مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.
دزد را بدهد و درب خود را پس بگیرد

دزد را بدهد و درب خانه خود را بگیرد

درب خانه جحی را دزدیدند. اوهم رفت و در مسجد را کند و به خانه برد. گفتند: چرا درب مسجد را کندی؟ گفت: در خانه من را دزدیده اند و خداوند این درب، دزد را می شناسد . دزد را به من بسپارد و در خانه خود را بگیرد. عبید

جحی کیست؟

جُحی کیست؟

جُحا (یا جُحی ‘/ جُوحی ) ، شهرت مردی ساده لوح در سده دوم که حکایتها و لطایف بسیاری به او منسوب است . در باره واژه جحا اختلاف نظر می باشد. ظاهراً نخستین کسی که در عربی از جحا نام برده ، ابن ابی ربیعه (م93ق)، شاعر عصر اموی

دزد آرد و طلب کرایه

روزی جحی آرد خرید و به باربر داد تا به خانه ببرد اما باربر آرد را برداشت و فرار کرد. چند روز بعد زمانی که جحی او را دید خود را پنهان کرد. گفتند: چرا چنین می کنی؟ گفت: برای این که می ترسم کرایه خود را از من بخواهد.

وصله و عسل

جحی در کودکی چند روز شاگرد خیاطی بود. روزی استادش کاسه عسل به دکان برد. خواست به کاری برود. به جحی گفت: در این کاسه زهر است. مواظب باش که از آن نخوری و هلاک شوی. گفت: مرا با آن کاری نیست. چون استاد رفت. جحی وصله لباس به صراف

به خانه ما می برند

جنازه ای را به راهی می بردند. جحی همراه با پدر خود ایستاده بود. از پدر پرسید: بابا در این جا چیست؟ گفت: آدمی. گفت: او را به کجا می برند؟

ان شاء الله

یک بار جحی‌ برای خریدن الاغی به بازار می رفت. مردی او را در راه دید و گفت: به کجا می روی؟ گفت: به بازار می روم تا دراز گوشی بخرم. گفت: بگو ان شاء اللّه.