مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.
سخن تاریخ و دست های آلوده

 

اخیرا در فضای مجازی کلیپی پخش شد که در این کلیپ یک جوان مجسمه ساز در حال گرفتن قالب گچی از دستان فرح دیبا بیوه محمدرضا پهلوی بوده و مدعی می شود که او این کار را برای مجسمه سازی از دستان همه آن هایی که به فرهنگ ایران زمین خدمت کرده اند، انجام داده و قصد گرد آوردن این دستان مجسمه ای در موزه ای در خارج از ایران دارد.

جالب است که اولین نفری که از دستش مجسمه ساخته اند، همین فرحی است که دستش تا مرفق آلوده به جنایت ها و خیانت های فرهنگی فراوان بوده و با همین دستانش معماری فرهنگ ناراست و انحرافی ایران قبل از انقلاب را رقم زده است. در این مقال و مجال نمی توان معماری دست های آلوده وی را تجزیه و تحلیل کرد و دراین مورد خوانندگان گرامی را به اسناد دست اول و معتبری که از ابعاد فساد این خاندان و شهبانوی خوشنام (!)خبر می دهند، ارجاع می دهم، اما به مثابه مشک نمونه خروار، فقط به یکی از صدها انحراف فرهنگی بیوه محمدرضا پهلوی اشاره می کنم.

سال ها قبل از پیروزی انقلاب و در فاصله سال های 1346 تا 1356 شمسی، برنامه به اصطلاح فرهنگی برگزار می شد که با نام «جشن هنر شیراز» شهرت یافت. این جشن ها که نام مقدس هنر را نیز یدک می کشید، محلی شده بود برای گسترش فرهنگ مبتذل غربی به گونه ای که به اصطلاح، آنقدر آش شور بود که حتی خان هم فهمید! بعدها در خاطرات بازماندگان از خاندان پهلوی و رجال سیاسی دولت شاهنشاهی، از این جشن به عنوان یکی از عوامل سقوط سلطنت یاد کردند. بیوه محمدرضا شاه با کمک برخی دیگر از نزدیکان حکومتی نظیر: «رضا قطبی» و «مهرداد پهلبد»، با راه اندازی این معرکه فساد به استحاله فرهنگ اسلامی و ترویج فساد، همت گماشت. درجه فساد به اندازه ای بود که حتی صدای اعتراض سفیر انگلیس را هم در آورد. در سال ۱۳۵۶ و در ماه مبارک رمضان آن چنان صحنه های ابتذالی رقم خورد که بعدها آنتونی پارسونزدر کتاب «غرور و سقوط» خود می‌نویسد: «موضوع را با شاه در میان گذاشته و به او گفتم اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر منچستر انگلیس اجرا می‌شد کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمی‌بردند، شاه مدتی خندید و چیزی نگفت»!

ظاهرا منظور آقای پارسونز، نمایش تئاتر «خوک، بچه، آتش» در ملاء عام بود که حاوی صحنه هایی بود که حتی در کشوری مانند انگلیس، نمایش آن ممنوع و ضد فرهنگی به شمار می آمد، اما در ایران عصر پهلوی، نه تنها نمایش آن مشکلی نداشت، بلکه واکنش شاه مملکت به این نمایش، خنده از سر رضایت بود و ملکه او هم سال ها بعد به پاس! این خدمت عظیم فرهنگی، مورد تمجید قرار گرفته و از دستش به عنوان یکی از خادمان بزرگ فرهنگی، مجسمه ساخته می شود!

البته خدمت بزرگ فرهنگی شهبانوی فرهنگ دوست ایران، تنها به نمایش مستهجن فوق ختم نشد، بلکه نمایشی دیگر با نام:«ساعت ششم« نیز اجرا شد که علاوه بر دارا بودن صحنه های غیر اخلاقی، توهینی آشکار به ساحت مقدس حضرت مسیح و مادر بزرگوارشان حضرت مریم (سلام‌الله‌علیهما) بود.

این، تنها بخشی ازفساد فرهنگی زنی است که از دستش مجسمه می سازند! در این مقال، نمی توان به سایر فسادهای این شخص پرداخت. در کتب تاریخی درباره خاندان پهلوی موارد گوناگونی از فساد این شخص سخن به میان آمده است و افرادی نظیر: احمدعلی مسعود انصاری؛ پسرخاله فرح پهلوی، علی شهبازی؛ محافظ شاه در کتاب خاطرات خود، حسین فردوست و دهها تن از نزدیکان این خاندان از انحرافات فکری وفرهنگی این زن سخن گفته اند که خوانندگان محترم را به این آثار ارجاع می دهم.

در سال های اخیر، خاندان پهلوی از خلاء ایجاد شده در اذهان و به واسطه تلاش های تبلیغاتی، کوشیده اند تا به تطهیر خود در افکار عمومی بپردازند غافل از این که هنوز هم آثار فساد و بی لیاقتی این خاندان مشهود است. مجسمه ساختن از دستان فرح پهلوی و نشان دادن او به عنوان یکی از معماران و مفاخر فرهنگی ایران نیز دقیقا در راستای تطهیرسازی او و پوشاندن عمق سیاه فسادهای فکری و فرهنگی صورت گرفته در عصر پهلوی، انجام پذیرفته است. مجسمه ساختن از این دست های آلوده که مظهر فرهنگ ستیزی و عامل شکل گیری بسیاری از مفاسد بوده است، به درد همان موزه های معلوم الحالی می خورد که به پشتوانه فرقه ضاله بهاییت ساخته شده است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *