رابطه دین با تمدن و نقش دین در پیدایی یا توسعه تمدنها، موضوعی است که در اندیشه بسیاری از نظریهپردازان و مورخان و برخی از دینپژوهان انعکاس یافته و طیف متنوعی از صاحبان دیدگاههای موافق و مخالف را در برگرفته است.
این نوشتار تلاشی است برای واکاوی نسبت دین با تمدن در اندیشه مالک بننبی، اندیشمند معاصر الجزایری. وی از معدود اندیشمندان مسلمانی است که نقطه ثقل مطالعات و آثار خود را بر موضوع تمدن قرار داده و از نقش دین در تمدن و رابطه این دو با یکدیگر سخن گفته است.
به عقیده بننبی، عناصر تشکیلدهنده یک تمدن عبارت است از: انسان، خاک و زمان. اما نکته اساسی این است که صرف وجود عناصر این سهگانه الزاما به ایجاد تمدن نمیانجامد، بلکه برای به وجود آمدن تمدن نیاز به «ترکیبکننده» یا «خمیرمایه تمدنی» است که این خمیرمایه در ترکیب عناصر سهگانه یاد شده با یکدیگر اثرگذار است. تحلیل تاریخی نشان میدهد خمیرمایهای که همواره با ساخت و ساز تمدن همراه بوده، «اندیشه دینی» است.
اندیشه دینی روح را در این عناصر بر میانگیزاند و از ترکیب آنها با یکدیگر محصولی به نام تمدن پدید میآورد. اگر چه پیدایش تمدن منوط به اراده انسان تمدنی است، این اراده جز با ایمان آدمی به عقیدهای که خواهان تلاش در تمدن است بهدست نمیآید؛ این انگیزه و تلاش چیزی است که «اندیشه دینی» در بالاترین سطح، به انسان میبخشد و تمدن حاصل مواجهه انسان با خاک در مدت زمانی مشخص و در سایه «اندیشه دینی» است.
برای مشاهده متن کامل مقاله فایل را دانلود نمایید.