مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

«قل الله خالق كل شيء وهو الواحد القهار» (رعد (13)، آية 16)
بگو كه خداست خالق همه چيز و اوست واحد قهار.
«الا له الخلق والامر تبارك الله رب العالمين» (اعراف (7)، آية 54)
آگاه باشيد كه آفرينش و تدبير از آن اوست، پربركت است خداوندي كه پروردگار جهانيان است.
«قل من يرزقكم من السموات والارض قل الله» (سبأ (34)، آية 24)
بگو چه كسي شما را از آسمان و زمين روزي مي‌دهد بگو الله.
در قرآن كريم آياتي وجود دارد كه بر وحدانيت خداوند و اين‌كه تنها خالق و مدبر و و روزي دهنده است تأكيد مي‌كند و از سوي ديگر به مردم مؤكداً سفارش مي‌كند كه از غلو و زياده‌روي در دين خودداري كرده و غير از حق دربارة خداوند چيزي نگويند.1 قرآن حتي پيامبر اكرم (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) را نيز در زمره ساير انسان‌ها مي‌داند با اين تفاوت كه به او وحي مي‌شود2 و در كل از اين‌گونه آيات در قرآن مجيد فراوان يافت مي‌شود.3
اما با وجود اين تأكيدات و سفارش‌هاي رسول اكرم(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) پس از رحلت ايشان كم‌كم افراد و گروه‌هايي پديدار گشتند كه تمامي موارد فوق را ناديده گرفتند، عظمت خدا را كوچك انگاشتند، بندگاني را به مقام اولوهيت رساندند و در مورد مقام و صفات برخي از انسان‌هاي خاص به غلو و زياده‌روي پرداختند. و برخي خصوصيات فوق بشري براي آنان قائل شدند.

در اين نوشتار مختصر سعي مي‌شود به بررسي عقايد اين افراد و فعاليت آن‌ها پرداخته شود و به مناسبت قرار داشتن در ايام شهادت امام صادق(عليه‌السلام) به اختصار موضع و ديدگاه ايشان در مورد اين افراد و فرقه‌هاي انحرافي بيان مي‌شود كه اتفاقاً اوج فعاليت غاليان در دورة امامت ايشان بوده است.
غاليان
در اصطلاح به افراد و گروه‌هايي مي‌گويند كه اعتقاد به اولوهيت امام علي(عليه‌السلام)4 و ساير ائمه(عليهم‌السلام)5 از جمله امام صادق(عليه‌السلام)6 پيدا كردند و يا قائل به نبوت آن‌ها شدند.7 يا ادعا مي‌كردند كه فرستاد و رسول خداي مورد ادعاي خود هستند.8 اين افراد قائل به تناسخ9 و حلول10 بودند يعني معتقد به انتقال ارواح از بدني به بدن ديگر در اين دنيا و حلول و تجلي روح خدا در بدن ائمه(عليهم‌السلام) گشتند. همچنين اينان مسكل اباحي‌گري را در پيش گرفتند و به ارتكاب محرمات مثل ترك نماز و شرب خمر پرداخته و تنها شناخت امام را براي رستگاري كافي مي‌دانستند.11 اين گروه از غاليان افراطي در دوران خود گاهي به عنوان طياره (پرواز كننده) خوانده مي‌شدند.12 به اين معني كه اينان خيلي از راه حق منحرف شده و به مسير گمراهي و ضلالت پريده‌اند.
در كتب رجالي نيز اين افراد با عباراتي نظير غالي المذهب13 و فاسد الروايه14 يا فاسد الروايه و الدين15 معرفي و مدح شده‌اند.
گروه ديگري نيز از غاليان بودند كه در درجه كمتري از غلو و افراط قرار داشتند. و قائل به اولوهيت يا نبوت ائمه(عليهم‌السلام) نبودند اما معتقد بودند كه خداوند پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) و ائمه(عليهم‌السلام) را به شكل منحصر به فردي خلق كرده و تدبير امور جهان من‌جمله خلق و روزي را به آن‌ها واگذار كرده است.16 همچنين آنان عالم به تمام امور غيبي17 و زبان جميع ماخلق‌الله18 هستند و آنانند كه مي‌ميرانند و زنده مي‌كنند.19
اين شاخه از غلات كه به مفوضه شهرت داشتند20 همچنين اعتقاد داشتند كه ائمه(عليهم‌السلام) مي‌توانند احكام شرعي را نسخ كنند و همانند پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) نيز وحي دريافت مي‌كنند.21
از معتقدان به اين امور با عناوين مرتفع القول و يا اهل ارتفاع نام برده‌اند.22
به اين وجه تسميه كه اين افراد در نقل فضائل و درجات ائمه(عليهم‌السلام) از حد معمول خارج شده و ائمه(عليهم‌السلام) را به جايگاهي بالاتر از حد خود برده‌اند.
پس فرق غاليان دسته اول با اين گروه در اين بود كه غاليان افراطي ائمه(عليهم‌السلام) را در عرض خدا قرار مي‌دادند و آنان را خدا مي‌دانستند؛ اما اين گروه كه مفوضه خوانده شدند ائمه(عليهم‌السلام) را مخلوق مي‌دانستند ولي معتقد بودند كه خداوند بعضي از قدرت خود را به ايشان واگذار كرده و آنان هستند كه از جانب خدا جهان را تدبير مي‌كنند يعني به نوعي قدرت ائمه(عليهم‌السلام) را در طول قدرت خدا مي‌دانستند.
در احاديث شيعه نيز از گروه اول به عنوان كفار و از صنف دوم به عنوان مشرك نام برده شده23 چرا كه غاليان افراطي اساساً ائمه(عليهم‌السلام) را خدا مي‌انگاشتند ولي مفوضه براي خدا در اعمال و رفتارش شريك قائل مي‌شدند.
فعاليت‌ها و اقدامات غاليان
الف) جعل روايات با سند صحيح و نسبت دادن آن‌ها به ائمه(عليهم‌السلام)
يكي از خطرناك‌ترين و مصيبت‌بارترين اقدامات آنان جعل روايات با مضامين كفرآميز و الحادي بود كه اين روايات را با سند درست و معتبر به يكي از معصومين(عليهم‌السلام) نسبت مي‌دادند تا با مقاصد شوم خود دست يابند. در گستردگي اين اقدام آن‌ها همين بس كه زراره‌بن‌اعين يكي از بزرگترين دانشمندان شيعه و از اصحاب امام باقر(عليه‌السلام) و امام صادق(عليه‌السلام) آرزو مي‌كرد كه بتواند آتشي فراهم آورد و تمام احاديث شيعه را بسوزاند24 كه نشان از نفوذ فراوان اين روايات جعلي در كتب حديث داشت.
هشام‌بن‌حكم از امام صادق(عليه‌السلام) نقل مي‌كند كه فرمودند: مغيره‌بن‌سعيد25 (يكي از غاليان ملحد) تعمداً به پدرم مطالب دروغ نسبت مي‌داد. ياران او در بين اصحاب پدرم نفوذ مي‌كردند و كتاب‌هاي حديث آن‌ها را به عنوان امانت قرض مي‌گرفتند و به مغيره‌بن‌سعيد مي‌دادند او هم مطالب كفرآميزي به پدرم نسبت مي‌داد و در آن كتاب‌ها ثبت مي‌كرد. سپس آن‌ها را به ياران خود مي‌داد و به آنان امر مي‌كرد كه آن مطالب را در ميان شيعيان تبليغ كنند. پس هرچه از مطالب غلو‌آميز در كتب اصحاب پدرم ديده مي‌شود همه از جعليات مغيره‌بن‌سعيد است.26
نمونه ديگر: يونس‌بن‌عبدالرحمن‌قمي از اصحاب نزديك امام كاظم(عليه‌السلام) و از مدافعان سرسخت امامت حضرت رضا(عليه‌السلام)27 در امر حديث بسيار سخت‌گيري مي‌كرد و صحت بسياري از احاديث را منكر مي‌شد. ايشان مي‌گويد: هنگامي كه در عراق بودم با جمعي از اصحاب امام صادق(عليه‌السلام) برخورد نمودم از آنان حديث شنيدم و برخي از كتب آن‌ها را گرفتم. كتاب‌ها را به نزد امام رضا(عليه‌السلام) بردم امام پس از مشاهده كتاب‌ها بسياري از احاديث را كه منسوب به امام صادق(عليه‌السلام) بود را انكار كرده و فرمودند: خدا ابوالخطاب (از غاليان ملحد زمان امام صادق(عليه‌السلام) كه بارها از سوي ايشان مورد لعن قرار گرفت)28 را لعنت كند و همچنين ياران او را، كه تا امروز هم در كتب ياران امام صادق(عليه‌السلام) دست مي‌برند و حديث جعل مي‌كنند.29
آن‌طور كه ملاحظه شد از زمان امام باقر(عليه‌السلام) كه مغيره‌بن‌سعيد جعل احاديث و وارد كردن آن‌ها در كتب حديث را به كثرت آغاز كرد تا زمان امام رضا(عليه‌السلام) غاليان به ساختن و نشر احاديث غيرصحيح اقدام مي‌كردند و مي‌توان تصور كرد كه اينان تا آن زمان چه مقدار از كتب حديثي شيعه را به جعليات خود آلوده كرده بودند.
ب) جعل روايات در قدح ياران صديق ائمه(عليهم‌السلام) و تفكر ايشان
از ديگر اقدامات آنان ساختن رواياتي در مذمت اصحاب وفادار ائمه(عليهم‌السلام) و نفي افكار آنان بود مثلاً رواياتي در قدح زراره‌بن‌اعين ساختند30 كسي كه از اصحاب اجماع31 و به قول امام صادق(عليه‌السلام) از مصاديق «السابقون السابقون اولئك المقربون» مي‌باشد.32 زراره از جمله كساني بود كه ياران امام صادق(عليه‌السلام) اصحاب ابوالخطاب را به وسيله دشمني با او مي‌شناختند.33
در موردي ديگر غاليان جمعيت فراواني از شيعيان را كه در تشييع جنازة عبدالله‌بن‌ابي‌يعفور شركت داشتند از زبان امام صادق(عليه‌السلام) مرجئة شيعه قلمداد كردند.34
عبدالله‌بن‌‌ابي‌يعفور شخصي نزديك به امام صادق(عليه‌السلام) بود كه تاييدات بي‌نظيري را از سوي ايشان دارد35 و به شدت با افكار و انديشه‌هاي غاليانه مخالفت مي‌كرد.36
مرجئه فرقه‌اي بودند و يا بهتر بگوييم انديشه‌اي بود كه توسط بني‌اميه ايجاد شد و باعث تقويت نظامشان مي‌شد. اين انديشه در ميان اهل‌سنت رواج يافت. اينان معتقد بودند كه معصيت به ايمان ضربه نمي‌زند و عصمت از لوازم ضروري امامت نيست.37 غاليان با نسبت دادن انديشه‌هاي مرجئه به تشييع‌كنندگان جنازة ابن‌ابي‌يعفور در حقيقت در صدد ضربه زدن به شخص او و انديشه‌هاي معتدلش بودند كه در آن زمان طرف‌داران فراواني داشت.
به طور كلي غاليان مخالفين خود، شيعيان و كساني كه صفات فوق‌بشري براي ائمه(عليهم‌السلام) قائل نمي‌شدند را مقصره38 مي‌خواندند يعني اين‌كه اينان در شناخت حقيقت امام(عليه‌السلام) و فضايل او دچار تقصير شده‌اند و از درك كنه آن عاجز مانده‌اند كه توهيني به خيل عظيم شيعيان محسوب مي‌شد. و اين‌گونه خود و پيروان نظرات‌شان را در راه صحيح و واقعي معرفي مي‌كردند.
فعاليت غاليان به اين مسائل محدود نمي‌شود و گسترة اقدامات آنان بيش از اين بود اما به علت محدوديت اين قسمت از بحث را به اين‌جا ختم مي‌كنيم كه تبيين كامل اقدامات آن‌ها در اين مجال نمي‌گنجد.
نتايج فعاليت‌ غاليان و عكس‌العمل جامعه اسلامي
فعاليت اين جريانات انحرافي اثرات بسيار مخربي در اجتماع بر جاي گذاشت و باعث شد كه ذهنيت بدي در جامعه نسبت به شيعيان ايجاد شود.
فعاليت مخرب آن‌ها به حدي بود كه امام صادق(عليه‌السلام) در مورد آن فرمود: اين وقايع ضررش براي اسلام و مسلمين از ضرر قتل امام حسين(عليه‌السلام) به وسيله يزيد بيشتر است. زيرا اين مصائب از جانب گروهي است كه دوستي ما را به خود بسته‌اند و پندارند موالات ما را در دين خود گرفته‌اند و به امامت ما عقيده دارند. سپس مي‌فرمايند: اصولاً اين‌گونه افراد شيعه ما نيستند.39
البته احتمال بسيار زيادي وجود دارد كه اين جريانات به وسيله بعضي محافل سياسي وابسته به حكومت، مخفيانه حمايت و تأييد مي‌شدند تا از سويي هم ذهنيت مردم را نسبت به ائمه(عليهم‌السلام) و عموم شيعيان بدبين سازند و هم ائمه(عليهم‌السلام) و جامعه شيعه را دچار يك معضل درون‌گروهي كرده، تا ائمه‌(عليهم‌السلام) و ياران‌شان به جاي نشر و ترويج معارف اصيل ديني در اجتماع، وقت و همت‌شان را مصروف دفع اعتقادات باطل آن‌ها كنند كه نشانه‌هايي نيز از اين نوع روابط موجود است.40
اقدامات غاليان باعث مي‌شد كه حتي حضرت امام صادق(عليه‌السلام) احياناً در نظر برخي افراد فردي ضعيف‌الحديث باشد چرا كه غلات به خاطر رسيدن به مطامع خود احاديث منكر زيادي از جانب حضرت نقل مي‌كردند. مثلاً از جانب حضرت نقل مي‌كردند كه معرفت امام از نماز و روزه كفايت مي‌كند و يا اين‌كه حضرت علي(عليه‌السلام) در ميان ابرهاست و همراه با وزش باد حركت مي‌كند و اين‌كه خداي آسمان و خداي زمين امام است و وقتي مردم اين احاديث را مي‌شنيدند ايشان را تضعيف مي‌كردند.41
برخي از متأخرين اهل‌سنت هم عقيده دارند كه آن‌قدر مطالب كذب و جعلي از جانب امام صادق(عليه‌السلام) نقل كردند كه دانش ايشان در ميان آن مجعولات گم شد تا بدان حد كه بخاري از نقل احاديث ايشان خودداري كرد.42
در حديثي هم امام رضا(عليه‌السلام) مي‌فرمايند كه مخالفين ما احاديثي در فضل ما جعل كرده‌اند كه برخي شامل غلو در حق ما و در برخي ديگر تصريح به بدي دشمنان ما شده است …. و اگر مردم احاديث غلوآميز را بشنوند شيعيان ما را تكفير مي‌كنند و اگر بدي‌هاي دشمنان ما را بشنوند ما را صراحتاً دشنام مي‌دهند.43
و در حديث ديگري امام صادق(عليه‌السلام) مي‌فرمايند: ما اهل‌بيت(عليهم‌السلام) راستگو هستيم اما هميشه هستند كساني كه بر ما دروغ مي‌بندند و به واسطه دروغ آن‌ها وثاقت ما نزد مردم از بين مي‌رود.44
و به راستي بيشترين سود و منفعت از فعاليت و اقدامات غاليان نصيب چه كساني مي‌شد؟
موضع و عكس‌العمل امام صادق(عليه‌السلام) در برابر غاليان
بايد گفت كه امام صادق(عليه‌السلام) به شدت از اقدامات غاليان معذب و مضطرب بودند و بارها اتفاق مي‌افتاد كه به خاطر مطالب غلوآميزي كه به ايشان نسبت مي‌دادند به گريه مي‌افتادند و محاسن مبارك‌شان از شدت ريزش اشك نم‌ناك مي‌شد45 و اظهار مي‌داشتند كه به خاطر مطالب كفرآميز آن‌ها شب‌ها با ترس و خوف به بستر مي‌روند و همانند كسي كه در بيابان و كوه سرگردان است در بستر بي‌قراري مي‌كنند.46
اما در مورد برخورد امام(عليه‌السلام) با آن‌ها؛
الف) اعلام انزجار از غلات و لعن آن‌ها
امام صادق(عليه‌السلام) در موارد متعدد و به كرات غاليان را مورد لعن خويش قرار داده و از آنان برائت جسته‌اند كه به عنوان نمونه مواردي ذكر مي‌شود.
ايشان در مورد ابوالخطاب كه از غاليان ملحد بود فرمودند من از هيچ كس به اندازة او اذيت و آزار نديدم. خدا او و يارانش را لعنت كند و خداوند لعنت كند كساني را كه در باطل بودن آن‌ها مردد هستند.47
شهرستاني مي‌گويد: هنگامي كه امام صادق(عليه‌السلام) از مطالب غلوآميز غلات آگاهي يافت از او بي‌زاري جست و او را لعنت كرد و به اصحابش هم دستور داد كه او را لعنت كنند و در موضع‌گيري عليه او بسيار صريح و بي‌پرده عمل كرد.48
در موارد ديگري هم امام(عليه‌السلام) او را فاسق و كافر و مشرك معرفي كردند49 و نيز او و مغيره‌بن‌سعيد را به جهنم بشارت دادند.50
كشّي از امام صادق(عليه‌السلام) نقل مي‌كند كه ايشان به بشار شعيري از سركردگان غلات فرمودند: از نزد من دور شو، خداوند تو را لعنت كند، خدا هيچ‌وقت من و تو را در زير يك سقف جمع نكند. سپس هنگامي كه او بيرون رفت فرمودند: واي بر او اي‌كاش وي سخناني مانند قول يهود و نصاري و مجوس و صابئه مي‌گفت. به خدا سوگند هيچ‌كس مانند اين فاجر عظمت خدا را كوچك نكرده است. به درستي‌كه او شيطان پسر شيطان است.51
ب) باطل شمردن انديشه‌هاي غلات و تبيين عقايد صحيح
در اين زمينه نيز موارد متعددي وجود دارد كه امام(عليه‌السلام) به صراحت عقايد غاليان را تخطئه كرده و همچنين مقام و درجه واقعي خود را بيان كرده‌اند. تا آن‌جا كه در مواردي مقصره يعني قاصرين در شناخت مقام و صفات امام(عليه‌السلام) را برتر از غاليان و كساني كه به آنان نسبت‌هاي فوق‌بشري مي‌دادند، مي‌دانستند.52
يكي از اصحاب امام صادق(عليه‌السلام) به ايشان گفت عده‌اي عقيده دارند كه شما خدا هستيد. امام فرمودند: گوش و چشم و مو و پوست و گوشت و خون من از اين افراد برائت مي‌جويند و خدا و پيغمبر(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) هم از آنان بيزار هستند و اينان بر دين من و پدران من نيستند. سپس آن فرد پرسيد پس شما كيستيد؟ (يعني مقام واقعي شما چيست؟) امام(عليه‌السلام) پاسخ دادند ما خزاين علم خدا و ترجمان وحي او هستيم. انسان‌هايي هستيم معصوم كه خداوند اطاعت از ما را واجب ساخته و از نافرماني ما منع نموده است و ما حجت خدا بر تمامي اهل آسمان و زمين هستيم.53
در موارد ديگري هم امام(عليه‌السلام) در رد عقايد غلات بر اين نكته تأكيد مي‌كردند كه آن‌ها افرادي مانند ساير بندگان خدا هستند و از اين جهت تفاوتي با آن‌ها ندارند و اگر از مسير صحيحي كه خداوند معين كرده خارج شوند در پيشگاه خداوند محاسبه مي‌شوند. به عنوان مثال روزي امام صادق(عليه‌السلام) پس از اين‌كه مغيره‌بن‌سعيد را لعنت كرده و عقايد او را نكوهش نمودند، فرمود: ما بندگاني هستيم كه خداوند ما را خلق كرده و از ميان سايرين برگزيده است. ما به تنهايي بر هيچ خير و شري قدرت نداريم و اگر خداوند ما را بيامرزد به رحمت اوست و اگر عذاب كند به خاطر گناهان‌مان است. به درستي‌كه ما مي‌ميريم و در قبر گذاشته مي‌شويم و سپس برانگيخته شده و در برابر تمامي اعمال‌مان مسئول هستيم.54
امام(عليه‌السلام) در پاسخ افرادي مانند مفضل‌بن‌عمر كه معتقد بودند ايشان روزي‌ بندگان را معين مي‌كند به حجر‌بن‌زايده و عامر‌بن‌جزاعه فرمودند: به خدا سوگند روزي ما را هيچ كسي جز خدا معين نمي‌كند. من خودم هم براي تأمين قوت اهل خود نياز پيدا كردم و از اين بابت سينه‌ام تنگ شد تا اين‌كه راه حلي پيدا كردم و توانستم طعام آن‌ها را به دست آورم و آن‌گاه آرام گرفتم.55
در مورد ديگري امام(عليه‌السلام) سخن افرادي را كه قائل به علم غيب مطلق براي آنان بودند و مي‌گفتند امام تعداد قطرات باران و نيز ستارگان، برگ‌هاي درختان، ريگ‌ها و … را مي‌داند، رد كرده و دستان‌شان را رو به آسمان بلند كرده و سه بار فرمودند سبحان‌الله به خدا سوگند اين‌گونه نيست اين‌ها را كسي جز خدا نمي‌داند.56
و موارد متعدد بسياري كه در اين‌جا از ذكر آن‌ها خودداري مي‌كنيم.
ج) منع نمودن شيعيان از هم‌نشيني و مراودت با آنان
امام صادق(عليه‌السلام) مكرراً و مؤكداً از ياران و پيروان خود خواستند كه از مجالست و هم‌نشيني با آنان خودداري كنند تا احياناً از عقايد باطل آنان متأثر نشوند و ساير مردم هم با ديدن اصحاب و پيروان ائمه(عليهم‌السلام) با افراد منحرف آنان را به آن جريان فاسد منتسب نكنند و هم اينكه اعلامي باشد كه ائمه(عليهم‌السلام) و ياران‌شان آنان را مورد تأييد قرار نمي‌دهند و از مجالست با آن‌ها خودداري مي‌كنند. در اين زمينه نيز نمونه‌هاي متعددي وجود دارد.
امام صادق(عليه‌السلام) فرمودند: كمترين چيزي كه شخص را از ايمان بيرون مي‌برد مجالست با غالي و استماع و تصديق قول اوست.57
مفضل‌بن‌يزيد از امام صادق(عليه‌السلام) نقل مي‌كند كه در مجلسي سخن از غاليان و اصحاب ابوالخطاب به ميان آمد. پس امام فرمودند: با اينان نشست و برخاست نكنيد، مصافحه نكنيد و هيچ‌گاه هم‌خوراك آنان نشويد.58
در روايت ديگري نيز امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: با معتقدين به مرام او (ابوالخطاب) هم‌نشين نشويد، من و پدرانم از او بيزاريم.59
در مورد ديگري امام صادق(عليه‌السلام) فرمودند: در مورد جوانان‌تان مواظبت كنيد تا مبادا غاليان آن‌ها را به گمراهي بكشانند. به درستي‌كه غلات بدترين خلق خدا هستند كه عظمت خدا را كوچك شمرده و براي بندگان او ادعاي ربوبيت مي‌كنند.60
و سرانجام اين‌كه آن‌چه بيان شد فقط نمونه‌هايي از اقدامات و عقايد غاليان بود كه ائمه هدي(عليهم‌السلام) در هر زمان به شدت با آنان مقابله مي‌كردند و مواردي كه در مورد برخورد امام صادق(عليه‌السلام) با غلات مطرح شد براي سبيل مثال بوده تا خوانندگان آشنايي مختصري به اين جنبه قضيه پيدا كنند وگرنه در كتاب تاريخ و حديث و همچنين ملل نحل چنين مواردي به وفور يافت مي‌شود و علاقمندان مي‌توانند به آن كتب مراجعه كنند. نكته آخر اين‌كه عقايد و آرايي كه در مورد غاليان به طور اعم ذكر شد فقط مختص به يك گروه و فرقه كه در گذشته مي‌زيسته‌اند، نبوده است هرچند كه ديگر از غلات ملحد خبري نيست. اما متأسفانه آرا و نظريات ديگري موجود است كه رنگ و بوي غاليانه دارند كه در كتب حديثي و تاريخي ما يافت مي‌شود و مع‌الاسف صداي آن‌ها در گوشه و كنار شنيده مي‌شود كه با كمال تأسف در حال اوج‌گيري نيز هستند و جا دارد كه محققان و صاحب‌نظران با تلاش علمي و تبليغي خود در جهت رفع اين معضل بكوشند همان‌طور كه ائمه معصوم ما(عليهم‌السلام) و ياران مخلص آن‌ها با تحمل رنج و مشقت بسيار در برابر اين عقايد مسموم ايستادگي كردند تا اسلام ناب و اصيل محمدي(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) دست‌خوش تحريف و دگرگوني نگردد و چهرة مذهب والاي تشيع كه همان طريق مستقيم براي رسيدن به سنت صحيح است لكه‌دار نشود.

 پي‌نوشت‌ها:
1.    نساء (4)، آية171؛ و نيز مائده (5)، آية77.
2.    كهف (18)، آية110.
3.    بنگريد. فرقان (25)، آية20؛ انعام (6)، آية101و102؛ طه (20)، آية50؛ نمل (27)، آية64؛ فاطر (35)، آية30.
4.    المقالات و الفرق، ص20؛ مقالات الاسلاميين، ج1، ص83.
5.    اختيار معرفة الرجال، صص480و518و555؛ الفرق بين الفرق، ص223.
6.    المقالات و الفرق، ص51و53؛ فرق الشيعه، ص43و44.
7.    الفرق بين الفرق، ص225. البته بايد توجه داشت كه انديشه‌هاي غاليانه فقط در مورد ائمه(عليهم‌السلام) شيعه ابراز نشده است بلكه در ميان ساير اديان و نيز اهل‌سنت اين‌گونه انديشه‌ها در مورد رهبران‌شان وجود دارد. براي اطلاع بيشتر ر.ك. غاليان كاوشي در جريان‌ها و برايندها، نعمت‌الله صفري، فصل اول.
8.    مقالات الاسلاميين، ج1، ص69.
9.    المقالات و الفرق، ص58؛ الفرق بين الفرق، ص221.
10.    فرق الشيعه، ص44؛ مقالات الاسلاميين، ج1، ص83.
11.    ر.ك. اختيار معرفة الرجال، ص521؛ فرق الشيعه، ص43؛ مقالات الاسلاميين، ج1، ص75و78.
12.    اختيار معرفة الرجال، صص324و326و407؛ رجال طوسي، ص499.
13.    رجال ابن‌غضائري، ص56و89.
14.    رجال نجاشي، ص67و435.
15.    رجال ابن‌غضائري، ص67.
16.    تصحيح الاعتقاد مفيد، ص133و134؛ و نيز ر.ك. الغيبه طوسي، ص294.
17.    اوائل المقالات، ص67.
18.    اختيار معرفة الرجال، ص540.
19.    اعتقادات صدوق، ص100.
20.    تصحيح الاعتقاد مفيد، ص133.
21.    مقالات الاسلاميين، ج1، ص88.
22.    به عنوان نمونه ر.ك. رجال ابن‌غضائري، ص98و102؛ اختيار المعرفة الرجال، ص453.
23.    عيون اخبار الرضا، ج1، ص219.
24.    بحارالانوار، ج25، ص252. امام صادق(عليه‌السلام) در مورد ايشان فرمودند: اگر زراره نبود احاديث پدرم از بين مي‌رفت. تاريخ حديث، ص102.
25.    براي آشنايي بيشتر با اين فرد بنگريد. اختيار معرفة الرجال، ص228 ـ 223.
26.    همان، ص225.
27.    ر.ك. الغيبة طوسي، ص64؛ رجال نجاشي، ص446و447.
28.    ر.ك. المقالات و الفرق، ص55.
29.    اختيار معرفة الرجال، ص224.
30.    همان، ص148. براي موارد ديگر هم بنگريد. همان، ص495و538.
31.    همان، ص238.
32.    همان، ص136.
33.    همان، ص138.
34.    همان، ص247.
35.    همان، ص249.
36.    همان، ص247.
37.    ر.ك. تاريخ شيعه و فرقه‌هاي اسلام، ص42و43.
38.    ر.ك. المقالات و الفرق، ص58و61.
39.    اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج7، ص456.
40.    ر.ك. اختيار معرفة الرجال، ص521و554.
41.    همان، ص325.
42.    تشيع و تصوف، ص32. شايد اين فرد مي‌خواسته با اين دليل ظلم فاحش بخاري در نقل حديث از امام صادق(عليه‌السلام) را توجيه كند، اما مگر علماي بزرگ ديگري از اهل‌سنت نبودند كه امام صادق(عليه‌السلام) را با بهترين الفاظ ستوده‌اند و از وي حديث نقل كرده‌اند مانند بزرگاني چون ابن‌جريح، مالك‌بن‌انس، سفيان ثوري، ابوحنيفه كه او را مي‌ستودند و از علم وي بهره مي‌گرفتند و آن را مايه مباهات خود قرار مي‌دادند و نيز موارد ديگر؛ ر.ك. زندگاني امام صادق(عليه‌السلام)، جعفر شهيدي، ص10 ـ 6.
43.    عيون اخبار الرضا، ج1، ص304.
44.    اختيار معرفة الرجال، ص350.
45.    همان، ص298و299.
46.    همان، ص226.
47.    المقالات و الفرق، ص55.
48.    الملل و النحل، ص144. و نيز بنگريد. فرق الشيعه، ص42.
49.    اختيار معرفة الرجال، ص296.
50.    همان، ص288.
51.    همان، ص401.
52.    اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج7، ص463.
53.    اختيار معرفة الرجال، ص306.
54.    همان، ص225و226.
55.    همان، ص223و323.
56.    همان، ص299.
57.    اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج7، ص453.
58.    اختيار معرفة الرجال، ص297.
59.    الغيبة طوسي، ص292.
60.    اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج7، ص462.

سيدمهدي نوري / سطح سوم / رشتة تاريخ اسلام / عراق
منبع: ماهنامه آفاق، شماره15

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *