مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

حبیب الله بابایی(گردآورنده)، تمدن و تجدد در انديشه معاصر عرب؛ مجموعه مقالات (تهران: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1390)

معرفی کتاب از: حبیب الله بابایی

ویراستاری معرفی کتاب از: مرتضی شیرودی

مجموعۀ حاضر، درآمدي است بر تفكرات معاصر عرب كه در مواجهه با پيشامدهاي فكري و فرهنگي غرب مدرن و در راستاي پاسخ به پرسش زيست و هويت اسلامي در وضعيت معاصر صورت يافته است، البته، این كتاب، درصدد ارائه شناخت جامع از جريانات دنياي عرب نيست، آنچه محققان گروه "مطالعات اسلام و غرب" را به نوشتن چنين مجموعه اي علاقمند كرد، ضرورت وجود مدخلي بر رويكردها، روش ها، پرسش ها و دغدغه هاي انديشمندان دنياي عرب اعم از طرفداران اسلام (بنيادگرايان، سنت گرايان و تجددگرايان) و اسلام ستيزان سكولار است، تا در گام نخست، تجربه و نگرش آنها در مواجه با تفكر و تمدن مدرن، مورد شناسايي قرار گيرد، آن گاه در گام بعدي، راه هاي برون رفت در مواجهه با معضلات حاصل از مدرنيتۀ عَرَبي و همين طور راه هاي توسعۀ بومي و اصيل در جهان اسلام به مثابه تاريخ تجربۀ فكري مسلمانان، شناخته گردد. بنابراين، رسالت مجموعه مقالاتي كه در اين كتاب گرد آمده، بيشتر توصيفي و تفهمي است. البته برخي از نويسندگان در نوشته هاي خود به نقد و بررسي محققانه نيز پرداخته اند.

در اين مجموعه، جريان اصلاح تمدن گراي عربي به طور مستقل از جريان سنت گراي عرفاني و جريان بنيادگراي عربي، مورد مطالعه و تحليل قرار گرفته و نیز، جريان انديشۀ انتقادي از جريان انديشه سكولار مجزا شده و ابعاد هر يك به طور متفاوتي بيان گرديده است، هر چند كه به لحاظ منطقي ميان اين جريانات تداخل هايي وجود دارد. مقالات مجموعۀ حاضر هر كدام فصلي از كتاب را به خود اختصاص داده اند كه در ذيل به شرح مختصري از اين مقالات (فصول) مي پردازيم:

در فصل اول، حبيب الله بابايي دربارۀ جريان اصلاح تمدن گراي عربي به بحث و بررسي مي پردازد. به بيان او، جريان اصلاح نيز، همچون ساير جريان ها و گفتمان ها در جهان اسلام، كوشش هاي در خوري در حل معماي دين و دنيا انجام داده است. هرچند، هنوز ابهامات فراواني دربارۀ تمدن و رويكرد تمدني وجود دارد و تا كنون ابعاد نظري و عملي آن در دنياي اسلام و در انديشۀ اسلامي به درستي تبيين و روشن نگرديده است؛ امّا شروع گفت-گوهاي تمدني ميان انديشمندان اجتماعي و اسلامي مي تواند در تبيين ابعاد ناپيداي آن مقوله از يك سو و نهادينه ساختن رويكرد كلان اجتماعي به معضلات جديد در جهان اسلام از سوي ديگر، مؤثر و راهگشا باشد. در همين راستا، بابايي در اين مقاله، مختصات انديشۀ ديني و تمدني در فكر حسن حنفي و مالك بن نبي را مورد بررسي قرار مي دهد. وي بيان مي دارد، بن نبي و حنفي هر دو با ادبيات تمدني درصدد حل معضل تجدد و توسعۀ اسلامي برآمده و تلاش كرده اند نسبت دين با مدرنيته را حل كنند، ولي هنوز در ميان اين دو، نمي توان به انديشۀ تنقيح يافته و مشتركي دست يافت. با اين حال، در اين بين، اصل رويكرد تمدني در حل مسئلۀ مدرنيته و نسبت آن با دين از يك سو و همين طور تأكيدي مثبت بر دين و جايگاه تمدني آن در حل معضلات اين جهاني، خود مي تواند زمينه هاي ايجاد يك گفتمان مشترك تمدني را به وجود بياورد. سخن از تمدن اسلامي بدون توجه به ابعاد فرهنگي (به ويژه اخلاقي)، اقتصادي و سياسي در دنياي امروز، امري ناتمام و ناقص خواهد بود؛ از اين رو بايد در كنار ايجاد و تقويت رويكردهاي تمدني و روش هاي سيستمي، ابعاد مختلفي را كه در كنار نهادينه شدن اين انديشه مؤثر هستند، در نظر داشته، رويكرد تمدني را در همۀ ابعاد انساني و اسلامي آن مورد توجه و تأكيد قرار داد.

در فصل دوم، رضا حبيبي به جريان بنيادگراي عربي مي پردازد. نويسنده بيان مي دارد، از مهم ترين و باسابقه ترين جريان هاي اجتماعي در جهان عرب، جريان بنيادگرايي يعني بازگشت به بنيادهاي مذهبي و نفي تاريخ جهان اسلام به مثابه تاريخ اسلام است، از ويژگي هاي آن اين است كه براي فهم صحيح از اسلام بايستي به نصوص قرآني و مذهبي رجوع شود نه دانش سنتي. جريان بنيادگرايي محصول شرايط اجتماعي خاص در جهان عرب است كه از آن جمله مي توان به بحران مشروعيت پس از فروپاشي خلافت عثماني، ناتواني در ارائه الگوي مناسب در كشورهاي تازه تأسيس عربي، رقابت كشورهاي جديد عربي براي توسعۀ اقتدار خود، ركود جهان اسلام در حوزۀ صنعت و وابستگي به غرب و… اشاره نمود. در جهان عرب جريان هاي بنيادگراي متعددي ظهور كرد كه نويسندۀ اين مقاله، با تأكيد بر دو گرايش افراطي (وهابيت) و معتدل (اخوان المسلمين) سير تحولات اين دو جريان بنيادگراي جهان عرب را مورد كاووش و بررسي قرار مي دهد.

در فصل سوم، رضا خراساني، رهيافت سكولاريسم، تجلي مرزافكني ميان دو نهاد دين و دولت، را مورد بحث قرار مي دهد. وي با هدف جريان شناسي انديشۀ سكولار در جهان عرب، تلاش كرده به بررسي ديدگاه هاي متفكران، معتقدان و منتقدان انديشۀ سكولار كه سهم عمده اي در سامان دهي و تجديد سامان ذهن و انديشۀ عرب معاصر داشته اند، بپردازد. خراساني در اين نوشتار جهت تبيين و ايضاح موضوع، پس از تبيين مفهوم سكولاريسم از زواياي مختلف، زمينه هاي شكل گيري اين جريان فكري را مورد تحليل قرار مي دهد. پس از آن در راستاي تبيين مسئله، گزاره هاي اساسي مشترك بين نحله هاي مختلف سكولار عرب مورد بررسي قرار داده است. پس از آن با امعان نظر در روند انديشۀ سكولاريسم، آن را به دو نحلۀ سياسي و فلسفي (معرفتي) تقسيم كرده، آن گاه به نقد هر يك از آنها از سوي انديشمندان دنياي عرب، اشاره مي كند.

در فصل چهارم ذبيح الله نعمتيان در پي پاسخ به اين سؤال است كه جريان انتقادي در دنياي عرب چيست؟ و چه زمينه هايي براي شكل گيري آن مؤثر بوده و رهيافت نظري پيشروان آن بر چه اموري استوار است؟ وي بدين منظور و براي آشنايي با ابعاد مختلف اين رويكرد، به مروري اجمالي و كلي بر جريان هاي عرب مي پردازد و جايگاه انديشۀ انتقادي را در ميان جريان هاي فكري سياسي جهان عرب توصيف مي كند و ضمن اشاره به زمينه هاي شكل گيري اين جريان، به بررسي و تبيين شخصيت هاي مهم و تأثيرگذار جريان ساز و نيز بنيادهاي نظري، روش ها و رويكردهاي فكري موجود در آن مي پردازد.

در فصل پاياني، سعيد خليلويچ پس از تبيين هويت علم ديني و علم دنيوي، جريان سنتگراي عرفاني در جهان عرب را به اختصار معرفي نموده و با تأكيد بر گرايش هاي مطرح در حوزۀ علم و معرفت به جايگاه و ديدگاه سنت گرايان معاصر عربي در اين باره اشاره مي كند. نويسنده بيان مي دارد، نظريه پردازان مسلمان "علم جديد" غربي را به واقع عامل پيشرفت و حتي آن را ميوۀ خودآگاهي مسلمانان در قرون سابق مي دانستند. آنها غافل از اين حقيقت بودند كه مباني معرفتي "علم جديد" اصولي ترين بنيادهاي سنت ديني اسلامي را هدف گرفته، حكم به از خود بيگانگي جوامع سنتي پيرو شرايع الهي خواهند داد.

منبع: سایت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *