پس از شهادت امیرمؤمنان علی(ع) در سال چهلم هجری، هدایت و رهبری امت پیامبر بر دوش امام حسن مجتبی(ع) قرار گرفت. امام دوم، با همه مشکلاتی که در پیش داشت به ارشاد و هدایت امت پیامبر پرداخت. در این دوران پر فتنه که جامعه اسلامی با سلطه جویی های معاویه بن ابی سفیان و مقدس بازی های خوارج نهروان روبه رو بود، توده های مردم پیش از هر زمان نیازمند به تبلیغ و آگاهی بخشی بودند تا راه از بیراهه جدا شود و مردم در دام فتنه گریهای قدرت طلبان اموی دچار نشوند و حق را از باطل جدا سازند. در کنار مردان خردمند و زبان آور که به قیمت جان خود به مقابله با گمراهی ها و فریبکاری های مخالفان اهل بیت(ع) برخاستند زنان فرزانه و بابصیرت و پارسائی نیز وجود داشتند که افزون بر انجام وظایف ویژه خود در خانواده و تربیت فرزندان، به تبلیغ دین و دفاع از ولایت امام علی(ع) مکتب اهل بیت(ع) نیز اهتمام ورزیدند و در بیان احکام دین، نشر مسائل مذهبی و آگاه ساختن مردم کوشش کردند که در این نوشتار نمونه ای از کارکردهای آنان را در این مقطع حساس تاریخی فراروی خوانندگان قرار می دهیم:
سروده های بانوان در عزای امام علی(ع)
شهادت جانسوز امیرمؤمنان علی(ع) به دست خوارج نهروان به همان مقدار که دشمنان آن بزرگوار و دشمنان اهل بیت(ع) را شادمان ساخت، دل دوستان امیرالمؤمنین(ع) را به درد آورد و همه را در سوگی عظیم و ماتمی جانگاه فرو برد و ابرهای تیره غم و اندوه بر دلهای شیعیان سایه افکند. این مصیبت بزرگ بر بانوان دوستدار اهل بیت(ع) نیز سخت دشوار آمد و آنان با سوگواری و مرثیه سرائی برای وصی پیامبر(ص)، دلبستگی خود را به شهید محراب کوفه ابراز نمودند. بانوان سخنور با سرودن شعرهایی غمانگیز در رثای پیشوای پارسایان، افزون بر ابراز علاقه به امام و تسلیبخشی به دلهای رنجدیده، فضائل و مناقب آن حضرت را بیان میکردند، آنان همچنین با یادآوری رادمردیها و دادگریها و یتیمنوازیهای پرچمدار بزرگ اسلام، توده های مردم را به ادامه راه آن حضرت فرا میخواندند و به صراحت اعلام میکردند که دوستی و وفاداری به علی در پیروی راه او نهفته است. بانوان مسلمان، در لابه لای این سوگنامه ها به دشمنان پیغام میدادند، راه علی زنده است و هنوز مردان دلیر و شیرزنانی هستند که از فرزندان او حمایت کنند و در زیر پرچم آنان، انتقام خون او را از خفاشان شب و از دشمنان فرومایه بگیرند. توجه دادن مردم به امامت امام حسنمجتبی(ع) از خطوط برجسته سوگنامه هاست. در ضمن این عزانامهها مردم هوشیار میشدند که چپ و راست نرفته و از وصی و جانشین علی(ع)، جانبداری کنند و دشمن نیز می فهمید که در کنار مردان خردمند و زبانآور که به قیمت جان خود به مقابله با گمراهیها و فریبکاریهای مخالفان اهل بیت(ع) برخاستند زنان فرزانه و بابصیرت و پارسائی نیز وجود داشتند که افزون بر انجام وظایف ویژه خود در خانواده و تربیت فرزندان، به تبلیغ دین و دفاع از ولایت امام علی(ع) مکتب اهل بیت(ع) نیز اهتمام ورزیدند و در بیان احکام دین، نشر مسائل مذهبی و آگاه ساختن مردم کوشش کردند.
این مردم به حال خود رها نشدهاند و در پناه رهبر جدید هستند و به دفاع از اهلبیت(ع) در مقابل دشمنان کمر همت بسته اند.
امبراء، دختر صفوان از بانوان شاعری بود که در مرگ علی به سوگ نشست و در عزای امام مرثیه ها گفت از جمله مرثیه های وی در شهادت امام علی این است:
«یا للرجال لعظم هول مصیبة
فدحت فلیس مصابها بالهازل
الشمس کاسفة لفقد امامنا
خیرالخلائق و الامام العادل
یا خیر من رکب المطی و من مشی
فوق التراب لمحتف اوناعل
حاشا النبی لقد هددت قواتنا
فالحق اصبح خاضعا للباطل»(1)
ای مردان، وحشت و پیامدهای ناگوار این مصیبت، بسیار بزرگ است و شوخی بردار نیست،
در غم فقدان رهبر و امام ما که برترین آفریده و امامی دادگر بود، خورشید رخ پنهان کرد.
ای بهترین کسی که سوار مرکب راهوار شده و بر روی زمین پا برهنه و یا با پایافزار راه می نوردید (ای بهترین انسان روی زمین) هیهات از فقدان پیامبر(ص)، با رفتنت نیروی ما را درهم شکستی و امروز حق، مغلوب باطل شده است.
نقل شده سالها بعد در مجلسی معاویه از سروده های امبراء در رثای علی(ع) پرسید و یکی از اطرافیان این شعر وی را در سوگ امام(ع) یادآور شد:
الشمس کاسفة لفقد امامنا
خیرالخلائق و الامام العادل
معاویه گفت ای دختر صفوان، خدایت بکشد؛ چیزی برای گفتن جا نگذاشته ای؛ چه میخواهی؟ زن گفت هیهات که خواست خود را باز گویم. به خدا سوگند از تو چیزی نخواهم. این را گفت و مجلس را ترک کرد.(2)
سروده ام هیثم
ام هیثم بنت اسود نخعی از بانوان بابصیرت و فرزانه اردوگاه امام علی(ع) بود. وی در زندگی امام علی همواره با زبان و دست و جان و دل جانبدار وصی پیامبر بود.
ام هیثم در رثای امام سروده های غمانگیز و پرمغزی دارد. برخی از تاریخ پژوهان این سخنان را به ابوالاسود دئلی نسبت دادهاند(3) علامه سیدمحسن امین، برآن است که سروده امهیثم با سوگنامه ابوالاسود جداست و به دلیل شباهت در وزن و قافیه برخی گمان بردهاند هر دو قصیده، یکی است. علامه امین هر دو سروده را نقل کرده و اختلاف آن را روشن ساخته است.(4) نشانهها و قرائنی در این قصیده وجود دارد که درستی سخن علامه امین و انتساب آن را به امهیثم اثبات می کند از جمله آنکه در سروده ام هیثم به سپید شدن گیسوی امام اشاره شده و امامه همسر علی(ع) مخاطب قرار گرفته که فرهنگ عرب به زبان آوردن آنها را از یک مرد و از ابی الاسود بعید میشمرد. این سوگنامه انفجار آتش درون و غمهای پنهان و شعله ور شدن سوزدل و اندوه بیپایان این زن رنجدیده و امامشناس است. ام هیثم با مرثیه سرائی، مردم کوفه را به عزای علی(ع) فرا می خواند و احساسات پاک آنان را با برشمردن فضائل علی(ع) برمیانگیزاند و آنان را هوشیار میسازد که شخصیت برجستهای را از دست دادهاند
بانوان سخنور با سرودن شعرهایی غمانگیز در رثای پیشوای پارسایان، افزون بر ابراز علاقه به امام و تسلی بخشی به دلهای رنجدیده، فضائل و مناقب آن حضرت را بیان میکردند، آنان همچنین با یادآوری رادمردیها و دادگریها و یتیم نوازیهای پرچمدار بزرگ اسلام، توده های مردم را به ادامه راه آن حضرت فرا می خواندند و به صراحت اعلام می کردند که دوستی و وفاداری به علی در پیروی راه او نهفته است.
که جبران آن به سادگی ممکن نیست. به خون خفتن امام قرآن شناس، پرچمدار دین، امامی که دریای دانش بود. و همگان را از دانش خود بهره مند می ساخت. امام عدالت پرور که دستان دزدان و غارتگران را از دست یازیدن به بیت المال کوتاه می کرد و نابکاران در حکومت او جایی نداشتند.
این تربیت شده مکتب علی(ع)، در بخش دیگر این غمنامه مردم را به امامت امام حسن(ع) توجه می دهد که او جانشین پیامبر(ص) است و به برکت او جمع پراکنده امت گرد خواهد آمد.
ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین سروده (ام هیثم) را روایت کرده است. از آنجا که این سروده در بردارنده نکته های سودمند فراوانی است آن را ذکر و ترجمه میکنیم.
«الا یا عین و یحک فاسعدینا* الا تبکی امیر المؤمنینا
رزینا خیر من رکب المطایا* و حبسها و من رکب السفینا
و من لبس النعال و من حذاها* و من قرأالمثانی و المئینا
کنا قبل مقتله بخیر * نری مولی رسولاللّه فینا
یقیم الدین لا یرتاب فیه * و بقضی بالفرائض مستبینا
و یدعو اللجماعة من عصاه * وینهک قطع أیدی السارقینا
و لیس بکاتم علما لدیه * و لم یخلق من المتجبرینا
لعمر أبی لقد أصحاب مصر * علی طول الصحابة أوجعونا
و غرونا بأنهم عکوف * و لیس کذاک فعل العاکفینا
فی شهر الصیام فجعتمونا * بخیر الناس طرا أجمعینا
و من بعد النبی فخیر نفس * أبوحسن و خیر الصالحینا
و کا ن الناس إذ فقدوا علیا * نعام جال فی بلد سنینا
ولو انا سئلنا المال فیه * بذلنا المال فیه والبنینا
أشاب ذؤابتی و أطال حزنی * امامة، حین فارفت القرینا
تطوف به لحاجتها الیه * فلما استیاست رفعت رنینا
و عبرة أم کلثوم إلیها * تجاوبها و قد رأت الیقینا
فلا تشمت معاویة بنحرب * فان بقیة الخلفاء فینا
واجمعنا الامارة عن تراض * إلی ابن نبینا و الی أخینا
فلا نعطی زمام الامر فینا * سواه الدهر آخر ما بقینا
وان سراتنا و ذوی حجانا * تواصوا ان نجیب إذا دعینا
بکل مهند عضب و جرد * علیهن الکماة مسومینا»(5)
توجه دادن مردم به امامت امام حسن مجتبی(ع) از خطوط برجسته سوگنامه هاست. در ضمن این عزانامه ها مردم هوشیار میشدند که چپ و راست نرفته و از وصی و جانشین علی(ع)، جانبداری کنند و دشمن نیز میفهمید که این مردم به حال خود رها نشدهاند و در پناه رهبر جدید هستند و به دفاع از اهلبیت(ع) در مقابل دشمنان کمر همت بستهاند.
ای دیده وای بر تو، ما را به گریه یاری کن! چرا بر امیرالمؤمنین گریه نمیکنی
برترین کسی که سوار اسبان رهوار میشد و رامکننده آن و برترین کسی که بر کشتی سوار میشد را از دست دادیم.
آن کسی که نعلین میپوشید و آن را میبخشید و آیات مثانی و مئین را میخواند(6)
ما پیش از کشته شدن او در خوبی بودیم، جانشین پیامبر را در میان خود میدیدیم.
او بدون هیچ تردید شرائع دین را اجراء میکرد و واجبات را به روشنی ادا میکرد.
افراد جماعت گریز را به جمع مسلمانان فرا میخواند و دست دزدان را جدا میساخت.
او دانشی را از ما پنهان نمیساخت، و برای تجبر و گردنکشی آفریده نشده بود.
به جان پدرم که این مردم با همه طول صحبت دل ما را به درد آوردند.
آنان (خوارج) ما را با عبادت خود گول زدند و حال آنکه رفتار عبادتگران چنین نیست.
آیا در ماه رمضان ما را به ماتم نشاندید؟ آن هم به مصیبت بهترین همه مردم؟
او بهترین مردم پس از پیامبر بود؛ ابوالحسن و بهترین صالحان و نیکوکاران.
مردم در فقدان علی چونان شترمرغانی آواره در سرزمین خشک و بیآب و علفاند …
اگر ما از او مالی میخواستیم او مال و فرزندان خود را به ما میبخشید.
ای امامه(7)، وقتی همسرت را از دست دادی، گیسوهایم سفید شد و اندوهم بیپایان گردید.
امامه او را میجوید و چون از بودنش ناامید میشود فریاد به گریه بلند میکند.
گریه ام کلثوم نیز او را به سوی او میکشاند که مرگ پدر را به چشم دیده است.
ای معاویه فرزند حرب ما را شماتت نکن که جانشین خلفای پیامبر در میان ماست
ما به امارت او خرسندیم؛ فرزند پیامبر(ص) و برادرزاده ما
ما تا آخرین نفر که زندهایم زمام امور خلافت را به معاویه وانمیگذاریم
فرزانگان و خردمندانمان ما را سفارش کردهاند، در هنگامه نیاز دعوت او را پاسخ گوییم.
با شمشیر تیز و برهنه و نشانه دار.
شبیه این سروده ها به ام کلثوم دختر امیرمؤمنان(ع) نیز نسبت داده شده و در آن به نیایشها و نماز و مجاهدتها و ام هیثم با مرثیه سرائی، مردم کوفه را به عزای علی(ع) فرا میخواند و احساسات پاک آنان را با برشمردن فضائل علی(ع) برمی انگیزاند و آنان را هوشیار می سازد که شخصیت برجسته ای را از دست داده اند که جبران آن به سادگی ممکن نیست. به خون خفتن امام قرآن شناس، پرچمدار دین، امامی که دریای دانش بود. و همگان را از دانش خود بهره مند می ساخت. امام عدالت پرور که دستان دزدان و غارتگران را از دست یازیدن به بیت المال کوتاه می کرد و نابکاران در حکومت او جایی نداشتند.
سخاوت های امام علی(ع) اشاره شده و بر امامت امام حسن(ع) نیز تأکید شده است.(8)
بازتاب شهادت علی(ع) در میان بانوان مدینه
خبر شهادت امیرمؤمنان(ع) در مدینه بازتاب گسترده ای داشت. دوستان و وفاداران به خاندان نبوت عزادار شدند و در عزای علی(ع) ناله سر دادند. غم کشته شدن امام علی(ع) در محراب مسجد کوفه تاب و توان را از بازماندگان بنی هاشم در مدینه گرفت. و دیدگان آنان را اشکبار کرد. امسلمه و فرزندانش از خانواده پیامبر(ص) در فراق یاور رسول خدا ندبهها کردند.
زینب دختر ام سلمه، که از فقیهترین زنان مدینه و از پیروان علی(ع) بود، به عایشه که هماهنگ با دشمنان از شنیدن خبر شهادت آن بزرگوار با سرودن شعر اظهار شادمانی میکرد گفت درباره امام علی(ع) چنین میگویید؟! سراینده با شرمندگی گفت: فراموش کردم وقتی فراموش میکنم به یادم آورید!!
به روایت زهری، اسماء انصاری نیز پس از شهادت امیرمؤمنان سخنانی را در مناقب ایشان بیان کرد(9)
مرثیه فاتح خیبر در اردوگاه دشمن
امیرمؤمنان نه تنها در میان بانوان عراق و ایران و یمن و مصر پیروان پا برجایی داشت، که در میان شامیان نیز بودند بانوانی که شیفته راه و رسم خلیفه پیامبر بوده و فضائل و مکارم او را در میان مردم منتشر میساختند چنانکه برخی از آنان بر سر باور و ایمان خود به فرزندان پیامبر، به شهادت رسیدند.
عمادالدین طبری در کتاب خود نوشته است:
چون خبر شهادت امیرالمؤمنین(ع) به معاویه رسید، تکیه کرده بود؛ راست بنشست. و او را جاریهای بود آوازهخوان که مؤمنه بود. گفت ای کنیزک سرودهای بخوان که چشمم روشن شد. جاریه گفت: چه خبر خوشی آوردهاند؟ معاویه گفت: میگویند علی بنابیطالب کشته شده. جاریه گفت: بعد از این هرگز غنا نگویم. معاویه گفت تا (او را) بسیار زدند. پس گفت: دست نگهدارید میخوانم: و سپس قصیدهای را در ستایش امیرمؤمنان(ع) سرود که به سروده امهیثم مانند است. به گزارش طبری، معاویه با عمودی که در پیش داشت آن زن را به شهادت رسانید.(10)
روزهای آخر عمر علی(ع)
از مهمترین لحظه های عمر امام علی(ع) روزهای آخر عمر او بود؛ به ویژه سخنان و وصایا و رفتارهای امام از شب نوزدهم تا وقت شهادت.
از کارهای سودمند بانوان خانواده امام علی(ع) پس از شهادت آن حضرت ثبت و تبلیغ وصایا و اندرزهای آن امام همام در آن روزها است. گزارشهایی که برای امت اسلامی سودمند و درسآموز بود و راه را بر تحریف و شایعههای دشمنان میبست بخشی مهمی از این سخنان که در حضور فرزندان و وابستگان نزدیک گفته شده، از زبان ام موسی خادم علی، ام کلثوم و فاطمه دختران امیرمؤمنان به دست ما رسیده است.
خاطره ام موسی
ام موسی گزارش داده: «چند شب پیش از شهادت) علی به دخترش امکلثوم(11) میفرمود دخترم چنین میبینم که در میان
در میان شامیان نیز بودند بانوانی که شیفته راه و رسم خلیفه پیامبر بوده و فضائل و مکارم او را در میان مردم منتشر میساختند چنانکه برخی از آنان بر سر باور و ایمان خود به فرزندان پیامبر، به شهادت رسیدند.
شما فرصتی اندک درنگ خواهم کرد. پرسید چرا؟ پاسخ داد: پیامبر(ص) را در حالی خواب دیدم که غبار از چهرهام میسترد. به من گفت علی وظیفهات را انجام دادی سه روز از این سخن نگذشته بود که آن ضربه وارد شد. امکلثوم فریاد برآورد که پدر به او گفت: دخترم چنین مکن (و بردبار باش) که پیامبر(ص) با دست به من اشاره کرد و فرمود علی به سوی ما بیا که آنچه در نزد ماست برای تو بهتر است.»(12)
مهمان شب نوزدهم
امام(ع)، شب نوزدهم مهمان دخترش ام کلثوم بود. دختر امام از رفتار و سخنان آن شب پدر درباره غذا، عبادت، خرافه ستیزی، کمک به حیوانات و …، گزارشهایی داده است که به لحاظ اهمیت بخشهایی از آن را نقل می کنیم.
برای روزه گشودن پدر دو غذا آوردم نان و نمک و کاسهای شیر. حضرت، پس از نماز رو به سفره آورد و چون به آن نگریست سر را تکان داد و به شدت گریست. و فرمود: دخترم گمان نمیکردم که همچون تو کسی در حق پدرش چنین کند چه وقت دو غذا بر سر سفره پدرت شاهد بودهای؟ این شیوه، درنگ مرا در روز رستاخیز برای حساب طولانی میکند. دخترم در حلال دنیا حساب و در حرام آن عقاب و مجازات است. دخترکم تا یکی از طعامها را برنداری، افطار نکنم سپس با نان و نمک روزه گشود.
پدرم در آن شب به نیایش و یاد خدا و نماز مشغول بود. گاه رو به فرزندان میکرد آنان را اندرز میداد و به کارهای نیک سفارش میفرمود و فرزندان را از فتنهها و بدیها بیم میداد. امام پارههایی از شب را آسود. سپس برخاست. و به نیایش و نماز و ذکری که از آغاز شب بدان مشغول بود پرداخت و به من گفت در آستانه اذان صبح مرا خبر کن. مراقب وقت بودم. نزدیک اذان فجر با ظرفی آب، نزد پدر رفتم وضو را تازه کرد لباس پوشید. درب را باز کرد.
و آماده رفتن به مسجد شد. در منزل چند مرغابی بودند که به حسین(ع) هدیه شده بود. زبان بسته ها، با دیدن پدرم بال گشودند بالها را به هم پیوسته و صیحه میزدند و این شیوه مرغان بیسابقه بود امام فرمود لا اله الا اللّه ؛ فریادهایی که شیون به دنبال دارد به پدر گفتم پدرجان فال بد به زبان می آوری؟ فرمود:
دخترکم ما اهل بیت نه درباره کسی فال بد میزنیم و نه به فال بد اعتنا میکنیم این گفتهای بود که بر زبانم جاری شد. سپس فرمود: دخترکم به آبروی من در نزدت سوگندت میدهم این زبانبستهها را آزاد کن. تو حیواناتی را از کارهای سودمند بانوان خانواده امام علی(ع) پس از شهادت آن حضرت ثبت و تبلیغ وصایا و اندرزهای آن امام همام در آن روزها است.گزارشهایی که برای امت اسلامی سودمند و درسآموز بود و راه را بر تحریف و شایعههای دشمنان میبست.
نگهداشتهای که نه زبان دارند و نه در وقت تشنگی و گرسنگی میتوانند سخن بگویند آنها را آب و غذا بده وگرنه رها کن که از روئیدنیهای زمین بخورند.(13)
امکلثوم، در ادامه گزارشهای دیگری نیز درباره چگونگی شهادت پدر برای مردم نقل کرده است
شیخ صدوق، از احمد بنعلی مقری، از امکلثوم روایت کرده آخرین سخنان پدر با دو برادرم این بود:
فرزندانم وقتی در گذشتم مرا غسل دهید سپس مرا با همان بردی که پیامبر و فاطمه را با آن کفن کردید، کفن کنید مرا حنوط (14)کرده و بر (تخت) تابوت نهید.
وقتی جلو جنازه بلند شد دنبال آن را (بر دوش) بگیرید. من نیز به دنبال جنازه حرکت کردم. وقتی به پشت غری (نجف) رسیدیم سر تابوت بر زمین نشست و ما جنازه را بر زمین نهایدم. حسن(ع)با کلنک بر زمین زد که زمین شکافته و قبری آماده نمایان شد و لوحی که به خط سریانی برآن نوشته شده بود بسماللّه الرحمن الرحیم. این قبری است که نوح
پیامبر برای وصی پیامبر خاتم هفتصد سال پیش از طوفان آماده کرده است و ندانستم پدرم چطور در قبر پنهان شد و یا به آسمان رفت. در این هنگام صدایی شنیدم که این چنین ما را تسلیت میگفت: «احسناللّه لکم العزاء فی سیدکم و حجه اللّه علی خلقه.»(15)
بانوان و روایتگر حدیث در روزگار امام مجتبی(ع)
جریان دریافت و نقل حدیث که در زمان امام علی رونق گرفته بود در زمان امام حسن مجتبی(ع) نیز با سرعت کمتری ادامه داشت. بانوان در مدینه و کوفه و دیگر مناطق اسلامی روایاتی که از پیامبر، امام علی و دیگر صحابه شنیده بودند، برای دیگران نقل میکردند. برخی از زنان در کوفه و مدینه(16) به نزد امام مجتبی(ع) رفته و حدیث دریافت میکردند و برای دیگر بانوان بازگو مینمودند از جمله:
1. فاطمه دختر امیرمؤمنان از راویان حدیث در دوره امام حسن(ع) است. ابوعبداللّه برقی او را از یاران امام حسن شمرده است.(17) او از برادرش امام حسن و از امامه بنت ابیالعاص روایت کرده است.(18)
بانوان در مدینه و کوفه و دیگر مناطق اسلامیروایاتی که از پیامبر، امام علی و دیگر صحابه شنیده بودند، برای دیگران نقل میکردند. برخی از زنان در کوفه و مدینه به نزد امام مجتبی(ع) رفته و حدیث دریافت میکردند و برای دیگر بانوان بازگو مینمودند.
2. حبابه والبیه از زنانی بود که همواره نزد علی(ع) میرفت و مسائل اعتقادی و فقهی خود را از آن حضرت میپرسید وی پس از آن حضرت، نزد امام حسن(ع) میآمد و مسائل شرعی خود را از امام جویا میشد. و شبهههای فکری خود را با راهنماییهای آن حضرت برطرف میکرد. ابوعبداللّه برقی در رجال خود والبیه را از اصحاب امام مجتبی شمرده است.(19) شیخ طوسی نیز او را در ردیف راویان حدیث از امام دوم ثبت کرده است.(20)
3. فاطمه دختر حبابه نیز در گروه اصحاب امام مجتبی شمرده شده است(21) به گزارش سعد بنعبداللّه (اشعری) وی از امام حسن و امام حسین(ع) روایت کرده است.
4. محلاتی به نقل از تاجالعروس زبیدی گزارش کرده، نضره عدویه از تابعین از امام حسن روایت کرده است.(22)
5. ابنسعد کاتب واقدی، از بانویی به نام صهباء بنت کریم از تابعین یاد کرده که راوی حدیث بوده به گزارش وی حسن بنعلی روایتی را از وی به نقل از عایشه درباره روابط زن و شوهر در ایام عادت زنانه گزارش کرده است.(23)
6. ام ابیها دختر عبداللّه بنجعفر از محدثین این دوره بوده که از پدرش عبداللّه روایت نموده و حسن بنحسن و علی بنحسین از وی روایت کردهاند.(24)
7. امامه بنت عاص بنربیع از بانوان فرزانه و پارسای اسلام و خواهرزاده فاطمه زهرا(س) است. نقل شده که امیر مؤمنان(ع) به سفارش فاطمه زهرا(س) با وی ازدواج کرد. وی خالهزادههای خود را چون مادری مهربان بزرگ کرد و تا آخر عمر کمک کار آنان بود. امامه درباره شیوه زندگی امیرمؤمنان روایاتی را نقل کرده است.
همچنین روایتشده که زبان امامه در وقت مرگ در پی بیماری گرفته بود و توانایی سخن گفتن نداشت. امام حسن و امام حسین(ع) بر بالین او حاضر بودند. آن دو، به امامه تلقین میکردند که مثلاً فلان بنده خود را با همسرش در راه خدا آزاد کند و امامه با اشاره برخی از گفتههای امام حسن و امام حسین را تأیید و برخی را رد میکرد حسنین اشاره او را تأیید کردند. و فقها براساس این روایت به جواز وصیت به اشاره در وقت اضطرار فتوا دادهاند.
دفاع بانوان از راه و رسم امام علی(ع)
صفحه پرارزش دیگری از کارنامه بانوان در دوره امامت امام حسن(ع) از امام علی و گزارش سیره آن حضرت است. پس از شهادت امام به ویژه پس از به حکومت رسیدن معاویه در ماجرای صلح، امویان با همه توان برای نابود کردن نام و میراث علی(ع) به پا خاستند. معاویه آشکارا صلح را بازیچه خواند و اعلام کرد که تنها برای رسیدن به خلافت با شما جنگیدهام. هیچ کس را قدرت مقابله با قدرت بیمهار او نبود. بسیاری از یاران علی ناجوانمردانه به دست سپاهیان شام کشته شدند. در این شرایط هولناک افرادی از بانوان شیردل و بابصیرت را مشاهده میکنیم که دست از جان شسته و دلیرانه بر قدرتنماییهای پسر هند راه بستند و از وصی پیامبر(س) دفاع کردند و سیرت او را بهترین روش زمامداری بسیاری از یاران علی ناجوانمردانه به دست سپاهیان شام کشته شدند. در این شرایط هولناک افرادی از بانوان شیردل و بابصیرت را مشاهده میکنیم که دست از جان شسته و دلیرانه بر قدرتنماییهای پسر هند راه بستند و از وصی پیامبر(س) دفاع کردند و سیرت او را بهترین روش زمامداری شمردند. بلاغت و استواری سخنان این بانوان چنان در اوج بود که دشمن نیز نتوانست از انتشار آن جلوگیری کند.
شمردند. بلاغت و استواری سخنان این بانوان چنان در اوج بود که دشمن نیز نتوانست از انتشار آن جلوگیری کند و مردمان آن را نسل به نسل و سینه به سینه برای فرزندان خود نقل کردند و در کتابهای تاریخی ثبت شد و مورخان با انصاف و به دور از فرقهگرائی، مانند ابن ابیطیفور(25) آن را با نوشتههای خود به نسلهای بعد رساندند.
معاویه پس از ماجرای صلح با تشکیل مجالس عمومی و دعوت از شخصیتها و سخن گفتن از مناقب امویان درصدد بود به زمامداری خود مشروعیت دهد و به ملوکیت امویان لباس خلافت بپوشاند. وی در این محافل که اطرافیانی چون عمرو عاص و ولید بنعقبه و گاه مروان حضور داشتند، از هواداران علی(ع) و افراد برجسته و سرشناس نیز دعوت میکرد و میخواست از زبان اینان به دیگران بفهماند که آنان از دوستی علی نه تنها سود نبرده که زیان کردهاند. گاه زنان هوادار علی نیز در این محافل دعوت یا برای دادخواهی از ستم کارگزاران معاویه حاضر میشدند و برخلاف میل معاویه از علی(ع) دفاع میکردند و آن بزرگوار را به نیکی میستودند.
بانوی داغدیده زندان شام
عمرو بنحمق خزائی، از یاران امام علی(ع) بود و در پیشبرد اهداف امام پیشگام بود. وی در صفین در کنار امام با سپاه شام جنگیده بود. پس از شهادت امام علی(ع) معاویه در تعقیب یاران حضرت به ویژه سرداران نبرد صفین، به سراغ وی رفت.
مأموران معاویه سرانجام عمرو را در کوههای موصل دستگیر و او را در زیر تازیانه به شهادت رساندند و سر بریدهاش را برای همسرش به زندان بردند … همسر باوفای عمرو با دیدن سر همسر شهیدش بیهوش شد و سپس که به هوش آمد به رسم زنان عرب دست بر سر گذاشت و ناله سر داد و به زندانبانان گفت مدتی میان من و همسرم جدائی افکندید و اکنون سر بریدهاش را برایم هدیه آوردهاید. و سپس به مأمور زندان گفت: به معاویه بگو: ای معاویه خدا فرزندانت را یتیم و خانهات را برای خانوادهات ناآرام کند و خدا هرگز تو را نیامرزد.
زندانبان گفته های او را به امیر شام بازگفت معاویه زن را به حضور طلبید. و از او درباره گفتههایش پرسید، آمنه گفت چنین است نه انکار میکنم و نه پوزش میخواهم به جان خودم سوگند اگر تلاش در نفرین کارساز است همه تلاش خود را کردهام بدان که حقیقت در پی مردان خداست و خداوند برای کیفر تو هماره در کمین توست معاویه به وی دستور داد از شام خارج گردد. وی از این دستور خرسند شد و گفت از ماندن در این سرزمین دلشاد نیستم و در این سرزمین جز رنج چیزی نصیبم نشده است از اینجا خواهم رفت و باز نخواهم گشت و تو را هماره به بدی یاد خواهم کرد. آمنه در وقت بیرون رفتن از نزد معاویه گفت: ای معاویه بدان اگر من سکوت کنم فردای قیامت همسرم با زبان برندهتر از شمشیر و گزندهتر از افعی با تو جدال خواهد کرد. معاویه برای دلجویی از این زن زخمدیده، به عبید بناوس سفارش کرد هدیهای به او بدهند ولی آمنه گفت شگفت است که همسرم را میکشند ولی به من، جایزه میدهند و آن را نپذیرفت. آمنه از شام به سوی جزیره
معاویه پس از ماجرای صلح با تشکیل مجالس عمومی و دعوت از شخصیتها و سخن گفتن از مناقب امویان درصدد بود به زمامداری خود مشروعیت دهد و به ملوکیت امویان لباس خلافت بپوشاند.
حرکت و به (شهر) حمص رسید و در این شهر بیمار و درگذشت و چون خبر درگذشت او به معاویه رسید خوشحال شد.(26)
چه بسا آمنه به دست مأموران پنهانکار معاویه از میان رفته که وی همواره مخالفان خود را پنهانی مسموم میساخت و شایعه میکرد با بیماری از دنیا رفتهاند.
پی نوشت ها:
1. ریحانه الادب، مدرس تبریزی، ج8، ص288، انتشارات خیام، 1369، ش به نقل از شاعرات العرب، ص184، و بلاغات النساء، ص75.
2. اعیان الشیعه، ج3، ص475.
3. سیمای کارگزاران علی بنابیطالب، علیاکبر ذاکری، ج2، ص561، بوستان کتاب، 1385، ش؟
4. اعیان الشیعة، السیدمحسن الامین، ج3، ص489.
5. مقاتل الطالبیین، ابی الفرج اصفهانی (م – 356) تحقیق کاظم مظفر، ص26، منشورات مکتبه الحیدریه نجف، 1385، ق.
6. و مثانی و مئین نام دو دسته از سورههای قرآن است.
7. امامه، همسر امیرمؤمنان.
8. بحارالانوار، ج42، ص300.
9. فرائد السمطین، جوینی حموینی، ج1، ص389، ح336، مؤسسه المحمودی، بیروت.
10. کامل بهایی، عمادالدین طبری ص562، انتشارات مرتضوی، تهران، 1383، و نیز الغدیر علامه امینی، ج11، ص111103 به نقل از محاضرات راغب اصفهانی.
11. برخی از مؤلفین برآنند امام دو دختر به نام امکلثوم داشته امکلثوم صغرا و کبرا. و امکلثوم کنیه زینب بوده و این موارد مربوط به آن بانو است.
12. بحار، ج42، ص225، ارشاد شیخ مفید، ج2، ص14.
13. بحارلانوار، ج42، ص278.
14. حنوط: آن است که جایگاه هانی که در وقت سجده به زمین میرسد مانند پیشانی و دستان و سر زانوان را با کافور معطر کنند.
15. بحارالانوار، ج42، ص216، فرحه الغری، سید بنطاووس، ج34، ص2.
16. امام حسن شش ماه پس از شهادت امیرمؤمنان در کوفه بسر برد و پس از ماجرای صلح با بنیهاشم به مدینه باز آمدند.
17. کتاب الرجال، ابی جعفر برقی چاپشده در مقدمه کتاب الرجال ابنداوود حلی، ج61، دانشگاه تهران 1342.
18. کافی، ج6، ص349.
19. کتاب الرجال، ابی جعفر برقی چاپ شده در مقدمه کتاب الرجال ابن داوود حلی، ج61، دانشگاه تهران، 1342.
20. رجال الطوسی، ج71، منشورات الرضی، قم.
21. همان.
22. ریاحین الشریعه، ذبیحاللّه محلاتی، ج5، ص82، دارالکتب الاسلامیه.
23. الطبقات الکبرا، ابنسعد، ج8، ص485، دارصادر.
24. ریحانه الادب، مدرس تبریزی، ج8، ص287.
25. مؤلف بلاغات النساء، رضی، قم.
26. اعیان الشیعه، ج2، ص65.
منبع: ماهنامه پیام زن،مهر 1388 – شماره 211