مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

 

امام حسن بن علي بن ابي طالب (ع) دومين امام شيعيان در پانزده رمضان سال دوم هجري به دنيا آمد. پدرش امام علي(ع) و مادرش فاطمه زهرا(س) در نامگذاري او بر پيامبر(ص) پيشي نگرفته و اين امر را بر ايشان واگذار كردند. پيامبر(ص) نام كودك را حسن نهاد.[1]

 پيامبر(ص) كنيه ايشان را ابومحمد قرار داد.[2] زكي، سبط اول، سيد، طيب، مصلح و نقي از جمله القابي است كه بري او بر شمرده اند. او را شبيه ترين فرد به رسول خدا(ص) دانسته اند[3].

 زندگي امام حسن(ع) را مي توان به سه مقطع تقسيم كرد: پيش از خلافت، در دوران خلافت و پس از صلح. در ذيل به هر يك از اين دوره ها به شكل مختصر پرداخته مي شود.

 1-        امام حسن(ع) پيش از خلافت:

 اين مقطع از تولد امام در سال دوم هجري تا شهادت امام علي(ع) در سال چهل هجري را در بر مي گيرد. اين دوره خود شامل دوران كودكي امام، زندگي امام در خلافت خلفاي سه گانه و نيز خلافت امام علي(ع) مي گردد.

 1-1-        محبت پيامبر(ص) نسبت به امام حسن(ع)

منابع از شدت علاقه پيامبر به او سخن گفته اند. پيامبر در مورد او مي گفت: « الله اني احبه فاحبه و احب من يحبه يقولها  ثلاث مرات » پروردگارا من حسن را دوست دارم پس تو هم او را دوست بدار  و دوست بدار هر كس را كه او را دوست دارد.[4]

 ابن عباس مي نويسد روزي پيامبر حسن (ع) را بر گردن خود سوارد كرده بود. مردي گفت: اي پسر چه مركب خوبي را سوار شده اي پيامبر در پاسخ او گفت: او حسن چه سواركار خوبي است. پيامبر(ص) ايشان را سيد جوانان بهشت خواند. [5]

 1-2-        شركت امام حسن (ع) در مباهله:

در سال ششم هجري گروهي از مسيحيان نجران با پيامبر(ص) پيرامون حقانيت و هر يك  مناظره كردند  اما به جايي نرسيدند و پيامبر(ص) ايشان ا به مباهله خواند. در روز مقرر پيامبر گرامي همراه با نزديك ترين و گرامي ترين افراد خانواده خود يعني علي(ع)،‌دخترش فاطمه (س)‌و علي(ع) و نيز دوفرزند ايشان حسنين (ع) براي مباهله حاضر شدند. مسيحيان كه ديدند پيامبر با عزيزترين كسان خود در مباهله حاضر شده است از اين كار منصرف شده از ايشان طب بخشش كردند. ايشان مصالحه كردند و بنابر آن شد كه آنان به پيامبر ماليات بدهند[6].

 1-3-        شركت در بيعت رضوان

به گفته برخي روايات حسنين(ع) در بيعت رضوان شركت داشتند و پيامبر(ص) باايشان بيعت كرد.[7]

 1-4-        امام حسن در دوران خلافت امام علي (ع)

امام حسن در زمان زمامداري پدر نيز نقش مهمي داشت. امام برخي امور را به ايشان سپرده بود.

 توليت صدقات و موقوفات: امام علي(ع) پس از بازگشت از صفين سرپرستي موقوفات و صدقات را به حسن(ع) سپرد تا او ضمن نگهداري و رسيدگي به امور آنها عايدات آن ها را بين مستمندان تقسيم كند.[8]

 مشاركت در جنگ ها: امام حسن (ع) در جنگ هاي دوران امام علي(ع) حضور فعال داشت. امام حسن(ع) در آستانه نبرد جمل براي بسيج نيروهاي كوفي به ايراد سخنراني پرداخت و ايشان را براي شركت عليه معاويه فراخواند . پس از خطبه امام نه هزار نفر به سپاه امام پيوستند[9]. وظيفه تحريك و تحريض مردم كوفه در جنگ صفين نيز به عهده امام حسن(ع) بود. اين بار نيز امام با خطبه اي كه ايراد كرد مردم را براي پيوستن به جبهه امام تشويق كرد[10].

 امام حسن در جنگ هاي اين زمان در كنار پدر به جانفشاني مشغول بود. در صفين به اندازه اي از خود شجاعت نشان داد كه امام علي (ع) ناچار از ياران خود خواست تا او را از ادامه نبرد باز دارد. امام مي گفت:‌من در مرگ اين دو (حسنين(ع)) بخل مي ورزم چراكه مي ترسم با مرگ آن ها نسل رسول خدا قطع گردد[11].

ساير وظايف: از ديگر وظايفي كه در زمان خلافت امام علي(ع) گاه بر عهده امام حسن(ع) قرار مي گرفت،‌قضاوت و امامت جماعت بود. به گفته مسعودي گاه كه براي امام علي(ع) عذري پيش مي آمد، وي امامت جماعت را به عهده فرزندش قرار مي داد.[12] از قضاوت هاي امام حسن (ع) در زمان پدرهم گزارش هايي وجود دارد. امام علي(ع) دربرخي موارد وظيفه رسيدگي به شكايت ها را به فرزند خود محول مي كرد[13]. علاوه بر اين امام حسن(ع) براي انجام برخي امور ديگر به تناسب نياز امام علي(ع) ماموريت مي يافت.[14]

 2-        امام حسن(ع) در دوران خلافت

دوران خلافت امام حسن (ع) از سال چهل هجري آغاز شد. پس از شهادت امام علي (ع) در رمضان اين سال، مردم براي بيعت با امام حسن(ع) در مسجد كوفه جمع شده ‌و با وي به عنوان خليفه بيعت كردند. امام در آن روز ضمن ايراد خطابه اي به بيان فضايل پدر و معرفي خود و يادآوري برخي نكات به مردم پرداخت.

معاويه كه تاكنون مترصد فرصتي براي دست يابي به خلافت بود،‌ اكنون تلاش هاي خود را مضاعف نمود. او با فرستادن جاسوساني به نقاط مختلف سعي كرد گزارشي از اوضاع اين نقاط به دست آورد. دو تن از اين جاسوسان در كوفه و بصره به دام افتاده و به دستور امام به قتل رسيدند. امام به دنبال این واقعه نامه تهدید آمیزی به معاویه نوشته و به او اخطار کرد برای جنگیدن با او آماده شده است[15].

امام همچنين براي تشويق سپاه كوفه عطایاي آن ها را دو برابر كرد. او همچنين به نامه نگاري با معاويه پرداخت.  در نامه هاي امام خطاب به معاویه حقانیت اهل بیت در جانشینی رسول خدا(ص) و غاصب بودن دیگرانی که در این جایگاه قرار گرفتند، عدم شایستگی معاویه برای احراز این مقام بیان شده است. امام از معاویه خواسته است از راه باطل بازگشته و با او بیعت کند. در غیراین صورت با او خواهد جنگید.[16]

 امام پس از اطلاع از حرکت معاویه به سوی کوفه بر بالای منبر رفته و طی خطبه ای از مردم خواست تا وی را در نبرد با معاویه یاری دهند. امام خطاب به کوفیان آنان را به صبر و پایداری در جهاد خواند و پیروزی را تنها در سایه استقامت و تحمل مشقات برای ایشان ممکن دانست. سپس از آن ها خواست تا دعوت وی را بپذیرند و به سوی اردوگاه نخیله حرکت کنند اما کوفیان هیچ پاسخی ندادند تا اين كه برخي از بزرگان آن ها چون عدی بن حاتم، قیس بن سعد، معقل بن قیس و زیاد بن صعصعه تمیمی با سخنانی توبیخ آمیز ايشان را به پيوستن به امام واداشتند. [17]

 از سوي ديگر معاويه نامه نگاري با بزرگان كوفه را فراموش نكرد. بسياري از سران اشراف كوفه به دنبال منافع خود بودند از اين روي قول مساعد براي همكاري با معاويه را به او داده و وفاداری خود را به معاویه ابراز داشته بودند.[18]

امام دوازده هزار نفر از زبده ترين افراد را به فرماندهي عبيدالله بن عباس به سوي نخيله فرستاد و خود به جمع آوري سپاه بيشتري مشغول شد و پس از اندكي حركت خود را به سوي مدائن آغاز كرد تا به پيشقراولان پيوندد. به گفته يعقوبي معاويه در سپاه امام شايع كرد كه قيس بن سعد با معاويه صلح كرده است و از سوي ديگر در سپاه پيش قراول شايع كرد كه امام با معاويه صلح كرده است. اين شايعات به نابساماني سپاه كوفه منجر شد.[19] در ساباط امام مورد حمله برخي از خوارج سپاه خود قرار گرفته و مجروح شد. به گفته دينوري وقتي امام بي هدفي و بي ثباتي سپاه خود را مشاهده كرد خطاب به آنها متذكر شد كه بسياري از ايشان خواهان صلح هستند و او نمي خواهد آنها را به كاري وادارد كه خوشايندشان نيست. در اين هنگام گروهي از خوارج به امام حمله برده و فرياد كشيدند كه حسن(ع) كافر شده است و يكي از ايشان امام را با نيزه مجروح كرد.[20]

 معاويه در اين اثنا موفق شد با شايعه صلح امام عبيدالله بن عباس، فرمانده لشكر امام را تطميع كند. وي به معاويه پيوست و به اين ترتيب آشفتگي سپاه كوفه بيش از پيش اوضاع را به نفع سپاه شام تغيير داد. امام تازه بهبود نسبي يافته بود كه خبر فرار عبيدالله و پراكندگي سپاه به او رسيد. در اين زمان رهبران ارتش خود را فراخواند و تصميم خود مبني بر صلح را به ايشان اعلام كرد.[21]

امام در خطبه شكوه آميزي نارضايتي خود را از عملكرد سپاه عراق ابراز كرد. و گفت: «…اين نامه قيس است كه مي گويد حتي اشراف شما هم به سوي معاويه گريخته اند. …شما مردمي بوديد كه پدر مرا به قبول حكميت در صفين مجبور كرديد و وقتي كه او به حكميت تسليم شد،‌عليه او بر گشتيد و وقتي كه ديگربار او از شما به جنگ با معاويه دعوت كرد، باز از خود سستي نشان داديد. پس از رحلت پدرم شما بوديد كه به سوي من آمده و با ميل و رضاي خويش با من بيعت كرديد …اكنون همان رفتاري را كه قبل از اين با پدرم كرديد نسبت به من مي كنيد…»[22]

3-        امام حسن(ع) پس از صلح :

ترويج علوم اهل بيت (ع): امام حسن (ع) در مدینه به پرورش جامعه شیعی و حفظ حیات و انسجام ایشان اقدام کرد. امام با پرورش شاگردانی چون ابوالاسود دوئلی، ابومخنف بن لوط، اسحاق بن یسار، عبدالله بن عباس و غیره و نیز افرادی چون احنف بن قیس، اصبغ بن نباته، جابر بن عبدالله انصاری که از اصحاب علی(ع) نیز بودند، به ترویج تعالیم اهل بیت پرداخت.

به گفته ابن صباغ روزها مردم گرداگردش حلقه می زدند و او برایشان معارف و احکام الهی را بازگو می نمود. بیانش حجت قاطع بود، به طوری که جای احتجاج و مجادله باقی نمی گذاشت.[23]

رسیدگی به نیازمندان: كمك به فقرا از دیگر فعالیت های امام در مدینه بود. بخش عمده ای از موقوفات و صدقات رسول خدا (ص) و امیر المؤمنین(ع) و فاطمه(س) و اموال شخصی وی به این امر اختصاص می یافت. امام حسن(ع) دو بار نیمی از ثروت خود را صدقه داد.[24] او و برادرش امام حسین (ع) در دستگیری از بینوایان معروف بودند. وقتی فردی از عثمان خواست او را به سوی کسی راهنمایی کند تا از او کمک بخواهد، عثمان او را نزد حسنین فرستاد و آنها هر کدام پنجاه و چهل و نه دینار به او دادند.[25]

 از ابوالحسن مداینی نقل شده است که روزی حسن (ع) و حسین (ع) و عبدالله بن جعفر در راه حج به علت مرگ شترشان گرسنه و تشنه ماندند، آنان به پیر زنی برخورد کرده و پیرزن آب و غذا در اختیارشان قرار داد. پس از مدتی که پیرزن به مدینه آمد امام حسن او را شناخت و برای جبران لطف او هر یک به او هزار گوسفند و هزار دینار بخشیدند.[26] ابوالحسن مدائنی نقل کرده است: امام به کسی که از او درخواست کمک کرده بود سیصد هزار درهم و پانصد دینار پرداخت.[27] در گزارشی از بخاری آمده است: روزی مردی از امام حسن(ع) کمک خواست، امام در سه نوبت مبلغ چهار هزار دینار و هشت هزار درهم به وی داد. گاه که از فقر کسی مطلع می شد، بدون آنکه او درخواست کند، خود طبق نیازش به او اموالی می داد.[28]

افشاگري عليه امويان: احتجاجات امام با معاویه و سایر امویان و رسوا ساختن ایشان در دفاع از حقوق اهل بیت و امامان شیعه در شناساندن معاویه و اطرافیانش به دیگران نقش مهمی داشت.[29]

 

 سیده معصومه اخلاقی کارشناس ارشد تاریخ تشیع دانشگاه اهلبیت(ع)

منابع:

1.     ابن اثير، عزالدين، الكامل في التاريخ ، دارصادر، بيروت، 1385 ش

2.     ابن اعثم كوفى، أبو محمد أحمد، كتاب الفتوح، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1991م

3.     ابن شبه نميري، تارخ المدينه المنوره، دارالتراث، بيروت، 1410 ق

 4.     ابن شهرّآشوب مازندرانى، محمد بن علی، مناقب آل أبي طالب (ع)، مؤسسه انتشارات علامه قم، 1379 ق

5.  ابن قتيبة دينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ، الإمامة و السياسة ، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1990م

6.     ابوعيسي محمد بن عيسي ، سنن الترمذي، به تحقيق محمد احمد شاكر، دارالفكر ، بيروت.

7.     اربلي،‌علي بن عيسي، كشف الغمه في معرفه الائمه، دارالكتاب الاسلامي، بيروت، 1401 ق

 8.     اصفهاني،ابوالفرج، مقاتل الطالبيين، دارالمعرفه ، بيروت

 9.     تاريخ طبري، طبري،محمد بن جرير، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت،‌1403

 10.                        زماني ، احمد، حقايق پنهان ، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه ، 1375 ش

11.                        صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال ، قم،انتشارات جامعه مدرسين، 1403 ق

 12.                        طبرسى،احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، 1403ق.

 13.                        طوسى، محمد بن حسن،  الأمالي، قم،انتشارات دارالثقافة، 1414 قمرى

 14.                        عاملي،جعفر مرتضي، الحياه السياسيه للامام الحسن(ع)، موسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، قم

 15.                        مالکی، ابن صباغ، الفصول المهمه، نجف، دارالکتب التجاریه، 1950 میلادی

16.                        مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، موسسه الوفا، بيروت،‌1403 ق چاپ دوم

 17.                        معتزلى،ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغة، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى قم، 1404 هجرى قمرى

 18.                        منقري،‌نصر بن مزاحم، وقعه الصفين، به تحقيق عبدالسلام محمد هارون، الموسسه العربيه الحديثيه،‌1382 ش

 19.                        یعقوبی، احمد بن ابی واضح، بی تا، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر

 20.                        ابن اثير، عز الدين، اسدالغابه في معرفه الصحابه،‌ بيروت، دارالفكر، 1409ق

 21.                        ابن عبدالبر، يوسف، الاستيعاب، تحقيق محد بجاوي، بيروت، دار جيل، 1412 ق


[1] الامالی، ص367

[2] كشف الغمه2/ 144

[3] الاستيعاب، ج1، ص 384

[4] اسدالغابه، ج، ص490

[5] سنن ترمذي، ج1،‌ص 3763

[6] تاريخ يعقوبي، ج2، ص82

[7] الحياة السياسيه لامام المجتبي(ص) ص 23

[8] تاريخ مدينه المنوره،‌ج1،‌ص 225

[9] الكامل، ج3،‌ص230- 231

[10] وقعه الصفين، صص 113-114

[11] تاريخ طبري،‌ج4، ص 44

[12] مروج الذهب، ج3،‌ص 9

[13] بحار الانوار، ج3،‌ص 315

[14] همان، ص 281

[15] مقاتل الطالبيين، ص62-63

[16] همان، صص64- 65

[17] همان، ص69-70

[18] مروج الذهب، ج3،ص 37 و 39

[19] تاريخ يعقوبي، ج2،‌ص 214

[20] اخبارالطوال، ص 216

[21] شرح نهج البلاغه، ج16،‌ص22

[22] الفتوح،‌ج4، ص 287

[23] الفصول المهمه، ص 159

[24] المناقب، ج4، ص66

[25] الخصال، ج1، ص135

[26] الخصال، همان؛ کشف الغمه، ج1، ص560

[27] کشف الغمه، ج1، ص559

[28] بحار الانوار، ج43، ص342

[29] الاحتجاج ، ج1،ص 270-292

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *