مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

تحقير متكبر

گويند سر سعدي شيرازی، طاس و بدون مو بود.روزي او با يكي از دانشمندان زمان خود سرگرم بحث بود. آن دانشمند كه خود را در برابر سعدي مغلوب و شكست خورده مي‌ديد و در برابر دلايل او درمانده بود با لحني پرخاشگرانه گفت:

پرنده تو پیش افتاد

پادشاهی شیفته کبوتر بازی بود. وقتی با یکی از خدمتگذاران خویش در یکی از روستاها مسابقه گذاشت. پادشاه به وزیر خویش نوشت تا گزارش دهد که کدام کبوتر مسابقه را برده است. وزیر ناخوش داشت تا بنویسد

شاعر دزد

روزی حکیم انوری در بازار بلخ می گذشت. هنگامه ای دید. پیش رفت و سری در میان کرد. مردی دید که ایستاده و قصاید انوری را به نام خود می خواند و مردم او را تحسین می کنند. انوری پیش رفت و گفت: ای مرد! این اشعار کیست که می