مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.
سخن تاریخ و فرزندان و نوادگان حضرت عباس (علیه السلام)

بی تردید در بین شیعیان موضوع حادثه عاشورا بیشترین عناوین تحقیقی و پژوهشی را در قالب های مختلف و سطوح گوناگون به خود اختصاص داده است. مسأله عاشورا در اذهان عمومی شیعه بیشترین جایگاه را دارد. اما این، بدان معنا نیست که دیگر نقطه مبهمی در این راستا نزد اندیشه عمومی جامعه شیعه وجود ندارد، بلکه زوایای بسیاری از این واقعه و شخصیت های آن، هم چنان در هاله ابهام می باشد. از جمله این موارد: سن، نام همسر و فرزندان شخصیت های برجسته ای در این حادثه سترگ چون حضرت عباس علیه السلام است. این نوشتار با مجال اندکی که دارد، بر آن است تا نگاهی کوتاه به این موضوع بیندازد.

همسر و فرزندان حضرت عباس علیه السلام

حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، با لُبابَه دختر عبیدالله بن عباس، پسر عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، ازدواج نمود.(1) لبابه، از بانوان بزرگ زمان خویش بود و در فضایی آکنده از نور قرآن و مالامال از عطر روح نواز محبّت به خاندان وحی، دیده به جهان گشوده و در سایه سار «قرآن و عترت» تربیت یافته بود. مادر لبابه، امّ حکیم جویری دختر خالد بن قرظ کنانی است.(2)

تاریخِ ازدواج وی چندان مشخّص نیست اما از سنّ فرزندان حضرت عباس علیه السلام می توان حدس زد که ازدواج او بین سال های 40 تا 45 هجری صورت گرفته و اینکه سنّ او هنگام ازدواج بیست سال بوده است. ثمره این پیوند فرزندانی به نام های عبیدالله، فضل، حسن، قاسم و یک دختر بود.(3) اما بین تاریخ نگاران در تعداد آنها اختلاف نظر وجود دارد.

برخی، حضرت عباس علیه السلام را صاحب دو فرزند به نام های عبیدالله و فضل دانسته اند(4) و برخی دیگر، عبیدالله، حسن و قاسم (5) و برخی نیز عبیدالله و محمد(6) را فرزندان او برشمرده اند.

پس از شهادت حضرت عباس علیه السلام و فرزندان او در کربلا، لبابه به عقد زید بن الحسن علیه السلام (فرزند امام مجتبی علیه السلام) در آمد و از او صاحب دختری به نام نفیسه گردید.(7) برخی دیگر نوشته اند: او از زید، فرزند پسری به دنیا آورد و نام او را حسن گذاشت. بنابراین، «حسن» پسر حضرت عباس علیه السلام نبوده بلکه نوه حضرت می باشد(8) که از روی اشتباه در ردیف فرزندان او ذکر شده است.

شهادت فرزندان حضرت عباس علیه السلام در کربلا

برخی منابع، از شهادت فرزندان حضرت در کربلا سخن به میان آورده اند اما در نام آنها گوناگونی وجود دارد. نوشته اند: هنگامی که حضرت عباس علیه السلام از روی اسب خود بر زمین افتاد و در درگیری با دشمنان به شهادت رسید، امام حسین علیه السلام خود را به او رسانید و وقتی که حالت او را مشاهده نمود، فریاد برآورد: «وَا غَوْثاه، بِکَ یا الله، وَا قِلَّةَ ناصِراه؛ فریاد [از بی کسی ]، به تو پناه می برم ای خدا! وای از کمی یاران!» در این لحظه، محمد و قاسم صدای امام را شنیدند، نزد ایشان رفته و در پاسخ امام، فریاد زدند: «لَبَّیْکَ یَا مَولانا، نَحنُ بَینَ یَدَیکَ؛ در خدمت توایم ای سرور ما». امام حسین علیه السلام رو به آنان کرد و فرمود:

«بِشَهادَةِ اَبیکُمَا الکِفایَة؛ شهادت پدرتان بس است». اما آنان امتناع ورزیده و گفتند: «نه به خدا، ای عمو!» سپس از امام اجازه گرفته و به میدان نبرد شتافتند و پس از پیکار با دشمن، ابتدا محمد و پس از او قاسم به شهادت رسید.(9) علامه سید محسن امین – تراجم نویس مشهور – عبدالله بن عباس علیه السلام را نیز در شمار شهیدان کربلا ذکر می نماید.(10)

اما بنا به گزارش برخی دیگر از تاریخ نگاران، تنها محمد در کربلا به شهادت رسیده است (11) در این زمینه نوشته اند: در کربلا سه تن از فرزندان حضرت عباس علیه السلام با او حضور داشتند که در بین آنها، حضرت عباس علیه السلام، محمد را از همه بیشتر دوست می داشت و او را از خود جدا نمی کرد. او نوجوانی پارسا و خداترس بود و در میان ابروانش اثر سجده دیده می شد. وقتی حضرت عباس علیه السلام برادر بزرگوار خویش امام حسین علیه السلام را بی یاور دید، فرزند خود محمد را صدا زد و با دست خود، لباس جنگ بر تن او پوشاند و شمشیر به کمر او بست. سپس دست او را گرفته و نزد امام خویش رفت و خود از امام اجازه پیکار او را گرفت. محمد دست امام را بوسید و پس از خداحافظی با زنان خیمه، به میدان رفته و مبارز طلبید و پس از ساعتی نبرد، به شهادت رسید.(12)

اعقاب و بازماندگان حضرت عباس علیه السلام

آنچه همگی تاریخ نگاران بدان تصریح کرده و اتفاق نظر دارند، این است که نسل حضرت عباس علیه السلام از طریق فرزند او عبیدالله گسترش یافته است.(13) او هنگام حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی کربلا در سنین کودکی بود ولی بعدها مردی دانشمند و فرزانه در دین و از فرهیختگان دوره خود گردید.(14) او با سه زن از زنان پاکدامن و فهیم مدینه به نام های رقیه دختر امام مجتبی علیه السلام، دختر معبد عبدالله بن عباس و دختر مسوّر بن مخزمه زبیری (15) ازدواج نمود و صاحب دو فرزند به نام عبدالله و حسن شد که نسل او نیز از طریق حسن، گسترش یافت.(16)

از این رو، باید حسن بن عبیدالله بن عباس علیه السلام را سرشاخه اصلی نوادگان حضرت عباس علیه السلام برشمرد. لذا به معرّفی و بررسی زندگانی نوادگان حضرت عباس علیه السلام از نسل حسن بن عبیدالله بن عباس علیه السلام می پردازیم.

فرزندان حسن بن عبیدالله بن عباس علیه السلام

حسن بن عبیدالله 67 سال عمر نمود(17) و صاحب پنج فرزند به نام های عباس، عبیدالله،ابراهیم، فضل و حمزه گردید.(18) شاید این تیره از نسل حضرت عباس علیه السلام بلند آوازه ترین طایفه از تبار آن حضرت باشد که به شرح کوتاهی از سرگذشت آنان پرداخته می شود.

1. عباس بن الحسن

فردی شجاع و صریح بود به گونه ای که نوشته اند کسی از بنی هاشم در جرأت و صراحت لهجه مانند او وجود نداشت. وی در ایّام خلافت هارون الرّشید به بغداد آمد. هارون الرّشید به خاطر فضل، ادب و شجاعت او همواره او را به کنیه می خواند.(19) او به اندازه ای شیوا شعر می سرود که او را برترین شاعر از فرزندان امام علی علیه السلام می دانستند.(20) او ده فرزند داشت، که از جمله آنان عبدالله بن العباس است. مأمون پس از درگذشت او گفت: «بعد از تو ای فرزند عباس! همه مردم مساوی شدند (تو با دیگران تفاوت داشتی).» مأمون جنازه او را پیاده تشییع نمود و شیخ بن شیخ خواندش.

محمد بن حمزه از دیگر نوادگان اوست که به جوانمردی و بخشش، مشهور بود و به نزدیکان خود بسیار رسیدگی نمود. نیکی او شامل حال همه می شد و بخششی گسترده داشت؛ در طبریّه اردن، اموال بسیار داشته و دارای اراضی زیادی بود. طغج بن جفّ فرغانی بر او حسادت کرد و سپاهی برای چپاول اموال او فرستاد. وی در نتیجه این درگیری در باغ خود، در سال 287 ق. به قتل رسید و شاعران در سوگ او قصیده ها گفتند. از این رو، به فرزندان و نوادگان او بنو الشّهید گفته می شود.(21)

2. عبیدالله بن الحسن

درباره اش گفته اند: مردی به سان او پرهیبت و شکوه، دیده نشده بود. وی امارت حرمین شریفین مکّه و مدینه را بر عهده داشت و امر قضاوت در این دو شهر نیز بر عهده او بود.(22) مأمون، او را در سال 204 ق. به سرپرستی امور حجّاج بیت الله الحرام منصوب کرد و در دوران مأمون نیز از دنیا رفت. به بازماندگان و نوادگان او که در سرزمین دمیاط بودند، بنی هارون و به دسته ای از آنان که در فسای امروزی بودند، بنی هدهد می گفتند. گروهی از احفاد و دودمان او نیز در یمن سُکنا گزیدند. عبیدالله بن الحسن دارای 11 فرزند شد. از جمله آنان قاسم بن عبیدالله بود که پست جدّ خویش (امارت و قضاوت در حرمین شریفین) را عهده دار گردید. او از نزدیکان امام حسن عسکری علیه السلام هم بود.(23)

3. ابراهیم بن الحسن

معروف به جردقة و در شمار پارسایان و ادیبان زمان خود بود.(24) وی صاحب نوزده فرزند گردید و در سال 264 ق. درگذشت. از فرزندان او علی بن ابراهیم جردقه، فردی سخاوتمند و والامقام بوده است. نوه او عبدالله بن علی به بغداد آمد و سپس به مصر رفت و در آن جا به بیان حدیث پرداخت و کتابی به نام جعفریة نگاشت که حاوی مطالب عالی در فقه شیعه بود. او در رجب سال 312 ق. وفات یافت.(25)

4. فضل بن الحسن

او مردی دانشمند، سخنور، شجاع و مورد بزرگداشت خلفای وقت خود و معروف به ابن الهاشمیة بود. از او سه فرزند به نام های جعفر، عباس الاکبر و محمد به جای ماند که آنان نیز دارای جایگاهی ویژه نزد مردم بودند و هر یک، دارای فرزندانی بزرگوار چون خود بودند. از جمله آنان فضل بن محمد است که مردی سخن دان و شاعر بود که بازماندگان او در قم و طبرستان پراکنده هستند. او اشعار زیادی در مدح دلاوری جدّ خود، حضرت عباس علیه السلام در کربلا سروده است.(26)

5 . حمزة بن الحسن

او بسیار شبیه به امام علی علیه السلام بود و در روزگار مأمون عباسی می زیست.(27) از آنجا که عباسیان خود را از نوادگان عباس (عموی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم) می دانستند، این موضوع را در بسیاری مواقع، دستاویزی برای توجیه اعمال قرار می دادند. مأمون بدین منظور، نامه ای با دست خطّ خود برای حمزه نوشت و در ضمن آن بیان داشت: «به حمزة بن الحسن هزار درهم به جهت شباهت وافرش به امیر مؤمنان علی علیه السلام بخشیده شود». او با زینب از نوادگان عبدالله بن جعفر ازدواج نمود. مردم او را زینبی می خواندند؛ زیرا او با زینب علیها السلام دختر امیر مؤمنان علیه السلام نسبت داشت.

از نوادگان حمزة بن الحسن می توان شاعری بلند آوازه به نام محمد بن علی را نام برد که در بصره می زیست و احادیثی را هم از امام رضاعلیه السلام و برخی دیگر از امامان روایت کرده است. او در سال 286 ق. درگذشته است.

از جمله بستگان حمزة بن الحسن، می توان به برادرزاده اش که هم نام اوست، اشاره کرد. هم اکنون مقبره او در شهر حلّه است و دارای گنبد و بارگاه با شکوهی می باشد.

نوشته اند: مادر امام زمان(عج) مدّتی در خانه او مهمان بوده است. او را نیز از راویان احادیث آل محمّدصلی الله علیه وآله و فردی درستکار و محترم و مورد اطمینان ذکر کرده اند.(28)

از فرزندان او قاسم بن حمزة می باشد که از دانشمندان و فقیهان زمان خود بوده است. او مردی بسیار زیباروی و ثروتمندی بخشنده در یمن بوده که ثروت او به صد هزار دینار می رسیده است. او بسیار اهل بخشش به مردم بود.(29)

دیگر نوادگان

حمزة بن قاسم

او از جمله نوادگان حضرت عباس علیه السلام می باشد که از مشایخ بزرگ و علمای بنام شیعه در دوره خود بوده است. حضرت عباس علیه السلام نیای پنجم او می باشد و نسب کامل او عبارت است از: ابویعلی حمزة بن قاسم بن علی بن حمزة بن الحسن بن عبیدالله بن عباس علیه السلام.

درباره او نگاشته اند: ابویعلی از دانشمندان شیعه و بنام و برخاسته از خاندان وحی و درختی تناور در بوستان دانشمندان شیعی است. وی از راویان احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بوده و دانشمندان بسیاری، شاگردی او را به جای آورده اند(30) و وی را فردی مورد اعتماد و بلند مرتبه در نقل روایات معصومان علیهم السلام ذکر کرده اند.(31)

از او کتاب های زیادی بر جای مانده است که عبارت می باشد از: التّوحید، الزّیارات و المناسک، ردّ محمد بن جعفر اسدی و … او در دستْ نوشته های خود احادیث بسیاری را از امام صادق علیه السلام نقل نموده است.(32)

او در قرن چهارم هجری می زیسته و مرقد شریفش در جنوب شهر حلّه، بین رود فرات و دجله و در دهکده ای به نام قریه حمزة قرار دارد. پیشتر در مورد محلّ دفن او اختلاف بوده و مردم می پنداشتند مرقد او متعلّق به حمزة بن موسی کاظم علیه السلام است (33) و با این پندار، او را زیارت می کرده اند اما داستان جالبی سبب برطرف شدن این پندار می شود.

می گویند: عالمی ربّانی و فقیهی بزرگ به نام سید مهدی قزوینی جهت تبلیغ معارف دینی به حلّه رفت. او گه گاه از کنار مرقد ابویعلی حمزة بن قاسم می گذشت اما به زیارت مرقد او نمی رفت. این موضوع، موجب کم رغبتی مردم آن منطقه نسبت به زیارت آن مرقد شریف گردید. روزی از او خواستند به زیارت مرقد برود، او در پاسخ گفت به زیارت کسی که نمی شناسد، نمی رود.

روز بعد، او به دهکده مذکور رفت و در اواخر شب برای خواندن نماز شب برخاست. نزدیکی های طلوع آفتاب، سیدی از اهل همان روستا که مورد اعتماد آن عالم ربّانی بود، نزد وی رفت و از او دلیل زیارت نکردن او را پرسید؛ ولی همان پاسخ پیشین را شنید.

آن سید علوی گفت:

«چه بسیار امور مشهوری هستند که اصلی ندارند، این مرقد متعلّق به حمزة بن موسی کاظم علیه السلام نیست که به اشتباه این گونه می پندارند، بلکه این مرقد متعلّق به ابویعلی حمزة بن قاسم از نوادگان حضرت عباس علیه السلام است که از علما اجازه حدیث داشته و دانشمندان رجال، او را بر وثاقت و پارسایی ستوده اند».

سید مهدی قزوینی گمان کرد که او این سخن را از علما شنیده و هرگز نمی پنداشت که او از کتاب های رجالی و روایی چیزی بداند. از این رو، به آن سید علوی چندان توجّهی نکرد.

سید علوی، خارج شد و سید مهدی قزوینی در سجّاده خود به تعقیبات نماز مشغول گردید تا آفتاب دمید. سپس به کتاب های رجالی که در دسترس داشت، مراجعه کرد و دید گفته آن سید علوی درست است. فردا در بین جمعیت، همان سید علوی را یافت. نزد او رفت و پرسید مطلبی را که دیشب پیش از سحر به او گفته، از کجا به دست آورده است؟ سید علوی انکار کرد که سحر، پیش او بوده و سوگند خورد که شب گذشته اصلاً در روستا نبوده و بیرون از روستا به سر می برده است و حتّی ادّعا کرد اصلاً سید مهدی قزوینی را نمی شناسد.

سید مهدی بی درنگ سوار مرکب خود شد و عازم زیارت مرقد ابویعلی گردید و به مردم گفت:

«اکنون بر من واجب شد که به زیارت او بشتابم. زیرا شک ندارم آن سید علوی که دیشب دیدم، امام زمان(عج) بوده است.»

از آن پس، مرقد او رونق بیشتری گرفت و مردم توجّه بیشتری به زیارت او نشان دادند. سید مهدی قزوینی بعدها در کتاب فُلک النّجاة خود تصریح نمود که مرقد مذکور، متعلّق به ابویعلی حمزة بن قاسم از نوادگان حضرت عباس علیه السلام است.(34)

پی نوشت ها:

________________________________________

1. ابوعبدالله المصعب بن عبدالله بن المصعب الزبیری، نسب قریش، دارالمعارف للطباعة والنشر، 1953 م، ج 1، ص 79؛ المحبّر، ابوجعفر محمد بن حبیب البغدادی، بیروت، منشورات دار الآفاق الجدیدة، بی تا، ج 1، ص 44.

2. عبدالرزاق المقرم، العباس(ع)، نجف، مطبعة الحیدریة، بی تا، ص 195.

3. همان.

4. السید عبد المجید الحائری، ذخیرة الدارین، نجف، مطبعة المرتضویة، 1345 ق، ج 1، ص 145 ؛ وسیلة الدارین، ص 278.

5. بطل العلقمی، ج 3، ص 429.

6. سید محسن امین العاملی، اعیان الشیعة، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1406 ق، ج 1، ص 610.

7. نسب قریش، ج 1، ص 32 ؛ العباس(ع)، ص 198.

8. محمد تقی سپهر، ناسخ التواریخ، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1368 ش، ج 1، ص 279.

9. بطل العلقمی، ج 3، ص 433.

10. اعیان الشیعة، ج 1، ص 610.

11. محمد باقر المجلسی، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ق، ج 45، ص 62 ؛ ابو جعفر محمد بن علی بن شهر آشوب السروی المازندرانی، مناقب آل ابی طالب، قم، مطبعة العلمیة، بی تا، ج 4، ص 12.

12. صدر الدین واعظ القزوینی، ریاض القدس (حدائق الانس)، تهران، کتاب فروشی اسلامیة، بی تا، ج 2، ص 63 ؛ رضی ابن نبی، تظلّم الزهراء(س)، قم، منشورات الشریف الرضی، 1360 ش، ص 240.

13. ابو الحسن علی بن الحسین المسعودی، التنبیه و الأشراف، لیدن، مطبعة بریل، 1893 م، ص 299 ؛ ابو محمد علی بن احمد بن سعید بن الحزم الأندلسی، المجهرة أنساب العرب، مصر، دار المعارف، چاپ سوم، 1391 ق، ج 1، ص 67 ؛ البیهقی، ابوالحسن علی بن ابی القاسم بن زید، لباب الأنساب، قم، مکتبة السید المرعشی النجفی، چاپ اول، 1410 ق، ج 1، ص 357.

14. ابن العلوی العمری، نجم الدین ابوالحسن علی بن محمد، المجدی فی أنساب الطالبیین، قم، مطبعة سید الشهداء، مکتبة آیة الله العظمی النجفی، چاپ اوّل، 1409 ق، ص 231 ؛ لباب الأنساب، ج 1، ص 358.

15. محمد تقی بحر العلوم، مقتل الحسین(ع)، بیروت، دار الزهراء، چاپ دوم، 1405 ق، ص 315 ؛ العباس(ع)، ص 197 ؛ ابو نصر سهل بن عبدالله بن داود البخاری، ، سرّ السلسلة العلویة، نجف، مطبعة الحیدریة، 1381 ق، ص 89.

16. المجدی، ص 231 ؛ لباب الأنساب، ج 1، ص 358.

17. المجدی، ص 233.

18. سرّ السلسلة، ص 90 ؛ لباب الأنساب، ج 1، ص 357 ؛ جمال الدین احمد بن علی بن عنبة الحسنی، الفصول الفخریة، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1363 ش، ص 201 ؛ سراج الأنساب، احمد بن محمد بن عبد الرحمن کیاء، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اوّل، 1409 ق، ص 175.

19. ابو بکر احمد بن علی الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد، مصر، مکتبة الخابخی، 1348 ق، ج 12، ص 126 و 127 ؛ اعیان الشیعه، ج 7، ص 413.

20. تاریخ بغداد، ج 12، ص 126 ؛ اعیان الشیعة، ج 7، ص 413.

21. هشام بن محمد بن السلب الکلبی، جمهرة النسب، بیروت، مکتبة النهضة العربیة، چاپ اوّل، 1407 ق.، ج 1، ص 67 ؛ المجدی، ص 235 ؛ العباس(ع)، ص 198 ؛ الفصول الفخریة، ص 202.

22. العباس(ع)، ص 200 ؛ الفصول الفخریة، ص 203.

23. ابو الفتوح بن سلیمان الیمانی، النفحة العنبریة فی أنساب خیرالبریة، قم، مکتبة السید المرعشی النجفی، چاپ اوّل، 1419 ق، ص 134 ؛ عبد الله بن محمد بن عبد الله الرفاعی المخزومی، صحاح الأخبار فی نسب السادة الفاطمیة الأخیار، بمبئی، مطبعة نخبة الأخبار، بی تا، ص 10.

24. الفخر الرازی، الشجرة المبارکة، قم، مکتبة السید المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1419 ق، ص 199 ؛ محمد بن علی بن طباطبا، الأصیلی فی أنساب الطالبیین، قم، مکتبة السید المرعشی النجفی، چاپ اوّل، 1418 ق، ص 328.

25. العباس(ع)، ص 197.

26. همان؛ سرّ السلسلة، ص 90.

27. الأصیلی، ص 328 ؛ الفصول الفخریة، ص 202.

28. العباس(ع)، ص 197.

29. سرّ السلسلة، ص 90 و 91.

30. العباس(ع)، ص 201.

31. ابو العباس احمد بن علی النجاشی، رجال النجاشی، بیروت، دار الاضواء، چاپ اوّل، 1408 ق، ص 334.

32. همان ؛ الشیخ محمد تقی التستری، قاموس الرجال، قم، مؤسّسة النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1415 ق، ج 4، ص 46.

33. همان.

34. العباس(ع)، ص 205 و 206.

منبع: فرهنگ کوثر1384 شماره 64

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *