بهترین دوست
طفیلی را گفتند: از دوستان چه کسی را بیشتر دوست داری؟ گفت: ما تَرَکَ حُبُّ الطَّعامِ مَوضِعًا لِاَحَدٍ. (یعنی دوستی طعام و غذا برای هیچ کس جایی نگذاشته است.) علی صفی، لطائف الطوائف، ص353.
طفیلی را گفتند: از دوستان چه کسی را بیشتر دوست داری؟ گفت: ما تَرَکَ حُبُّ الطَّعامِ مَوضِعًا لِاَحَدٍ. (یعنی دوستی طعام و غذا برای هیچ کس جایی نگذاشته است.) علی صفی، لطائف الطوائف، ص353.
جمعی کثیر جایی نشسته بودند. طفیلی آن جا حاضر شد به گمان آن که مگر طعامی در راه است. آن جمع به او گفتند: ای طفیلی! ما همه گرسنه ایم و هر کدام به طعامی رغبت داریم. بگو تو به کدام طعام بیشتر مایلی؟ گفت: به همه طعام ها که
طفیلی را پرسیدند: دو در دو چند می شود؟ گفت: چهار تا نان. علی صفی، لطائف الطوائف، ص353.
روزی ملانصر الدین بدون دعوت به مجلس جشنی رفت. یکی از مهمانها پرسید: تو که دعوت نداشتی چرا آمدی؟ جواب داد: شاید صاحبخانه وظیفه خود را نداند اما من نباید در انجام وظایف خود کوتاهی کنم.
طفیلی به مجلسی درآمد. دید که جمعی به عسل خوردن مشغول اند. چون چشمش به عسل افتاد حال برو بگشت (دستپاچه شد) خواست که گوید: السلام علیکم. گفت: عَسَّلَیکُم. علی صفی، لطائف الطوائف، ص353.
طفیلی به معنای مهمان ناخوانده و ناخوانده ای که همراه مهمان خوانده درآید. آنکه بی دعوت همراه میهمانان درآید.