسين عليه السلام گريه و زاري کنيم. سپس يزيد مقدّمات عزاداري را براي آن ها فراهم کرد و اسراي اهل بيت هفت روز بر آن حضرت ندبه و زاري کردند.(6)

نويسنده کتاب سياهپوشي در سوگ ائمّه نور عليهم السلام ، در اين باره چنين آورده است: هند، همسر يزيد، مي گويد: در عالم خواب ديدم دري از آسمان باز شده است و فرشتگان گروه گروه به سوي سر حسين عليه السلام فرود مي آيند و مي گويند: السلام عليک يا ابا عبداللّه، السلام عليک يابن رسول اللّه. در ادامه، او در عالم رؤيا شاهد بوسيدن سر امام حسين عليه السلام توسط پيامبر صلي الله عليه و آله و مناظر ديگري بود. هند مي گويد: ناراحت و نگران از خواب بيدار شدم و ناگهان چشمم به نوري افتاد که از سر بريده امام حسين عليه السلام متصاعد بود. با مشاهده اين صحنه، به جست وجوي يزيد برخاستم و او را در اتاقي تاريک يافتم که محزون و غمگين مي گفت: مرا چه به کار حسين؟ خواب خويش را براي او نقل کردم و او سرش را به زير افکنده بود.

نويسنده با ذکر اين رؤيا، يزيد را پشيمان و نادم از جنايت خويش در کربلا دانسته است و اين موضوع را عامل برخورد ملايم وي با اهل بيت عليهم السلام مي داند،(7) در حالي که بايد توجه داشت ترس يزيد از خشم عمومي مردم و قيام بر ضد حکومت را بايد عامل اصلي مدارا با اسراي اهل بيت عليهم السلام و سعي در جلب رضايت آنان دانست. کافي است مروري بر واقعه «حَرّه» و جنايات لشکريان يزيد در مدينه، که دو سال پس از واقعه کربلا روي داد، داشته باشيم تا نادم و پشيمان بودن يزيد از جناياتش در کربلا را داستاني نادرست بدانيم.

دکتر شهيدي در اين باره مي نويسد: «مسلم بن عقبه، فرمانده سپاه اعزامي يزيد به مدينه، سه روز شهر را به اختيار سپاهيان خونخوار شام نهاد تا هرچه خواهند بکنند و چه مردان ديندار و پارسا و شب زنده دار که کشته شد و چه حرمت ها که در هم شکست و چه زنان و دختران که از تجاوز اين مردم وحشي نرستند! خدا مي داند از اين فاجعه تنها يک حقيقت را مي توان دريافت و آن اينکه در اين لشکرکشي، امير و مأمور هيچ يک از فقه اسلام آگاهي نداشتند، و اگر داشتند بدان بي اعتنا بودند.»(8)

يکي از شيوه هاي امامان شيعه در برگزاري عزاداري بر امام حسين عليه السلام و زنده نگه داشتن ياد و خاطره قيام عاشورا استفاده از خطيبان و شاعران و افراد خوش صدا بود. به اين افراد «مُنْشِدْ» مي گفتند که معادل «مدّاح» امروزي بود. البته مسلّم است اين افراد، که در محضر امامان معصوم به شعرخواني و مرثيه سرايي مي پرداختند، از هرگونه گزافه گويي و غلو و سخن نادرست به دور بودند و اساسا حادثه کربلا آن قدر دلخراش و حزن انگيز است که براي تحريک احساسات، نيازي به قصه پردازي و بيان مطالب نادرست، که متأسفانه کار برخي از مدّاحان شده، نيست.

هنگام بازگشت اهل بيت عليهم السلام به مدينه، کاروان آن ها در نزديکي شهر اقامت کوتاهي کرد. چند تن از اهالي مدينه با کاروان اسرا برخورد کردند. يکي از آنان بشير بن جذلَمْ بود. امام سجّاد عليه السلام او را شناخت و به او فرمود: اي بشير، پدرت شاعر بود، تو هم از شاعري بهره اي داري؟ بشير گفت: بلي، من خود نيز شاعرم. حضرت فرمود: ابياتي بگو و جلوتر از ما به مدينه برو و خبر ورود ما و مصيبت قتل سيدالشهداء عليه السلام را به مردم اعلام کن. بشير اين ابيات را ساخت و با گريه و صداي رسا بر مردم مدينه فراخواند:

يا اهلَ يثرب لا مُقامَ لکم بِها    قُتِلَ الحسينُ و ادمعي مِدرارٌ
الجسمُ منه بکربلاءِ مفّرجٌ    والرأسُ منه عليَ القناةِ يُدارُ.

يعني: اي اهل مدينه، ديگر در مدينه اقامت نکنيد که حسين عليه السلام شهيد شد و به اين سبب، سيلاب اشک از چشم من روان است. بدن شريفش در کربلا و در ميان خاک و خون افتاده و سر مقدّسش را بر سر نيزه ها در شهرها مي گردانند.

بنا به قول ابي مخْنَفْ، زني در مدينه باقي نماند، جز آنکه از خانه بيرون رفت و مردمان سياه پوشيدند و فرياد گريه و ناله سر دادند.(9)

امام جعفر صادق عليه السلام و عزاداري امام حسين عليه السلام

شيعه اماميه بسياري از احاديث و روايات خود، به ويژه در مسائل فقهي، را از امام ششم، جعفر بن محمّد صادق عليه السلام ، گرفته و بسياري از سنّت ها و آداب و رسوم شيعه منسوب به ايشان است، تا آنجا که مذهب شيعه اماميه را «مذهب جعفري» مي نامند. اين مسئله مرهون شرايطي بود: سلسله بني اميّه در سراشيبي سقوط قرار داشتند و خاندان عبّاسي هم هنوز قدرت تثبيت شده اي نداشتند.

امامت امام صادق عليه السلام از سال 114 تا 148 ق طول کشيد که دوران نسبتا طولاني 34 ساله را شامل مي شد. از اين مدت، 18 سال در اواخر دوران اموي سپري شد و 16 سال در اوايل دوران خلافت عبّاسي گذشت. امام صادق عليه السلام با استفاده از اين شرايط، نسبت به بسط و گسترش فرهنگ اسلامي و شيعي تلاش وافري نمود و به تدوين و تعميق فقه و مباني و سنن شيعي همّت گمارد و شاگردان زيادي در اين جهت پرورش داد. روايات زيادي از بزرگداشت واقعه کربلا و شهادت حسين بن علي عليه السلام و يارانش توسط اين امام نقل شده است که به برخي از آن ها اشاره مي شود:

از عبداللّه بن سنان روايت شده است که در روز عاشورا بر امام جعفر صادق عليه السلام وارد شدم، در حالي که جمع زيادي اطراف ايشان را فرا گرفته بودند و ايشان چهره اي اندوهناک و غمگين و اشکبار داشت. عرض کردم: يابن رسول اللّه، از چه مي گرييد؟ خداوند ديده شما را نگرياند. فرمود: آيا تو در بي خبري به سر مي بري؟ مگر نمي داني در چنين روزي حسين عليه السلام به شهادت رسيد؟ گريه به او امان نداد تا سخن بيشتري بگويد و همه مردم به گريه افتادند.(10)

چنانچه اين روايت را درست بدانيم، به اوج خفقان عصر اموي و شدت برخورد آنان با سنّت هاي شيعي و به ويژه عزاداري امام حسين عليه السلام پي مي بريم که حتي ياران نزديک امامان شيعه را نيز در بي خبري نگه مي داشت که البته جاي تأمّل دارد.

زيد الشحّام نقل مي کند که روزي نزد امام صادق عليه السلام بوديم. جعفر بن عثمان وارد شد و نزديک امام نشست. امام به او فرمود: شنيده ام که تو درباره حسين عليه السلام شعر مي گويي. جعفر گفت: آري. با درخواست امام، جعفر اشعاري در رثاي امام حسين عليه السلام خواند و امام و جمع حاضر گريه کردند. اشک بر چهره امام جاري گشت و فرمود: اي جعفر، فرشتگان مقرّب الهي سخن تو را شنيدند و گريه کردند، همچنان که ما گريه کرديم. سپس فرمود: «کسي که براي حسين عليه السلام شعر بگويد، خود گريه کند و ديگران را بگرياند، خدا بهشت را بر او واجب مي کند و گناهانش را مي آمرزد.»(11)

محمّد بن سهل مي گويد: در ايام تشريق(12) به همراه کمّيت شاعر، خدمت امام جعفر صادق عليه السلام رسيديم. کمّيت به امام عرض کرد: اجازه مي فرماييد: شعر بخوانم؟ حضرت فرمود: بخوان که اين ايّام روزهاي بزرگي هستند. پس حضرت خانواده خود را گفت که نزديک آيند و به اشعار کمّيت گوش دهند. کمّيت اشعاري در رثاي امام حسين عليه السلام خواند. امام در حق کميّت دعا کرد و براي او آمرزش طلبيد.(13)

شيخ فخرالدين طريحي در کتاب منتخب روايت کرده است: چون هلال عاشورا پديدار مي شد، حضرت صادق عليه السلام اندوهناک مي گرديد و بر جدّ بزرگوارش سيدالشهداء عليه السلام مي گريست و مردم از هر جانب به خدمت ايشان مي آمدند و با او نوحه و ناله مي نمودند و بر آن حضرت تعزيت مي دادند و چون از گريه فارغ مي گشتند، حضرت مي فرمود: «اي مردم، بدانيد که حسين عليه السلام نزد پروردگار خود زنده و مرزوق است و پيوسته به عزاداران خود نگاه مي کند و بر نام هاي ايشان و پدرانشان و جايگاهي که در بهشت براي آن ها مهيّاست از همه داناتر است.»(14)

همچنين امام صادق عليه السلام از امام حسين عليه السلام نقل مي کند: «اگر زائر و عزادار من بداند که خداوند چه اجري به وي عطا خواهد فرمود، هر آينه شادي او از اندوهش بيشتر خواهد بود و زائر امام حسين عليه السلام با اهل خود برنمي گردد مگر مسرور، و عزادار من از جاي برنخيزد، مگر آنکه جميع گناهانش آمرزيده مي گردد و مانند روزي مي شود که از مادر متولّد شده است.»(15)

تأکيد امام صادق عليه السلام به زنده و گواه بودن امام حسين عليه السلام ، اشاره به آياتي از قرآن کريم است که ويژگي هاي شهيد را بيان مي کند.(16) اين مسئله بيانگر آن است که امام صادق عليه السلام تلاش مي کردند فضاي مسمومي را که بني اميّه براي امامان شيعه از جمله امام حسين عليه السلام در جامعه ايجاد کرده بودند و آن ها را افرادي طاغي و ياغي نسبت به حاکم اسلامي و اميرالمؤمنين مي دانستند، با برپايي مجالس عزاداري و بيان حقايقي پيرامون شخصيت و قيام امام حسين عليه السلام پاک کنند و مسلمانان را به حقايق آگاه سازند و در اين باره، به قرآن، که مورد وثوق و اجماع مسلمانان است، متوسّل مي شدند.

عزاداري امام حسين عليه السلام در محضر امام رضا عليه السلام

در منابع، اشاراتي به چگونگي برپايي مراسم عزاداري امام حسين عليه السلام توسط امامان ديگر شيعه از جمله امام موسي کاظم و امام رضا عليهماالسلام نيز شده است. در مورد امام موسي بن جعفر عليه السلام از قول فرزند بزرگوارش نقل شده است: «همين که محرّم فرامي رسيد، ديگر کسي خنده اي بر لب آن حضرت نمي ديد و همواره اندوهگين بود تا دهه عاشورا بگذرد و چون روز دهم فرامي رسيد، اين روز، روز نهايت غم و مصيبت بود و مي فرمود: اين است آن روزي که جدّم حسين عليه السلام در چنين روزي کشته شد.»(17)

ريّان بن شبيب نقل مي کند که روز اول محرّم بر ابي الحسن الرضا عليه السلام وارد شدم. حضرت به من فرمود: «اي پسر شبيب، اگر بر حسين عليه السلام بگريي چندان که اشک بر گونه هايت جاري شود، خداي تعالي هر گناهي که کرده اي بيامرزد» سپس فرمود: «اگر مي خواهي در درجات بهشت با ما باشي، براي اندوه ما اندوهناک باش و در خوشحالي ما شادمان.»(18)

دِعْبِل خُزاعي، شاعر معروف اهل بيت عليهم السلام ، روايت کرده است: در ايّام عاشورا خدمت علي بن موسي عليه السلام رسيديم. ديديم آن حضرت با اصحاب خود ملول و محزون نشسته اند. چون مرا ديد، فرمود: «مرحبا به تو اي دعبل! مرحبا به ياري کننده ما به دست و زبان خود!» پس مرا طلبيد و نزد خود نشاند و فرمود: «اي دعبل، دوست دارم که شعري براي من بخواني که اين ايّام، ايام حزن ما اهل بيت و ايام سرور اعداي ما، بخصوص بني اميّه، بوده است. اي دعبل، کسي که بگريد و بگرياند بر مصيبت ما و آنچه که دشمنان بر ما وارد کرده اند، حق تعالي او را در زمره ما محشور گرداند. اي دعبل، کسي که در مصيبت جدّم امام حسين عليه السلام بگريد، البته خداوند گناهان او را بيامرزد» و بعد برخاست و پرده در ميان ما و اهل حرم زد و ايشان را بين پرده نشانيد تا در مصيبت جدّ خود بگريند. سپس به من فرمود: «اي دعبل، مرثيه بخوان براي حسين عليه السلام که تو تا زنده اي ناصر و مادح ما هستي. با اين کار، به ما ياري کن و در اين باره کوتاهي مکن.»

دعبل مي گويد: اشک از چشمان من جاري شد و شروع به شعرخواني در رثاي امام حسين عليه السلام کردم.(19)

شيخ صدوق روايت کرده است که امام رضا عليه السلام مي فرمود: «محرّم ماهي بود که مردم در زمان جاهليت قتال و جدال را در آن حرام مي دانستند. اما اين امّت جفاکار حرمت اين ماه را نگه نداشتند و خون ما را حلال و احترام ما را ضايع و اهل بيت ما را اسير کردند. خيمه هاي اهل بيت را سوزاندند و اموال آنان را به غارت بردند و هيچ حرمتي از براي رسول اللّه صلي الله عليه و آله در حق ما لحاظ نکردند. روز قتل امام حسين عليه السلام چشم هاي ما را مجروح و اشک ما را جاري و عزيز ما را ذليل گردانيدند. پس بر مثلِ حسين عليه السلام بايد گريه کنندگان بگريند؛ زيرا که گريستن بر او گناهان بزرگ را محو مي کند.»(20)

نتيجه

در پايان، لازم است به چند نکته در مورد اهداف و چگونگي عزاداري امام حسين عليه السلام از سوي امامان شيعه عليهم السلام اشاره شود: اول اينکه امامان شيعه با برپايي عزاداري امام حسين عليه السلام تلاش مي کردند حقّانيت امام حسين عليه السلام و باطل بودن ادعاهاي يزيد و امويان را ثابت کنند، و اين نشان دهنده آن است که جوّ عمومي جامعه اسلامي چنان مسموم بود که حتي برخي از اصحاب و ياران امامان شيعه از اين موضوع غافل بودند؛(21) چنان که در بسياري از روايات و دعاهايي که از امامان شيعه بر جاي مانده اند به طور مرتّب تکرار مي شود که امام حسين عليه السلام براي خدا و برپا کردن احکام اسلامي همچون نماز و امر به معروف و نهي از منکر قيام کرد.(22)

دوم اينکه امامان شيعه عليهم السلام با برپايي عزاي امام حسين عليه السلام و منسوب کردن خويش به ايشان، سعي در اثبات حقّانيت خود و ستمگري و بطلان دشمنان و حکومت زمان خود داشتند و برپاداري عزاي امام حسين عليه السلام را بهترين و مؤثرترين شيوه مبارزه در زمان خويش مي دانستند. امام رضا عليه السلام وقتي مصيبت هاي امام حسين عليه السلام و يارانش را بيان مي کرد، به جاي ايشان، کلمه ما را به کار مي برد: «اين امّت جفاکار، خون ما را حلال و احترام ما را ضايع و اهل بيت ما را اسير کردند و خيمه هاي حرم ما را سوختند و اموال ما را به غارت بردند و هيچ حرمتي از براي رسول اللّه صلي الله عليه و آله در حق ما لحاظ نکردند.»(23) در روايت معروف «سلسلة الذهب» نيز امام رضا عليه السلام شرط وارد شدن به قلعه توحيد و ايمن ماندن از عذاب را پذيرفتن امامت خويش بيان مي کنند.(24)

در اين زمينه، امامان شيعه عليهم السلام به آيات قرآن، که مورد وثوق همه فرقه هاي اسلامي است، متمسّک مي شدند؛ چنان که آياتي از قرآن که در رابطه با حقوق اهل بيت پيامبر عليهم السلام بر امّت اسلامي هستند،(25) در روايت اخير مورد توجه قرار گرفته اند و يا در روايتي ديگر به آياتي از قرآن که خصوصيات شهيد راه خدا را بيان مي کند، اشاره شده است.(26)

در مورد کيفيت و مدت برگزاري مراسم عزاداري در حضور امامان شيعه عليهم السلام نيز از روايات و شواهد تاريخي چنين برمي آيد که بر خلاف ادعاي پنهاني بودن اين مراسم در زمان ايشان، امامان شيعه عليهم السلام براي رسيدن به اهداف مقدّس خويش، سعي مي کردند اين مراسم را به صورت دسته جمعي، حتي اگر شده با حضور خانواده خويش، علني و در ملأ عام و در هر فرصت ممکن برپا دارند.

ابن قولويه از ابن هارون مکفوف(27) روايت کرده است: خدمت امام جعفر صادق عليه السلام رسيدم، به من فرمود: در مصيبت حسين عليه السلام شعري بخوان. ابوهارون به شيوه رسمي و به قول معروف «کتابي» اشعار خود را خواند. حضرت به او فرمود: به همان نحوي که نزد قبر آن حضرت مي خواني، مرثيه سرايي کن؛ يعني همراه با حزن و اندوه و سوز و گداز. او مي گويد: پس من اين بيت را خواندم:

اَمِر علي حدثِ الحسينِ    فقُل لاِعظُمهِ الزکيّه.

يعني بر مزار حسين گذر کن و به استخوان هاي پاکش بگو.

و چون حضرت گريست، من ساکت شدم. فرمود: بخوان. من چند بيت ديگر خواندم، بعد فرمود: باز هم بخوان. من اين بيت را خواندم:

يا مريم قومي فانّه بي مولاکِ    و علي الحسينِ فاسعديِ ببکاکِ.

پس حضرت گريست و اهل حرم به ناله و شيون آمدند و چون ساکت شد، فرمود: «اي اباهارون، هر که شعري در مصيبت حسين عليه السلام بسرايد، پس بگرياند ده نفر را، بر او بهشت واجب است» و سپس نفرات را کم کرد تا به يک نفر رسيد و فرمود: «هر که بخواند شعري در مصيبت حسين عليه السلام و يک نفر را بگرياند، بهشت بر او واجب است.»(28)

از اين روايت برمي آيد که امامان شيعه عليهم السلام عزاداري با سوز و گداز و همراه با گريه و زاري را تشويق و تبليغ مي کردند و براي آن ثواب زيادي قايل بودند. همچنين سعي مي کردند اقوام و بستگان خود را نيز در اين گونه مراسم شرکت دهند.

امام صادق عليه السلام با لحني تشويق گونه خطاب به فضيل بن يسار مي فرمايد: «آيا مجلس تشکيل مي دهيد و با هم درباره ما سخن مي گوييد؟» فضيل مي گويد: آري. امام مي فرمايد: «من اين مجالس را دوست دارم. پس هدف ما را زنده نگه داريد. خدا رحمت کند کسي را که هدف و امر ما را احيا کند. اي فضيل، کسي که ما را به ياد آورد و يا نزدش از ما ياد شود و از ديدگانش به اندازه بال مگسي اشک بيرون آيد، خداوند گناهانش را بيامرزد.»(29)

نکته قابل توجه در مورد روايت اخير، اين است که برخي بخشيدن گناه در اثر عزاداري و گريستن بر امام حسين عليه السلام را بهانه اي براي مرتکب شدن گناهان و محرّمات الهي و ترک واجباتي همچون نماز قرار داده اند، و حال آنکه حضرت امام حسين عليه السلام براي ترک حرام الهي (بيعت با حاکم ظالم و فاسد) و انجام واجبات شرعي (امر به معروف و نهي از منکر) قيام کرد و در اين راه به شهادت رسيد. خواندن نماز ظهر عاشورا در شرايط بسيار دشوار و فرصت گرفتن از دشمن در شب آخر براي خواندن قرآن و نماز، حکايت از عشق امام حسين عليه السلام به نماز و قرآن دارد. بنابراين، شايد بتوان سيره امامان شيعه عليهم السلام و نقل برخي از اين گونه روايات را اين گونه تفسير کرد که عزاداري امام حسين عليه السلام بايد عامل دميدن روح اميد در آحاد جامعه اسلامي، حتي گناه کاران باشد. گريه بر امام حسين عليه السلام مي تواند به گناه کاران اين اميد را ببخشد که در آن ها تحوّل ايجاد شود و بين آن ها و گناه فاصله ايجاد کند و آن ها را آماده انجام واجبات الهي تا حدّ شهادت در راه خدا گرداند. بنابراين، عزاداري بر امام حسين عليه السلام گناهان گذشته را مي آمرزد، نه گناهان آينده را.

در کتاب وسائل الشيعه از قول امام صادق عليه السلام آمده است: «در ماجراي کربلا، زنان فاطمي در عزاي حسين بن علي عليه السلام گريبان چاک نمودند و صورت ها خراشيدند و بايد در مثل چنين مصيبتي، گريبان ها چاک زد.»(30)

کتاب عزاداري از ديدگاه مرجعيت شيعه، اين روايت را منطبق بر فرموده حضرت صاحب الامر(عج) در زيارت «ناحيه مقدّسه» مي داند. در اين زيارت، از قول امام زمان عليه السلام آمده است: «چون زنان اهل بيت در روز عاشورا، اسب تو را بدان حالت ديدند، از پس پرده ها بيرون آمدند، گيسوان خود را پريشان کردند و سيلي بر صورت مي نواختند.»(31)

اما چه بسا نشر اين گونه روايات عامل رفتارهايي خارج از ضوابط اسلامي در دوران حکومت آل بويه گرديد. بنا به نوشته مورّخاني همچون ابن کثير و ابن خلدون، در زمان معزّالدوله ديلمي، روز عاشورا زنان با موي پريشان و چهره سياه کرده از خانه هايشان خارج مي شدند و بر سر و صورت مي کوفتند و جامعه بر تن مي دريدند و در عزاي امام حسين عليه السلام مي گريستند.(32)

روشن است که عزاداري امام حسين عليه السلام از امور مستحب است، و غيرمنطقي و غيرعقلاني و طبيعتا غيرشرعي است که پيشوايان شيعه عليهم السلام عمل مستحبي را انجام دهند که مقدّمات آن حرام شرعي باشد. از ساحت مقدّس امامان شيعه عليهم السلام و علماي راستين تشيّع، تأييد چنين اعمالي به دور است. بنابراين، بايد در صحّت اين گونه روايات و ادعيه، که با اصول اسلامي و سيره معصومان عليهم السلام مغايرت دارد، ترديد جدّي نمود.

پي نوشت ها

1. محمدحسين مظفّر، تاريخ شيعه، ترجمه محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1368، ص 69.

2. محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري (تاريخ الرسل والملوک)، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، 1362، ج 7، ص 3103. در واقعه حرّه، که در سال 62 ق روي داد (برخي سال 63 و بعضي سال 64 نوشته اند)، عبداللّه بن حنظله با پشتيباني مردم مدينه عليه حکومت يزيد قيام کرد و پس از پيروزي بر امويان به سرکردگي مروان بن حکم، عامل يزيد در مدينه، حکومت را به دست گرفت.

3. ابي الفداء (اسماعيل) ابن کثير الدمشق، البداية و النهاية، بيروت، مکتبه المعارف، 1977 م، ج 9، ص 107.

4. اين عبارت ترجمه آيه اي از قرآن است: «قال اِنّما اَشکو بَثّي و حَزني الي اللّه و اَعلمُ مِنَ اللّه مَا لاتَعلمون.» (يوسف: 86) ر. ک: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق)، امالي، ترجمه محمدباقر کمره اي، تهران، کتابخانه اسلامي، 1362 ش، مجلس 29، ص 141.

5. جعفر بن محمّد بن قولويه، کامل الزيارات، نجف، مطبعة المرتضويه، 1356 ق، باب 32، ص 115.

6. لوط بن يحيي بن سعيد العامدي ازدي کوفي، نصوص من تاريخ ابي محنف، بيروت، دارالحجّة البيضاء، 1419 ق / 1999 م، ج 1، ص 500 / همچنين ر. ک: محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، 1403 ق (1983 م)، ج 45، ص 196 / فخرالدين طريحي، المنتخب، قم، منشورات الرضي، 1362 ش، ج 2، ص 482.

7. علي ابوالحسني (منذر)، سياهپوشي در سوگ ائمّه نور عليهم السلام ، قم، الهادي، 1357، ص 126.

8. جعفر شهيدي، تاريخ تحليلي اسلام تا پايان امويان، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1380، ص 190. براي اطلاع بيشتر درباره واقعه حرّه ر. ک: طبري، پيشين، ج 7، ص 3116 به بعد / عزالدين ابي الحسن ابن اثير، الکامل في التاريخ، بيروت، دارصادر، 1402 ق / 1982 م، ج 5، ص 2301 به بعد.

9. ازدي کوفي، نصوص من تاريخ ابي مخنف، ج 1، ص 503 به بعد.

10. شيخ صدوق، امالي، مجلس 27.

11. سيد شرف الدين، فلسفه شهادت و عزاداري حسين بن علي عليه السلام ، ترجمه علي صحّت، تهران، مرتضوي، 351، ص 68.

12. روزهاي دهم، يازدهم و دوازدهم ذي حجّه را که حجّاج در سرزمين «مني» بيتوته مي کنند و حالت اعتکاف دارند، «ايّام تشريق» مي گويند.

13. ابن قولويه، پيشين، باب 32، ص 112.

14. فخرالدين طريحي، پيشين، ج 2، ص 483.

15. همان.

16. براي مثال، آيه «ولا تحسبنَّ الذين قُتلوا في سبيلِ اللّهِ امواتا بَل احياء عندَ ربِّهم يُرزقون.» (بقره: 155)

17. شيخ صدوق، پيشين، مجلس 27.

18. همان.

19. ابن قولويه، پيشين، باب 32، ص 112.

20. شيخ صدوق، پيشين، مجلس 27، ص 129 و 130.

21. امام صادق عليه السلام در پاسخ عبداللّه بن سنان، يکي از اصحابش، که علت اندوهگين و عزادار بودن حضرت و اطرافيانش در عاشورا را پرسيده بود، فرمود: «آيا تو در بي خبري به سر مي بري؟ مگر نمي داني در چنين روزي حسين عليه السلام به شهادت رسيد.» (ر. ک: علي ربّاني خلخالي، عزاداري از ديدگاه مرجعيت شيعه، قم، مکتب الحسيني، 1400 ق، ص 30.)

22. براي مثال، دعاي زيارت «امين اللّه»، که منسوب به امام سجّاد عليه السلام ، و زيارت عاشورا، که به امام باقر عليه السلام منسوب است.

23. شيخ صدوق، پيشين، مجلس 27، ص 128.

24. «کلمة لااله الااللّه حصني فَمن دَخلَ حصني اَمِن مِن عذابي بشرطها و شروطها و اَنا مِن شروطها.» (ابي جعفر محمد بن علي بن الحسن بن موسي بن بابويه (شيخ صدوق)، عيون اخبار الرضا عليه السلام ، ترجمه محمد تقي اصفهاني، بي جا، علميه اسلامي، بي تا، ج 1، ص 374.)

25. «قُل ما اسألکم عليه اجرا الاّ المودةَ فِي القُربي.» (شوري: 23)

26. همان.

27. «مکفوف» به معناي نابيناست و به دليل نابينا بودن ابوهارون، به او «مکفوف» مي گفتند.

28. شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، تهران، مقدّس، 1379، ص 707 به بعد.

29. سيد شرف الدين، پيشين، ص 7.

30. شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، باب 31، ص 66.

31. علي ربّاني خلخالي، پيشين، ص 66.

32. ابن کثير، پيشين، ج 11، ص 259 / عبدالرحمن بن محمّد ابن خلدون، تاريخ ابن خلدون، المسمّي بکتاب العبر و ديوان المبتدأ و الخبر في ايّام العرب و العجم البربر و من عاصرهم من ذوي السلطان الاکبر، بيروت، مؤسسة جمال للطباعة و النشر، بي تا، ج 3، ص 425.

1. دانشجوي دکتري تاريخ اسلام دانشگاه تربيت مدرّس.

مجله شيعه شناسي، زمستان 1383، شماره 8
صص 115-
128

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *