پس از برقراری صلح حدیبیه و آسودگی خیال مسلمانان از جانب قریش، پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله تصمیم گرفت تا با سرکوبی یهودیان و قبایل نجد، امنیت جامعهی اسلامی را بیشازپیش تأمین نماید. ازاینرو پیامبر در اواخر محرم سال هفتم هجری بهسوی منطقهی خیبر حرکت کرد [1].
خیبر منطقهای در فاصله ۱۶۵ کیلومتری شمال مدینه است. بهجز یهودیانی که در مدینه زندگی میکردند، شماری یهودی در منطقه خیبر مدینه ساکن بودند. آنان در تعدادی قلعه زندگی میکردند و در بیرون از قلعهها به زراعت و کشاورزی اشتغال داشتند.
یهودیان خیبر پس از ماجرای بنی نضیر و بنی قریظه، به شماری از سران یهودی مانند سلام بن ابی الحقیق و حیی بن اخطب پناه داده بودند و خیبر را به کانونی برای توطئه علیه اسلام تبدیل کرده بودند. یهودیان خیبر دارای بیست هزار مرد جنگی بودند [2] که از بالای قلعهها به جنگ و دفاع میپرداختند. سپاه اسلام پس از استقرار در درهی رجیع [3] که حائلی بین یهودیان خیبر و قبیلهی غطفان بود [4]، حملات خود را به قلعههای خیبر آغاز کردند.
در این حملات، قلعههای یهودی مانند قلعه ناعم، قموص و… یکی پس از دیگری سقوط کرد و به دست مسلمانان افتاد، مردان جنگی کشتهشده و زنان و فرزندانشان به اسارت درآمدند. یکی از قلعهها به نام قموص که مرحب پسر حارث یهودی در آن بود، از سختترین قلعهها بود که حملات مسلمانان به سرکردگی عمر و ابوبکر را ناکام گذاشته بود [5].
پیامبر پس از ناکامی مسلمانان فرمودند که پرچم جنگ به دست کسی خواهند داد که دوستدار خداست و خدا و پیامبرش او را دوست دارند. [6] آنگاه پرچم را به دست علی (ع) داد و وی مرحب یهودی را کشت و درب سنگی قلعه را از جای کند [7] و به درون قلعه درآمد. [8] قلعههای وطیح و سلالم، در حصار ماند و از رسول خدا صلیالله علیه وآله خواستند که اگرجانشان محفوظ باشد، هر شرطی را میپذیرند [9]. در مورد مردم فدک نیز چنین مقرر شد [10]. در همین روز بود که جعفر بن ابیطالب از حبشه رسید و پیامبر اسلام از او استقبال کرده و فرمود که نمیدانم از رسیدن جفر یا فتح خیبر شادمان باشم. [11]
پینوشت:
[1]- طبری محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، نشر اساطیر، تهران 1375، ج، ص 1125؛ و یعقوبی احمدبن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1382، ج اول، ص 415.
[2]- تاریخ یعقوبی، ج اول، ص 415.
[3]- محلاتی محمد هاشم، زندگانی محمد، ج دوم، تهران، چاپ اسلامیه، ص 225.
[4]- تاریخ طبری، ج، ص 1125.
[5]- تاریخ طبری، ج، ص 1147.
[6]- تاریخ طبری، ج، ص 1126 و تاریخ یعقوبی، ج اول، ص 415. ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، طبع مصر، ج دوم، ص 111.
[7]- تاریخ طبری، ج، ص 1148؛ و زندگانی محمد، ج دوم، ص 228.
[8]- تاریخ یعقوبی، ج اول، ص 415.
[9]- تاریخ طبری، ج، ص 1149؛ و زندگانی محمد، ج دوم، ص 231.
[10]- طبری پیشین، ص 1149؛ و زندگانی محمد، ج دوم، صص 231 و 240.
[11]- تاریخ یعقوبی پیشین؛ و زندگانی محمد، ج دوم، ص 244.