مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

کفشها را هم خودت نگه دار

خواجه ای به زیارت دوستی رفت و غلام را برای برداشتن کفش به همراه برد. میزبان خربزه شیرین و شاداب پیش آورد. مهمان حدیثی (به زعم خودش) از قول امام صادق (ع) در خواص خربزه خواند که تن فربه کند و برای معده نافع است و سنگ کلیه را دفع

قبر ثروتمند و فقير

در گلستان آمده است: ثروتمند زاده‌اي را ديدم كه بر سر قبر پدر نشسته است و با بچه فقيري به بحث و مناظره پرداخته است كه صندوق قبر پدرم گرانقيمت است با خشت طلا ساخته شده و بر آن سنگ مرمر با نوشته رنگين است. اما بر قبر پدر تو

همان کنم که با اهل آن دیه کردم

درویشی به دهی رسید. جمعی کدخدایان را دید که آن جا نشسته، گفت: مرا چیزی بدهید و گرنه بخدا با این ده همان کنم که با آن ده دیگر کردم. آن ها ترسیدند و گفتند: مبادا که ساحری باشد که از او خرابی با ده ما رسد. آن چه خواست

اگر نماز ندارم گیوه دارم

رندی با گیوه نماز می گزارد. دزدی در کمین بود می خواست گیوه او را برباید. چون سلام داد گفت: ای مرد! با گیوه نماز گزاردن روا نیست. اعاده کن که نمازی نداری. گفت: اگر نماز ندارم گیوه دارم. علی صفی، لطائف الطوایف، ص 325.

هرچه می گوید عمل می کند

مردی شخصی را به خانه خویش خواند و گفت: تا نان و نمکی با هم بخوریم. مرد گمان کرد که آن کنایه از غذایی لذیذ است که صاحبخانه برای او آماده کرده است و با او رفت. اما صاحبخانه بر نان و نمک چیزی نیفزود. در این میان، گدایی بر

بی کفن به خاک بسپار

درویشی بی سر و پا خواجه ای را گفت: اگر من بر در سرای تو بمیرم با من چه می کنی؟ گفت: تو را کفن کنم و به خاک بسپارم. گفت: امروز به زندگی مرا پیراهنی بپوشان و چون بمیرم بی کفن به خاک بسپار. خواجه بخندید و او را