مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

آقای دکتر نعمت الله صفری فروشانی در بخش اول برنامه راهی به روشنایی شبکه چهار سیما، با مهم دانستن تعامل دو علم کلام و تاریخ در تحلیل حوادث و وقایع تاریخی، به نگاه تحلیل محور به عنوان مبنای فکری در نگاه تاریخی اشاره کرد و روان شناسی و نگاه تطوری به شخصیت ها را یکی از ارکان مهم این نگاه معرفی نمود.

 

اگر ما بخواهیم تاریخچه نگاه تاریخی به واقعه کربلا را بررسی کنیم می بینیم که در طول تاریخ، اولین آثاری که نوشته شده است با دید تاریخی بوده است. مثلا مقتل ابی مخنف، مورخ قرن دوم، امام حسین را شخصیت تاریخی فرض کرده است و سیر این واقعه را بصورت تاریخی ذکر کرده است. از این مقتل چیزی نمانده است ولی در تاریخ طبری و ارشاد به آن ارجاع داده شده است.
 
همینطور شیعه در الارشاد شیخ مفید نیز همین نگاه تاریخی را اقتباس کرده است و به همان صورت به این واقعه نگاه کرده است. با وجودی که شیخ مفید متکلم است اما بخش امام حسین کتاب او بیشتر نگاه تاریخی دارد. کم کم این نگاه تحت تاثیر نگاه روایی و کلامی قرار می گیرد و کمتر به آن توجه می شود. البته در میان معاصران، شاهد باز نگاه این نگاه تاریخی هستیم. شاید بتوانیم کتاب های شیخ عباس قمی را در همین زمره تلقی کنیم. بعد از انقلاب اسلامی کتاب هایی با نگاه تاریخی نوشته شده است.

نگاه تاریخی را می توانیم به دو قسم نقلی و تاریخی تحلیلی تقسیم کنیم. متاسفانه بیشترین کتاب هایی که نوشته شده است در حوزه نگاه نقلی است و از آن جایی که نقل، آسیب های خاص خود را دارد کمتر مورد توجه رشته های دیگر قرار گرفته است. با توجه به این که نقل ها ممکن است متفاوت و یا متناقض باشند کمتر به نگاه تاریخی توجه شده است. در حالی که اگر نگاه تاریخی تحلیلی را در پیش بگیریم – بویژه با توجه به عناصری که در تحلیل نقش ایفا می کنند- می توانیم کارآمدی این نگاه تاریخی را نشان دهیم.

ما می توانیم واقعه کربلا را به صورت یک واقعه عقلایی نشان دهیم؛ به این صورت که شخصیت حاضر در آن، فوق عقلای زمان خودش بوده و کارهای عقلایی او در زمان بعد کشف شده است. یک زمانی من و شما یک رفتار عقلایی با هم داریم و کسانی که مشاهده می کنند می توانند عاقلانه بودن آن را تشخیص دهند. ولی گاهی اوقات ممکن است من یک حرف عقلایی بزنم که در آن زمان روشن نباشد. یک مثال بزنم؛ مثلا این که امام حسین کوفه را انتخاب می کند عقلای زمان امام به او انتقاد می کنند که کوفه همان شهری است که با پدر و برادرت چنین رفتاری کردند. ولی امام حسین کوفه را انتخاب می کنند و ما با نگاه تاریخی می توانیم نشان دهیم که نگاه امام حسین، عقلایی تر از نصیحت کنندگان به او مانند عبدالله عمر و محمد حنفیه و عبدالله بن عباس بوده است.

سوال: نگاه تحلیلی چه کمکی می کند که حرکت امام حسین را متناسب با مبانی دینی و عقلانی خودمان ببینیم؟ آیا با منطق خود دین قابل تبیین است؟

سوال شما چند قسمت داشت و من به برخی از آن ها اشاره می کنم. ما در نگاه تاریخی شخصیت ها را هم تحلیل می کنیم. یعنی روانشناسی شخصیت هم داریم. ما می توانیم ناصحان یعنی کسانی را که امام حسین را نصیحت می کنند به کوفه نرو، شخصیت شناسی کنیم. در این هنگام می توانیم بفهمیم که امام چه تصمیم مهمی گرفته اند. مثلا یک عده ممکن است مانند ابن زبیر باشند که خودشان داعی حکومت دارند و امام خیلی ظریف اشاره می کنند که از پیامبر شنیدم که در این حرم قوچی کشته می شود و حرمت حرم شکسته می شود که اشاره به شخصیت ابن زبیر اشاره می کند. یا این که محمد حنفیه چه شخصیتی دارد؟ و امام با او چه برخوردی می کند؟ در نگاه تحلیلی یکی یکی این موارد را تحلیل می کنیم.

در نگاه تاریخی ما به دنبال کشف هستیم. به دنبال این هستیم که واقعیت چگونه رخ داده است؟ و به  دنبال تبیین عقلایی این واقعیت هستیم. اولا و بالذات نگاه کلامی در نگاه تاریخی نداریم؛ نه این که نادیده بگیریم. در یک نگاه تاریخی مخاطب من، اصالتا افرادی هستند که کاری به مبانی کلامی ندارند و ممکن است ابن خلدون باشد که امام حسین را تخطئه می کند یا ممکن است اهل سنت یا مستشرقین باشند. تلاش می کنیم تبیین فرامذهبی و فراکلامی را ارائه کنیم؛ ضمن این که مبانی کلامی را انکار نمی کنیم.

این تحلیل را به سرانجام خودش می رسانیم و یک تبیین عقلایی از نهضت امام حسین ارائه می دهیم و بعد سراغ مبانی کلامی می رویم. مثلا در نگاه تاریخی آمده است که امام حسین وقتی از مکه خارج شد به کوفیان نامه نوشت که نامه مسلم به من رسیده و من متوجه شده ام که شما آماده هستید. این نامه را امام در ظاهر زمانی نوشته که مسلم شهید شده است. این مطلب، با مبانی کلامی و علم امام سازگار نیست. به کلام می گوییم این نص تاریخی وجود دارد، شما چه راه حلی دارید؟ بیایید این مساله را حل کنیم. از یک متکلم می پرسیم که آیا این گزاره تاریخی مفارق مبانی کلامی مسلم هست یا نه؟ متکلم ممکن است بگوید: هست. اگر هست، این نص تاریخی را زیر سوال می برید یا نه؟ ممکن است بگوید: نمی توانم.

به مبانی متکلمان نگاه می کنیم. می بینیم آن ها راه حل هایی بیان کرده اند؛ مثلا برخی گفته اند: امام می دانسته ولی مامور به تاکلیف بوده؛ مانند کسی که نمی دانسته است. در مقطعی می گویند علم امام به نحو اشائی است؛ یعنی اگر بخواهد می داند و در یک مقطع دیگر اگر نخواهد نمی داند. مثلا امام کاسه زهر را می نوشد؛ در آن لحظه ممکن است بگوییم امام نمی خواهد بداند. این ها سرفصل پاسخ ها است .

طبق نگاه اشائی، تعارض کلام و تاریخ و تعارض حدیث و تاریخ تا حد زیادی کاهش می یابد؛ زیرا علم امام، موجبه جزئیه است و ممکن است صدها موارد را بداند و یک مورد را نداند و مشکلی را ایجاد نمی کند. اما طبق مبنای کسانی که علم امام را مطلق فعلی می دانند متکلمین راه حلی اندیشیده اند. مثلا علامه طباطبایی برای امام دو وجود عنصری و نورانی قائل هستند و طبق وجود نورانی، امام بر عالم احاطه دارد و این وجود قبل از خلقت امام بوده است و بعد از شهادت ایشان نیز هست. ولی در این فاصله زندگانی، دو وجود عنصری و نورانی در کنار هم حرکت می کنند ولی امام موظف است طبق وجود عنصری خودش عمل کند.

این مطالب به این دلیل که بین رشته ای است، خوب است متخصصان دو رشته بنشینند و این مشکل را حل کنند. یک رویکرد کافی نیست. البته من یک گلایه ای از متکلمان دارم که همیشه یک طرفه به قاضی رفته اند و نخواستند ببیند روش تاریخ چیست؟ تا به دنبال راه حل بروند. در حالی که امامان (ع) و پیامبر (ص) یک وجود تاریخی هم دارند و علاوه بر این، سوالات و شبهات علیه مذهب، حول سوالات تاریخی دور می زند. بنابراین لازم است این دو علم با هم تعامل داشته باشند و به یکدیگر کمک کنند.

تاریخ در محافل فراوان، بخصوص محافل عقیدتی، دارد با کلام ما درگیر می شود و مستشرقان از راه تاریخ ضربه های عقیدتی می زنند. برخی از گروه های معاند شیعه، بسیار خوب، کارآمدی تحلیل های تاریخ را درک کرده اند و با گزاره های غیر منطقی خودشان به ما ضربه می زنند. اتفاقا برخی از شخصیت ها در قالب نظریه پردازی ممکن است به سمت روش تاریخی بروند – که برخی از آن ها از اسرائیل منشا می شود- و با آن برخی از مسلمات ما را زیر سوال می برند. در حالی که ما اگر به مورخان داخلی اجازه بدهیم با توجه به فضای تاریخی که دارند، برخی از روش ها را بیان کنند و واکسن برخی از شبهات را بزنند تا ما به دنبال راه حل آن بگردیم و هم از درون مقاوم شویم و هم از مذهب و دین دفاع کنیم.

متاسفانه بعد از گذشت سی سال از انقلاب اسلامی هنوز یک دانشنامه جامع درباره اهل بیت (ع) نداریم. در خارج از کشور، ائمه ما را با دائره المعارف ها می شناسند که یکی از آن ها دائره المعارف اسلام است. متاسفانه ضعیف ترین مقالات این دائره المعارف ها مربوط به شیعه شناسی و اهل بیت (ع) است؛ علیرغم این که شیعه پژوهان قوی مانند مادلونگ در اروپا داریم.

خاطره جالبی نقل کنم؛ چند سال پیش یکی از مستشرقین بنام خانم صابرینا میرفان به قم آمده بود و پروژه ای تحت عنوان «نقش حوزه علمیه نجف در لبنان و سوریه» در دست بررسی داشت. برای من جای تعجب بود که این عنوان عجیب را انتخاب کرده بود. بعدا متوجه شدم که این منطقه مستعمره فرانسه بوده است و این فرد علائقی دارد. او در بحث کلی شیعه شناسی چندان قوی نبود. برخی از دوستان که چندان با این حوزه های مطالعاتی آشنا نبودند از ایشان سوال کردند که آن جا دانشجو نمی خواهد؟ من که آشنایی داشتم به مترجم گفتم که بپرس آن جا استاد نمی خواهند؟ یعنی شیعه پژوهی در داخل کشور رشد بسیار خوبی از نظر علمی داشته است.

در یک دوره ای شیعه پژوهان قوی، مطالعات خود را بر روی مسایل سیاسی متمرکز می کنند. به عنوان مثال، یکی از بزرگترین شیعه پژوهان خارجی شاگردهایش را مامور کرده است تا بر روی یکی از فرقه های انحرافی شیعه بصورت قطعه قطعه کار کنند و این را بعدا به عنوان شیعه معرفی کنند؛ در حالی که ما در دانشنامه اهل بیت (ع) بر روی روش مندی و علمی نویسی و تحقیقات همه جانبه بسیار دقت داریم. از همان ابتدا، شورای عالی را تعیین کردیم که متشکل از سیزده نفر از متخصصان تاریخ، سیره، کلام، فقه، علوم قرآن، اخلاق و رشته های دیگر هستند که ممکن است با موضوع مرتبط باشند. همین افراد حدود 360 نفر ساعت کار کردند تا مدخل های لایه اول را تصویب کنند. هم اکنون مرحله مدخل ها تثبیت شده است و ما در مرحله انتخاب نویسندگان هستیم. مقالات علمی و پایان نامه ها را نگاه می کنیم و در آینده سایتی را راه اندازی می کنیم که مدخل ها در آن جا نوشته شده است و از افراد دعوت به همکاری به عمل می آید.

سوال: ویژگی های روش تحلیلی را در برابر روش متن محور بیان کنید.

واقعیت این است که اگر مورخان و محققان تاریخی بخواهند نگاه متن محور را ادامه دهند دچار مشکلات فراوانی می شوند و علمیت تاریخ زیر سوال می رود؛ زیرا در این نگاه با داده های متناقضی روبرو می شویم که هنوز قواعد تحلیل را برایش کشف نکردیم. بخصوص در حوزه های مرتبط با مذهب که دچار مشکلات دیگری هم هستیم و مخصوصا آموزه هایی که سراغ آن ها می رویم برخی از آن ها جزو عقاید مردم هم شده است و باید با احتیاط با آن ها رفتار کنیم.

اما نگاه تحلیل محور، تاریخ را جذاب و کارآمد نشان می دهد. مهم است که تاریخ کارآمد باشد و بتواند حلقه های مفقوده گذشته را کشف کند و تبیین نماید و مخاطب را قانع کند و مخالف را ساکت کند. باید به سمت کشف عرصه های نگاه تحلیل محور برویم.

یک اصل کلی است که در تاریخ به این دلیل که به دنبال کشف هستیم باید ببینیم عقلا چه چیزی را مفید در کشف می دانند. مثلا نگاه تطوری داریم؛ یعنی حوادث، مفاهیم و حتی شخصیت ها را تطوری می بینیم. مثلا ممکن است در فیلم مختارنامه شخصیتی مانند ابراهیم بن مالک اشتر را در حد قدیس تصور کنیم؛ در حالی که ادامه این شخصیت دیده نشد. او کسی است که بعد از کشته شدن مختار به سپاه مصعب بن زبیر می پیوندد و در جنگ مصعب با عبید الله بن زیاد کشته می شود. بعضی وقت ها نگاه عرضی را به شخصیت ها داریم و از برخی از مسایل غافل می شویم و این گونه است که دچار تناقض می شویم.

باید به روان شناسی شخصیت ها بپردازیم. مثلا در واقعه عاشورا، شخصیت های محوری را تحلیل کنیم و یزید را تحلیل شخصیت کنیم و او را با معاویه مقایسه کنیم. نعمان بن بشیر را با عبیدالله بن زیاد مقایسه کنیم. نعمان بن بشیر، صحابی و انصاری است و در سال 59 قمری منصوب شده است. او کسی نیست که خودش را در خون امام حسین شریک کند. او پیرمرد است و همه شهوات از او زائل شده است ولی عبید الله بن زیاد سال 28 قمری بدنیا آمده و در این سال 31 سال دارد. جوان است و عقده حقارت دارد و می خواهد از هر وسیله ای برای مطرح کردن خودش استفاده کند؛ بخصوص این که قبلا مبغوض یزید بوده و به پیشنهاد سرجون مسیحی والی کوفه شد و این گونه است که حاضر می شود جنایتکاری را به اوج خودش برساند.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *