رفتار سياسي حضرت ابراهيم، الگوي امام خميني (ره) در انقلاب اسلامي
نویسنده: سيد مهدي موسوي
چکیده
نویسنده در این مقاله معتقد است انقلاب اسلامي ایران، نتیجه تأسي و الگوپذيري از انبياي الهي بهویژه ابراهيم خليل الله است كه ابتدا در وجود امام خميني(ره) تجلي كامل يافت و سپس روح افراد جامعه را تحت تأثيرقرار داد. بر این اساس، با بررسی رفتار سیاسی امام خميني(ره) الگوپذیری ایشان از حضرت ابراهيم خليل (علیه السلام) را در قالب هدفها، اصول و استراتژيها نشان داده است. نویسنده معتقد است امام خمینی(ره) براساس این الگو وارد عرصه قیام و انقلاب بر ضد شرك و طاغوت شد و با ایستادگی در برابر ستم و ستمگر، زمينه را براي ظهور معارف ديني و ارزشهاي الهي در سطح جامعه فراهم آورد.
واژگان کلیدی: رفتار سیاسی، قیام، هدایت، توسعه فرهنگی، حضرت ابراهیم(علیه السلام)، امام خمینی(ره).
مقدمه
رفتار سياسى بزرگان و انديشمندان مىتواند در شمار منابع انديشه سياسى قرار گيرد؛ زیرا رفتار سياسي هر فرد، نمايانگر بينش و نگرش او به انسان، اجتماع و سياست است. هر انسان سياسي داراي دو ركن شاخصهها (اصول اساسي) و شگردها در رفتار سياسي خويش است؛ برخي انديشمندان سياسي و اجتماعي بر اين باورند كه به سبب پیوند درونی فعاليتهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و ديگر فعاليتهاي مربوط به انسان، نميتوان آنها را جدای از يكديگر بررسي كرد. (عالم، 1376: 60) بنابراين، اگر رفتار سياسي انسان به روشني فهميده شود، ميتوان به شناختی نسبي از ابعاد ديگر شخصيت او نيز دست يافت.
انقلاب اسلامي ايران، زاييده سياست قرآني و هدفهای آن، همان هدفهای كلي اسلام و انبياي الهي است. بیترديد، انقلاب اسلامي ایران محصول تأسي و الگو پذيري از انبياي الهي بهویژه ابراهيم خليل الله است كه ابتدا در وجود امام خميني(ره) تجلي كامل يافت و سپس روح افراد جامعه را تحت تاثيرقرارداد. امام خميني(ره) با تأسي به حضرت ابراهيم خليل (علیه السلام) استراتژيها، اصول، هدفها و عملكرد سياست خارجى خود را تعیین کرد و وارد عرصه قیام و انقلاب عليه شرك و طاغوت شد و در برابر ستم و ستمگر ايستادگي نمود و زمينه را براي ظهور معارف ديني و ارزشهاي الهي در سطح جامعه فراهم آورد. (نک: امام خمینی، 1361 ـ 1371: ج19، 46؛ ج20، 18 و 227) بنابراين، بحق ميتوان گفت امام راحل، وارث ابراهيم خليل (علیه السلام) است. (جوادی آملی، 1378: 199)
در شاخصههای فکری و رفتار سياسي حضرت ابراهيم(علیه السلام) ، ویژگیهای قابل شناختي وجود دارد كه ميتوان آنها را در تحليل انقلاب اسلامي و رهبري امام(ره) مشاهده كرد. ازاینرو، اين مقاله به شناسايي رفتار سياسي حضرت ابراهيم(علیه السلام) در قرآن ميپردازد.
شخصيت حضرت ابراهيم (علیه السلام) در قرآن
يكي از چهرههاي بزرگ تاريخ بشريت كه مورد اتفاق همه اديان الهي و محور مشترك سه دين اسلام و مسيحيت و يهوديت است، حضرت ابراهيم خليلالله است. (نک: آلعمران: 33) زندگي پر فراز و نشيب او، از جنبههاي بسیاری داراي غناي معرفتي و بينشي است كه ميتوان با تأسي به اين پيامبر الهي، به برنامه سعادتمندانه زندگي دست یافت.
مهمترين منبع برای شناخت زندگاني حضرت ابراهيم خليل(علیه السلام) ، قرآن كريم است، بهگونهایکه میتوان در پرتو آيات روشنگر آن، ابعاد شخصيتي ايشان را شناخت. نام ابراهيم(علیه السلام) ، 69 بار در 25 سوره قرآن مجيد آمده است. پروردگار متعال در کتاب آسمانی خویش، با بیان صفات ارزنده، وی را بسیار ستوده و از او به عنوان نماد مبارزه با بتپرستى و الگو و اسوه نيكو براى مؤمنان و امت اسلام یاد كرده است: ابراهيم و ياران او، اسوهاى نيكو براى شمايند، هنگامى كه به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به غير خدا مىپرستيد، بيزاريم و راه شما را رد مىكنيم و بين ما و شما دشمنى و كينه هميشه خواهد بود تا آنگاه كه به خداوند بىشريك ايمان آوريد. (ممتحنه: 4 ـ 6)
انبياي الهي بهویژه انبياي اولوالعزم که از سوی خداوند مسئوليتهاي بسیاری بر دوش آنها نهاده شده است، داراي ابعاد مختلفي در حيات فردي و اجتماعي خويش هستند که از جمله اين وظايف بزرگ، رسالت هدايت مردم به سوي خير و سعادت و تنظيم زندگي آنها بر اساس قسط و عدل بوده است. (نک: حدید: 25) آنان مرد مجاهدت و سياستند كه به خير و صلاح انسان و جامعه ميانديشيدند.
بر این اساس، قرآن كريم به اين بعد از حيات انسان توجه بسياري دارد، بهگونهایکه درصدد است تا از طریق ارائه الگوها و راهكارهاي مناسب در مناسبات اجتماعي و سياسي انسان، زندگي سعادتمندانه ترسیم کند. از جمله این الگوها حضرت ابراهیم است که با بررسی حیات اجتماعی و رفتار سیاسی ایشان میتوان به راهکارهای سیاسی قرآن پیبرد.
ویژگیهای اندیشه سياسي حضرت ابراهيم× و امام خمینی (ره)
1. اعتقاد به سرشت پاك انسان
توماس هابز (1588-1679م.)، متفکر سياسي انگليسي، معتقد است در «وضع طبيعي»، زندگي انسان به سبب تنهايي، بينوايي و ددمنشي، به كوتاهي ميگذشت، زیرا هر انسان، انسان ديگر را دشمن خود ميدانست و در واقع انسان، گرگ انسان بود. بنابراين، انسانها را تنها با زنجيرى مانند حكومت مطلقه مىتوان كنار هم نگهداشت تا يگانگى حاصل شود. (موسوی، 1386: 421)
در مقابل اين ديدگاه افراطي، قرآن كريم، ابراهيم(علیه السلام) را معتقد به نظريه فطرت پاك و دين حنيف معرفي و راه و رسم او را در دعوت و ارشاد به سوى خداوند متعال بر پايه ادب و احترام و بيدار کردن فطرتها بیان كرده است. پروردگار سبحان در مقابل دعوت اديان تحريف شده يهود و مسيحيت، انسانها را به آيين خالص ابراهيم(علیه السلام) فرا ميخواند و ابراهيم(علیه السلام) را به دور از هرگونه شرك؛ و دين او و انبياي پس از او را واحد و مصداق كامل رنگ خدايي و فطرت پاك معرفي ميكند. (نک: طباطبایی، 1417هـ.ق: ج1، 306) نگرش فطري با رد هرگونه ناامیدی و بدبيني نسبت به سرشت بشر و آينده بشريت، فطرت را در نهاد يكايك بشر از سوي خداوند متعال نهادينه شده و عامل وحدت و يگانگي انسانها ميداند. (طباطبایی، 1417هـ.ق: ج16، 182)
از ديدگاه امام خمینی (ره)، كرامت و ويژگي اصيل انسان نسبت به ديگر موجودات در فطرت او نهفته است. ايشان در نقد انديشههايي كه انسان را تنها در بعد طبيعت انسان محدود ميداند، ميفرمايد: «اينها فقط اين حيوان يك سر و دو گوش را ميبينند و اين طبيعت و اين سطح طبيعت، نه عمق طبيعت، اين سطح طبيعت را ميبينند.» (امام خمینی، 1361ـ1371: ج7، 228 و 229)
ازاینرو، ایشان با توجه به اصل فطرت و جنبه الهي و آسماني انسان، منظري وسيع از همه ابعاد انسان ترسيم ميكند و فطرت را منشأ حركت و تكاپوي دايمي انسان به سوي كمال میداند. (نک: امام خمینی، 1380 «الف»؛ طباطبایی، 1417هـ.ق: ج1، 306) تبلور این اصل، در کتابهای عرفانی و اخلاقی امام که اوج آن در مصباح الهدایه در بحث اعیان ثابته است، آنجا که عین ثابت انسان را در میان اعیان دیگر، اشرف و افضل از دیگر اعیان میداند (نک: امام خمینی، 1376: 30) و نیز در کتابهای فقهی و اجتماعی و بیانات و پيامهای ایشان، مشهود است.
در نظر امام، همه انسانها به صورت مساوي و برابر با سرشتی پاك و ذات باكرامت آفريده شدهاند و مدار كرامت و سرشت پاك بر انسانيت انسان استوار است، بهگونهایکه هيچ سخني از جنس زن و مرد نيست، بلكه زن و مرد هر دو به عنوان یک انسان، از اين شرافت برخوردارند:
انسان از اول اينطور نيست كه فاسد به دنيا آمده باشد؛ از اول با فطرت خوب به دنيا آمده، با فطرت الهي به دنيا آمده: «كل مولود يولد علي الفطره»، كه همان فطرت انسانيت، فطرت صراط مستقيم، فطرت اسلام، فطرت توحيد است. اين تربيتهاست كه يا همين فطرت را شكوفا ميكنند و يا جلوي شكوفایي فطرت را ميگيرند. (امام خمینی، 1361ـ1371: ج14، 33)
بنابراین، هدف اصلى حرکت امام (ره) و انقلاب اسلامى كه براى احياى يك فرهنگ معنوى در مقابل فرهنگهاى مادى به وجود آمده است، «انسانسازى» یا به عبارتی، تربيت انسانى است كه با گوهر معنوى وجود خود كه حقيقت وجود اوست، آشنا باشد و معنويت را غايت مسير حيات خود بداند. (نک: حداد عادل، 1370)
2. توحيد محوري
در جوامع سياسي، همواره دو بينش در مقابل يكديگر صفآرايي كردهاند. بينش الهي و توحيدي و بينش مستكبرانه و شركآلود. انبياي الهي همواره مناديان بينش توحيدي بودند و مردم را با فراخواندن به سوی توحيد و پرستش واحد متعال، از شرك و تباهي و استكبار برحذر ميداشتند. بينش توحيدي كه مطابق فطرت و ذات انسان است، تنها دژ محكم براي رهايي از اسارتهاي شيطاني و مستكبرانه و پناه بردن به وادي ايمن است. پروردگار هستیبخش توحيد و خداپرستي را مهمترين نياز بشر معرفي كرده و راز انسانيت انسان را در توحيدمداري دانسته است، (نک: فاطر: 15؛ اعراف: 172) بهگونهايكه هركس از حريم توحيد به در آمد و به حضيض شرك يا الحاد افتاد، از مرز انسانيت به دور افتاده است. (نک: بقره: 7 و 71؛ اعراف: 179) اديان ابراهيمي نیز پیوسته بشر را در پرتو كمال مطلق تعريف كرده و حد تام او را در خداپرستي و خداشناسي دانستهاند، بهگونهایکه معتقدند آن كس كه خدا را نشناخت خود را نشناخته است و هركس خود را نشناخت در خسران ابدي است. (نک: حشر: 19؛ اعراف: 53) ازاینرو، توحيد، جامع همه آرمانها و هدفهاي عالي انسان در مسير كمال است. خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد: مثل كلمه پاك توحيد، مثل درخت پاك و سالمی است كه در زير زمين ريشه دوانيده و شاخههايش سر به آسمان كشيده است. اين درخت، هميشه ميوهده و ثمربخش است و هميشه بهار است؛ در همه فصلها و همه روزها ميوه فراوان دارد كه تمام شدنی نيست؛ (ابراهیم: 24 و 25) زيرا با توحيد، اخلاق و امنيت اجتماعي، حاكم و رفتارهاي انساني، اصلاح و بر بنيان محكم مستقر میشود. آنگاه در ادامه مثل ديگری بیان میكند و میفرمايد: اما مثل سخن ناپاك و بیحقيقت، مثل درختی است كه ريشهای نداشته باشد. بنابراین، قرار و ثبات و آرامشی ندارد و اندك بادی آن را از ريشه میكند. (نک: ابراهیم: 26)
برجستهترين رسالت حضرت ابراهيم(علیه السلام) ، دعوت جوامع بشري به سوي توحيد است؛ زیرا هيچ نعمتي بالاتر از توحيد و هيچ خطري بدتر از شرك نيست. توحيد، حق محض و شرك، باطل صرف است و در باطل هيچ سودي نيست. با توجه به آیات قرآن كريم، درمییابیم كه آن حضرت خالصانه و بىامان کوشیده است تا توحيد ـ مهمترين اصل در اديان توحيدى ـ را در زندگى بشر حاکم سازد و در این راه چه بسیار مشکلات طاقت فرسایی که تحمل کرده است. به راستی او قهرمان توحید است. تلاش ابراهيم خليل براى حاكميت توحيد در سرتاسر زندگى انسان و مبارزه با بتپرستى و بتپرستان ـ از نزديكترين فرد به خود گرفته تا عموم مردم و پادشاهان و گردنكشان زمان خود ـ اصلىترين بخش زندگي سياسي و اجتماعي آن حضرت است. (نک: انعام: 76؛ نحل: 121 ـ 123؛ مریم: 41 و 42) امام خميني (ره) نيز با تأسي به حضرت ابراهيم خليل(علیه السلام) از ابتداي قيام تا پس از پيروزي، هدف از انقلاب را خدامحوري و احياي توحيد ميدانست. (نک: امام خمینی، 1374: 152 ـ 157؛ جوادی آملی، 1378 «الف»: 292) امام خمینی (ره) در پيام تاريخي خود به آقاي گورباچف كه از حكمت و دورانديشي بر آمده از مكتب وحي و راه ابراهیم خلیل برخاسته بود، به مسئله توحید اشاره میکند و مشكل ماركسيسم و دیگر مکتبهای فکری و سیاسی غرب را بنيان بیثبات جهانبيني آنها قلمداد میکند و مینویسد: جناب آقاي گورباچف! بايد به حقيقت رو آورد؛ مشکل اصلي کشور شما، مسئله مالکيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست؛ همان مشکلي که غرب را هم به ابتذال و بنبست کشيده و يا خواهد کشيد. مشکل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبدأ هستي و آفرينش است. (امام خمینی، 1361ـ1371: ج21، 66)
در وصيتنامه امام نيز چنين مى خوانیم: آنچه كه شما ملت شريف و مجاهد براى آن به پا خاستيد و دنبال مىكنيد و براى آن جان و مال نثار كرده و مىكنيد، والاترين و بالاترين و ارزشمندترين مقصدى است و مقصودى است كه از صدر عالم در ازل و از پس اين جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ آن، مكتب الوهيت به معناى وسيع آن و ايده توحيد با ابعاد رفيع آن است كه اساس خلقت و غايت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غيب و نمود است. (امام خمینی، 1380: 88 ـ 89)
3. تكليفگرايي
آموزه تكليف، راهبردي بسيار ظريف و راهگشا براي يك انسان ديندار است كه براي عمل و رفتار، دلیل حجت معتبر و شيوه مطمئني را مييابد. آموزه تكليف در عمل و نظر، انسان را از افتادن در شبهات و مصلحتسنجيهاي نابجا حفظ میکند و به رفتار او سمت و سوي الهي میبخشد. يكي از سنّتهاي مشترك همه انبيا اين است كه آنان بايد اصول دعوت خود را به مردم برسانند. (نک: اعراف: 6)
از عمل و رفتار فردي تا عمل و رفتار سياسي و اجتماعي حضرت ابراهيم×، همه برآمده از تكليفگرايي واقعبينانه الهي است كه خداوند را شاهد بر همه اعمال و رفتار آدمي و فرامين او را تنها راه نجات بشريت ميداند. بنابراين، بر اساس اين نگرش، هر مشكلي، آسان و هر غربت و تنهايي، به هماهنگي با جريان هستي مرتبط ميشود. ازاینرو، زندگي حضرت که سرشار از عمل به تكليف است، ميتواند الگوي مناسبي براي سياستمداران جامعه اسلامي باشد. براي نمونه، میتوان به هجرت ابراهيم× از ديار خود و تحمل سختیها (نک: ابراهیم: 37) و همچنين مأموريت در ذبح اسماعيل (نک: صافات: 100 ـ 112) اشاره كرد. زندگي ابراهيم×، سراسر لبریز از گذشت و ايثار در راه اعتلاي كلمه توحيد و هدايت انسان به مسير كمال است، بهگونهایکه در اين راه از هيچ كوششي دريغ نورزید و مشکلات بسیاری را تحمل کرد تا جايي كه آتش را بر جان خود خريد و هجرت غريبانه را برگزيد.
نمونه گذشت از منافع فردي خود و خانواده از سوى ابراهيم(علیه السلام) ، در داستان بناى كعبه بیان شده است؛ آن حضرت، فرزندش، اسماعيل(علیه السلام) را كه در آن زمان كودكى بيش نبود، به همراه مادرش، هاجر، در وادى بىآب و علف (مكه) اسكان مىدهد و خود به سرزمين شام باز مى گردد… . (نک: آلعمران: 96 و 97؛ حج: 26 و 27؛ بقره: 125 ـ 129) ابراهيم (علیه السلام) به هنگام بازگشت به شام، به درگاه پروردگار عرضه میدارد: پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بىآب و علفى در كنار خانهاى كه حرم تو است ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند؛ تو دلهاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز و از ثمرات به آنها روزى ده، شايد آنان شكر تو را به جاى آورند. (ابراهیم: 37)
ازاینرو، در طول انقلاب اسلامي، شعار اصلي و مهم امام خميني (ره) اين بود که ما مأمور به انجام وظيفه هستيم، نه نتيجه. امام خمینی (ره) چه پیش از پیروزی انقلاب و چه پس از آن، هیچگاه به دنبال پست، جاه، مقام و اين چيزهای رایج مادی نبود، بلکه با تحمل سختیها، تبعید پانزده ساله و شهادت نزدیکان و دوستان، به دنبال جهاد، شهادت و تحقق و پيشرفت اسلام بود.
آيتالله العظمي اراكي در وصف امام خميني (ره) ميفرمود: اين مرد، از كساني است كه اگر روز عاشورا بود، هفتاد و دو تن، هفتاد و سه تن ميشد؛ ميرفت جنگ و سينهاش را سپر ميكرد. يك همچو شخصي است كه جانش را چشمهايش را فرزند و عيالش را هرچه داشت، فداي اسلام كرده و از هيچ باك ندارد. (روزنامه جمهوری، 1369: 63)
4. امامت
در انديشه سياسي حضرت ابراهيم×، عنصر امامت و زمامداري مادي و معنوي مردم، از جايگاه رفيعي برخوردار است و اين منصب از آنِ انسانهاي صالحی است که پس از قرار گرفتن در بوته آزمايش الهی، با نصب خاص يا عام پروردگار، صلاحيت حكومت و زمامداري جامعه را کسب میکنند. ازاینرو، خداوند در قرآن کریم میفرماید: وَإِذْ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً؛ (بقره: 124) زمانى كه پروردگار، ابراهيم را با كلماتى آزمايش فرمود و ابراهيم از عهده همه آن آزمايشها برآمد، خداوند فرمود: من تو را براى مردم امام قرار دادم.
و آنگاه كه ابراهيم(علیه السلام) به مقام امامت نايل گشت و به اسرار دروني آن آگاه شد، از حضرت حق پرسید: «آيا از نسل من هم از اين امامت برخوردار مى شوند؟ خداوند فرمود: پيمان من (امامت) به ستمكاران نمىرسد.» (همان) از اين آيه، در مییابیم که خداوند مقام امامت و زمامداري امور مردم را به شايستگان سپرده است، بهگونهایکه ناشايستگان و ظالمان به خود و ديگران، حق بر عهده گرفتن اينگونه امور را ندارند، حتي اگر فرزند ابراهيم(علیه السلام) باشد
.
درباره ماهيت امامت به اجمال مىتوان گفت که امامت يك رهبرى خاص در همه امور دنيوى و ديني مردم، تحققبخش برنامه هاي دينى، اعم از حكومت به معناى وسيع كلمه، اجراى حدود و احكام خداوند و اجراى عدالت اجتماعى و همچنين به معنای تربيت و پرورش نفوس در ظاهر و باطن است؛ یعنی افزون بر هدايت تشريعى، هدايت باطني انسانها را هم شخص امام به عهده دارد. (نک: مکارم شیرازی، 1381: ج1، 438)
حضرت امام (ره) ولايت فقيه را ادامه اصل نبوت و امامت سياسي و اجتماعي كه به فرمان خداوند در دين آمده است، قلمداد میکند. (نک: امام خمینی، 1380 «ب»؛ جوادی آملی، 1378: 226 ـ 232) در حقیقت، ایشان حاکمیت فقها را همان وراثت از انبیا که صاحب ولایت عامه بر مردمان بودهاند، میداند. (امام خمینی، 1365: 57) ازاینرو، مسئله ولایت فقیه، جانشینی امامت امام معصوم(علیه السلام) است که بر این اساس، فقیه جامعالشرایط در زمان غیبت، جانشین امام معصوم× است و همچون امام معصوم(علیه السلام) ، افزون بر بیان حکم خدا، اداره مسائل حکومتی را نیز برعهده میگیرد و رابطهاش با مردم، همان رابطه امام و امت است.
ایشان درباره ماهیت حکومت اسلامی میفرماید: حکومت اسلام، حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت، منحصر به خداست و قانون، فرمان و حکم خداست. قانون اسلام یا فرمان خدا، بر همه افراد و بر دولت اسلامی، حکومت تام دارد. همه افراد، از رسول اکرم تا خلفای آن حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند. (امام خمینی، 1373: 136)
ازاینرو، امام& ابراهیموار، با کسب مقامات علمی و تحمل امتحانات سخت و دشوار، توانست خود را به جایگاه جانشینی امام معصوم(علیه السلام) و رهبری جامعه برساند و این ولایت را نه بهعنوان سِمَت، بلکه بهعنوان وظیفه دشواری که هرکس نمیتواند بر دوش کشد، برعهده گیرد. ازاینرو، ایشان در گزینش مسئولان برای سپردن پستهاي انقلابي و حكومتي به آنان، حساس بود و اجازه نميداد منحرفان و ناشايستگان، پستهاي كليدي را در دست گيرند؛ (امام خمینی، 1361ـ1371: ج21، 95) زیرا رهبری بر مردم را وظیفه و مسئولیت شایستگان جامعه میدانست.
شگردهاي رفتار سياسي حضرت ابراهيم(علیه السلام)
1. خيرخواهي، همزبانی و هدايتگري
امروزه، نقش افكار عمومي در حكومتها و جريانها، امري انكارناپذیر است، بهگونهایکه افكار عمومي در تصميمگيري دولتمردان و ايجاد يا گسترش جنبشهاي اجتماعي و سياسي، نقشی مهم و اساسي دارند. (نک: عالم، 1376: 366؛ نقیبزاده، 1384: 228 ـ 230) هر اندازه كه نقش آگاهي سياسي در جامعه بالاتر باشد، قدرت و عزت بيشتري را براي اهل آن جامعه به همراه دارد، ولی اگر مردم از لحاظ سياسي، ناآگاه و نسبت به امور سياسي بيتفاوت باشند، جامعه و دولتمردان با مشكل روبهرو میشوند. خداوند نيز به عنصر هدايتگري و بيداري مردم توجه ويژهاي کرده است. (نک: سجده: 24؛ نحل: 44)
در قرآن آمده است: ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ. (نحل: 125) مردم را به سوي راه پرودگارت با حكمت و موعظه دعوت كن و به نحو نيكو با ايشان به گفتوگو و بحث بپرداز.
هر پيامبري در هر کجا که برانگیخته ميشود، با فرهنگ مردم همان سرزمين آشناست و به زبان خودشان، با آنها سخن ميگويد که اين آشنايي سبب شناخت صحيح و متقابل از زبان و فرهنگ و هدفهای آن پيامبر در نزد مردم است. اين همزباني میان پيامبر و امت، لازمه درمان دردهاي فرهنگي و اجتماعي جامعه و تنظيم روابط اجتماعي افراد است. بنابراين، خداوند در آغاز سوره ابراهيم، تفاهم و همزباني را از ويژگي مهم انبيا بیان ميكند: «ما هيچ پيامبري را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براي مردم آشكار سازد.» (ابراهیم: 4)
در سيره سياسي حضرت ابراهيم(علیه السلام) ، عنصر بيداري فطرت مردم و روشن ساختن راه و مسير سعادت، از امور مورد توجه آن حضرت بود و راز تحول و تغيير اجتماعي را درون انسانها جستوجو میکرد. بنابراين، براي ايجاد تغيير و تحول در جامعه، به آگاه كردن مردم و نشان دادن نقاط ضعف آنها و ترسيم يك نظام مطلوب مطابق با فطرت و نيازهاي مادي و معنوي انسان پرداخت. حضرت با هدايت عقلي و روشنگري در مسیر مصالح و مفاسد عام انساني، انسانها را به زندگي سعاتمندانهای كه در لواي توحيد محقق ميشود، رهنمون میشد. راه و رسم همه پيامبران(علیه السلام) در دعوت و ارشاد به سوى خداوند متعال، بر پايه ادب و احترام و بيدار ساختن فطرتها بوده است. حضرت ابراهيم(علیه السلام) نيز در همه مراحل دعوت خود به یکتاپرستی و بیزاری از شرک و بتپرستی، الگوى نمونه و نيكويى براى تمام انسانها در رفتار خيرخواهانه است.
حضرت ابراهيم× در برابر برخورد ناپسند و تهديد عمويش، آزر، از در شفقت و مهربانى در آمد و فرمود: «قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا؛ (ابراهيم) گفت: سلام بر تو. من به زودى از پروردگارم برايت تقاضاى عفو مىكنم؛ چراكه همواره نسبت به من مهربان بوده است.» (مریم: 47)
بدين روى بر او سلام كرد و وعده طلب مغفرت از سوی پروردگار را به وى داد تا شايد بدين وسیله، اميد را در او ايجاد کند و راه ايمان آوردن را برايش سهل گرداند. با توجه به این آیه در مییابیم که اگر چه در مجموع بايد گفت حضرت ابراهيم× به دنبال دعوت آزر به سوى حق، با مخالفت شديد او روبه رو شد، ولی اما خيرخواهي خود را از دست نداد و وظيفه اش را در هدايت به سوى حق از ياد نبرد. ابراهيم(علیه السلام) از مردم ميخواست كه تنها خداى يكتا را بپرستد و از عبادت مشتى سنگ و چوپ خوددارى ورزند، ولی بیشتر مردم از دعوت روى گرداندند و به مخالفت و مبارزه با وى پرداختند. (نک: توبه: 114) در مقابل، ابراهيم(علیه السلام) دست به دعا برمیداشت و براي آنها طلب خير و استغفار ميکرد. (نک: ابراهیم: 35 ـ 41)
همچنين رفتار حضرت ابراهيم(علیه السلام) به شيوههاى گوناگون در راهنمايى و ارشاد بتپرستان به راه حق بر پايه اصل خيرخواهي است. بت پرستان بابل به تأثير اجرام آسمانى و بتها در زندگى و سرنوشت خود اعتقاد داشتند. آنها منكر وجود خداوند خالق آسمانها و زمين نبودند، بلكه بتها را به عنوان شفيع درگاه الهى، در عبادت خداوند شريك قرار مىدادند. حضرت ابراهيم× با روش جدال احسن با تكيه بر خالقيت كه مورد قبول همه مشركان بود، شرك در ربوبيت را رد كرد که البته قصد حضرت از بيان اين سخنان، در واقع آن بود که حقيقت و حقارت بتها را براى قومش مشخص سازد. در این میان، افرادی كه افكارشان به جمود كشيده شده بود، پس از انكار حقيقت، به مناظره و مخاصمه با حضرت ابراهيم(علیه السلام) پرداختند، ولی او با رفتارهای اخلاقي و جدالهاي سازنده، راه راست را به آنان نشان میداد. (نک: جوادی آملی، 1374: 84 ـ 96)
شگرد اصلي امام خميني& در طول مبارزات هدايتگرانه خود، با روشهاي ارسال پيام، سخنراني، مصاحبههاي مطبوعاتي و تربيت شاگردان بوده است. در سيره سياسي حضرت امام (ره)، عنصر خيرخواهي نقش برجستهاي دارد. (نک: همان؛ جوادی آملی، 1378: 259) حضرت امام با نقد دو دیدگاه مکتب زور و قدرت و مکتب انظلام، حرکت سیاسی و اجتماعی خود را بر اساس خیرخواهی و هدایتگری تشریح میکند و در نقد روش رفتار سیاسی زورمدارانه برآمده از مکتبهای سیاسی غرب میگوید: اگر میبینید سیاستمداران جهان و پیروان فریب خورده مکاتب غرب و شرق، تنها با زبان زور با مخالفین مواجه میشوند، برای این است که زبان دیگری بلد نیستند. در مکتبهای ساخته فکر ناقص بشر قاصر، جز زورگویی، قلدری و تخاصم، راه دیگری نشان داده نمیشود و این در لسان قرآن از خصلتهای اهل جهنم است. (روحانی، 1381: 12)
همچنین به نکوهش رفتار سیاسی مبتنی بر مکتب انظلام میپردازد و بیان میدارد: عدهای هم آن طرف افتادهاند و میگویند اگر سیلی به صورتتان زدند، آن طرف صورت را هم جلو بیاورید تا بزنند و این فکر غلط و انحرافی را به بعضی انبیاءالله ـ نعوذبالله ـ نسبت دادهاند و از این راه، عده زیادی را اغفال و گمراه ساختهاند و این هم از نظر اسلام مذموم است و اسلام انظلام را کمتر از ظلم نمیداند. (همان)
ایشان در مقابل آن دو دیدگاه، به مکتب هدایت و خیرخواهی اشاره می کند و رفتار سیاسی و حرکت اجتماعی انبیا را در این مسیر تبیین میکند. در پارادایم مکتب هدایت، سياست به معناي تدبير و هدايت جامعه از دنيا به سوي آخرت، به منظور تقرب به خداي متعال است. که چنين سياستي به انبيای الهی و علماي واجد شرايط اختصاص دارد. (لکزایی، 1381: 80) ازاینرو، تلاشهاى اصلاحى به منظور هرچه نزديكتر شدن انسان به خدا و الهىتر شدن جهت روابط ميان افراد و ساختارهاى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و سياسى انجام میشود تا در بستر فراهم آمده در جامعه سالم و بسامان، انسان الهى رشد كند و به هدف والاى آفرينش دست يابد.
2. توسعه فرهنگي
تحول فرهنگى که سبب تغییر و تحول در نهادها، ارزشها، گرایشها و روشهای یک فرهنگ و جامعه میشود، جريانى است كه در نتيجه برخورد با فرهنگ ديگرى، به وجود میآید. از آنجا که فرهنگ بنمايه كنشهاي اجتماعي و سياسي است، فرهنگسای، عامل اصلی دگرگونیها و جنبشهای اجتماعی و سیاسی به شمار میآید. فرهنگسازي و آماده كردن زمينهها براي پذیرش تحول، امري اساسي است (نک: نقیبزاده، 1384: 69 ـ 80) که بیشتر به وسیله رهبران فرهمند آغاز میشود؛ زيرا آنها قادرند پيروان فراوانى را به سوى جنبش خویش سوق دهند. دراينباره، پيشگامان تغييرات اساسى و بنيادى فكرى و اجتماعى، پيامبران الهى و توحيدى هستند كه بهدلیل پديدآوردن فرهنگ و تمدن در ميان جوامع انسانی، خدمتى بس عظيم به بشريت كردهاند. (صدر، بیتا: 243)
پيامبران الهى بر اساس تعاليم الهى و حياتبخش خـود و بهسبب شناخت خویش از جهان، تاريخ، انسان و جامعه، آگاهی جامع و کاملی از افكار، انديشهها، اعتقادها و گرايشها و آداب و رسوم اجتماعى آنها داشتند. ازاینرو، در مسیر هدايت انسانها و تحول در زندگى آنان، با هر آنچه كه مانع تكامل آنان بـود، مانند شرك، نادانى، ظلم، فساد، آدمكشى، تحقير انسان و زنان، سلطهجویى و آداب و رسـوم نـادرسـت و خـرافـى مـبـارزه كـردنـد و راه را بـراى حـركـت و تحول انسانها هموار ساختند. (نک: مطهری، 1386: 166 ـ 179) ابراهيم خليل(علیه السلام) ، از مهمترين و اثرگذارترين پیامبرانی است كه سهمي بسزا در توسعه فرهنگي بشريت داشته است، بهگونهایکه خداوند سيره و سنّت اين پيامبر بزرگ را اسوه و سرمشق مسلمانان معرفي ميكند. (نک: ممتحنه: 4 ـ 6)
زمانی که جاهلان عهد ابراهیم(علیه السلام) که به سبب تمسك به بزرگان خود و تقلید از آنان (نک: انبیاء: 53) و نیز ادله واهي، به ماده و حس گرايش داشتند و از درون خود غافل و غرق در گمراهی بودند، (نک: انبیاء: 54 و 64) ابراهیم(علیه السلام) به جهاد فرهنگی و بیداری مردم پرداخت. برای مثال، میتوان به اين حركت مهم حضرت اشاره کرد: ابراهيم با خود گفت: شايد اجراى يك صحنه نمايشي آنان را هشيار كند؛ در يك روز عيد كه همه مردم از شهر خارج شده و به گشت و گذار و تفريح رفته بودند، ابراهيم وارد بتخانه شد، تبر را به دست گرفت و همه بتها را شكست و تنها بت بزرگ را سالم گذارد و تبر را بر دوش آن نهاد و از بتكده خارج شد. پس آنگاه که مردم از گلگشت و تفريح بازگشتند و به سوى بتهاى خود رفتند، آنها را شكسته يافتند. پس از جستوجو، دريافتند اين كار را ابراهيم انجام داده است. ازاینرو، از ابراهيم بازجويى كردند. ابراهيم در پاسخِ آنان گفت: بت بزرگ دست به چنين كارى زده است! منظور ابراهيم از اين سخن، در واقع آن بود که میپنداشت شايد آنها به خود آيند و بنگرند بت كه از سخن گفتن ناتوان است و فهم و شعوری ندارد و نمىتواند زیانی را از خود دور سازد یا به ديگران آسيبى برساند، چگونه مىتواند خداى هستى باشد؟ ولی اين صحنه هم ذهن بسته آنان را بيدار نساخت و تقليد كوركورانه از پدران نادان خود را بر انديشه ترجيح دادند. (نک: انبیا: 57 ـ 68)
براي تغيير يك جامعه، ابتدا بايد به سراغ افراد آن جامعه رفت و ساختارهاي منتهي به شخصيت را تغيير داد؛ زیرا در غیر این صورت، تغییر ساختارهاي سياسي و اجتماعي جامعه امکانناپذیر است. در واقع بايد گفت زمينههاي دروني افراد جامعه سبب انحطاط يا تعالي جامعه ميشود. ازاینرو، بايد ريشه توسعه و پيشرفت و عقبماندگي مادي و معنوي جامعه را در افراد همان جامعه مشاهده كرد. (صدر، بیتا: 193) يك جامعه استبدادزده به نوع افراد آن جامعه وابسته است، بهگونهایکه براي رفع استبداد بايد نوع نگرش و بينش افراد جامعه را تغيير داد و به تربيت اخلاقي و سياسي آنها پرداخت تا انسانهاي توانمند با قدرت تحليل و استدال و شناخت حق از باطل، بر مدار حقطلبي گرد هم آيند و سعادت خود و جامعه را محقق سازند. از اینرو، از دیگر رفتارهای سیاسی حضرت ابراهیم(علیه السلام) در توسعه فرهنگی، تربيت اخلاقي و سياسي مردم بوده است؛ زیرا آن حضرت نيز با جامعه استبدادزده و شركآلودی روبهرو بود كه در نوع نگرش و بينش افراد جامعه ریشه داشت. بنابراین، درصدد تربيت مردم جامعه برآمد. محورهايي را كه حضرت براي تربيت سياسي مردم در نظر گرفت، عبارتند از: 1. نفي شخصيتپرستي؛ (جوادی آملی، 1379: 71) 2. نفي جهل و تقليد و تقويت خردورزي؛ (همان: 77) 3. تقويت اصول اخلاقي در جامعه؛ (نک: مریم: 41 ـ 50) 4. آزادي از يوغ ظلم و ستم. (نک: بقره: 125)
امام خميني (ره) نیز به تأسی از انبیای الهی، مبدأ همه خوشبختىها و بدبختىهاى يك ملت را فرهنگ آن دانسته است و همه تغییرات اجتماعی و سیاسی جامعه را در گرو تغییر فرهنگ میداند: راه اصلاح يك مملكتى، فرهنگ آن مملكت است؛ اصلاح بايد از فرهنگ شروع شود… براى اينكه از فرهنگ است كه در وزارتخانه ها مىرود، از فرهنگ است كه در مجلس مىرود، از فرهنگ است كه كارمندان دولت مىشود. (امام خمینی، 1364: 183)
از آنجا كه امام(علیه السلام) بر متغير انسان و باورها و ذهنيتهاى فردى تأكيد دارد، خوديابى و خودباورى فكرى را شرط دستيابى به استقلال كشور و توسعه و پیشرفت جامعه مىداند:
اساس، باور اين دو مطلب است: باور ضعف و سستى و ناتوانى و باور قدرت و قوه و توانايى. اگر ملت اين باور را داشته باشد كه ما مىتوانيم در مقابل قدرتهاى بزرگ بايستيم، اين باور، اسباب اين مىشود كه توانايى پيدا مىكنند و در مقابل قدرتهاى بزرگ ايستادگى مىكنند. (همان: 205)
حضرت امام خميني& معتقد بود که علم و دانش، افزون بر تأمين نياز مادي، بايد از ديانت و اخلاق نيز حمایت كند و در پیشبرد هدفهای فرهنگی و انسانی باشد. امام (ره) در مبارزات خود، به تربيت سياسي و اجتماعي مردم بسيار توجه داشت، بهگونهایکه خود با هدايت دوستان و ارتباط با مؤمنان، روحيه انقلابي را در آنها زنده میساخت و با تربيت شاگردان، به آنان سفارش میکرد که در ايام و مناسبتهاي مختلف به تبلیغ دین بپردازند تا وقايع كشور و هدفهای اسلام را به گوش مردم برسانند. (امام خمینی، 1361 ـ 1371: ج8، 53 و 56 و 57) با نگاهی به کتاب ولایت فقیه حضرت امام (ره)، میزان اهتمام ایشان به عنصر فرهنگ و توسعه فرهنگی بیشتر نمایان میشود. وی در ریشهیابی دلایل سقوط جامعه اسلامی، به فعالیتهای یهود و استعمارگران در سیصد سال اخیر اشاره میکند که چگونه با تبلیغات و دسیسههای خود، به تحریف حقایق اسلام و گمراه کردن افراد تحصیل کرده پرداختند. (نک: امام خمینی، 1380: 4) و موجبات خودباختگی ما را فراهم ساختند. (نک: حاضری و علیخانی، 1377)
امام بر این باور بود که در برابر این خودباختگی و خودکمبینی یا به عبارتی وضعیت فلاکتبار سیاسی و اجتماعی حاکم بر ایران و جهان اسلام، باید به تحول فرهنگی و بیداری اسلامی پرداخت. ازاینرو، برنامه مبارزاتی خود را برای رفع استبداد و تشکیل حکومت اسلامی بر پایه توسعه فرهنگی بیان میدارد و تعلیم و تربیت، تبلیغ و ارشاد و معرفی اسلام ناب محمدی و برنامههای آن را از مهمترین وظایف مبارزان معرفی میکند: وظيفه ما اين است كه از حالا براي پايهريزي يك دولت حقه اسلامي كوشش كنيم، تبليغ كنيم، تعليمات بدهيم، همفكر بسازيم، يك موج تبليغاتي و فكري به وجود آوريم تا يك جريان اجتماعي پديد آيد و كم كم تودههاي آگاه، وظيفهشناس و ديندار، در نهضت اسلامي متشكل شده قيام كنند و حكومت اسلامي تشكيل دهند؛ تبليغات و تعليمات دو فعاليت مهم و اساسي ماست. (امام خمینی، 1380: 116)
امام خمینی (ره) نه تنها در فعالیتهای مبارزاتی و انقلابی خود، بر محوریت عناصر فرهنگی رفتار میکرد، بلکه در روابط بینالمللی و رویارویی با مشکلات جامعه جهانی نیز از این روش بهره میجست. در اين عصر که كمونيسم و برخي مكتبهای فكري و سياسي غرب با جهل مدرن خود در علمگرايي صرف و نفي هرگونه امر متعالي و مابعدالطبيعه، چشم به روي حقايق عالم بستهاند و هر چه حقيقت است را در حس خود ميجويند، امام خمینی (ره) همچون ابراهیم خلیل×، به جهاد فرهنگی و بیداری مردم و سران جهان میپردازد که یک نمونه آن، بیدار ساختن گورباچف بهعنوان رهبر کمونیسم و جهان شرق است: جناب آقاي گورباچف! براي همه روشن است که از اين پس کمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستوجو کرد؛ چرا که مارکسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست، چرا که مکتبي است مادي و با ماديت نميتوان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت که اساسيترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است، به در آورد. (امام خمینی، 1361 ـ 1371: ج21، 67)
3. بیزاری از باطل و قیام بر ضد ظلم
پروردگار متعال در قرآن كريم، مسئوليت انبياي الهي را اثبات توحيد و شكوفايي اصل فطرت توحيدي انسان معرفی میکند. ازاینرو، حاكميت توحيد و خدامحوري بر زندگي انسان، راز مهم سعادت و باريابي به مقام انسان كامل است و نيل به توحيد بدون بیزاری تام از شرك و الحاد و انزجار از مشرك و کافر ممکن نيست؛ زیرا افراد و گروههاى مفسد در جامعه، به دليل منافع نامشروع خويش، حاضر به دست برداشتن از اقدامات فسادانگيز خود نيستند، بهگونهایکه نه تنها پیوسته خود را به فساد میآلایند، بلکه مسير جامعه انسانى را نیز دچار اختلال مىكنند. اينجاست كه راه اصلاح جامعه در گرو برداشتن اين موانع فساد با برخوردهاى عملى و قهرآميز است. بنابراين، كاربرد شيوه اصلاح ديگرى متناسب با وضعيت جديد ضرورى است؛ زیرا همانگونه که بیان شد، تنها راه مقابله با پیشوایان كفر که برخلاف همه موازين و تعهدات انسانى و حقوقى، به پايمال كردن مصالح عمومى جامعه میپردازند و جز به مطامع پست خويش، به چيز ديگرى نمىانديشند، روشهاى خشونتآميز است. ازاينرو، مأموريت مهم و خطير همه پيامبران الهى، درافتادن و مبارزه با طاغوتهای زمان خود بوده است. (نک: طه: 24)
خداوند متعال يكي از سنّتهاي انبياي الهي را در حمایت از حقوق مستضعفان و حفظ پابرهنگان معرفي كرده است، آنگاه كه زراندوزان و ثروتمندان هر قومي به پيامبر خود ميگفتند: پابرهنگان و ضعفا را از خود دور كن، پيامبران ميفرمودند: ما هر گز اين مؤمنان ستمديده را از خود طرد نميكنيم؛ (نک: هود: 27 ـ 29) بلکه وظيفه خود ميدانستند كه با همه قدرت از آنها به حمایت برخیزند. همچنین اجراي عدالت و قسط در سطح جامعه، از دیگر وظایف مهم پیامبران الهی و رعايت حقوق ديگران و دفاع از حق مظلومان و ستمديدگان، از جمله وظایف مؤمنان است. (نک: حدید: 25)
نقش پيامبران در مبارزه با استبدادها و اختناقها و درگيري با مظاهر طغيان، از اساسيترين نقشها است. خداوند بر اين نقش پيامبران بسیار تأکيد میورزد، بهگونهایکه ابراهيم خليل× پس از آنكه بتها را نابود ساخت و این شريكان خيالي خدا را گمانهایی صرف نشان داد، آنگاه اصل توحيد فطري را آشكار ساخت و در برخورد با مخالفت نمرود بن كنعان كه خود را ربالارباب مىدانست، به مبارزهطلبى با نمرود روي آورد. (نک: بقره: 258) همچنين سيره و رفتار آن حضرت در برخورد با شرك عموي خويش و مقابله با جهل و بتپرستي مردم، نمونههاي مهم بیزاری از شرك و قيام بر ضد هر آن چیزی است كه مانع سعادت و رستگاري مادي و معنوي بشر میشود.
اين سنّت جاودان ابراهيم و ملت اوست. بنابراين، پس از ابراهيم، ملت او عهدهدار قيام بر ضد طاغوت و اشرار و شکستن بتهای جهل و استبداد هستند؛ زیرا: وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدْ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنْ الصَّالِحِينَ. (بقره: 130) و كسى كه از دين ابراهيم اعراض كند، خود را سفيه نموده است و ما قطعاً ابراهيم را در اين دنيا برگزيديم و او در آخرت از گروه صالحان است.
ازاینرو، در این عصر نیز این صدای ابراهیم خلیل بتشکن بود که از گلوی وارث بحق او و بتشکن زمان به گوش رسید و همه را به قیام بر ضد باطل و ظلم فرا خواند؛ قیامی که در فرهنگ قرآنى و آموزه دينى مبارزه با شرك و ظلم ریشه داشت. (نک: امام خمینی، 1374: 144 ـ 330؛ جوادی آملی، 1378 «الف»: 199 و 271) امام که وظیفه خود را ادامه حرکت انبیای الهی به ویژه ابراهیم خلیل میدانست، این چنین بر ابراهیم خلیل درود میفرستد: درود بیپایان بر پیامبران اولوالعزم چون ابراهیم بتشکن… و سلام بر آن ابراهیم خلیل الله که یک تنه بر بتها و بتپرستها یورش برد و از تنهایی و آتش نهراسید… ابراهیم خلیل سلام الله با یک دست صحف را داشت و با دست دیگر تبر برای سرکوبی بتها». (امام خمینی، 1361ـ1371: ج8، 269)
حضرت امام خميني& در 15 ارديبهشت 1323 برابر با 11 جماديالاول 1363 در چهل و دو سالگي، نخستین بيانيه سياسي خود را صادر كرد. در اين بيانيه، حضرت امام (ره) ضمن بررسي و تحليل اوضاع گذشته، حال و آينده مردم، قيام براي خدا را که در حقیقت، فلسفه بعثت همه انبياي الهي بود، تنها راه اصلاح جهان بیان داشت. ايشان در ادامه، دلايل بدبختي مسلمانان و ملت ايران را تشريح ميكند و در قسمت ديگري، مسئوليت سنگين علما و روحانيان را برمیشمارد و عواقب زيانبار غفلت سياسي آنها را یادآور ميشود. سپس، به صراحت، علماي اسلام و جامعه اسلامي را به قيام عمومي فرا میخواند و نسبت به سكوت در برابر توطئههاي ضد اسلام هشدار میدهد: قال الله تعالی: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى.» (سبأ: 46) خدای تعالی در این كلام شریف، از سر منزل تاریخ طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان كرده و بهترین موعظههایی است كه خدای عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یك كلمه را پیشنهاد بشر فرموده؛ این كلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قیام برای خداست كه ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه های گوناگون عالم طبیعت رهانده.
خلیل آسا در علم الیقین زن ندای لا احب الافلین زن
قیام لله است كه موسی كلیم را با یك عصا به فرعونیان چیره كرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحر كشاند. قیام برای خداست كه خاتم النبین| را یك تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن، توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام «قاب قوسین او ادنی» رساند. خودخواهی و ترك قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره كرده و كشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده [است]. (امام خمینی، 1361ـ1371: ج1، 24)
4. استقامت و صبر
استقامت و صبر در برابر مشكلات و امتحانات، انسان را پخته و لايق مقام حكومت و زمامداري جامعه میسازد. (نک: انبیاء: 73؛ صافات: 100 ـ 106) ابراهيم با تحمل مشكلات و سختيهاي فراوان كه از سوي جهل مردم و زيادهخواهيهاي استبداد بر او وارد ميشد، از هدف والاي خود كه هدايت مردم و اجراي قوانين الهي بود، پا پس نكشيد (نک: حج: 52) و در برابر همه آنها استقامت ورزید و هيچگاه نااميد نگشت و با اينكه بیشتر افراد جامعه زمان او در شرك به سر ميبردند، به مبارزه بر ضد شرك، استبداد و جهل ميپرداخت. اين صبر و استقامت وصفناپذير، او را لايق مقام امامت و عهدهدار زمام حكومت سياسي و معنوي جامعه ساخت. بنابراين، ابراهيم بايد الگوي مردان سياست و عمل باشد تا در راه اعتلاي جامعه به سوی توسعه و پيشرفت و هدايت صحيح مردم هيچگاه خسته و ناامید نشوند و، با صبر و استقامت و تحمل بيمهريهاي داخلي و خارجي به حركت رو به رشد خود ادامه دهند.
امام خميني(ره) مبارزان و مسلمانان را به تأسی از سيره حضرت ابراهيم× فرا میخواند و میفرماید: هركس قيام كرد، براي اقامه عدل، سيلي خورد. ابراهيم خليل الله چون قيام كرد براي عدالت، سيلي خورد و او را به آتش انداختند؛ از صدر عالم تا حالا تاوان اين چيزهايي كه براي عدالت، براي حكومت عدل بوده است، اين تاوان را پرداختهاند و بايد هم بپردازند و هر وقت به يك نحو… اگر ابراهیم خلیل الله ما فرض کنیم هیچ کاری نکرده جز اینکه عصایش را کشیده و بتها را شکسته ـ مقدسترین چیزی که پیش بتپرستها بوده، آن بوده ـ این قیام بر ضد آنها نیست! این قیام مسلحانه نیست! این بالاتر از قیام مسلحانه نیست!… ابراهیم خلیل تاوان را پس داد… اگر فقط حضرت ابراهیم میآمد و دعا میکرد و ذکر میکرد، این دیگر تو آتشش نمیانداختند. (امام خمینی، 1361 ـ 1371: ج20، 140)
5. احیای حج ابراهیمی
ابراهيم باني كعبه، معمار خانه آزادي، بتشكن تاريخ، عاشقانه و آگاهانه در نبرد با شرك، جهاد با ابليس و نفي طاغوت، ميعادگاه موحدان عالم را بنيان نهاد. حضرت ابراهیم(علیه السلام) به فرمان ذات اقدس اله، دو کار مهمی را که از آن غفلت شده بود، در مناسک حج بر پاداشت: (نک: جوادی آملی، 1378 «الف»: 272)
الف) تطهیر مراسم حج و زیارت و سرزمین حجاز از لوث شرک(تبری از شرک و مشرکان)
خداوند در قرآن کریم در رابطه با تطهیر مراسم حج و سرزمین حجاز از شرک میفرماید:
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ. (بقره: 125)
وَإِذْ بَوَّأْنَا لإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَ الْقَائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ. (حج: 26)
ب) تنزیه جامعه اسلامی از نزاع و اختلاف (ایجاد وحدت)
وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَ عَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ. (حج: 27)
حضرت امام رضا(علیه السلام) در توضيح «منافع» فرمود: … و ما فى ذلك لجميع الخلق من المنافع… و منفعه من فى المشرق و المغرب و من البر و البحر ممن يحج و ممن لايحج… . (مجلسی، 1403هـ.ق: ج96، 32)منافع و آثار حج، تمام اهل زمين از شرق و غرب و در دريا و خشكى را فرا مىگيرد، چه آنها كه حج بجا مىآورند و چه آنها كه بجا نمىآورند.
امام خمینی (ره) با تأسی به سیره خلیل الرحمن، کاری را که ابراهیم خلیل در اقامه حج و برائت از مشرکان انجام داد، احیا کرد. وی با تأکید بر هر دو جنبه حج، یعنی برائت از مشرکان و ایجاد وحدت میان مسلمانان، این فریضه الهی را از فراموشی نجات داد و زمینه عزت موحدان و صاعقه ذلت مشركان را به واسطه حج فراهم ساخت. امام خميني (ره)، احياگر حج ابراهيمي، درباره اهمیت سیاسی و اجتماعی حج ميفرماید: «حج، كانون معارف الهى است كه از آن محتواى سياست اسلام را در تمامى زواياى زندگى بايد جستوجو نمود». (امام خمینی، 1361ـ1371: ج20، 227)
در تفسير جمله «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» نیز فرموده است: چه نفعى بالاتر از آنكه دست جباران جهان و ستمگران اعلام از سلطه بر كشورهاى مظلوم كوتاه شود و مخازن عظيم كشورها براى مردم خود آن كشورها باشد… حج براى اين است كه مشكلات يك سال مسلمين را بررسى كنند و درصدد رفع مشكلات برآيند. (امام خمینی، 1371: 5 و 68 و 158)
امام راحل& با فراخواندن مسلمانان جهان به وحدت برای آگاهي سياسي و قدرت و عزت بيشتر مسلمانان و نیز اقتدار ملتهای اسلامي مى فرمايد: حجاج محترم جهان را دور هم گرد آورده و در مصالح اسلام و مشكلات مسلمين تبادل آراء نموده و در حل مشكلات و راه رسيدن به آرمان مقدس اسلام تصميمات لازم را اتخاذ نماييد و راههاى اتحاد بين همه طوايف و مذاهب اسلامى را بررسى كنيد. (امام خمینی، 1361ـ1371: ج20، 131)
مفسر معاصر، آیتالله جوادی آملی مینویسد: حضرت امام راحل ـ قدس سرّه ـ کاری را که ابراهیم خلیل× انجام داد، احیا کرده است. …حضرت امام امت ـ قدس سرّه ـ گذشته از اینکه این بخششهای عبادی را اقامه کرد، «حج» را نیز اقامه کرد. «اقامه حج»، غیر از «حج کردن» است؛ چه اینکه اقامه نماز غیر از نماز خواندن است. لذا میتوان در حرم حضرت امام راحل ـ قدس سرّه ـ صریحاً گفت که: «أشهد آنّک قد أقمت الحجّ»؛ من شهادت میدهم که تو حج را به پا داشتی و کاری را که خلیل الرحمن× انجام داد، تو زنده کردی. (جوادی آملی، 1378 «الف»: 271)
6. دعوت به وحدت
دعوت به وحدت، از هدفهای سياست تنظيم امور و هماهنگي ارگانيكي ميان اجزای جامعه است؛ پيشرفت و قدرت در هر جامعهاي تابع انسجام همه امكانات آن جامعه است و تا زماني كه عناصر مختلف سياسي، فرهنگي و اقتصادي يك جامعه از انسجام و منطق دروني برخوردار نباشد، نميتوان به سوي پيشرفت و عظمت گام نهاد. خداوند متعال در قرآن كريم بر اين نكته تأكيد میورزد و وحدت را مايه استوارى و نيرومندى و اختلاف را سبب شكست و سستى معرفی میکند.
يكي از اصول مشترك میان انبياي الهي، دعوت به وحدت و پرهيز از اختلاف است. (نک: بقره: 213؛ نحل: 64) ابراهيم× نیز همچون ديگر پيامآوران الهي، همه انسانها را به وحدت بر حول محور فطرت توحيدي فرا خواند و به فرمان پروردگار عالميان، همه انسانها را از اقصي نقاط گيتي بر حول توحيد ندا در داد: به ياد آور هنگامي كه مكان كعبه را براي ابراهيم خليل× معين كرديم تا مرجع عبادت پرستندگان را فراهم كند و به او گفتيم كه: خانه مرا براي طوافكنندگان و نمازگزاران و راكعان و ساجدان پاكيزه نگه دار و در بين مردم دعوت حج را اعلان كن [تا] از هر سو و به هر وضع و با هر وسيله ممكن، از پياده و سواره و از دور و نزديك به نداي تو پاسخ دهند و به منظور انجام و زيارت كعبه گرد آيند. (حج: 26 و 27)
از ديدگاه امام (ره)، براى پایان دادن به سلطهطلبى مستكبران، تنها راه، وحدت صفوف مسلمانان است: (نک: جوادی آملی، 1378 «الف»: 275) «هان اي مسلمين! از هر تيره و پيرو هر مذهب كه هستيد، دشمن خانگي را كنار بگذاريد و به فرمان قرآن كريم و خداي بزرگ گردن نهيد: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»…». (امام خمینی، 1374: 170)
7. توجه به استقلال و توسعه همهجانبه کشور
در آيين قرآن و انبياي الهي، افزون بر جنبههاي روحي و معنوي، به ابعاد فيزيكي و مادي زندگي بشر نيز توجه شده است، بهگونهایکه حضرت ابراهيم× در نيايشهاي خود، ابعاد اصلي و فرعي يك مدينه فاضله را بیان میدارد و از خداوند میخواهد توفیق آن را به بشر ارزانی دارد. (جوادی آملی، 1379: 366) آباداني، آزادي، امنيت، اقتصاد سالم، محبوبيت اجتماعي و گرايش دلها، هسته مركزي يك كشور توحيد، نجات از آلوده شدن به هرگونه الحاد و شرك، رهبري صالحان بر مردم و هدايت به سوي كمال و رهايي از هرگونه انحراف و سقوط و نیز سامان بخشيدن به هرج و مرج یا به طور کلی، بهترین اصول تمدن در یک مدینه فاضله را میتوان در خواستههای حضرت جستوجو کرد. (نک: ابراهیم: 35 ـ 41؛ بقره: 127 ـ 129)
بارالها! اين سرزمين را امن قرار ده و اهل آن را از ميوهها روزى ده؛ مردمى كه ايمان به خدا و روز قيامت آورند. (بقره: 126)
اى پروردگار ما!ما را براى تقرب به تو مسلمان قرار بده و از نسل ما امتى مسلمان قرار بده و عبادات ما را براى ما تعليم فرما و توبه و بازگشت ما را به سوى خودت قبول بفرما؛ قطعاً تویى پذيرنده توبه و مهربان. (بقره: 128)
بارالها، در ميان فرزندان ما پيامبرى برگزين كه آيات تو را بر مردم بخواند و كتاب و حكمت به آنان آموزد و آنها را تزكيه كند؛ همانا تو عزيز و حكيمى. (بقره: 129)
امام (ره) نيز در هدفهای انقلابي و مبارزاتي خود، به جوانب زندگي مادي و معنوي مردم توجه داشت و از اينكه ميديد كشور ايران از لحاظ پيشرفتهاي مادي و معنوي از ديگر كشورهاي جهان عقب مانده است، بسيار نگران و ناخرسند بود: (امام خمینی، 1361: 245)
اسلام وابستگی شما را و ما خودمان را به دیگران منکر است، میگوید نباید صنعت ما وابسته باشد، نباید زراعت ما وابسته باشد، نباید ادارات ما وابسته باشد، نباید اقتصاد ما وابسته باشد، نباید فرهنگ ما وابسته به غیر باشد، نباید مستشارها بیایند ما را اداره کنند، خودمان، ما خودمان را اداره کنیم. (امام خمینی، 1361ـ1371: ج9، 166
امام خمینی& بر این باور بود که برای ایجاد جامعهای امن و توسعه یافته باید به این اصول مسلّم توجه کرد که: 1. احکام و قوانین اسلامی برای سعادت، کمال، نورانیت و تهذیب انسان آمده است؛ 2. اجرای این احکام و قوانین و ترویج ارزشهای اسلامی و نیز حفظ جامعه اسلامی از سقوط و هرج و مرج ممکن نیست، مگر به سبب برپایی و اقامه حکومت اسلامی. ازاینرو، استقرار حکومت اسلامی با شرایط خاص خودش را از واجبترین واجبات میدانست و میفرمود: ما براي اينكه وحدت اسلام را تأمين كنيم، براي اينكه وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهاي دستنشانده آنها خارج و آزاد كنيم، راهي نداريم جز اينكه تشكيل حكومت بدهيم. (امام خمینی، 1380: 18)
نتیجه
شناخت رهبران الهى و چگونگى رفتار و كردار آنان در عرصههاى مختلف اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و… و الهام از آموزههايى كه راهگشاى مشكلات انسان معاصر باشد، براى همه افراد بشر سودمند خواهد بود. آدمى همواره در معرض برخوردها، پيشامدها و سختىهاست و هركس بهگونهاى با اين رخدادها روبه رو مى شود و واكنش نشان مى دهد. ازاینرو، با توجه به معرفي حضرت ابراهيم خليلالله بهعنوان اسوه امت اسلامي و لزوم اقتداي مسلمان به سيره و سنّت آن حضرت بر اساس قرآن كريم، ميتوان با تأسي به رفتار سياسى اين پيامبر الهي، برنامه سعادتمندانه زندگي را بر اساس آموزهها، پيام ها و درسهاى سياسى ايشان پيريزي کرد. از نمونههاي اين تأسي ميتوان به انقلاب اسلامي اشاره کرد كه در جنبههای مختلف آن، با اصول و راهكارهاي حضرت ابراهيم(علیه السلام) كه در اين بیان ذكر شد، همخواني دارد؛ زیرا امام خمینی (ره)، در طول حركت و مبارزات انقلابی خویش، به شخصيت و رفتار حضرت ابراهيم خليل× بسيار توجه داشته است. بنابراين، ميتوان با توجه به اين اصول و راهكارها، به تبيين انقلاب اسلامي؛ انقلابی که براساس سیاست قرآنی شکل گرفت و نیز شناخت رفتار سیاسی و رهبري حكيمانه امام خميني& پرداخت.
فهرست منابع
1. امام خميني، سید روحالله، 1364، در جستجوى راه از كلام امام (دفتر بيست و دوم)، فرهنگ و تعليم و تربيت، تهران امير كبير.
2. ــــــــــــــــــــ ، 1365، شئون و اختیارات ولی فقیه، ترجمه: مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع، وزارت ارشاد اسلامی.
3. ــــــــــــــــــــ ، 1371، حج در كلام و پيام امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
4. ــــــــــــــــــــ ، 1373، آیین انقلاب اسلامی (گزیده اندیشه و آرای امام خمینی&)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی&.
5. ـــــــــــــــــــــ ، 1374، اسلام ناب در كلام و پيام امام خميني&، (دفتر پنجم تبيان) تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني&.
6. ـــــــــــــــــــــ ، 1376، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی&.
7. ـــــــــــــــــــــ ، 1380 «الف»، شرح چهل حديث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی&.
8. ـــــــــــــــــــــ ، 1380 «ب»، ولايت فقيه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمینی&.
9. ـــــــــــــــــــــ ، 1361، در جستجوى راه از كلام امام (دفتر دهم)، تهران، امير كبير.
10. ـــــــــــــــــــ ، 1380، وصيتنامه سياسي الهي رهبر کبير انقلاب اسلامي، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی&.
11. ـــــــــــــــــــ ، 1371 ـ 1361، صحیفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
12. جوادي آملي، عبدالله، 1374، تفسير موضوعي قرآن، جلد دوم، قم، نشر اسراء.
13. ـــــــــــــــــــ ، 1378 «الف»، بنيان مرصوص، قم، نشر اسراء.
14. ـــــــــــــــــــ ، 1378 «ب»، ولايت فقيه: ولايت فقاهت و عدالت، قم، نشر اسراء.
15. ـــــــــــــــــــ ، 1379، تفسير موضوعي قرآن، جلد هفتم، قم، نشر اسرا.
16. حاضري، عليمحمد و علياکبر عليخاني، 1377، خودباختگی و خود باوری از دیدگاه امام خمینی&، (دفتر بیست و ششم تبیان)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.
17. حداد عادل، غلامعلى، 1370، امام و تعليم و تربيت، مندرج در مجله حضور، شماره 3.
18. رجايي، غلامعلي، 1376، برداشتهايي از سيره امام خميني&، تهران، انتشارات عروج.
19. روحانی، سید حمید، 1381، نهضت امام خمینی&(دفتر اول)، تهران، عروج.
20. روزنامه جمهوري، 1369، ويژهنامه اولين سالگرد رحلت امام خميني (ياد يار).
21. صدر، سيد محمدباقر، بيتا، سنتهاي تاريخ در قرآن، تهران، نشر روزبه.
22. طباطبایی، سید محمدحسین، الميزان، جلد اول، بيروت، اعلمي،1417هـ.ق.
23. عالم، عبدالرحمن، 1376، بنياد علم سياست، تهران، نشر ني.
24. لکزایی، نجف، 1381، انديشه سياسى صدر المتألهين، قم، بوستان کتاب.
25. مجلسی، محمدباقر، 1403هـ.ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
26. مطهري، مرتضي، 1375، مجموعه آثار، جلد سوم (فطرت)، تهران، صدرا.
27. ــــــــــــــ ، 1386، مجموعه آثار، (وحي و نبوت)، تهران، صدرا.
28. مکارم شیرازی، ناصر، 1381، تفسير نمونه، جلد اول، چاپ چهل و دوم، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
29. موسوي، سيد مهدي، 1386، «كرامت انسان در فلسفه سياسي غرب»، مجموعه مقالات همايش بينالمللي امام خميني& و قلمرو دين (كرامت انسان)، جلد ششم، تهران.
30. نقيبزاده، احمد، 1384، درآمدي بر جامعه شناسي سياسي، تهران، سمت.
Examining the Period Called Reformism in the Iranian Political System
Ali-Reza Daneshyar
Abstract
This article tries to examine the period called reformism in the Iranian political system. Therefore, first the process of the formation of reformism in Iran is mentioned, and then the various opinions about it are examined. In the end, the specific opinions of the reformists are examined and whether or not their opinions are in congruence with the political system and the constitution of the Islamic Republic of Iran is reviewed.
The main question of the present research is: Were the opinions and actions of the reformists during the period called ‘reformism’ in accordance with the constitution or political system of the Islamic Republic of Iran?
The main hypothesis of this research was formed upon the actions of a group of reformists which clearly show that they did not pay attention to the concerns or the clear principles of the constitution. Their actions laid the foundations for convulsion and fighting in the Iranian society. In the event of the 2nd of Khurdad, 1376 a group of political, social, and intellectual activists entered the social and political scene in Iran. Their opinions, their epistemology theories, their religious theories, and their political theories all stemmed from the west. They imagined that the people gave them the power and decision to create change. Therefore, the second of Khurdad was considered a movement to change values, organization, and laws. Their most foundational need to advance such goals was theorization and creating social opinions in order to rebuild thought, as well as the destruction of values that rule over the constitution.
Keywords
reformism, constitution, Islamic republic, guardianship of the jurist.