این نوشتار تأملی در چگونگی طرح آموزه های مهدویت از سوی امام باقر (ع) و کیفیت ارائۀ معارف مهدوی از سوی ایشان است؛ بیاناتی که با توجه به اهداف کلی دعوت دینی، فرصت ویژۀ صادقین در آموزش معارف دینی، نیازهای عصر سقوط امویان و ظهور عباسیان شکل گرفته است. بررسی محورهای مورد تأکید در این بیانات و تأمل در نسبت آن ها با اهداف کلی و نیازهای هر عصر می تواند از یک سو طرح کلانی را نشان دهد که در این شکل از تعلیم و تربیت تعقیب شده است و از سوی دیگر، تأثیر تربیتی و اخلاقی هر یک از آموزه های مهدوی را نمایانتر کند.
این پژوهش بر تحلیل محتوایی روایات صادره از امام باقر (ع) تکیه دارد و می کوشد با توجه به شرایط عصر صدور، آثار آموزه های مهدوی بر شیعیان را معلوم نماید؛ از این رو با تعیین محورهای مورد تأکید در سخنان آن امام، همراه با ارائه نمونه ای از آن و تأمل در نسبت این سخنان با شرایط مخاطبان، تلاش دارد به حکمت و جهت طرح هر یک از آموزه ها دست یابد. ارائۀ نمونه از سخنان امام باقر (ع) در این نوشتار با توجه به توضیحات مقالات پیشین، محدودتر بوده و کثرت روایات آن حضرت ما را ناچار از گزارش کلیات و پرهیز از ذکر جزئیات کرده است.
از پیش فرض ها و روش های این مجموعه مقالات، پیش تر در نوشتاری دیگر گفت وگو کرده ایم. مقالۀ حاضر، روشنگر این سخن است که تعلیم آموزه های مهدوی در این برهه از تاریخ ائمه (ع) افزون بر ارائۀ معارف مهدوی و آخرالزمانی به نکاتی مهم در تربیت مخاطبان توجه دارد و نوعی زمینه سازی برای جلوگیری از آفات بحث مهدویت و جلوگیری از انحرافات را متناسب با عصر ائمۀ نخستین دنبال می کند.
با مرگ عبدالملک بن مروان و حجاج بن یوسف، خشونت و اقتدار حکومت بنی امیه کاهش یافت. آغاز امامت حضرت باقر (ع) هم زمان با این ایام بود که فشارها و سخت گیری ها کاهش یافت و امکان مناسب تری برای فعالیت های آموزشی فراهم آمد. با آغاز حکومت عمر بن عبدالعزیز و تا زمان قدرت گرفتن هشام بن عبدالملک، برخورد با شیعیان شکلی آرام تر به خود گرفت و امکان فعالیت تربیتی و آموزشی برای امام باقر (ع) فراهم شد. بدین ترتیب، حرکت تربیتی که با امام سجاد (ع) آغاز شده بود[1] در عصر امام باقر (ع) فرصت مناسبی برای توسعه و تعمیق خود یافت. اولین استفاده از این آموزه را در فرقه «کیسانیه» می توان ردیابی کرد (نوبختی، 1404: 26). پس از آنان، اولاد عباس نیز مدعی وصایت شدند (همو: 30 – 36) و با انتخاب القاب حضرت مهدی (ع) برای خود، راه تازه ای برای سوء استفاده از گرایش ها و باورهای مردم آزمودند؛ راهی که بعضی از نوادگان امام مجتبی(ع) نیز در مقابله با عباسیان در پیش گرفتند (بلاذری، 1394: ج3، 78؛ اصفهانی، 1385: 217).
ضعف حکومت اُموی و کم شدن فشارها این امکان را برای امام باقر (ع) فراهم کرد که فعالیت های گسترده ا ی را در عرصه آموزش سامان دهد. مدرسه امام باقر (ع) موفق به تربیت نسل تازه ای از دانشمندان شیعه، متناسب با نیازهای عصر جدید شد؛ عصر پرسش ها و شبهات؛ پرسش هایی که در بستر ضعف فرهنگی مسلمانان می رویید و از چالش اندیشه ها و فرهنگ های مسلط آن روزگار با فرهنگ مسلمین تغذیه می شد.
عصر امام باقر (ع) آغازی بر دورۀ شکوفایی فوق العادۀ جامعۀ شیعه است. پیامبر (ص) او را «باقر العلوم» نامید؛ از این رو که او به سبب نیاز آتی در رویارویی با اندیشه های یونانی، ایرانی و. . . به آموزشی متفاوت از علوم انبیا روی آورد؛ او آن چه را که رسول آورده بود می شکافت، لایه های تازه ای از علم دین را عرضه می داشت، پاسخ هایی را که جامعۀ اسلامی به آن نیاز داشت از عمق پیام رسول استنباط کرده و راه وصول به این همه را نیز به حاملان علم شیعه می آموخت.
آموزه های اولیۀ اسلام در برابر اندیشه های ساده مشرکان و حرف های نه چندان پیچیده اهل کتاب عرضه شده بود. اما اکنون اندیشه های عمیق یونانی و ایرانی و پیام های رمزآلود هندی در برابر اندیشه اسلامی رخ می نمود و تبیینی تازه و ژرف اندیشی متفاوتی در اندیشه های الهی را نیاز داشت. اگرچه اندیشه اسلامی ظرفیت پاسخ گویی به همه نیازها تا روز قیامت را دارد، ولی این اندیشه به صورت لایه لایه عرضه شده و برای رسیدن به عمقی بیشتر، شکافندۀ علمی چون امام باقر (ع) را طلب می کرد. باقر العلوم (ع) به لایه های زیرین اندیشه اسلامی پرداخت و در تمام عرصۀ فقه _ از عقاید و معارف تا اخلاق و احکام _ به نوآوری پرداخت. در عرصۀ عقاید و معارف، نه تنها اعتقادات ناب دینی را تبیین کرد، بلکه به توضیح لایه هایی از معارف دینی اقدام کرد که پاسخ گوی نیاز این دوره بود.
کلامی که در آموزش های امام باقر و فرزندش (ع) القا می شد، همانند آموزش های رسول خدا(ع) و جانشینان او رکنی از تربیت دینی است و نوعی حرکت فکری و روحی را برای افراد به ارمغان می آورد. اما در عصر صادقین(ع) اصول و قواعد این اندیشه و استدلال های ظریف و دقیقی که در ورای تک تک مفاهیم و گزاره های دینی نهفته است، آموزش داده می شد. این آموزش ها ذهن شاگردان را سازمان می دهد؛ ذهنیّتی که به آنان امکان پاسخ گویی به هر شبهه تازه را فراهم می آورد. این ذهنیّت حاصل نوع آموزشی است که در آن، فرد با تمامی وجود درگیر سؤالات اساسی شده و حرکت فکری خود را با پرسش های دقیق آغاز می کند. [2]در این روش پیش از ارائه پاسخ، ذهن با پرسش و درگیری با موضوع آماده شده و مطالب بی محابا به ذهن مخاطب ریخته نمی شود. در آموزش های صادقین (ع) توجّه به آموزش اصول و قواعد اندیشه دینی و استدلال ها و حکمت ها برجستگی خاصی دارد. در این شیوه، نه تنها ظرایف و لطایف قرآنی[3] و روایی آموخته شده، بلکه چگونگی تحصیل این نکات نیز توضیح یافته است (نک: مشرق موعود، ش22).
این آموزش ها همراه با فضای باز گفتوگوی با استاد، استفاده از شیوه کارگاهی جدل و نقد شیوه استدلال شاگردان، به تربیت رجالی می انجامد که در برابر هر حریفی و در هر عرصه ای توان مقابله دارند و قدرت کلام را در دو چهره تبیین گر و مدافع به رخ می کشند (برای نمونه نک: کلینی، 1407: ج1، 13، 87 و 172؛ صدوق؛ 1398: 220؛ کشی، 1409: 256 و 266). شاگردان گاه با حضور در مواجهۀ امام با صاحبان مذاهب و فرق می توانند در شیوه و محتوای مباحث کلامی نکات بسیاری بیاموزند (کلینی، 1407: ج1، 72 و 78). در این جایگاه، استاد به جای درگیری مستقیم خود با صاحبان شبهه و سؤال، می تواند شاگردان را به رویارویی با آنان بفرستد[4] و خود تنها مشکل گشایی کرده و در حل دشواری ها از شاگردان خویش پشتیبانی کند. [5]شاگردان نیز در صحنه عمل با مشکلات و پرسش های واقعی آشنا شده و توانمندی هایشان محک می خورد.
در بررسی روایات صادقین (ع) باید به تفاوت های عصر این دو امام نیز توجه داشت. امامت حضرت باقر (ع) در دوره فتور حکومت اموی است و دلیل چندانی برای تقیه نیست، اما امام صادق (ع) با آخرین خلیفه مقتدر اموی _ یعنی هشام بن عبدالملک _ و با دو خلیفه خونریز عباسی، ابوالعباس سفاح و منصور هم عصر است. فضای گفت وگوی حضرت صادق (ع) آکنده از حساسیت حکومت هاست و پیچیده گویی و تقیه، لازمۀ ادامه حرکت شیعی در این دوره ها به شمار می رود. تفاوت دیگر در قلّت و کثرت شیعیان است. اصحاب امام باقر (ع) جمعی محدودتر ولی خالص ترند، اما عصر امام صادق (ع) دورۀ پرشماریِ شیعیان و همراه شدن با ناخالص ها و ناخالصی هاست. همین نکته موجب می شود فهم سخنان امام صادق (ع) محتاج به دقت ها و ظرافت های بیشتری باشد.
آخرین تفاوت در پدیدار شدن آل عباس است؛ قدرت طلبان تازه ای که با آل علی (ع) نسبتی نزدیک دارند و از بسیاری از اسرار باخبرند. اینان از معارف شیعی آگاهند و آمادۀ سوء استفاده از هر آموزه ای به ویژه آموزه «مهدویت» هستند. توجه به حضور و حساسیت عباسیان در فضای صدور یا تدوین کتب حدیث[6] می تواند به تحلیل های متفاوتی بینجامد. باید به این نکته توجه داشت که عباسیان و داعیان از اواخر دوره حضرت امام باقر (ع) کار خود را آغاز کردند؛ حرکتی که در دوره امام صادق (ع) به بار نشست.
در ادامه به محورهای سخنان امام باقر (ع) دربارۀ آموزه های مهدویت اشاره می کنیم و بر نکات پرتکرار و متفاوت در هر یک تأکید خواهیم کرد. فراوانی روایات صادقین(ع) سبب می شود برای تنظیم مناسب تر به دسته بندی محتوایی تازه ای بر اساس مقطع زمانی مورد توجه در کلام روی آوریم. مأخذ و مرجع اصلی در این بخش، کتاب معجم احادیث امام مهدی (ع) است که به شمارۀ صفحات آن در میان پرانتز اشاره شده است. تقریباً تمامی روایات امام باقر (ع) در جلد چهارم و بخش کوچکی از روایات در جلد پنجم این کتاب قرار گرفته است. البته روایات تفسیری امام باقر (ع) در حوزه مهدویت در مجلدی مستقل و در کنار سایر روایات تفسیر ائمه اطهار (ع) گردآوری شده است.
محورهای بحث در سخنان امام باقر (ع)
1- تولد، نام و نسب، ویژگی ها
امام باقر (ع) در چند روایت از مخفی بودن ولادت امام مهدی (ع) سخن گفته (337 – 340) و در تعدادی از روایات به توصیف ظاهری امام مهدی (ع) پرداخته اند ( 351 – 355). در روایات امام باقر (ع) کمتر به نام مهدی (ع) اشاره شده[7] و حتی در مواردی، اجتناب امام از ذکر نام ایشان مشهود است (341 و 351). در یک روایت از درج امام و عملکرد او در پیمان و میثاقی خبر داده که از همگان گرفته شده است؛ میثاق مندرج در آیه 172 سوره اعراف (377).
در روایتی دیگر نیز به ویژگی مشهور مادر امام مهدی (ع) اشاره شده است: ابن سیدة الإماء فرزند سرور کنیزان (357). تأکید بر مخفی بودن ولادت مهدی (ع) دو اثر در شیعه داشته است؛ اول، آمادگی برای چنین شرایطی و دور ماندن از شک و تردید؛ دوم، در اختیار گذاردن علامتی برای تشخیص درست تا جایی که مدعیان حتی در ادعای مهدویت موسی و اسماعیل _ فرزندان امام صادق (ع) _ نتوانستند موفقیت چندانی به دست آورند. توصیف ظاهری مهدی (ع) و خبر دادن از ویژگی مادر او، در خود تأکیدی بر قطعیت موعود و همچنین احاطه امام باقر (ع) دارد و جایگاه او را بر مخاطب معلوم می کند. این توصیفات می تواند علامتی را نیز در اختیار مخاطبان و آیندگان بگذارد. روایت به قرار گرفتن مهدی (ع) در مضمون میثاق توحید و ربوبیت، و درج امامت در مضمون توحید اشاره دارد و این که ادامه توحید و حاکمیت پروردگار، پذیرش امامتی است که روشنگر حکم پروردگار در تمامی حادثه هاست.
2- غیبت
توجه به حکمت غیبت در روایات بسیاری دیده می شود. در این روایات از ترس از کشته شدن (346)، بیعت نکردن با گردن کشان زمانه (348)، تحول در روحیۀ حاکم بر جامعه[8] (399 – 402)، غربال شدن (319 – 321 ) و همچنین نیاز به طی شدن دوره هایی در جامعه انسانی و حصول برخی تغییرات (319 – 321، 399 – 402 و… ) به عنوان دلایل غیبت نام برده شده است. همچنین در قالب بیان آثار غیبت نیز به نکاتی اشاره شده ( 348 – 350) که می توان از آن به عنوان بخشی از حکمت های غیبت یاد کرد. امام در این سخنان از یک سو تداوم امامت آشکار را ناممکن و از سوی دیگر غربال شدن شیعیان و حصول نوعی بلوغ اجتماعی را لازمه قیام و ظهور امام دانسته است.
این بیانات، عقلانیت غیبت را روشن می کند و اشاره به حرکت هایی دارد که برای رسیدن به ظهور و قیام باید شکل گیرد. توضیح وجهۀ عقلانی غیبت، شبهه ها را می زداید و افق پیش روی فرد و جامعه شیعه را روشن می کند. این بخش از سخنان حضرت باقر (ع) به نکات ظریفی نیز اشاره دارد که باید در بحثی مستقل به آن پرداخت. انحراف دیگری که در این کلمات مورد توجه خاص قرار گرفته، بحث تعیین وقت برای ظهور است. در این روایات، هر گونه وقت گذاری به صراحت باطل به شمار آمده و گویندۀ چنین سخنی تکذیب شده است (393 به بعد ). فراهم آمدن شرایط ظهور حجت خدا وابسته به پایمردی مؤمنان و تحول در فضای فکری مردم است و برای چنین اموری نمی توان وقت تعیین کرد.
در برخی روایات معتبر، از سال هفتاد به عنوان موعدی خبر داده شده که خداوند برای زمان حکومت ائمه (ع) تعیین کرده بود، اما با کشته شدن امام حسین (ع) پروردگار بر اهل زمین غضب کرد و آن را تا سال صد و چهل به تأخیر انداخت. این موعد نیز به سبب کشف اسرار ائمه از سوی یاران ایشان منتفی شد و خداوند پس از آن در نزد ائمه (ع) زمانی را برای حکومت تعیین نکرد. این سخن را با مروری بر تاریخ ائمه نیز می توان تأیید کرد؛ زیرا حرکت اجتماعی شیعه پس از رسول خدا (ص) بعد از وقفه ای که با تسلط اولیه بنی امیه حاصل شد، روندی صعودی داشت و تأمل در شرایط اجتماعی جامعه شیعه نشان می دهد که تداوم حرکت حسینی می توانست با داشتن مهلتی بیشتر برای رشد به قیام بینجامد[9] که با کوتاهی و بی مهری یاران و خشونت دشمنان سرانجامی نیافت.
پس از امام حسین (ع)، امام سجاد (ع) آغازگر حرکتی تازه بود که در طول ده ها سال به گستردگی و وسعتی خاص رسید (کشی، 1409: 123). [10]این حرکت با فترت و زوال بنی امیه فرصتی استثنایی یافت، اما سستی یاران امام در پایبندی بر توصیه اکید آن حضرت بر تقیه، موجب شد حرکت شیعی گرفتار محدودیت های حاکمان و طمع ورزی دوستان شده و راه بر تشکیل حکومت ولایی بسته شود. شرایط تازۀ دیگر با تعیین زمانی برای قیام همراه نبود و همه چیز موکول به پایمردی مؤمنان و تغییر ذهنیت مردم شد. این منطق است که روایات دیگر حضرت باقر (ع) دربارۀ بی فایدگی قیام های پیش از ظهور را توضیح می دهد.
امام به برخی یاران خویش فرمان خانه نشینی و همراهی نکردن با کسانی را می دهد که به قیام مسلحانه علیه حکومت برمی خیزند. امام نه تنها این تحرکات را بی فایده می داند، [11] بلکه از بی پایگی و بی هدفی افرادی از خاندان خبر می دهد که اقدام به قیام می کنند. [12]منع از همراهی با قیام های بی سرانجام همراه با تأکید بسیار بر انتظار فرج و نشان دادن رفتارهای درست در عصر غیبت است (322، 323، 325، 328 – 331، 316، 326 و 327). امام باقر (ع) تصویری عمیق از مفهوم انتظار فرج می نمایاند که در آن انتظار، بخشی از دین است، نه صرف حالتی در روح و روان مؤمن.
انتظار به مثابه آمادگی و آماده سازی شرایط برای ظهور، مهم ترین عمل در عصر غیبت به شمار می رود؛ عملی که خود، فرجی است برای مؤمن در رسیدن به هدف و سطحی متفاوت در زندگی که خود از هر پیروزی و فرجی مهم تر است. آموزش این نکته که اگر انتظار فرج به معنای نارضایتی از شرایط سخت و ابتلائات عصر غیبت باشد، نوعی دنیاطلبی را در خود دارد و اگر مؤمن خود را در چنین شرایطی متضرر احساس می کند، در حقیقت نقش خویش در این دنیا و اهمیت ابتلا و غربال شدن ها (طوسی، 1411: 339؛ نعمانی، 1397: 213؛ کلینی، 1407: ج1، 370) را نیافته که اگر کسی با دوری از محضر معصوم بتواند فشارهای فکری، روانی و اجتماعی را تحمل کرده، به آمادگی و آماده سازی ادامه دهد، برتر از کسانی است که محضر امام را درک می کنند و در رکاب او می جنگند.
یکی از شیوه های بیان معارف مهدوی، اشاره به سنت هایی است که هم سان با پیامبران الهی در حق امام مهدی (ع) نیز جریان یافته است (357 و 359 – 363) که از ظرافت های این شیوه، در مقالۀ پیشین سخن گفته شد (نک: مشرق موعود، ش27: 5-25). امام باقر (ع) در چند روایت به سنت هایی اشاره دارد که هم سان با پیامبرانی چون موسی، عیسی، یوسف، یونس (ع) و محمد (ع) در حق امام مهدی (ع) نیز جاری شده است (برای مطالعۀ کامل ترین بیان در این باره، نک: صدوق، 1395: ج1، 327). امام باقر (ع) برخی نکته های عصر غیبت را همانند سایر معصومین ( تکرار می کند: اصلاح امر مهدی (ع) در یک شب (357 و 446) و همچنین شهادت بر امامت آن حضرت، توسل به او و دعای برای او (19 – 24) که پیش تر از آثار این بیانات گفتیم. [13]
3- عصر نزدیک به ظهور
در کتب روایی شیعه و اهل سنت روایات بسیاری می توان یافت که از اوضاع روزهای آینده خبر می دهند؛ روایاتی که از آن ها به روایات ملاحِم و فِتَن تعبیر شده و مؤلفان بسیاری به تصنیف پیرامون آن ها پرداخته اند.
