این کتاب با رویکردی عرفانی به تاریخ و سیرۀ زندگانی حضرت امام رضا علیهالسلام، مطالب و مباحثی را دربارۀ آن وجود شریف مطرح مینماید و ریشۀ بسیاری از انحرافات از مسئلۀ ولایت در طول تاریخ را عدم اطلاع دقیق از همین آموزههای تاریخی و عدم شناخت حوادث و پدیدههای زمان حضرات ائمه علیهمالسّلام میداند. همچنین ماتریالسیم اسلامی یا همان ظاهرگرایی دینی را از ریشههای عدم دسترسی به حقیقت ولایت حضرت ثامن الحجج، علی بن موسی الرضا علیهالسّلام میداند.
اهم مطالب:
اهمّیت تأمّل در تاریخ ادیان و احوال زمامداران و علما و بزرگان ادیان
تأثیر مطالعۀ گفتار و رفتار اهلبیت علیهمالسّلام در فهم معارف دینی
لزوم توجّه به تمام مجموعۀ تاریخ اسلام از زمان بعثت تا غیبت کبریٰ
تأثیر شگرف بررسی تاریخ پیامبر اکرم و ائمّۀ اطهار بر نگرش انسان به معارف شریعت
سفارش امیر مؤمنان در باب تأسّی به سیرۀ رسول خدا
ضرورت شناخت موقعیّت امامت و ولایت قبل از بررسی تاریخ امام معصوم علیهالسّلام
امام شناسى در کلام امام رضا علیهالسّلام
مقام امامت رفیعتر از آن است که در عقول افراد عادى راه یابد
امامت مرتبهاى است که خداوند بعد از نبوّت به حضرت ابراهیم عطا نمود
انتقال امامت از رسول خدا به امیرالمؤمنین و از آن حضرت به اولادش
امام یگانۀ روزگار خود است و مماثلى براى او نیست
مىخواهند با عقلهاى ناقص خود پیشوایى همچون امام علیهالسّلام بسازند!
علم امام علیهالسّلام برتر از علم تمامى اهل زمان خود اوست
صراحت کلام امام رضا علیهالسّلام در اطاعت محض از امام معصوم
تاریخ ولادت و شهادت و برخی از اوصاف امام رضا علیهالسّلام
علل فتنهها در کلام امیرالمؤمنین علیهالسّلام و پیدایش جریان واقفیه
انکار امامت و فرزندى امام جواد و ملاک برای لحوق به ائمه علیهمالسّلام
بررسی مسئله ولایتعهدی امام رضا علیهالسّلام و قیام علویان
علت شهادت و تبیین اقدام امام رضا علیهالسّلام با وجود علم به شهادت
برخی از اصحاب علی بن موسی الرّضا علیهالسّلام
معجزات و کرامات حضرت امام رضا علیهالسّلام
عدم تنازل عرفای الهی از ذات پروردگار و مقام ولایت امام علیهالسّلام
تنزیل شأن و مقام ائمّه با محدود کردن ایشان به معجزات و خوارق عادات
کیفیّت سؤال از اولیاى الهى
بینیازی اولوالألباب از دیدن معجزات و مفید بودن آن برای ضعفاء العقول
تببین کیفیّت ایجاد معجزات
گزیدهای از فرمایشات حضرت امام رضا علیهالسّلام
بخشی از کتاب سیری در تاریخ حضرت امام رضا (ع)
«روایت اوّل: حدیث سلسلة الذّهب
«در معانی الأخبار از محمّد بن موسی بن متوکّل، از ابوالحسین محمّد بن جعفر أسَدی، از محمّد بن حسین صوفی، از یوسف بن عقیل، از إسحاق بن راهویه روایت کرده است که او گفت:
چون حضرت ابوالحسن الرّضا علیهالسّلام در نیشابور اقامت نموده و عازم بر خروج به نزد مأمون بودند، اصحاب حدیث در نزد آن حضرت جمع شدند و گفتند: ”ای فرزند رسول خدا، شما آمادهٔ کوچکردن هستید، و در این صورت از برای ما حدیثی بیان نمیفرمایید که از آن بهرمند شویم؟“
حضرت در اینحال در عماری نشسته و آهنگ حرکت داشتند، سر خود را از عماری بیرون آورده و فرمودند:
”شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که میگفت: شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد که میگفت: شنیدم از پدرم محمّد بن علی که میگفت: شنیدم از پدرم علی بن الحسین که میگفت: شنیدم از پدرم حسین بن علی که میگفت: شنیدم از پدرم علی بن أبیطالب که میگفت: شنیدم از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که میگفت: شنیدم از جبرائیل که میگفت:
سَمِعْتُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: لَا إلَهَ إلَّا اللهُ حِصْنِی، فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ [مِنْ] عَذَابِی؛ شنیدم از خداوند عزّ و جلّ که میگفت: لَا إلَهَ إلَّا اللهُ قلعه و پناهگاه من است، پس هر کس در این پناهگاه داخل شود از عذاب من در امان است.“
و چون عماری حرکت کرد صدا زده فرمودند: ”بِشُروُطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا؛ این ایمنی از عذاب خدا در صورتی است که به شرطهای کلمه لَا إلَهَ إلَّا اللهُ رفتار کنند، و من از شروط آن هستم.“
و سپس صدوق فرموده است آنچه در اینبارهٔ از روایات شریفه وارد شده است، من آنها را در کتاب توحید آوردهام.
در معنای حدیث «کَلِمَةُ لَا إلهَ إلَّا اللهُ حِصْنِی…»
البتّه بحث دربارهٔ این حدیث مبارک که به حدیث سلسلة الذَّهَب معروف است، چه از نقطه نظر صحّت سند و چه از نقطه نظر معانی و فوائدی که از آن به دست میآید، بسیار است؛ و ما در اینجا فقط اشاره به این میکنیم که:
مراد از لَا إلَهَ إلَّا اللهُ که حِصْن و پناه خداست، همان معنای توحید است که هرکه در وادی توحید وارد شود، از عذاب خدا در امان است. و وادی توحید همان ارتباط با وجهالله است که بر او منکشف گردد، و تمام عالم را به دیدهٔ توحید بنگرد.
زیرا در این روایت نیست: کسی که بگوید: لَا إلَه إلَّا اللهُ؛ بلکه این است که خود لَا إلَهَ إلَّا اللهُ، یعنی حقیقت معنی و عالَم توحید. و آنچه انسان را از گزند عذاب مصون میدارد، نفس توحید است، نه گفتار تنها؛ گرچه بر خودِ گفتار نیز آثاری بلاشکّ مترتّب است.»