ابواسمعیل عبدالله ابومنصور محمد انصاری هروی، شیخ الاسلام[1] مشهور به خواجه عبدالله انصاری بعد از یک عمر آموزش، بحث و ارشاد و پس از تحمل چندین نوبت تبعید و حبس، در سحرگاه جمعه ۲۲ ذی الحجه سال ۴۸۱ هجری در سن هشتادوپنج سالگی دنیا را وداع گفت.
وی غروب روز جمعه دوم شعبان 396 هـ.ق در كهندژ[2] هرات از مادري كه اهل بلخ[3] بود تولد يافت. از کودکی زبانی گویا و طبعی توانا داشت چنانکه شعر فارسی و عربی را نیکو میسرود[4]، هم چنین در همان سالهای نخستین کودکی علم حدیث و تفسیر را از استادان این فن آموخت[5]. استادان وی گرچه شافعی مذهب بودند ولی خواجه عبدالله انصاری در جوانی از فقه احمد بن حنبل پیروی میکرد[6]. خواجه در بیست و یک سالگی برای تکمیل تحصیلات به نیشابور رفت. دوبار سفر حج کرد و مدتی در بغداد توقف نمود و در بازگشت از حج دوم با ابوالحسن خرقانی ( م 425ق ) صوفی نامور دیدار کرد که سخت وی را متأثر نمود[7].
پس از بازگشت به زادگاه خود به تعلیم مریدان مشغول گشت. وی با تدریس علم کلام توسط امام الحرمین جوینی[8] فقیه شافعی در نظامیه نیشابور مخالفت کرد و در ذم آن کتاب ذم الکلام را نوشت[9]. وی چه در زمان غزنویان وچه در زمان سلجوقیان به خاطر فشار علمای اشعری و معتزله دچار رنجیدگی و محدودیت گردید، سالی را در زندان پوشنگ گذراند و سه بار از هرات تبعید گردید[10].
خواجه شعر نیز میسرود اما بیشتر شهرت وی به جهت رسالات و کتب مشهوری است که تألیف کردهاست و از آن جملهاست ترجمهٔ املاء طبقاتالصوفیهٔ سلمی به لهجه هروی و تفسیر قرآن که اساس کار ابوالفضل میبدی از مفسران سده ششم قمری، در تألیف کشفالاسرار قرار گرفتهاست. از رسائل منثور او که به نثر مسجع نوشته مناجاتنامه، نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبتنامه، هفتحصار، رسالهٔ دل و جان، رسالهٔ واردات و منازل السائرین را میتوان نام برد[11].
منازل السائرین که با روشی ساده و علمی تدوین شده، مقامات و منازل سالکان این طریقت را برای اولین بار در میان صوفیه به خوبی نشان داده است. هم چنین تأثیرگذاری نثر موزون خواجه عبدالله انصاری در قرن سوم و چهارم هجری قمری بر ادبیات فارسی غیر قابل انکار است. خواجه در نثر خود زبان و سبک مسجع به کار می برد[12]. پس از درگذشت خواجه در گازرگاه (10 کیلومتری هرات) به خاک سپرده شد.
پی نوشت:
[1] – عناوین و القاب و نسب وی در آغاز کتاب طبقات صوفیه وی و به املاء خواجه آمده است.
[2] – انصاری خواجه عبدالله، طبقات صوفیه، تصحیح سرور مولایی، انتشارات توس، چ دوم، 1386، ص 9.
[3] – جامی عبدالرحمن ، نفحات الانس، تصحیح مهدی توحیدی پور، کتابفروشی محمودی، تهران، بیتا، ص 331.
[4] – صفا ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، نشر فردوسی، ج 5، تهران 1381، ص 911.
[5] – نفحات الانس، ، ص 334.
[6] – تاریخ ادبیات در ایران، ص 911.
[7] – زرین کوب عبدالحسین، درجستجوی تصوف، نشر امیرکبیر، تهران 1376، ص 74.
[8] – شهری باستانی در ولایت هرات افغانستان که اینک نام آن را به زنده جان تغییر داده اند.
[9] – طبقات صوفیه، تصحیح سرور مولایی، ص14.
[10] – ابن رجب ، کتاب الذیل علی طبقات حنابله، ج 1، ص 66، و در جستجوی تصوف، ص 74.
[11] – تاریخ ادبیات در ایران، ص 912.
[12] – ترابی سید محمد، نگاهی به تاریخ ادبیات در ایران، نشر ققنوس، چ دوم ،1384 ص 277.