در طول تاريخ بشريت, كم تر انسانى وجود دارد كه مانند پيامبر اسلام تمام خصوصيات زندگى اش به طور واضح و روشن بيان و ثبت شده باشد.
خداوند متعال در قرآن كريم ـ كتابى كه خود حافظ اوست(1) و بدون هيچ تغييرى تا قيامت باقى است ـ با زيباترين عبارات و كامل ترين بيانات, آن حضرت را معرفى نموده و با عالى ترين صفات ستوده است. خداوند متعال مى فرمايد: (انك لعلى خلق عظيم); (2)اى پيامبر! تو بر اخلاقى عظيم استوار هستى.
نيز مى فرمايد: (محمد رسول الله و الذين معه اشداو على الكفار رحمإ بينهم. )(3) محمد(ص) فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سر سخت و در ميان خود مهربانند.
محققان, تاريخ نويسان و دانشمندان در ابعاد گوناگون زندگى حضرت محمد(ص) سخن گفته اند.
اما أمه عليهم السلام با نگاهى ژرف و دقيق سيماى آن شخصيت بى نظير و در يكتاى عالم خلقت را به تماشا نشسته, به معرفى زندگى, مبارزات و آموزه هاى آن حضرت پرداختند.
در اين نوشتار بر آنيم تا گوشه هايى از زندگى و شخصيت حضرت محمد(ص) را از نگاه امام صادق(ع) به تماشا بنشينيم.
تولد نور
امام صادق(ع) به نقل از سلمان فارسى فرمود: پيامبر اكرم(ص) فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خودش آفريد (4)
نيز امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اكرم(ص) فرمود: (اى محمد! قبل از اين كه آسمان ها, زمين, عرش و دريا را خلق كنم. نور تو و على را آفريدم…).(5)
ثقه الاسلام كلينى(ره) مى نويسد: امام صادق(ع) فرمود: (هنگام ولادت حضرت رسول اكرم(ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامى پيامبر) بود. يكى از آن دو به ديگرى گفت: آيا مى بينى آنچه را من مى بينم؟
ديگرى گفت: چه مى بينى؟ او گفت: اين نور ساطع كه ما بين مشرق و مغرب را فرا گرفته است! در همين حال, ابوطالب(ع) وارد شد و به آن ها گفت:
چرا در شگفتيد؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را به گفت. ابوطالب به او گفت: مى خواهى بشارتى به تو بدهم؟ او گفت: آرى. ابو طالب گفت: از تو فرزندى به وجود خواهد آمد كه وصى اين نوزاد, خواهد بود (6)
نام هاى پيامبر
كلبى, از نسب شناسان بزرگ عرب مى گويد: امام صادق(ع) از من پرسيد: در قرآن چند نام از نام هاى پيامبر خاتم(ص) ذكر شده است؟ گفتم: دو يا سه نام.
امام صادق(ع) فرمود: ده نام از نام هاى پيامبر اكرم در قرآن آمده است: محمد, احمد, عبدالله, طه, يس, نون, مزمل, مدثر, رسول و ذكر.
سپس آن حضرت براى هر اسمى آيه اى تلاوت فرمود. نيز فرمود: (ذكر) يكى از نام هاى محمد(ص) است و ما (اهل بيت) (اهل ذكر) هستيم. كلبى! هر چه مى خواهى از ما سوال كن.
كلبى مى گويد: (از ابهت صادق آل محمد(ع) به خدا سوگند! تمام قرآن را فراموش كردم و يك حرف به يادم نيامد تا سوال كنم.(7)
برخى چهارصد نام و لقب پيامبر(ص) كه در قرآن آمده است, را بر شمرده اند.(8)
عظمت نام محمد(ص)
جلوه نام محمد(ص) براى امام صادق(ع) به گونه اى بود كه هر گاه نام مبارك حضرت محمد(ص) به ميان مىآمد, عظمت و كمال رسول خدا(ص) چنان در وى تإثير مى گذاشت, كه رنگ چهره اش گاهى سبز و گاهى زرد مى شد, به طورى كه آن حضرت در آن حال, براى دوستان نيز نا آشنا مى نمود.(9)
امام صادق(ع) گاهى بعد از شنيدن نام پيامبر(ص) مى فرمود: جانم به فدايش. اباهارون مى گويد: روزى به حضور امام صادق(ع) شرفياب شدم. آن حضرت فرمود: اباهارون! چند روزى است كه تو را نديده ام. عرض كردم: خداوند متعال به من پسرى عطا فرمود. آن حضرت فرمود: خدا او را براى تو مبارك گرداند چه نامى براى او انتخاب كرده اى؟ گفتم: او را محمد ناميده ام.
امام صادق(ع) تا نام محمد را شنيد (به احترام آن حضرت) صورت مباركش را به طرف زمين خم كرد, نزديك بود گونه هاى مباركش به زمين بخورد.
آن حضرت زيرلب گفت: محمد, محمد, محمد. سپس فرمود: جان خودم, فرزندانم, پدرم و جميع اهل زمين فداى رسول خدا(ص)باد! او را دشنام مده! كتك نزن! بدى به او نرسان! بدان! در روى زمين خانه اى نيست كه در آن نام محمد وجود داشته باشد, مگر اين كه آن خانه در تمام ايام مبارك خواهد بود.
سيماى محمد(ص) (10)
امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام حسن(ع) از دأى اش, (هند بن ابى هاله)(11) كه در توصيف چهره پيامبر(ص) مهارت داشت, در خواست نمود تا سيماى دل آراى خاتم پيامبران(ص) را براى وى توصيف نمايد. هند بن ابى هاله در پاسخ گفت: (رسول خدا(ص) در ديده ها با عظمت مى نمود, در سينه ها مهابتش وجود داشت .قامتش رسا, مويش نه پيچيده و نه افتاده, رنگش سفيد و روشن, پيشانيش گشاده, ابروانش پرمو و كمانى و از هم گشاده, در وسط بينى برآمدگى داشت, ريشش انبوه, سياهى چشمش شديد, گونه هايش نرم و كم گوشت.دندان هايش باريك و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راه رفتن با وقار حركت مى كرد. وقتى به چيزى توجه مى كرد به طور عميق به آن مى نگريست, به مردم خيره نمى شد, به هر كس مى رسيد سلام مى كرد, همواره هادى و راهنماى مردم بود.
براى از دست دادن امور دنيايى خشمگين نمى شد. براى خدا چنان غضب مى نمود كه كسى او را نمى شناخت. اكثر خنديدن آن حضرت تبسم بود, برترين مردم نزد وى كسى بود كه, بيشتر مواسات و احسان و يارى مردم نمايد…)(12)
سعدى با الهام از روايات, در اشعار زيبايى آن حضرت را چنين توصيف نمود:
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نرويد به اعتدال محمد
قدر فلك را كمال ومنزلتى نيست
در نظر قدر با كمال محمد
وعده ديدار هر كسى به قيامت
ليله اسرى شب وصال محمد
آدم و نوح و خليل و موسى وعيسى
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصه گيتى مجال همت او نيست
روز قيامت نگر مجال محمد
و آنهمه پيرايه بسته جنت فردوس
بو كه قبولش كند بلال محمد
شمس و قمر در زمين حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد
همچو زمين خواهد آسمان كه بيفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شايد اگر آفتاب و ماه نتابد
پيش دو ابروى چون هلال محمد
چشم مرا تا بخواب ديد جمالش
خواب نميگيرد از خيال محمد
سعدى اگر عاشقى كنى و جوانى
عشق محمد بس است و آل محمد(13)
اوصاف پيامبر در تورات و انجيل
خداوند متعال در وصف پيامبر(ص) فرمود:(الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون ابنإهم و ان فريقا منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون)(14)
كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داديم, او را همچون فرزندان خود مى شناسند; (ولى) جمعى از آنان, حق را آگاهانه كتمان مى كنند.
امام صادق(ع) فرمود:(يعرفونه كما يعرفون ابنإهم) زيرا خداوند متعال در تورات و انجيل و زبور, حضرت محمد(ص), مبعث, مهاجرت, و اصحابش را چنين توصيف نمود:(محمد رسول الله و الذين معه اشدإ على الكفار رحمإ بينهم…)
محمد(ص) فرستاده خداست; و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد و در ميان خود مهربانند. پيوسته آن ها را در حال ركوع و سجود مى بينى, در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را طلبند. نشانه آن ها در صورتشان از اثر سجده نمايان است. اين, توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است… .(15)
امام صادق(ع) فرمود: اين, صفت رسول خدا(ص) و اصحابش در تورات و انجيل است. زمانى كه خداوند پيامبر خاتم(ص) را به رسالت مبعوث نمود اهل كتاب (يهود و نصارى) او را شناختند اما نسبت به او كفر ورزيدند, همان گونه كه خداوند متعال فرمود: (فلما جإهم ما عرجوا كفروا به)(16) هنگامى كه اين پيامبر نزد آن ها آمد كه (از قبل) او را شناخته بودند, به او كافر شدند.(17)
خداوند متعال در قرآن كريم, در وصف پيامبر(ص) مى فرمايد: (و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين)(18) ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم. قرآن نيز مى فرمايد:اشدإ على الكفار رحمإ بينهم…),
در برابر كفار سرسخت و شديد و در ميان خود مهربانند. اين دو چگونه با هم جمع مى شوند؟
توجه به اين آيه براى طرفدارى انديشه تسامح و تساهل ضرورى است. آيا ممكن است كامل ترين انسان, كه با كامل ترين كتاب آسمانى براى هدايت تمام جهانيان مبعوث گرديده است در مقابل دشمنان دين هيچ عكس العملى جز مهربانى نداشته باشد؟!
براى اداره جامعه دينى و بقاى آن بايد در مقابل دشمنان دين ايستاد شدت عمل نسبت به كافران و مبارزه با آن ها براى از بين بردن موانع هدايت عين رحمت است.
برترين مخلوق
حسين بن عبدالله مى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: آيا رسول خدا(ص) سرور فرزندان آدم بود؟ آن حضرت فرمود: قسم به خدا, او سرور همه مخلوقات خداوند بود. خدا هيچ مخلوقى را بهتر از محمد(ص) نيافريد(19)
امام صادق(ع) در حديث ديگرى فرمود: چون رسول خدا(ص) را به معراج بردند جبرئيل تا مكانى با وى همراه بود و از آن به بعد او را همراهى نمى كرد. پيامبر(ص) فرمود: جبرئيل, در چنين حالى مرا تنها مى گذارى؟! جبرئيل گفت: تو برو. سوگند به خدا در جايى قدم گذاشته اى كه هيچ بشرى قدم نگذاشته و بيش از تو بشرى به آن جا راه نيافته است (20)
معمر بن راشد مى گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: يك نفر يهودى خدمت رسول خدا(ص) رسيد و به دقت او را نگريست.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: اى يهودى! چه حاجتى دارى؟ يهودى گفت: آيا تو برترى يا موسى بن عمران; آن پيامبرى كه خدا با او تكلم كرد و تورات و انجيل را بر او نازل نمود, و به وسيله عصايش دريا را براى او شكافت و به وسيله ابر بر او سايه افكند؟
پيامبر(ص) فرمود: خوش آيند نيست كه بنده خود ستايى كند ولكن (در جوابت) مى گويم كه حضرت آدم(ع) وقتى خواست از خطاى خود توبه كند, گفت: (اللهم انى اسالك بحق محمد و آل محمد لما غفرت لى)
,خدايا! به حق محمد و آل محمد از تو مى خواهم كه مرا عفو نمايى. خداوند نيز توبه اش را پذيرفت. حضرت نوح(ع) وقتى از غرق شدن در دريا ترسيد گفت (اللهم انى اسالك بحق محمد و آل محمد لما انجيتنى من الغرق); خدايا به حق محمد و آل محمد از تو در خواست مى كنم. مرا از غرق شدن نجات بدهى. خداوند نيز او را نجات داد.
حضرت ابراهيم(ع) در داخل آتش گفت:(اللهم انى اسالك بحق محمد و آل محمد لما انجيتنى منها); خدايا! به حق محمد و آل محمد از تو مى خواهم كه مرا از آتش نجات دهى. خداوند نيز آتش را براى او سرد و گوارا نمود.
حضرت موسى(ع) وقتى عصايش را به زمين انداخت و در خود احساس ترس نمود گفت: (اللهم انى اسالك بحق محمد و آل محمد لما امنتنى); خدايا! به حق محمد و آل محمد از تو در خواست مى نمايم كه مرا ايمن گردانى.
خداوند متعال به او فرمود:(لاتخف انك انت الاعلى)(21) نترس. مسلما تو برترى.
اى يهودى, اگر موسى(ع) امروز حضور داشت و مرا درك مى كرد و به من و نبوت من ايمان نمىآورد. ايمان و نبوتش هيچ نفعى به حال او نداشت.
اى يهودى! از ذريه من شخصى ظهور خواهد كرد به نام مهدى(ع) كه زمان خروجش عيسى بن مريم براى يارى او فرود مىآيد و پشت سر او نماز مى خواند.(22)
سياستمدارى پيامبر(ص)
در عرف جهانى امروز (سياست) را به معناى نيرنگ و دروغ براى كسب قدرت و سلطه بر مردم تعريف مى كنند, اما (سياست) در لغت, به معناى (اداره كردن امور مملكت و حكومت كردن است). خداوند متعال پيامبر خاتم(ص) جانشينان بر حق او, أمه معصومين را از بهترين سياستمداران شمرده است در زيارت جامعه, در وصف أمه عليهم السلام كه پرورش يافتگان مكتب نبوتند, آمده است: (وساسه العباد).
فضيل بن يسار مى گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه به بعضى از اصحاب قيس ماصر فرمود: خداوند ـ عز و جل ـ پيغمبرش را تربيت كرد و نيكو تربيت فرمود. چون تربيت او را تكميل نمود, فرمود:
(انك لعلى خلق عظيم); تو بر اخلاق عظيمى استوارى. سپس امر دين و امت را به او واگذار نمود تا سياست و اداره بندگانش را به عهده بگيرد, سپس فرمود: (ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا)(23), آنچه را رسول خدا براى شما آورد, بگيريد, (و اجرا كنيد) و از آنچه نهى كرد, خود دارى نماييد. رسول خدا(ص) استوار, موفق و مويد به روح القدس بود و نسبت به سياست و تدبير خلق هيچ گونه لغزش و خطايى نداشت و به آداب خدا تربيت شده بود,… .
زهد و وارستگى
حضرت محمد(ص) هرگز نسبت به دنيا و لذايذ زودگذر آن ميلى نشان نداد و به آن, توجهى نكرد. آن حضرت براى هدايت مردم و رساندن آن ها به سعادت دنيا و آخرت وارد عرصه سياست شد.
امام صادق(ع) مى فرمايد: روزى رسول خدا(ص) در حالى كه محزون بود, از منزل خارج شد فرشته اى بر او نازل شد, در حالى كه كليد گنج هاى زمين را به همراه داشت. فرشته گفت: اى محمد(ص), اين كليدهاى گنج هاى زمين است. پروردگارت مى فرمايد: اين كليدها را بگير و در گنج هاى زمين را باز كن و آنچه مى خواهى از آن استفاده نما. بدون اين كه نزد من ذره اى از آن ها كم شود.
پيامبر(ص) فرمود: دنيا خانه كسى است كه خانه (واقعى) ندارد. كسانى دور آن جمع مى شوند كه عقل ندارند.
فرشته گفت: به آن خدايى كه تو را به حق مبعوث نمود! وقتى در آسمان چهارم كليدها را تحويل مى گرفتم, همين سخن را از فرشته ديگرى شنيدم.
ابن سنان مى گويد: امام صادق(ع) فرمود:
مردى نزد پيامبر(ص) آمد, در حالى كه آن حضرت روى حصيرى نشسته بود كه زبرى آن بر بدن آن حضرت اثر گذاشته بود, و بر بالشى از ليف خرما تكيه نموده بود, كه بر گونه هاى گلگونه اش نفوذ كرده بود. آن مرد در حالى كه جاهاى اثر كرده را مسح مى نمود, گفت: كسرى و قيصر (پادشاهان ايران و روم) هرگز چنين راضى نمى شوند و بر حرير و ديبا مى خوابند و تو (كه سرور مخلوقات خدايى) بر اين حصير!
پيامبر(ص) فرمود: به خدا من از آن ها برتر و گرامى تر هستم. من كجا و دنيا كجا! مثال زورگذر بودن دنيا, مثال شخصى است كه بر درختى سايه دار عبور مى كند, لحظه هايى از سايه درخت استفاده مى كند و وقتى سايه تمام شد, از آن جا كوچ مى كند و درخت را رها مى كند.
هيچ زمينه اى از زندگى پيامبر(ص) نيست, مگر اين كه امام صادق(ع) در آن زمينه سخنانى با ارزش دارد.
به عنوان حسن ختام, به ذكر خطبه اى از آن حضرت در توصيف پيامبر(ص) اكتفا مى كنيم.
خطبه امام صادق(ع) در وصف حضرت محمد(ص)
برد بارى, وقار و مهربانى خدا سبب شدتا گناهان بزرگ و كارهاى زشت مردم مانع نشود كه دوست ترين و شريف ترين پيغمبرانش, يعنى محمد بن عبدالله(ص) را براى مردم بر گزيند.
محمد بن عبدالله(ص) در حريم عزت تولد يافت: در خاندان شرافت اقامت گزيد, حسب و نسبش آلوده نگشت, صفاتش را دانشمندان بيان كردند و حكميان در وصفش انديشه نمودند, او پاكدامنى بى نظير, هاشمى نسبى بى مانند و بى مانندى از اهل مكه بود.
حيا صفت او بود و سخاوت طبيعتش, بر متانت ها و اخلاق نبوت سرشته شده بود. اوصاف خويشتن دارىهاى رسالت بر او مهر شده بود تا آن گاه كه مقدرات و قضا و قدر الهى عمر او را به پايان رسانيد و حكم حتمى پروردگار او را به سرانجامش منتهى ساخت.
هر امتى, امت پس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تا پدر بزرگوارش, عبدالله, هر پدرى او را به پدر ديگر تحويل داد اصل و نسبش به ناپاكى آميخته نشد و ولادت او با ازدواج نا مشروع پليد نگشت. ولادتش در بهترين طايفه, گرامى ترين نواده (بنى هاشم), شريف ترين قبيله (فاطمه مخزوميه) و محفوظترين شكم بار دار (آمنه دختر وهب) و امانت دارترين دامن بود.
خدا او را برگزيد, پسنديد و انتخاب كرد سپس كليدهاى دانش و سرچشمه هاى حكمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمت بربندگان و بهار جهانيان باشد.
خداوند كتابى را بر او نازل كرد, كه بيان و توضيح هر چيزى در آن است و آن را به لغت عربى, بدون هيچ انحرافى قرار داد, به اميد اين كه مردم پرهيزكار شوند. آن را براى مردم بيان كرد و معارف آن را روشن ساخت و با آن, دينش را آشكار ساخت و واجباتى را لازم شمرد و حدودى را براى مردم وضع نمود و بيان كرد. آن ها را براى مردم آشكار نمود و آن ها را آگاه ساخت. آن حضرت در آن امور, راهنمايى به سوى نجات و نشانه هاى هدايت به سوى خدا مى باشد.
رسول خدا(ص) رسالتش را تبليغ كرد, مإموريتش را آشكار ساخت, بارهاى سنگين نبوت را كه به عهده گرفته بود, به منزل رسانيد و به خاطر پرورگارش صبر كرد و در راهش جهاد نمود.
با برنامه ها و انگيزه هايى كه براى مردم پى ريزى نمود و مناره هايى كه نشانه هاى آن را بر افراشت, براى امتش خير خواهى كرد, و آن ها را به سوى نجات و رستگارى فرا خواند و به ياد خدا تشويق و به راه هدايت دلالت كرد, تا مردم پس از او گمراه نشوند. آن حضرت نسبت به مردم دلسوز و مهربان بود.
پى نوشت ها:
1- حجر, آيه 9. (انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون)
2- قلم, آيه 4.
3- فتح, آيه 29.
4- مصباح الشريعه, ترجمه زين العابدين كاظمى, ص 126.(خلقنى الله من صفوه نوره. ..)
5- جلإ العيون. ص 11.
6- همان, ص 36.
7- بحار الانوار, ج 16, ص101.
8- مناقب, ج 1, ص 150.
9- سفينه البحار, ج 1, ص 433.
10- بحار الانوار, ج 17, ص 30,
11- هند بن ابى هاله, فرزند حضرت خديجه(س) از شوهر قبلى اش بود كه در خانه پيامبر اسلام رشد و نمو نمود.
12- بحار الانوار, ج 16, ص 148 ـ 147.
13- كليات سعدى, فصل طيبات, ص 533 ـ 532.
14- بقره, آيه 146.
15- فتح, آيه 29.
16- بقره, آيه 89.
17- تفسير نور الثقلين, ج 1, ص 138 و ج 5, ص 77.
18- انبيإ, آيه 107.
19- اصول كافى, ترجمه سيد جواد مصطفوى, ج 2, ص 325.
20- همان, ص 321.
21- طه, آيه 68.
22- بحار الانوار, ج 16, ص 366. به نقل از جامع الاخبار, ص 8 ـ 9.
23- حشر, آيه 7.
احمد محيطى اردكانى
فصلنامه كوثر ـ شماره 40ـ تير 79