سیدجمال الدین اسدآبادی که از او با نامهای جمالالدین الافغانی و سید محمد بن صفدر الحسین نیز نام برده میشود در چنین روزی در استانبول درگذشت و در گورستان شیوخ دفن گردید. اطلاعات اندکی درباره محل تولد و خانواده وی در دست است و محل تولد او همیشه محل اختلاف بودهاست. او اندیشمندی سیاسی، مبلغ اندیشه اتحاد اسلام، و از رهبران ضد استعمار ملل اسلامی وآغازگر نهضت بیداری اسلامی در سدههای اخیر شناخته می شود. ملیت سید جمال به دلیلی که نمی خواسته کسی به هویت وی پی ببرد، نامعلوم است.
به قول ملک الشعراء بهار، شاید انگیزه ی سید از این کار تلاش پیگیر وی برای اتحاد ملل اسلامی و وحدت میان شیعیان و اهل سنت بوده است.[1]از پنج سالگی به فراگیری دانش نزد پدر خود پرداخت و دروس حوزوی را تا سطوح عالی آموخت. چند مدتی مقیم نجف بود تا از درس کسانی چون شیخ مرتضی انصاری(م 1281 ق)بهره جوید[2].
سید جمال الدین به هندوستان و حجاز و مکه سفرهایی کرد و سرانجام به افغانستان مراجعت نمود.مدتی با تنی چند از پادشاهان این کشور همکاری و مشاورت داشت ولی به دلیل کشمکش هاي سياسي و درگيريهاي داخلي از افغانستان تبعید گردید[3]. سپس از راه هند به مصررفت و در آن جابا استقبال برخی مقامات دولتی روبرو شد[4] و شروع به تدریس و تبلیغ کرد.[5]
وی در تحولات سیاسی مصر نقش موثر داشت و به همین دلیل پس از مدتی به کوشش نمایندگان خارجی که منافع خود در مصر را در خطر میدیدند از مصر اخراج و به هند و از آن جا به اروپا رفت.در پاریس با همکاری شیخ محمد عبده به انتشار روزنامه عروه الوثقیمبادرت نمود، که در آن به نشر اندیشههای خود در مورد اتحاد اسلام می پرداخت[6].
پس از سفر حجاز دو بار به ایران سفر کرد. در تهران با مقامات قاجار از ضرورت قانونگرایی صحبت کرد، اما ناصرالدین شاه وی را از ایران به عتبات تبعید کرد[7]. سیدجمال دو باره به اروپا و سپس به عثمانی رفت. پس از مدتی روابطش با سلطان عثمانی به سردی گرائید و سرانجام در استانبول بر اثر ابتلا به سرطان فک درگذشت(1314 ق)[8]. علاوه بر دیدگاه شماری از پژوهشگران، برخی از یاران سید هم عقیده دارند که سید توسط اعوان سلطنت قاجاری، مسموم شده و به قتل رسیده است. بنا به درخواست دولت افغانستان مبنی بر انتقال کالبد او، درسال 1327شمسی پیکر سید جمالالدین از استانبول به کابل منتقل شد و در دانشگاه کابل دفن گردید[9].
از نقدهای وارد بر فعالیتهای سید جمال، بی توجهی به جایگاه و نقش تودههای مردم در مبارزه و تمرکز بر روابط با سران حکومتها و نخبگان سیاسی در بسیاری از مقاطع است، که موجب به نتیجه نرسیدن و ناکامی بخش زیادی از تلاشهای وی گردید.
پی نوشت:
[1]- دانشنامه ادب پارسی، به کوشش حسن انوشه، ج سوم، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381،ص 281.
[2]مدرسی چهاردهی مرتضی، سید جمال الدین و اندیشه های او، امیرکبیر ، تهران ، 1381، ص 29.
[3]- فرهنگ، صدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، نشر اسماعیلین، قم 1380، ص 329. و افعغانستان در مسیر تاریخ، میر غلام غبار، چاپ دوم، پیام مهاجر، قم 1359.
[4]- دانشنامه ادب پارسی، ص 282.
[5]- مدرسی چهاردهی ،سیدجمال الدین و اندیشه های او، چ هفتم، نشر امیرکبیر، تهران1381،صص 61 تا 63.
[6]- سیدجمال الدین و اندیشه های او، ص 204.
[7]- آرانی، تقی، علم الروح، تهران، 1330، ص 204. و ، سیدجمال الدین و اندیشه های او، ص 209.
[8]- سید جمال الدین و اندیشه های او، ص332.
[9]- همان ، 334.