بخش بزرگی از این روایات وضعیت زمانی مشخصی نسبت به قیام مهدی (ع) ندارند، اما بخشی دیگر از عصری خبر می دهند که به قیام مهدی (ع) می انجامد. روایات اخیر، بخش مهمی از آموزه های مهدوی را تشکیل می دهد. این روایات در حقیقت گزارشی از وقایعی است که پیش از ظهور حجت خدا رخ خواهند دارد؛ وقایعی که با رخ دادن آن ها می توان ظهور امام مهدی (ع) را توقع داشت و علایم ظهور به شمار می روند.
از بیان علایم ظهور توسط ائمه (ع) هم مصونسازی مسلمانان نسبت به جریان های انحرافی حاصل می گردد و هم احاطه و جایگاه امامان شیعه گوشزد می شود. این علایم گاه در آسمان و زمین و خارج از فضای اجتماعی، و گاه حادثه هایی اجتماعی هستند. پرتکرارترینِ علامت های دسته اول در منقولات حضرت باقر (ع) ندای آسمانی است؛ ندایی که مهدی (ع) به همگان معرفی می شود و آغاز قیام او را اعلام می کند و برای هیچ کس تردیدی باقی نمی گذارد (317، 362، 367، 382، 427، 429 _ 431 و433). این بیانات افزون بر ارائه علامتی مطمئن و حتمی برای ظهور، راه را بر مدعیان مهدویت می بندد؛ زیرا ساختن صیحه ای آسمانی که در گوش همه نشسته و برای همگان مفهوم باشد، حتی امروزه نیز خارج از اختیار آدمی است.
داعیان عباسی در دوره امام باقر (ع) کار خود را آغاز کردند و سوء استفاده از مفاهیم مهدوی، از جمله آموزه هایی است که در تبلیغات عباسیان مورد توجه خاص بود. استفاده از برخی القاب مهدی (ع) مانند سفاح، منصور و مهدی برای سلاطین عباسی حکایت از این توجه دارد. ارائه علایمی تقلید و جعل نشدنی می تواند دست مدعیان را در فریبکاری ببندد و شیعیان را با نشانه هایی همراه کند و تشخیص حق و باطل را سهل نماید. در منقولات امام باقر (ع) از میان علایم اجتماعی، خروج سفیانی بسیار مورد توجه است.
نام، مشخصات ظاهری (418 )، نقطه آغاز حرکت (362)، درگیری های پیش از آن (416، 405، 315، 384، 385، 390)، مدت حکومت (419 ) و همچنین حوادثی توصیف شده است که برای او و سپاهش رخ خواهد داد (422 ). در این کلمات، امام باقر (ع) بر حتمیت قیام سفیانی تأکید شده (423) و خروج او را در سال قیام قائم (417) و پیش از حدوث آن گفته است (384 و 413). واژه «سفیانی» برگرفته از کنیه ابوسفیان _ بزرگ بنی امیه _ است و از انتساب دشمن بزرگ مهدی (ع) به این خاندان خبر می دهد. این واژه در عصری که حکومت در اختیار آل امیه است، به نوعی مربوط کردن جریان شیطانی سفیانی به حکومتی است که بر تخت حکومت مسلمین نشسته است. توجه خاص امام باقر (ع) به سفیانی و داستان او می تواند تأکیدی بر تقابل خاندان و جریان اموی با اسلام، پیامبر و حرکت او باشد.
برخی دیگر از علایم ظهور مانند قتل نفس زکیه (447)، اختلاف میان فرزندان عباس، خروج یمانی و همچنین برخی علامات نجومی(379 و 389 ) در منقولات از امام باقر (ع) وارد شده اند (425، 447، 405 و 406) (برای مطالعۀ برخی علایم دیگر، نک: نعمانی، 1397: 262 به نقل از امام باقر (ع) و نیز مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1428: 405، 315، 390، 345، 346 و 362). اما در روایات به جای مانده از حضرت باقر (ع) خبر چندانی از دجّال دیده نمی شود و تنها در یک نقل به محل خروج دجال اشاره شده است (ج5، 5). در منقولات امام باقر (ع) از ظهور پرچم های سیاه (نشانه عباسیان) در حمایت از مهدی (ع) خبر داده شده است (409 – 411) که پیش تر از شبهۀ اعتبار این روایات و خدشه در منبع آن، یعنی کتاب فتن ابن حماد سخن گفته شد.
4- ظهور و وقایع هم زمان با آن
توصیف هنگامه ظهور، مضمون بخشی از روایات امام باقر (ع) است. خروج قائم در روز عاشورا رخ خواهد داد (451 و 453 ) [14] و یارانی به تعداد سربازان رسول خدا (ص) در بدر خواهد داشت که از مناطق مختلف دنیا گرد او فراهم می آیند (445 و 449). آری، او آغاز دوبارۀ بدر اسلام و منتقم عاشوراست و هر کس می تواند با انتظار مصلحانه این امید را در دل بپروراند که در محضر او و در رکابش حاضر شود و حجاب زمان و مکان مانع از حضور و همراهی نخواهد شد. این سپاه، همان سپاه بدر محمد (ع) است که بازگشته و آن چه ناتمام مانده بود را تمام می کند.
در مکه خطبه خوانده، حرکت خود را آغاز می کند؛ پرچم، سلاح، کلاهخود و سپر رسول خدا (ع) را به همراه دارد و پیمان نامه ای از جانب او. کنار کعبه، میان رکن و مقام با او بیعت می شود ( 364 – 367) و با ندای آسمانی و معرفی او با نام و نام پدر، جای شبهه برای کسی باقی نمی ماند (367 و. . . ). او عصا و سنگ موسی (369 و 373) را به همراه دارد و سنت هایی از انبیا در حق او نیز جاری است (359 – 363).
او با نام رسول خدا و با همان پرچم، سیره و سلاح او بازگشته است. او ادامۀ انبیاست و با ابزارها و سنت های آنان همراه است. در تأیید او آسمان به زمین متصل شده و جایی برای شبهه و تردید باقی نمی ماند. آن که در برابر او می ایستد، از حجت بالغه الهی عبور کرده و در برابر آن ایستاده است. عیسی مسیح (ع) در زمان او به زمین بازمی گردد. عیسی(ع) در رکاب مهدی (ع) است و در نماز به او اقتدا می کند (499 و 500). در کافی از امام باقر (ع) نقلی وارد شده که در آن از همراهی الیاس پیامبر با مهدی (ع) خبر داده است (439 – 443).
همراهی عیسی (ع) می تواند به یکدستشدن دو دین بزرگ ابراهیمی اشاره داشته باشد و به این که این جنگ میان صاحبان ادیان و مذاهب نیست و حق محض در برابر باطل محض صف خواهد کشید.
امام باقر (ع) در برخی روایات از اوصاف یاران قائم گفته است؛ از شجاعت فوق العادۀ آنان (437)، از برادری و رفاقتشان (435 ) و از مطیع بودن آسمان و زمین و اشتیاقشان بر ایشان (434). یاران قائم همگی در قید حیات نیستند و بسیاری از آنان به دنیا رجعت کرده و در رکاب امام زمان (ع) حاضر می شوند (15 و 16 ).
تصویر یاران قائم به مخاطبان شرایطی را گوشزد می کند که با تحقق آن می توان به ظهور قائم امید بست. تا این استوانه ها بزرگ نباشند، امکانی برای حکومت مهدوی نیست و این بارِ بزرگ بر شانه های ناتوان جای نمی گیرد. مخاطب با دیدن فاصله خود با این تصویر زیبا، هم راه را می بیند و هم دلیل غیبت را می یابد و همچنین شوق حرکت را احساس می کند. در نقلی از جابر، امام باقر (ع) شیوۀ سلام گفتن بر امام مهدی (ع) به هنگام رؤیت او را به شیعیان آموخته که عبارت آشنایی از زیارات جامعه است (ج 5، 17 و). سلام بر او صدها سال پیش از تولدش و سلام بر او که توفیقی برای دیدارش نداریم، او را در دل و خیال ما حاضر کرده و با کلماتی زیبا بذر شناخت و احساس را در مخاطب می نشاند.
5- جنگ ها تا شکل گیری حکومت جهانی
شکل گیری حکومت جهانی مهدی (ع) با موانعی روبه روست که جز با جنگ کنار زده نمی شود. یاران شجاع و هم دل قائم (ع) که از آسمان و زمین حمایت می شوند، در خدمت اویند. در روایات، از مسیر حرکت قائم (455 و 469)، رفتن به سوی قدس (491 و 492)، درگیری ها و جنگ های او و همچنین پیروزی هایی که در انتظار اوست خبر داده شده است (378 و 481)؛ پیروزی هایی که با حمایت همان فرشتگان به دست می آید که در جنگ بدر مددرسان رسول خدا (ص) بودند (434). روایات امام باقر (ع) سیره قائم (ع) را همانند سیره رسول خدا (ص) دانسته [15]، اما در همین روایات چند نکته دیده می شود که به نظر با سخن فوق هماهنگ نیست:
1- برخی روایات از برخوردهای شدید و متفاوت امام مهدی (ع) خبر می دهد (384 و 473 – 480). حتی در روایتی زراره از امام باقر (ع) صراحتاً پرسیده است: «أَ یَسِیرُ بِسِیرَةِ مُحَمَّدٍ (ص)؟» و امام در جواب فرموده: «هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ یَا زُرَارَةُ! مَا یَسِیرُ بِسِیرَتِهِ» (نعمانی، 1397: 236).
2- در برخی روایاتِ امام باقر (ع) از تجدید اسلام توسط امام مهدی (ع) و دعوت او به سنت و امری جدید خبر داده شده است (317، 384، 503 – 506)
3- روایتی نیز از امام باقر (ع) نقل شده که سیره قائم (ع) در قضاوت را گاه همسان با پیامبر (ع) و گاه متفاوت با او معرفی کرده است (483). با دقت در روایات فوق، می توان ناهماهنگی ظاهری را برطرف کرد؛ زیرا مراد از تفاوت سیره امام با رسول خدا (ع) در برخورد سختی است که او از آغاز با دشمنان خدا خواهد داشت. اما اصول حاکم بر رفتار امام نیز همان است که رسول (ع) به همه آموخته است.
رسول خدا (ص) ابتدا به بیان دعوت و اتمام حجت پرداخت و در این راه جز به ملاطفت و حوصله راه نپیمود، اما آن جا که چیزی جز عناد و دشمنی باقی نماند، او به شکستن توطئه ها اقدام کرد.[16] برخوردهای تند امام مهدی (ع) با کسانی است که جز عناد ندارند و جز زبان شمشیر نمی فهمند. مروری بر شخصیت سفیانی و دجال این ویژگی در دشمنان امام را نشان می دهد. دعوت با ندایی آسمانی و علایمی آغاز می شود که حجت را بر همگان تام و تمام می کند. روایات بحث مهدویت، امام را دفع کنندۀ شرّ سفیانی و دجال می داند، نه آغازگر جنگ با آنان. روایات دعوت به اسلامی جدید از نکتۀ مخالف با مسلمات قرآنی و روایی سخن نمی گوید.
دعوت به سنت و اسلام جدید، دعوت به امری متفاوت با سنت و اسلامی است که مردم به آن خو کرده اند؛ اسلام و سنتی که گرد و غبار کج فهمی و دست های دسیسه بر آن آسیب ها زده است (برای تفصیل این مطلب نک: کشی، 1409: 138، روایتی طولانی از امام صادق (ع)). آری، به نظر می رسد در نظام قضایی امام مهدی (ع) بر اساس واقع حکم خواهد شد و به امارات و ادله احراز، اکتفا نخواهد گردید و این تمایزی میان نظام قضایی حکومت موعود با نظام قضایی رسول خدا (ص) و امیرمؤمنان (ع) است. در روایتی از حضرت باقر (ع) به شهر کوفه به عنوان محل حضور یا سکونت امام مهدی (ع) پس از قیام اشاراتی شده است (ابن قولویه، 1356: 30). البته طبیعی است که محل سکونت امام مهدی (ع) در عصر غیبت مشخص نشده و تنها برخی روایات به محل های گوناگونی به عنوان اماکن سکونت یا حضور امام اشاره دارند.
6- حکومت حجت خدا
این وعدۀ مکرر رسول (ص) و جانشینان اوست که مهدی (ع) دنیای لبریز از ظلم و بیداد را به دنیایی سرشار از عدل و داد بدل خواهد کرد (521). حضرت باقر ( از عدل او (487، 513 و 514)، تکامل عقل ها در عصر او (515 و 516) و از بخشش و عطای او (509 – 511) خبر داده و حکومت باعظمتی (371) را ترسیم می کند که بر تمام عالم سیطره داشته (501) و حتی قوای طبیعی نیز مسخّر اویند (517 و 518). او به حکومت و راهی دعوت می کند که برای مردم تازگی خاصی دارد و از اسلامی سخن می گوید که با درک دیگران از آن متفاوت است (317، 384 و 503 – 506).
این تصویرها مخاطبان را با حکومت معصوم (ع) آشنا می کنند و نصاب حکومت در نگاه شیعه را آموزش می دهند. اگر همت کنیم و زمینه ها را فراهم سازیم، ناچار از سعی و خطاهای مکرر و تحمل جهل و جور یکدیگر نیستیم و می توانیم به چنین اوجی دست بیابیم. این نگاه است که برای عدالت ورزی های کوچک امثال عمر بن عبدالعزیز حسابی باز نمی کند که در چشم شیعه حکومت حقه بسیار فراتر از جلوه های کوچکی از عدالت است که گاه در حق یکدیگر روا داشته ایم. رجعت معصومین (ع) از جمله رسول خدا (ص)، امام علی و امام حسین (ع) یکی از نکاتی است که در روایات امام باقر (ع) به آن پرداخته شده است (ج 5، 7 – 14).
در میان این منقولات، روایت عمرو بن ابی المقدام از جابر که در دو کتاب «تفسیر عیاشی» و «اختصاص» مفید وارد شده، مضمون غریب تری دارد (ج 5، 9). روایت از 19 سال حکومت قائم، پنجاه سال هرج و مرج پس از وفات او و سپس بازگشت امام حسین (ع) به دنیا و مطالبۀ خون خود و اصحابش خبر می دهد و از خون ریزی وسیع آن حضرت که بدگمانی مردم و قیام عمومی علیه ایشان را به دنبال دارد. امام حسین (ع) به حرم خدا پناه می برد و در فشار شدید می میرد. پس از مرگ حسین (ع)، علی (ع) خشمگین از آن چه با حسین (ع) کرده اند به دنیا بازگشته و تمام دشمنان اهل بیت (ع) را می کشد و بر تمام زمین حاکم می شود. حکومت او سیصد و نود سال به طول خواهد انجامید. روایت عمرو بن ابی المقدام از جابر متن های متفاوتی دارد.
در نقل «غیبت» نُعمانی هیچ سخنی از سفاح و منصور یا منتصر و از تطبیق آن بر امام علی و امام حسین (ع) نیست. شیخ طوسی نیز در کتاب «غیبت» به خروج منتصر و سفاح اشاره کرده، ولی از دو امام (ع) نامی به میان نیاورده است. با توجه به فقدان سند در کتاب تفسیر عیاشی و همچنین معلوم نبودن مؤلف کتاب اختصاص نمی توان به این دو متن اعتماد کرد. مضامین موجود در اضافات تفسیر عیاشی و اختصاص بسیار غریب است. این که پنجاه سال پس از رحلت قائم، حسین بن علی (ع) بازمی گردد و در چنین زمانی طالب خون خود و اصحابش می شود و این که چنان خون ریزی برپا می شود که همۀ مردم علیه او قیام کرده و او را تا سرحد مرگ تحت فشار می گذارند، این که امام علی (ع) به انتقام خون او برمی خیزد و با این که دوره ای بسیار طولانی بر زمین حاکم می شود، همگی از غرایبی هستند که پذیرش آن ها دشوار است و کمتر مؤیدی نیز بر این مطالب می توان یافت.
آری، رجعت امام حسین (ع) در روایت دیگری از امام باقر (ع) پیش بینی شده است (ج 5، 13) اما این روایت از حکومت بسیار طولانی آن حضرت خبر می دهد که کاملاً با روایت عیاشی و اختصاص منافات دارد. افزون بر این، این روایت نیز در کتاب «مختصر بصائر الدرجات» وارد شده که در مقالات گذشته از ضعف بخشی از مندرجات آن سخن گفته شد.
7- پس از مهدی (ع)
جهان پس از رحلت مهدی (ع) چگونه خواهد بود؟
این سؤالی است که در سخنان حضرت باقر (ع) پاسخی به آن نمی توان یافت، مگر در روایتی کوتاه که در آن به وجود قُوّام و جانشینانی برای امام مهدی (ع) اشاره شده است (ابن قولویه، 1356: 30). در پایان، اشارۀ مجدد به این نکته لازم است که از امام باقر (ع) دربارۀ معارف مهدوی، روایات تفسیری بسیاری به جا مانده است. در جلد هفتم کتاب «معجم احادیث امام مهدی (ع)» 93 روایت تفسیری از حضرت باقر (ع) نقل شده که افزون بر آموزش معارف مهدوی، به ارائه مستندات قرآنی برای این آموزه ها پرداخته و شیوه های متفاوتی از استنباط و تفسیر را در اختیار گذارده است.
نتیجه
عصر صادقین (ع) فرصتی برای آموزش معارف دینی است که بخشی مهم از آن را معارف مهدوی تشکیل می دهد. آموزش این معارف به گونه ای است که روش های استنباط را نیز می آموزد، عمق تازه ای از معارف دینی را به مخاطبان معرفی می کند و همچنین شیعه را برای دشواری های عصر غیبت آماده می سازد. عصر امام باقر (ع) زمان آماده شدن برای تهدیدی از سوی یاران دیروز و قدرت طلبان امروز است که آماده اند با امید به منجی، برای خود پلکانی برای رسیدن به قدرت بسازند. آموزش های امام باقر (ع) به شیوه هایی ظریف، مخاطب را با علایمی آشنا می کند که منحرفان را در هر لباسی بشناسند و خود نیز گرفتار نشوند.
منابع
_ابن حبان، محمد بن حبان بن احمد، الثقات، تحقیق: محمد عبدالعمید خان، حیدرآباد هند، دائرة المعارف العثمانیة، 1393ق.
_ ابن سعد، ابوعبدالله محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، بی تا.
_ ابن عدی، عبدالله، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق و مقابله: سهیل زکار و یحیی مختار غزاوی، بی جا، دارالفکر، بی تا.
_ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف، دار المرتضویة، 1356ش.
_ اشتهاردی، علی پناه، مدارک العروة، تهران، دار الأسوة للطباعة و النشر، 1417ق.
_ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، قم، دارالکتاب، 1385 ق.
_ برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الکتب الاسلامیة، 1371ق.
_ بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1394ق.
_ حرّانی (ابن شعبه)، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(، قم، جامعه مدرسین، 1404ق.
_ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی تا.
_ راوندی، قطب الدین سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی، 1409ق.
_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، التوحید، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1398 ق.
_ ______________________________، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، انتشارات اسلامیه، 1395ق.
_ ______________________________، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1413ق.
_ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، تحقیق: خرسان، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407ق.
_ _______________________، الغیبة للحجة، قم، دار المعارف الاسلامیة، 1411ق.
_ عسقلانی (ابن حجر)، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، بی جا، دارالفکر، 1404 ق.
_ کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، مشهد، مؤسسۀ نشر دانشگاه مشهد، 1409ق.
_ کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1407ق.
_ مشرق موعود » زمستان 1392، سال هفتم- شماره 28 (صفحه 22)
مجلسی، محمد باقر بن محمدتقی، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403ق.
_ مروزی، نعیم بن حماد، کتاب الفتن، تحقیق: سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
_ مزی، جمال الدین ابو الحجاج یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تحقیق: بشار عواد، بغداد، بی نا، 1406ق.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإختصاص، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413_ الف.
_ ______________________________، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413_ ب.
_ مؤسسة المعارف الاسلامیة، معجم احادیث الامام المهدی، قم: مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1428ق.
_ نسائی، احمد بن علی بن شعیب، کتاب الضعفاء و المتروکین، تحقیق: محمود ابراهیم زائد، بیروت، دارالمعرفة، 1406ق.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، تهران، نشر صدوق، 1397ق.
_ نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعة، بیروت، دارالاضواء، 1404ق.
پی نوشت ها
[1] حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عیسَی عنْ یونُسَ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (ع) قَالَ: ارْتدَّ الناسُ بَعْدَ الْحُسَیْنِ(ع) إِلَّا ثَلَاثَةً: أَبُو خَالِدٍ الْکَابُلِیُّ وَ یَحْیَی ابْنُ أُمِّ الطَّوِیلِ وَ جُبَیْرُ بْنُ مُطْعِمٍ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ لَحِقُوا وَ کَثُرُوا؛ جمیل از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: مردم بعد از حسین(ع) مرتد شدند مگر سه نفر؛ ابوخالد کابلی، یحیی بن امّ طویل و جبیر بن مطعم. پس از مدتی مردم پیوستند و زیاد شدند. (مفید، 1413_ الف: 64)
[2] نمونۀ این نوع برخورد را در اولین و دومین برخورد امام با هشام بن حکم (کشی، 1409: 256) و همچنین در سخنان امام صادق (ع) در آغاز مناظرۀ مرد شامی با اصحاب امام می توان دید (کلینی، 1407: 172 ).
[3] در کتاب معجم احادیث الامام المهدی 93 حدیث از امام باقر و بیش از این مقدار از امام صادق (ع) نقل شده که با تفسیر و تأویل آیات قرآن، بسیاری از معارف مهدوی تبیین شده یا بر آن ها استدلال گردیده است.
[4] رویارویی های احول با ابوحنیفه و هشام با ارباب مذاهب و ادیان (مجلسی، 1403: ج47، 396) و مروری بر آن چه دربارۀ قیس ماصر گفته شد و همچنین دیدن عناوین کتب و نوشته های رجال بزرگی مانند یونس بن عبدالرحمن، فضل بن شاذان و متکلمان بزرگ آل نوبخت در عصر معصومین (ع) تصویری کوچک از تلاش های آن بزرگان را ارائه می دهد.
[5] برای نمونه نگاه کنید به مناظرۀ دیصانی با هشام و رجوع هشام به امام (کلینی، 1407: ج1، 79 و 129). همچنین گفتنی است اصحاب عمدتاً پس از آموزش در مدینه به شهر خویش بازگشته و به کار و تبلیغ می پرداختند و تنها گاهی برای زیارت امام و پرسش به مدینه آمده یا در ایام حج و عمره به گرد امام جمع می شدند.
[6] کتاب های مهمی مانند کتاب الفتن نوشته نعیم بن حماد مروزی، با چنین نگاهی مورد توجه قرار دارند. در این کتاب روایات متعددی از امام باقر (ع) نقل شده است که همگی دچار ضعف سند هستند. اسناد مزبور عبارتند از: 1- حدثنا سعید ابو عثمان عن جابر عن ابی جعفر (نک: مروزی، 1414: ج1، 224، 290، 304، 312، 314، 316، 327 و 345)؛
2- حدثنا یحیی بن الیمان، عن هارون بن هلال، عن ابی جعفر ( (همو: 333)؛
3- حدثنی الولید، قال اخبرنی شیخ عن جابر عن ابی جعفر( (همو: 325 و 329)؛
4- حدثنا الولید و رشدین، عن ابن لهیعة، قال حدثنی ابوزرعة، عن محمد بن علی (همو: 347 )؛
5- حدثنا الولید بن مسلم، قال حدثنی محدّث أن (همو: 349)؛ در صدر سند اول عنوان سعید ابوعثمان واقع شده است. از میان اساتید نعیم بن حماد، دو نفر این اسم و کنیه را دارند (مزی، 1406: ج29، 469 و ج10، 463): سعید بن عبدالجبار الحمصی و سعید بن زکریا قرشی. راوی اول از سوی دانشمندان رجالی اهل سنت تضعیف شده و قابل اعتماد نیست (نک: همو: ج10، 522)، اما راوی دوم اگر چه از سوی ابوحاتم و برخی دیگر جرح شده، اما بخاری و ابن حجر او را توثیق کرده اند (نک: همو: ج19، 435). به هر حال قرینه ای در کتاب نعیم بن حماد برای تمییز این دو وجود ندارد و از این رو سند مزبور قابل اعتماد نیست. در سند دوم، یحیی بن الیمان و هارون بن هلال حضور دارند. فرد اول از سوی بسیاری جرح شده (نک: ابن سعد، بی تا: ج6، 391؛ نسائی، 1406: 249؛ ابن عدی، بی تا: ج7، 235؛ احمد بن حنبل و یحیی بن معین به نقل از عسقلانی، 1404: ج11، 267)، اگرچه برخی نیز او را توثیق کرده اند (ابن حبان، 1393: ج9، 255 البته با تعبیر ربما اخطأ؛ علی بن عبد الله المدینی به نقل از خطیب بغدادی، بی تا: ج14، 127با تعبیر صدوق و کان قد أفلج فتغیر حفظه). هارون بن هلال نیز مجهول الحال بوده و راهی برای توثیق او نیست. سندهای سوم و پنجم گرفتار ارسال بوده و اعتباری ندارند. در سند چهارم، ولید بن مسلم، رشدین بن سعد، عبدالله بن لهیعة و ابو زرعة واقع شده اند که از احوال آنان _ به جز ابوزرعه _ در منقولات از نعیم بن حماد از علی گفت وگو کردیم. این سند نیز به سبب اعتبار نداشتن ابن لهیعة قابل اعتماد نیست.
[7] «اسْمُهُ اسْمِی؛ نامش نام من است». (نعمانی، 1397: 231)
[8] در کافی (ج8، ص362) گفت وگویی میان حمران و امام باقر (ع) نقل شده است. در این گفت وگو، امام در پاسخ به سؤال حمران از زمان ظهور، برای او داستان عالِمی را می گوید که فرزندش از او نیاموخته، اما همسایه از او بهره می گیرد. در بستر مرگ، عالم به فرزند توصیه می کند به هنگام نیاز، به سراغ همسایۀ جویای علم برود. پس از مرگ عالم، پادشاه خوابی می بیند و برای تعبیر آن از عالم سراغ می گیرد و هنگامی که از مرگ عالم آگاه می شود، فرزند او را به حضور می طلبد. جوان حیران و هراسان از این دعوت به سراغ همسایه می رود، اما با این شرط او مواجه می شود که اگر پادشاه پاداشی به او داد، همسایه نیز در آن سهیم باشد. با پذیرش شرط، همسایه از خواب پادشاه خبر داده و به او می آموزد که در پاسخ سؤال پادشاه از این که این زمان، کدام زمانه است، بگوید: زمانۀ گرگ. جوان با آموخته هایش حضوری موفق در نزد پادشاه داشته و به پاداش می رسد، اما به وعده با همسایه وفا نمی کند. خواب دوبارۀ پادشاه، به احضار جوان و التماس و تعهد دوبارۀ او به همسایه می انجامد و همسایه این بار به او می آموزد که در پاسخ پادشاه بگوید: این زمان، زمانۀ قوچ است. جوان پس از گرفتن جایزه به تردید افتاده و باز نیز بی وفایی پیشه می کند. پادشاه باز خواب می بیند و جوان، پشیمان از بی وفایی ها، اما ناگزیر از پاسخ پادشاه، باز به محضر همسایه شتافته و ملتمسانه کمک می خواهد و بر تقسیم جایزه تعهد می کند. همسایه به او می آموزد که این بار در پاسخ سلطان بگوید: زمان، زمانۀ میزان است. جوان با توفیق در نزد سلطان جایزه را به نزد همسایه آورده و از او می خواهد تا این بار او اختیاردار تقسیم باشد. همسایه سهمی برای خود نمی خواهد، اما برای جوان مروری بر گذشته دارد که بار اول، زمانۀ گرگ بود و تو نیز از گرگان، و نوبت دوم زمانۀ قوچ بود که قصد می کند و انجام نمی دهد و تو نیز از قوچ ها، اما اکنون زمانۀ میزان است و تو نیز آمادۀ وفا. داستان امام باقر ( به لزوم تحول زمانه اشاره دارد؛ تحولی که با پختگی اجتماعی و تجربه راه های دیگر حاصل خواهد شد. آن ها که در زمانۀ حضور از پدران امت (حجت های خدا) بهره نبردند، باید دوره های گرگ صفتی و تردید و بی عملی را بچشند تا ارزش وفا و اعتدال را حس کنند و آماده همراهی با حجت های خدا شوند.
[9] از علی (ع) روایاتی نقل شده که بر این مطلب دلالت دارد. (راوندی، 1409: ج1، 178؛ همچنین صدر حدیث کلینی، 1407: ج1، 368)
[10] از این نکته در نوارهای «تاریخ اسلام» به تفصیل سخن گفته شده است.
[11] لَیْسَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ أَحدٌ یدْفَعُ ضَیْماً وَ لَا یَدْعُو إِلَی حَقٍّ إِلَّا صَرَعَتْهُ الْبَلِیَّةُ الغیببة؛ کسی از ما خاندان نیست که ستمی را دفع کند یا به حقّی فراخواند، مگر این که گرفتاری دامنگیرش شود. (نعمانی، 1397: 201 )
[12] وَ أَنْ تَلْزَمَ بَیْتَکَ وَ تَقْعُدَ فی دَهمَاءِ هؤُلَاءِ النَّاسِ وَ إِیَّاکَ وَ الْخَوَارِجَ مِنَّا فَإِنَّهُمْ لَیْسُوا عَلَی شَیْ ءٍ وَ لَا إِلَی شَیْ ء؛ و نیز به این که خانه نشین باشی و در گردهمایی این مردم شرکت نکنی، و از آنان که از ما خاندان خروج می کنند دور باش که آنان چیزی به دست ندارند و به چیزی هم نایل نمی شوند. (همو: 194)
[13] شیخ طوسی در الغیبة (ص162) روایتی دربارۀ محل سکونت امام در عصر غیبت و تعداد همراهان او آورده است که با سندی مشابه در کافی (ج1، ص340 ) و الغیبة نعمانی (ص188) از امام صادق (ع) نقل شده است. قرائنی اتحاد دو روایت را تقویت کرده و اشتهار سند اول و هم سانی نقل نعمانی و کلینی و همچنین وجود ضعف در متن سخن شیخ طوسی می تواند دلیلی بر رجحان سند کلینی و نعمانی تلقی شده و روایت در زمرۀ روایات امام صادق (ع) قرار گیرد.
[14] این سخن با اسناد مختلفی از ابوبصیر نقل شده است (نعمانی، 1397: 282؛ مفید، 1413_ ب: 389؛ صدوق، 1395: ج2، 653-654) و مشابه آن از کثیرالنوّاء (طوسی، 1407: ج4، 300) و به نقل از علی بن مهزیار نیز وارد شده است (نک: صدوق، 1413: ج1، 272). در نقل هایی از حادثه های میمونی خبر داده شده که در این روز رخ داده و توجیهی برای دستور به روزه گرفتن در روز عاشوراست. بی اعتباری این روایات و صدور آن به سبب تقیه در بحث از روزۀ عاشورا روشن است (نک: اشتهاردی، 1417: ج21، 362) اما نقل علی بن مهزیار از این مطالب خالی است و به همین دلیل، خدشه در مدلول آن (وقوع قیام در روز عاشورا) بی جهت خواهد بود.
[15] أَمَّا سنَّتُهُ منْ مُحَمَّدٍ (ص) فَیَهْتَدِی بِهُدَاهُ وَ یَسِیرُ بِسِیرَتِهِ. (صدوق، 1395: ج2، 351)
[16] امام صادق (ع) در کلامی مفصل از این روند سخن گفته است. (نک: کلینی، 1407: ج5، 10 )