مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

قال رسول اللَّه (ص): الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا.

ابومحمد حسن بن على بن ابى طالب (علیهماالسلام) امام دوم شیعیان و سبط اكبر و ریحانه ‏ى رسول خدا(ص) و سید جوانان بهشت و از اصحاب كسا است. به اتفاق مفسران و محدثان شیعه و سنى او و اهل بیت(علیهم السلام) مصداق آیه مباهله(1) و تطهیرند(2) كه خداوند به قداست آنان خبر داده است و امام حسن(ع) نیز بدان افتخار مى‏كرد.(3)

در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه به دنیا آمد(4) و در دامن پاك رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین على(ع) و فاطمه زهرا(س) پرورش یافت. بنابر روایات صحیح، در روز هفتم ولادش مادرش فاطمه زهرا )س (در حالى كه او را در پارچه حریرى كه جبرئیل از بهشت آورده بود پیچیده و به نزد رسول خدا(ص) آورد. پیامبر كنیه وى را ابومحمد و نامش را حسن گذاشت و این نام در میان عرب بى سابقه بود.(5) سبط، زكى، تقى، سید، طیب، حجت، ولىّ، قائم و مجتبى از القاب اوست.(6) امیرالمؤمنین(ع) به هنگام شهادت، او را به جانشینى خویش تعیین كرد.(7) در صفر سال 50 (8) با دسیسه معاویه كه به جعده دختر اشعث بن قیس و همسر امام وعده پرداخت صد هزار درهم و ازدواج با یزید را داده بود، به دست وى مسموم و در سن 48 سالگى به شهادت رسید.(9) او را در بقیع دفن كردند و جمعیت زیادى در این مراسم حاضر شدند به طورى كه اگر سوزنى انداخته مى‏شد به زمین نمى‏رسید.(10) در شهادت او مدینه از صداى ضجه و گریه به لرزه در آمد و مرد و زن و بچه‏هاى مدینه و مكه هفت روز بر او گریه مى‏كردند.«(11) زنان بنى هاشم و مردم مدینه در ماتم او یك ماه به عزادارى پرداختند و بازارهاى مدینه را بستند.(12)

سیماى امام مجتبى(ع)

برخى از صفات او چنین است: سیماى پیامبران و هیبت پادشاهان در او بود(13) و چنان كه انس بن مالك و برخى دیگر گویند هیچ كس در میان اهل بیت به اندازه او به رسول خدا(ص) شباهت نداشت.(14) بیست و پنج مرتبه با پاى پیاده به حج رفت در حالى كه اسب‏هاى نجیب پیشاپیش او بود.(15) جود و بخشش امام مجتبى(ع) آن اندازه بود كه به كریم اهل بیت ملقب شد.(16) سه مرتبه نصف دارایى خود را و دو مرتبه تمام آن را در راه خدا بخشید.(17) هر گاه از مرگ و قبر و محشر و عبور از صراط یاد مى‏كرد مى‏گریست و هر گاه به یاد قیامت و حساب مى‏افتاد آن چنان فریادى مى‏زد كه بیهوش مى‏شد.(18) چون به نماز مى‏ایستاد بدنش بلرزه درمى‏آمد و رنگش زرد مى‏شد.(19) حلم و بردبارى او چنان بود كه دشمنان سرسخت او معاویه و مروان مى‏گفتند: با كوه‏ها برابرى مى‏كرد.(20) الفَضْلُ ما شَهِدَتْ بِه الأعداءُ.

خوشتر آن باشد كه وصف دلبران گفته آید در حدیث دیگران

 

اجماع امویان و عباسیان بر ضدیت با امام مجتبی(ع)

حیات سیاسى امام حسن(ع) داراى پیچیدگى‏هایى است كه حتى برخى از محققان را سردرگم كرده و سبب لغزش در قلم‏هایشان شده است. از این رو كمتر به داورى صحیحى پرداخته اند.

اخبار و روایات مربوط به امام حسن مجتبی (ع) در منابع تاریخی از دو سو مورد تحریف و دست اندازی دشمنان آن حضرت قرار گرفته است : از یك سو، به دلیل رویارویی آن حضرت با امویان پیوسته مورد بغض و كینه توزی آنان به خصوص مروانیان بوده است و به دلیل این كه پس از صلحی كه همانند صفین بر او تحمیل شد از صحنه قدرت كنار رفت و امویان خود را در صحنه سیاست بی رقیب دیدند از این فرصت سو استفاده كردند و سعی تمام نمودند تا پس از حذف سیاسی آن حضرت، دو هدف دیگر خود را یعنی حذف شخصیتی و در نهایت حذف فیزیکی امام را به انجام رسانند . از این رو تبلیغات وسیعی بر ضد آن حضرت به راه انداختند تا به زعم خود با ترور شخصیت امام مجتبی(ع) او را از چشم مردم بیاندازند و راه را برای هدف شوم سوم خود هموار سازند . از سوی دیگر پس از پیروزی عباسیان و ظهور جنبش‌های سادات حسنی بر ضد آنان كه خلافت عباسی را از شرق تا غرب فرا گرفته بود، عباسیان نیز همانند امویان برای تضعیف سادات حسنی تیغ تبلیغات خود را متوجه جد بزرگوارشان امام حسن مجتبی (ع) كردند . بدینسان حجم عظیمی از روایات و موضوعات ساختگی كه در جامعه پراكنده شده بود در منابع تاریخی و حدیثی راه یافت و اینك شاهد آن هستیم كه همین مطالب مستند برخی از محققان مغرض و مستشرقان در تحلیل زندگانی سیاسی امام مجتبی (ع) قرار می‌گیرد. مستشرقان که ساده نگارانه ترین نگاه در باره نظرات و نوشته های آنان این است که از منابع شیعه آگاهی نداشته و تحت تاثیر روایات ساختگی قرار داشته اند بدترین سخنان را به امام مجتبی روا داشته اند افرادی مانند لامنس که نوشته های او در خدمت مسیحیت و یهودیان صهیونیست همیشه قرار گرفته،است[1] و یا مانند ساكیس که امام حسن(ع) را حتی سزاوار فرزندی علی(ع)، آن مرد بزرگ ندانسته، چرا كه به زعم باطل این مستشرق، امام حسن(ع) تنها به فكر هواسرانی‌های خود بود.[2] و نیز دكتر فلیپ حتی که همین سخنان را تكرار كرده و خلافت امام حسن (ع) را هر چند انتخاب مردم و شرعی دانسته؛ اما بیان می‌دارد كه او بیشتر نه برای حكومت و اداره كشور، بلكه به عیاشی و خوشگذرانی تمایل داشت ! [3] دیگر مستشرقان مانند بروكلمان.[4] هوكلی[5]، رونلدسون[6]، ل . ورچیا وگیل یری[7] و نیز از نویسندگان معاصر مسلمان طه حسین مصری[8] در کلمات تند خود بدترین عبارات را در حق آن حضرت روا داشته اند .

خطوط اصلى و کلی این تبلیغات چه در منابع تاریخی و چه در نوشته های مستشرقان در دو محور ذیل است:

الف . ترور شخصیتی

ب . ترور سیاسی

در این مجال مختصر تنها به چند نکته در بخش نخست اشاره می شود و خوانندگان محترم تفصیل هر دو بخش را می توانند در کتاب «تصویر امامان شیعه در دائره المعارف اسلام» دنبال کنند .

 

ترور شخصیتی

در حکومت های دینی به دلیل این که حکومت هدف نیست، بلکه ابزار و وسیله ای است برای اصلاح امور دنیوی و اخروی مردم ، حاکمان ، هم خود صالحند و هم صالحان را به مردم معرفی می کنند؛ به عکس، در حکومت های غیر دینی که هدف ، حکومت و حاکمیت خود بر مردم به هر طریق ممکن است، دست به هر اقدامی می زنند . از موثر ترین این اقدامات ، سیاست شخصیت سازی و شخصیت سوزی برای جامعه است. آنان سعی می کنند برای همسو نمودن جامعه با خود ، با تبلیغات ، افراد مورد نظر خود را از هیچ و پوچ ، بزرگ کرده از آنان فقیه ، مفسر ، محدث ، قاری ، عالم ، سیاستمدار و غیره بسازنند و در مقابل با جو سازی ها الگوهای صحیح را بی اعتبار و ابی ارزش وانمود کرده، آنان را از جامعه و مردم بگیرند . از همین رو به جرئت می توان گفت بدترین و مؤثرترین حربه برای حذف رهبران مصلح در جامعه ترور شخصیت آنان است . منافقان و دشمنان سرسخت رسول خدا(ص) وقتی در جنگ ها شکست خوردند با تهمت به همسر پیامبر(ص) نهایت دشمنی خود را ظاهر کردند. امویان از هرتهمتی بر ضد امیرالمؤمنین(ع) کوتاهی نکردند و به تعبیر خود معاویه باید بر اساس این تبلیغات کودکان ، بزرگ و بزرگان ، پیر و پیران تا دم مرگ شستشوی مغزی شوند ؛[9] یا به گفته مروان حکومت ما جز با این تهمتها استوار نخواهد ماند.[10]

همین سیاست ترور شخصیت در حق فرزند بزرگوارش محقق شد ، اما این بار نه تنها از سوی امویان، که عباسیان نیز در این میدان گوی سبقت را از آنان ربودند. مهم ترین این تهمت ها در این بخش موارد ذیل است .

در این هجمه تبلیغات، روحیات فردی و شخصیتی امام مجتبی (ع) فردی ضعیف، بى اراده، منزوى، رفاه طلب، فاقد شجاعت لازم ، هوش سیاسی و با روحیه‌ای مسالمت آمیز و مخالف با هر گونه تنش و منازعه با دشمنان كه از امور طبیعی و بدیهی مسئولیت‌های اجتماعی همچون منصب خلافت است؛ و به طور كلی امام را شخصیتی فرد گرا و و حتى عاجز از سخن گفتن‏است.[11] معرفی كرده اند. در باره هر یک از این موارد تاملی کوتاه خواهیم داشت .

1. فرد گرایی و انزواطلبی

در باره فردگرایی و انزوا طلبی امام كه به یقین متاثر از جریان صلح وی با معاویه است باید گفت كه حتی خود كسانی كه چنین نظری در باره امام حسن(ع) دارند مطالبی نقل می‌كنند كه به هیچ وجه با شخصیتی انزواطلب سازش ندارد . اگر امام چنین می‌بود از ابتدا وارد جریانات سیاسی و حكومتی نمی‌شد و همانند عبدالله بن عمر و بسیاری از قاعدین خود را از صحنه‌های سیاسی دور نگه می‌داشت؛ نه این كه بنابر برخی گزارش‌ها در فتوحات و نیز حوادث سخت و پرآشوب دروان خلیفه سوم و جنگ‌های جمل و صفین و نهروان حضوری فعال داشته باشد. بداهت بطلان این نظریه در باره امام حسن (ع) توضیح بیش از این را نمی‌طلبد.

2 . فقدان شجاعت لازم

تردید در شجاعت امام ، چنانچه از منظر غیر دینی هم به این موضوع نگاه كنیم سخن باطلی است چرا كه از نظر قانون وراثت كه بدان استناد شده و بر همین اساس در باره لكنت زبان امام! بیان داشته اند كه از یكی از اعمام خود آن را به ارث بردهاست باید گفت كه نه پدر امام و نه مادرش هیچكدام به ترس متهم نشده اند بلكه به عكس شجاعت پدر آن حضرت یعنی علی (ع) در میان تمام عرب مثال زدنی است كه امر بین و واضحی است. مادرش فاطمه زهرا (س) نیز فرزند رسول خدا (ص) است كه شجاعت پیامبر(ص) چنان بود كه به تعبیر امیرالمؤمنین (ع) نزدیك ترین فرد به دشمن آن حضرت بوده و هر گاه تنور جنگ تشدید می‌شد به پیامبر(ص) پناه می بردند.[12]

 

قیام سادات حسنی و شجاعت های آنان كه در تاریخ ثبت و ضبظ است نیز شاهدی بر وراثت چنین ویژگی آنان از جدشان امام حسن (ع) می‌باشد . در روایات تاریخی نیز نقل شده که امیرالمؤمنین (ع) به دلیل بی‌مهابی امام حسن (ع) در جنگ، او را از رفتن به میدان باز داشت . [13]

 

3. لکنت زبان

موضوع لكنت زبان امام حسن (ع) هر چند این مطلب در روایات تاریخی گزارش است البته آن هم از زبان عمرو عاص ، اما با توجه به گزارشات صحیح تاریخی این موضوع نیز تهمتی بیش نیست و یا تفسیر به غلط شده است بدین معنا که منظور از این سخن عاجز بودن از تحلیل سیاسى است چرا كه خود معاویه به سخنورى امام اعتقاد داشت[14] و مى‏گفت: در باره هیچ كس به قدر امام حسن(ع) این احساس را نداشته‏ام كه وقتى مى‏گوید، ادامه گفتار او را دوست بدارم. و نیز مى‏گفت: اینها كسانى هستند كه سخن گفتن به آنان الهام مى‏شود.[15] وجه دیگرش این بود كه معاویه مجالس مفاخره كه در حقیقت میدان نبرد تبلیغاتى بر ضد امام بود دائر مى‏كرد و امام حسن(ع) مى‏فرمود: به خدا سوگند اگر این نبود كه بنى امیه مرا به ناتوانى در گفتار منسوب مى‏سازند بى‏تردید از پاسخ دادن به آنان خوددارى مى‏ورزیدم. [16]

در برخی از این روایات علت این امر از سوی سلمان فارسی وراثت امام مجتبی(ع) از یكی از عموهایش یعنی حضرت موسی بیان شده است![17]

این موضوع از چند جهت پذیرفتنی نیست . اولا از جهت سند؛ برخی از این روایات از طریق واقدی نقل شده كه علمای اهل سنت او را تضعیف كرده اند.[18] ثانیا از جهت محتوا و متن . چرا که علت و دلیل این امر كه از زبان سلمان نقل شده قابل قبول نیست؛ از آن روی که بر فرض ببپذریم «واحلل عقدا من لسانی» كه حضرت موسی(ع) بیان داشته منظور لكنت زیان بوده نه فصاحت و بلاغت،[19] این لكنت ژنتیكی نبوده، بلكه عارضه‌ای بوده؛ یعنی بنا بر برخی از روایات حضرت موسی(ع) در كودكی زبانش سوخته می‌شود و دچار این عارضه می‌شود.[20] و چنین صفاتی قابل وراثت نیست. بر فرض كه این عارضه ژنتیكی هم بوده باشد باز از نظر علم ژنتیك قابل انتقال نیست؛ زیرا آنچه قابل انتقال است از سوی جد (در فرض بحث حضرت ابراهیم) امكان دارد نه عموزادگان.[21]

 

4. دارا نبودن هوش لازم

تردید در هوش و زكاوت امام مجتبی(ع) که از سوی نویسندگان مزبور بیان شده است صرف نظر از این كه ادعای بدون دلیلی است، باید پرسید كه به چه چیز عدم هوش و زكاوت كسی ثابت می‌شود؟ قاعدتا یا از راه وراثت است كه چنین موضوعی با توجه به خاندان وحی و پدر و مادر امام مجتبی (ع) منتفی است و بر عكس آنان در حد كمال هوش و زكاوت بوده‌اند. یا از راه سخنان و گفتار است كه خطبه‌ها و سخنان امام مجتبی (ع) كه در كتب حدیثی و تاریخی ثبت و ضبط است مخالف نظر نویسنده را ثابت می‌كند و به طور مثال بنا بر روایتی از رسول خدا (ص) امام حسن(ع)، عقل مجسم توصیف شده است: لو كان العقل رجلا لكان الحسن.[22] همچنین از نظر حافظه بسیار قوی بود به طوری كه سخنان رسول خدا(ص) را كه در كودكی شنیده بود برای مردم بازگو می‌كرد.[23] یا از راه اعمال و رفتار می توان به عدم هوش و زكاوت كسی پی برد كه نویسنده هیچ مطلب و یا گزارشی مبنی بر این موضوع بیان نكرده است . به نظر می‌رسد تنها چیزی كه سبب چنین قضاوت و ادعایی سست و بی دلیلی شده نگاه ظاهری و سطحی به ماجرای صلح است؛ اما بر عكس، موضوع صلح و اتخاذ این سیاست در آن برهه و آن موقعیت، كمال ذكاوت و هوش بالای سیاسی امام مجتبی (ع) را به اثبات می‌رساند كه بزرگان اصحابش از درك عمیق آن عاجز بودند و پس از یك دهه و با مشاهده خیانت های اشراف ، به عمق و صحت صلح پی بردند و بدان اعتراف نمودند.

 

5 . رفاه طلبی

و به تعبیر مستشرقان خوشگذرانی که برای اثبات این تهمت به همسران زیاد امام مجتبی(ع) استناد می شود . به دلیل این که این موضوع بازتاب گسترده ای در منابع تاریخی اهل سنت دارد و متاسفانه گاه در منابع شیعی نیز راه یافته و موجب توهم دوستان نیز شده اندکی بیش تر به این موضوع می پردازیم .

یكی از اتهامات عظیمی كه امویان و عباسیان به منظور تروزر شخصیت امام مجتبی (ع) و خدشه دار كردن جایگاه ممتاز آن حضرت به آن دامن زده اند موضوع همسران امام و طلاق های پیوسته آنان از سوی آن حضرت است . این اتهامات به وسیله شایعات و مورخان همسو با امویان و عباسیان آن قدر در جامعه پراكنده و بدان دامن زده بوده اند که برخی از منابع شیعه را نیز تحت تاثیر قرار داده و در آنها نیز راه یافته است .

بر این اساس ، از مستشرقان كه دیدگاه‌های كاملا عادی و بلكه متاثر از منابع اهل سنت دارند طبیعی است كه در این باره نیز اتهمات مورخان اموی و عباسی را تكرار نموده بیان دارد كه امام پس از صلح زندگانی توام با لذائذ شهوی داشته و بارها همسران خویش را طلاق داده و مجددا ازدواج نموده به گونه ای كه لقب مطلاق به خود گرفته است . تعداد همسران امام را 60، 70 و یا 90 همسر دائمی و 300 و یا 400 همسر متعه برشمرده است!!!

در این باره باید دو مطلب روشن شود . الف – منشأ این تهمت؛ ب – منابع این تهمت و پاسخ به آنها.

 

الف – منشأ این تهمت

تهمت زنندگان اصلی هم امویان و مورخان همسوی با آنان بوده اند چنان كه در بحث بعدی بیان خواهد شد ؛ و هم عباسیان . بنا بر نقل طبری و مسعودی نخستین بار منصور عباسی برای تحقیر سادات حسنی این تهمت را در میان مردم شایع نمود . وی پس از دستگیری عبدالله بن حسن در برابر انبوه جمعیت به سخنرانی پرداخت و پس از دشنام و بدگویی و تهمت‌های زیادی كه به علی (ع) و امام حسن (ع) زد به واگذاری خلافت از سوی امام مجتبی (ع) به معاویه اشاره كرد و گفت : به خدا كه او مرد نبود . وقتی اموال به او عرضه شد آنها را پذیرفت . معاویه با نیرنگ به او وعده داد كه تا ولی عهدش كند و بدین ترتیب او را بر كنار ساخت و همه چیز وی را گرفت و همه كارها را به او واگذارد و به زنان رو آورد . او امروز با یكی ازدواج می‌كرد و فردا دیگری را طلاق می‌داد و همچنان بدین كار مشغول بود تا این كه در بسترش مرد .[24]

 

ب – منابع این تهمت

تعداد همسران و موضوع طلاق آنان در منابع اهل سنت و پس از آن در برخی از منابع شیعه به سه منبع تاریخی باز می‌گردد .

1. ابو الحسن مدائنی(م 225) كه تعداد همسران امام حسن (ع) را 70 زن روایت كرده است.[25]

اولا مدائنی در بصره رشد و نمو كرده و با توجه به شهرت این شهر به گرایش عثمانی وی در معرض چنین اتهامی است. همچنین ابن عدی او را در نقل حدیث ضعیف دانسته است. [26] مسلم از نقل روایات مدائنی در صحیح خود، امتناع كرده است‌.[27] وی از موالی سمره بن جندب است كه دشمن اهل بیت (ع) بوده است.[28] همچنین در باره روایات مدائنی دو ویژگی گفته‌اند : نخست این كه غالب روایات او مرسل و روایات مسندش بسیار كم است.[29] دوم این كه غالب روایاتش از عوانه بن حكم (م 147 یا 158) است كه وی به حدیث سازی برای امویان نیز شهره است .[30] همچنین مدائنی از خاصان اسحاق بن ابراهیم موصلی (155- 235) بوده و در خانه او نیز از دنیا رفت.[31] در باره اسحاق موصلی تصریح شده كه وی آوازه خوان بوده و ابوالفرج اصفهانی در كتاب خود «الاغانی» نام او را در شمار ترانه خوانان عصر عباسی آورده است.[32] ابراهیم از ندیمان بنی عباس (هارون ، امین ، مأمون، معتصم، واثق و متوكل عباسی) بود و مدائنی از اسحاق موصلی پول می‌گرفته است‌.‌[32] همه اینها نشان می‌دهد كه اساس این خبر (همسران زیاد امام حسن «ع» ) برخاسته از مورخانی است كه یا به امویان گرایش سیاسی داشته اند و یا به عباسیان.

ثانیا مدائنی كه خود این موضوع را نقل كرده، ولی بیش از ده زن برای امام مجتبی (ع) نام نبرده است[34] . شیخ مفید تنها پنج زن را نام برده و برخی دیگر را با تعبیر «امهات شتی» بیان كرده است[35] كه همین تعبیر را برای بسیاری از اصحاب و تابعین بیان شده است و تعداد ده زن – كمتر یا اندكی بیشتر – در عرف آن زمان كاملا امری شایع بوده است و حتی برخی از صحابه، از این تعداد هم بیشتر زن داشته‌اند . برای نمونه تعداد همسران خلفا و برخی دیگر از اصحاب مشهور را به نقل از طبقات ابن سعد ذیلا ملاحظه می‌شود.

امیرالمؤمنین علی (ع): 10 زن و امهات دیگری (امهات شتی) كه نام برده نشده‌اند، ولی به اعتبار كلمه «امهات» كه جمع است، نباید كمتر از سه زن باشد.

عمر : 9 زن ؛ عثمان : 9 زن ؛ طلحه : 8 زن ؛ زبیر : 9 زن ؛ عبدالرحمن بن عوف : 15 زن . همچنین چند زن دیگر كه ابن سعد از آنان به امهات تعبیر كرده (امهات شتی) و به اعتبار كلمه جمع «امهات» نباید كمتر از سه زن باشد . سعد بن ابی وقاص : 11 زن ؛ محمد بن مسلمه : 7 زن.

2 . بلاذری (م 279) . ایشان زنان امام را 90 تن روایت كرده است .[36]

بلاذری این روایت را از عباس بن هشام بن محمد كلبی از پدرش از جدش از ابو صالح كلبی نقل كرده است. سند این روایت از دو جهت مورد انتقاد حدیث شناسان و علمای جرح و تعدیل اهل سنت است. نخست این كه هشام و محمد كلبی از نظر اهل سنت تضعیف شده‌اند[37] هر چند كه علمای شیعه موافق نظر آنان نیستند. دوم این كه ابو‌صالح كه نامش باذام است از نظر برخی از علمای اهل سنت تضعیف شده است و به دروغزن نامیده شده است.[38]

به خصوص در آن مواردی كه كلبی از او روایت می‌كند.[39] حتی از كلبی روایت شده كه ابو صالح به او گفته آنچه را كه برای تو روایت كرده‌ام دروغ بوده است.[40] حد اقل آن است كه گفته اند به حدیث ابو‌صالح نمی‌توان احتجاج كرد.[41] صرف نظر از تمام این مطالب و با در نظر گرفتن توثیق ابو صالح از سوی برخی چون عجلی[42] باز هم نمی توان به روایت او استناد كرد زیرا در تعارض توثیق و تعدیل راوی بیان شده كه تضعیف مقدم است.[43]

از جمله افراد دیگری كه تعداد 90 همسر را نقل كرده شبلنجی است كه بدون ذكر ماخذ این مطلب را نقل كرده و همچنین با توضیحاتی كه داده شد معلوم می‌شود كه منبع اصلی او نیز بلاذری بوده است.

3 . ابو طالب مكی ، محمد بن علی بن عطیه (م 386) . تعداد همسران را بیش از همه یعنی 250 یا 300 زن برشمرده است . [44]

اولا كه هیچكس این تعداد را نگفته است . ثانیا در باره این شخص معاصرین او تصریح كرده‌اند كه وی به بیماری هیستری[45] مبتلا بوده و وقتی به بغداد رفت و علمای بغداد به این امر واقف شدند از او كناره گرفتند.[46] بنابراین، روایات چنین فردی كه برخی نیز از جمله ابن شهرآشوب از او گرفته‌اند[47] اعتباری ندارد .

آخرین مطلبی كه این موضوع را با اشكال روبرو می كند این كه چرا با این تعداد همسران، تنها 15 فرزند برای امام حسن (ع) برشمرده اند ؟‌!

 

پی نوشت مطالب

* استاد مدعو گروه

[1] . حسنی ، هاشم معروف ، الائمه الاثنی، 1/542

[2] . دكتر احمد محمود صبحی ، نظریه الامامه لدی الشیعه الاثنی عشریه ، ص 324 . .

[3] الائمه الاثنی، 1/542.

[4] . نظریه الامامه لدی الشیعه الاثنی عشریه ، ص 324 .

[5] . همان .

[6] ، الائمه الاثنی، 1/542.

[7] . دائره المعارف اسلام ، مدخل حسن بن علی .

[8] . بنگرید : اسلامیات ، (الفتنه الکبری ، علی و بنوه ) ، ص 974.

[9] شرح نهج البلاغه ، 4/ 57؛ .الغدیر ، 2/101؛

[10] .العثمانیه ، 283؛ انساب الاشراف ، 184؛ شرح نهج البلاغه ، 13/ 220.

[11] . ترجمه الامام الحسن (ع)، ص 78-79؛ انساب الاشراف ، ص 43؛ مروج الذهب ، 3/ 8-9؛ اسدالغابه ، 2/ 15.

[12] . شرح نهج البلاغه ، 13 / 279 و 19 / 116.

[13] . نهج البلاغه ، ترجمه شهیدی ، خطبه 207 ، ص 240.

[14] ر.ك: كشف الغمه، ج 2، ص 174؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 41؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 7، ص 24.

[15] ر.ك: صلح الحسن، ص 271 به نقل از تاریخ یعقوبى ج 2، ص 202؛ البدایه و النهایه، ج 8، ص 39؛ العقد الفرید، ج 2، ص 323.

[16] ر.ك: صلح الحسن، ص 273.

[17] . مقاتل الطالبیین ، ص 31.

[18] . بخاری ، كتاب الضعفاء الصغیر ، ص 109 ؛ ابن حبان ، كتاب المجروحین ، 2 / 290 ؛ عقیلی ، كتاب الضعفاء الكبیر ، 4 / 108 ؛ نسائی ، كتاب الضعفاء و المتروكین ، ص 217 ؛ ابن عدی ، الكامل فی ضعفاء الرجال ، 7 / 481.

[19] . ر.ك : راغب اصفهانی ، ص 450.

[20] . مجاهد ، تفسیر مجاهد ، 1/ 395؛ طبری ، جامع البیان ، 16 / 199 ؛ شیخ طوسی ، التبیان ، 7 / 150؛ ابن جوزی ، زاد المسیر ، 5 / 196؛ طبرسی ، مجمع البیان ، 7 / 18 ؛ ابن كثیر ، تفسیر ابن كثیر ، 3 / 400:

[21] . برای اطلاع از این موضوع ر.ك : گروه مؤلفان ، روانشناسی رشد ، فصل پنجم : پایه های زیستی رشد ، ص 181 – 210 ؛ ال . سی . وان ، وراثت و نژاد و جامعه، بحث روش وراثت ص 56 – 89 .

[22] . فرائد السمطین ، 2 / 68.

[23] . باقر شریف القرشی ، حیاه الامام الحسن بن علی (ع)، 1/ 62.

[24] . طبری ، تاریخ الطبری ، 6 / 334 ؛ مسعودی ، مروج الذهب ، 3 / 300.

[25] . ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه ، 16 / 22.

[26] . ابن عدی ، الكامل ، 5 / 213.

[27] . الكامل فی الضعفاء ، 5 / 213؛ ذهبی ، میزان الاعتدال ، 3 / 153.

[28] . الكامل فی الضعفاء ، 5 / 213؛ میزان الاعتدال ، 3 / 153.

[29] . الكامل فی الضعفاء ، 5 / 213.

[30] . یاقوت حموی ، 16 / 137؛ لسان المیزان ، 4 / 386..

[31] . ابن ندیم ، الفهرست ، ص 113.

[32] . الاغانی ، 5/ 278.

[33] . ابن حجر ،‌ لسان المیزان ، 4 / 253.

[34] . شرح نهج البلاغه ، 16 / 21.

[35] . الارشاد ، 2 / 20.

[36] . انساب الاشراف ، 3 / 277.

[37] . بخاری ، الضعفاء الصغیر ، ص 105؛ نسائی ، كتاب الضعفاء و المتروكین ، ص 231؛ عقیلی ، الضعفاء الكبیر ، 4 / 76 و 79؛ الجرح و اتعدیل ، 7 / 271.

[38] . احمد بن حنبل ، العلل ، 2 / 502 و 3 / 100؛ بخاری ، التاریخ الكبیر ، 2 / 144 و الضعفاء الصغیر ، ص 27؛ ابن حبان ، كتاب المجروحین ، 1 / 71 ؛ نسائی ، كتاب الضعفاء و المتروكین ، ص 158؛ ابن عدی ، الكامل ، 2 / 69؛ عقیلی ، الضعفاء الكبیر ، 1 / 165.

[39] . ابن حبان ، كتاب المجروحین ، 1 / 71 ؛ الجرح و التعدیل ، 2 / 432؛ میزان الاعتدال ، 1/ 296.

[40] . الكامل ، 2 / 69؛ الضعفاء الكبیر ، 1 / 166؛ میزان الاعتدال ، 1/ 296.

[41] . الجرح و التعدیل ، 2 / 432.

[42] . عجلی ، تاریخ الثقات ، 77 و 500.

[43] . سیوطی ، تدریب الراوی ، 1 / 309 – 310 .

[44] . قوت القلوب ، 2 / 471.

[45] . مبتلایان به این مرض دچار اختلال حواس و گرفتار اوهام می‌باشد . لغت نامه دهخدا ، لغت هیستری.

[46] . خطیب بغدادی ، تاریخ بغداد ، 3 / 89. ؛ سیره الائمه الاثنی عشر ، 1 / 557. از جمله مواعظ وی این بوده كه لیس علی المخلوقین اضر من خالق . تاریخ بغداد ، 3 / 89 .

[47] . مناقب آل ابی طالب ، 3 / 192.

 

منابع

(این منابع مربوط به شماره هایی است که در متن، داخل پرانتز قرار گرفته است)

1) طبرى، جامع البیان، ج 3، ص 410-408؛ فرات كوفى، تفسیر فرات كوفى، ص 89-85؛ دولابى، الذریه الطاهره، ص 148؛ بیهقى، دلائل النبوه، ج 5، ص 388؛ شیخ طوسى، التبیان، ج 2، ص 485؛ عیاشى، تفسیر عیاشى، ج 1، ص 177-176؛ حسكانى، شواهد التنزیل، ج 1، ص 156؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 2، ص 309؛ قرطبى، ج 4، ص 104؛ سیوطى، درالمنثور، ج 2، ص 40-39.

2) طبرانى، المعجم الكبیر، ج 3، ص 56-54؛ شیخ طوسى، التبیان، ج 8، ص 339؛ فیض كاشانى، تفسیر الصافى، ج 4، ص 188؛ طباطبائى، تفسیر المیزان، ج 16، ص 317؛ حسكانى، شواهد التنزیل، ج 2، ص 102؛ سیوطى، الدر المنثور، ج 5، ص 198 و 199؛ شوكانى، فتح القدیر، ج 4، ص 279؛ نسائى، خصائص امیرالمؤمنین(ع)، ص 49؛ ابن ابى الحدید، ج 6، ص 376؛ زرندى حنفى، نظم درر السمطین، ص 133.

3) ابن سعد، ترجمه الامام الحسن(ع)، ص 78؛ طبرانى، المعجم الكبیر، ج 3، ص 96؛ حاكم نیشابورى، المستدرك على الصحیحین، ج 3، ص 173؛ هیثمى، مجمع الزوائد، ج 9، ص 172.

4) شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 2؛ دولابى، الذریه الطاهره، ص 100؛ ترجمه الامام الحسن(ع)، ص 98؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 173؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج 2، ص 11-10؛ سیوطى، تاریخ الخلفاء، ص 195. سال دوم هجرت نیز نقل شده است. شیخ مفید، المقنعه، ص 464.

5) شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 2؛ صدوق، معانى الاخبار، ص 56، حدیث 6؛ فتال نیشابورى، روضه الواعظین، ص 153؛ اربلى، كشف الغمه، ج 2، ص 138؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 28.

6) كشف الغمه، ج 2، ص 142-141؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 29.

7) مقاتل الطالبیین، ص 36-35؛ مروج الذهب، ج 2، ص 432؛ الارشاد، ج 2، ص 5؛ ابن اعثم كوفى، الفتوح، ج 4، ص 151؛ اعلام الورى، ج 1، ص 405 -404؛ كافى، ج 1، ص 236؛ كشف الغمه، ج 2، ص 156-153 و 192؛ ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 34.

8) سال‏هاى 49 و 51 را نیز گفته‏اند.

9) الارشاد، ج 2، ص 12؛ مسعودى، مروج الذهب، ج 3، ص 5؛ تذكره الخواص، ص 211؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 42.

10) ترجمه الامام الحسن(ع)، ص 90؛ ذیل المذیل، ص 19.

11) ترجمه الامام الحسن(ع)، ص 86 و 90؛ ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج 7، ص 47.

12) ترجمه الامام حسن (ع)، ص 90؛ طبرى، ذیل المذیل، ص 19؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 173؛ اسدالغابه، ج 2، ص 61.

13) مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 9.

14) طبرانى، المعجم الكبیر، ج 3، ص 24، شماره 2543؛ الذریه الطاهره، ص 101؛ الارشاد، ج 2، ص 3؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 168؛ هیثمى، مجمع الزوائد، ج 9، ص 178؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 7، ص 9؛ سیوطى، تاریخ الخلفاء، ص 195.

15) ترجمه الامام الحسن، ص 67؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 169؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 7، ص 24.

16) باقر شریف القرشى، الحیاه الامام الحسن بن على، ج 1، ص 203.

17) تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 135؛ ابونعیم اصبهانى، حلیه الاولیاء، ج 2، ص 38؛ اسدالغابه، ج 2، ص 13.

18) شیخ راضى آل یاسین، صلح امام حسن(ع)، ص ؟.

19) مناقب آل ابى طالب، ج 4،ص 14.

20) ترجمه الامام الحسن(ع)، ص 91؛ شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 13؛ سیوطى، تاریخ الخلفاء، ص 198.

انتهای مطلب

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *