مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.
آن مرده برای من وصیت کرده

آن میت برای من وصیت کرده

به اشعب گفتند: طمع تو تا چه حدی است؟ گفت: چون بانگ صلوة جنازه ای به گوشم آید، گمان برم که آن میت وصیت کرده است که از مال من ثلثی (یک سوم) به اشعب دهید. پس به این گمان به در آن تعزیت سرا روم و در آن سرا

شاید تخم کند

اشعب را دیدند که دامن به دست گرفته و در صحرا می دود. او را گفتند: چه می کنی؟ گفت: دیدم که دو مرغابی به هم جفتی کردند. در سایه بال مرغابی ماده دامن گشاده می دویدم، شاید که بیضه ای (تخمی) از او جدا شود و در دامن من

برای من طعامی می سازند

از اشعب پرسیدند: طمع تو تا چه حدی است؟ گفت: تا غایتی که از هر خانه ای که دودی برآید، گمان برم که برای من طعامی می سازند، پس به آن گمان برخیزم و هر نان پاره خشکی که دارم پیش آورم و در هم شکنم و منتظر بنشینم که

یکی را فراموش کرد و دیگری را من

اشعب طماع را گفتند: بدین سن و سال رسیدی اما حدیثی از بر نداری. گفت: چرا به خدا! هیچ کس همچون من از عکرمه (مولای ابن عباس و از طبقه دوم محدثان) حدیث نشنیده است. به او گفتند: حدیثی بگو. گفت: از عکرمه شنیدم که از ابن عباس روایت کرد

نکند راست باشد

روزی اشعب طماع در کوچه ای می گذشت. و جمعی اطفال بازی می کردند. گفت: ای کودکان! این جا چرا ایستاده اید؟ و حال آن که در سر خیابان کسی یک خروار سیب سرخ و سفید آورده و بین مردم پخش می کند. کودکان که شنیدند یک باره بازی را

اشعب کیست؟

اَشْعَب‌، معروف‌ به‌ اشعب‌ طمّاع‌، شخصيت‌ گول‌ مضحك‌ نكته‌ پرداز، در سده‌هاي‌ 1 و 2 ق‌. از آغاز سدة 4ق‌، آزمندي‌ اشعب‌ به‌صورت‌ مثل‌ درمى‌آيد. ابن‌ عاصم‌ و مسعودي‌ عبارت‌ اطمع‌ من‌ اشعب‌ را كه‌ گويا كنيز هشام‌ بن‌ عبدالملك‌ بر زبان‌ رانده‌ بوده‌، مى‌آورند. از آن‌ پس‌، در همة