موضوع پیادهروی اربعین و این همایش عظیم انسانی که در تاریخ، هیچ نظیری برای آن نمیتوان سراغ گرفت، از ابعاد گوناگون توسط شخصیتهای علمی مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
به گزارش همشهری آنلاین، در نوشتار پیشرو بهصورت اجمال نظرات ۳نفر از شخصیتهای بارز علمی که هرکدام بعدی را مدنظر داشته، ارائه خواهیم کرد. نخستین مقاله از حجتالاسلام محسن اراکی است که به نقش قیام اباعبدالله(ع) در تحرک تاریخ پرداخته است. گزیده دوم تحلیلی جامعهشناختی از دکتر حسین کچوئیان است و بخش سوم، دربردارنده نگاهی تمدنی به اربعین به قلم محسن الویری است.
جایگاه قیام حسینی در حرکت تاریخ
محسن اراکی
ظهور نیروی قدسی و غیرسکولار | تحلیل تاریخی، تمدنی و اجتماعی اربعین به روایت محسن اراکی، حسین کچوئیان و محسن الویری
همانگونه که در جهان آفرینش و جهان تکوین جایی برای «اتفاق» و «حادثه بیحساب» وجود ندارد، در جامعه بشری هم هیچ حادثهای اتفاقی و بیحساب و بدون نظم نیست. لذا هر حرکتی بر مبنای یک نظم و حساب شکل میگیرد. این حرکت هم هدفدار است؛ یعنی به همان نظمی میرسد که خداوند مقدر کرده است: «وراثت و امامت مستضعفان.» (قصص/۵) اما برای آنکه این حرکت به نقطه هدف برسد، به یک انرژی نیاز دارد؛ انرژیای که تاریخ را حرکت بدهد و جامعه بشر را تا نقطه هدف بکشاند. طبق فرمایش امامصادق(ع) :«ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین و لاتبرد ابدا؛ شهادت امامحسین(ع) منشأ تولید یک انرژی فعال در دل همه مومنان شد.» این حرارت همان انرژی کارا و فعال و به حرکتدرآورنده تاریخ به سمت یک هدف و نقطه انجام است و تا به آن نرسد از پای نمینشیند (لاتبرد ابدا).
اما ویژگیهای این «انرژی» چیست؟
ویژگی اول این است که این انرژی جهتدار و هدفدار است؛ یعنی یک انرژی رها و بدون هدف نیست و مردم را به یک سمت میکشاند و آن سمت، سیدالشهداست و حضرت یک مجموعه ارزشی مشخصی است که نیاز به تبیین بسیار دارد.
ویژگی دوم این است که این انرژی وحدتگراست و سمت و سوی افراد جامعه را به یک طرف قرار میدهد و نیروهای پراکنده و ارزشطلب جامعه را یکدست میکند؛ یعنی جریانی است که میتواند انرژیهای ارزشمدار و انرژیهای عدالتخواه و انرژیهای تقواخواه را یکپارچه کند و به یک انرژی عظیم اجتماعی تبدیل کند که هم سازنده است و هم ویرانگر. ویرانگر ظلم و ستم و سازنده بنیادهای عدل و ارزشهای متعالی.
ویژگی سوم این است که بسیجکننده همه استعدادهای انسانی است؛ یعنی یک انرژی عادی نیست که حرکتزایی آن در یک حد متوقف شود. گاهی یک انگیزه برای کار خیر در انسان بهوجود میآید اما توانایی انگیزش این انگیزه محدود است و یک جایی متوقف میشود. گاهی فردی کمی پول در راه خیر میدهد، اما همه پولش را نمیدهد. گاهی تمام پول را میدهد اما جانش را نمیدهد. این یعنی حد «یقف» دارد. اما انرژی امامحسین(ع) چنان انگیزشی دارد که فرد بهدنبال این هدف، جانش را هم میدهد. بهگونهای که تمام ظرفیت آدمی را به حرکت درمیآورد.
امروز مقابله با این انرژی هدفدار حسینی در ۳سطح انجام میشود:
الف) مبارزه با کارایی این انرژی تا آن را از هدف و جهت خود که مبارزه علیه ظلم و برپایی عدل است باز بدارد.
ب) خنثیسازی جهات و ویژگیهای سهگانه این انرژی. مثلا عامل وحدت را به عامل تفرقه تبدیل میکنند.
ج) بهرهگیری از خود این انرژی برای جهتی دیگر و برای اهدافی ضداهداف خود این انرژی.
نکته پایانی آنکه زیارت اربعین و این راهپیمایی را باید تحلیل کرد و به این جنبههای آن توجه داشت.
فهم اربعین در چارچوب مفهوم اجتماعی
حسین کچوئیان
ظهور نیروی قدسی و غیرسکولار | تحلیل تاریخی، تمدنی و اجتماعی اربعین به روایت محسن اراکی، حسین کچوئیان و محسن الویری
روشن است که در حادثه راهپیمایی اربعین اتفاق نامعمول و غریبی واقع شده و ذهن تشنه فهم آن است. بهرغم اینکه حس ما میگوید رخداد بزرگی است، ولی خیلی نتوانستیم به لحاظ مفهومی به آن نزدیک شویم و ببینیم این بزرگی و اهمیت از چه باب است. بهنظر میرسد باید بیندیشیم که راهپیمایی اربعین را در چه چارچوب ذهنی قرار دهیم تا این مسئله برای ما روشن شود. چون راه فهم چیزی که برای ما مبهم است این است که آن را در قالبهای مفهومی قرار بدهیم و در پیوند با قالبهای مفهومی که نزد ما معنادار و مفهوم است، آن را نیز بفهمیم. بهطور مشخص، ما میخواهیم از طریق فهم ماهیت و چیستی این حادثه ببینیم که این رخداد چه ظرفیتها و قابلیتهایی دارد و میخواهد چه کار کند!
چارچوبهای متعددی، هم به لحاظ کلی و هم به لحاظ جزئی، وجود دارد، مانند چارچوب دینی، عرفانی، فقهی و اخلاقی. البته به لحاظ مفهومی چارچوبهای بیرون از فقه هم وجود دارد. قاعدتاً چیزی که از بنده انتظار میرفته قراردادن این مسئله در چارچوب مفهومی اجتماعی است. البته بنده خیلی ابا دارم که از لفظ جامعهشناسی استفاده کنم؛ زیرا بهنظر من جامعهشناسی صورت خاصی از فهم است که آن را درست نمیدانم و لذا بهنظر من استفاده از لفظ چارچوب اجتماعی مطلب را به شما میرساند. البته قالبهای مفهومی متعددی وجود دارد، مثل چارچوب کارناوال باختین و فهمی که او از کارناوال دارد که البته به هیچ وجه در اینجا مصداق پیدا نمیکند. ولی ممکن است برخیها از بعضی جنبهها این را مصداق بدهند و چیزهایی براساس این فرق کند، ولی بهنظر من تطبیق نمیکند.
چارچوب دیگر برای فهم، چارچوب فهم اجتماعی دینی است؛ یعنی فهمی که در جامعهشناسی دین از مسئله داریم یا حتی فراتر از جامعهشناسی دین؛ فهمی که در انسانشناسی دین، جامعهشناسی دین یا بعضاً فلسفه دین از مناسک وجود دارد. این حادثه بهعنوان مناسک دینی شناخته میشود؛ چون شکل خاصی از زیارت است و میتوان در این چارچوب به آن نگاه کرد. این، چارچوب بدی نیست و جنبههای خیلی خوبی از فهم را به ما میدهد ولی بهنظرم این چارچوب نیز آن چیزی را که من از حادثه میفهمم بازتاب نمیدهد.
بهنظر من، باید چارچوب دیگری برای فهم این حادثه و رخداد عرضه کنم که هم به فهمی که بهطور عموم بهدست آوردیم نزدیک است و آن را توجیه میکند و هم محتوای اساسی این حادثه را که قرار است حادثه تاریخی بزرگ باشد. برای اینکه وارد این فهم شویم، از تقابلهایی که درنظریات اجتماعی بین اشکال مختلف کنش و جماعات و اجتماعات شده استفاده کنم. میدانید که این شکل از عمل و کنشی که در قالب اربعین ظاهر میشود شکلی از جماعت و کنش است که هم به لحاظ کنشی و هم به لحاظ صورت نظام اجتماعی که تجدد را میسازد دقیقاً مقابل منطق نظام تجددی قرار میگیرد. میدانید که نظام تجددی و مدرن اساساً نظامی است که خودش را براساس عقلانیت ابزاری تعریف کرده و نظام اجتماعیاش هم در این منطق عمل میکند؛ یعنی ساختارها و کنشهای مختلف خود را براساس منطق عقلانی سازمان میدهد؛ یعنی نظام مدرن نظام عقلانی است.
از ابتدایی که منطق حسابگرایانه تجددی شکل گرفت تا زمانی که نظریه اجتماعی به شکل کامل توسط ماکیاولی و هابز و لاک پخته شد و نظریه قرارداد اجتماعی براساس همین منطق مطرح شد، دستهبندیها و طبقهبندیهای آن اینگونه است که جامعه مدرن مبتنی بر این نوع عقل و حسابگری است و کنشهایش هم این نوع کنشهاست. در مقابل این کنشها و این نظامات، مطابق طبقهبندی «وبر» از کنشها، نظامات سنتی و عاطفی قرار دارند و جنس عقلانیت آنها عقلانیت غیرحسابگرانه است. مثلاً بهصورت مصداق مشخص، در اربعین عقلانیت ارزشی حاکم است. به این معنا که شما یکسری اعمال را انجام میدهید که قصدتان تقرب به حق تعالی و قلمروی متعالی است؛ درصورتی که در عقلانیت ابزاری کاری که شما انجام میدهید هدفهای ایندنیایی دارد؛ مثلاً میخواهید این جنس را بخرید و از آن استفاده کنید، یا بهمراتب بالای اجتماعی برسید و مدرک بگیرید. مدرکگرفتن هدفی است در مسیر هدف عالیتر و دنیایی شما و عقلانیت آن ابزاری است.
بنابراین، این شکل از عمل و فعلی که در اربعین اتفاق میافتد از نظر منطق دنیای مدرن شکلی از رفتار غیرعقلانی بهمعنای رفتار غیرحسابگرایانه است و مابازای عینی و روشن و مشخصی ندارد، بلکه مابازای توهمی دارد. نهایتاً از نظر این منطق میخواهد یک ارضای روانی و روحی ایجاد کند و آرامشی بدهد و دغدغههایی را از بین ببرد. ولی مطابق فهمی که من در تحلیل نظام کنشی و اجتماعی مدرن عرض کردم، ما در اربعین امکان تجربه یک جهان دیگری را داریم؛ یعنی ما با کنشهایی در این اجتماع دینی در اربعین مواجه هستیم که به فراهمسازی امکان تجربه متعالی منجر میشود.
حتماً شنیدهاید که مردم با حضرت رسول چه کار میکردند و آب دستشان یا چیزی را که میخوردند برای تبرک میبردند. آنها چه زیبایی در این موجود میدیدند و چطور غرق در او میشدند که این حالت از آنها بروز میکرد؟ اینکه سر و دست میشکستند برای موهومات نبوده، بلکه یک زیبایی یکپارچه میدیدند و برای کسب تجربه این زیبایی مشارکت میکردند و تمدنی که ظرف ۱۰۰سال با آدمهای عجیب و غریب شکل گرفت از طریق این پیوند ظهور پیدا کرد. این تجربه در زمان انبیا از طریق انبیا و در غیرزمان انبیا در مقاطع تاریخی مثل انقلاب اسلامی حاصل میشود و ما نمیدانیم آسمان چطور باز میشود؛ یعنی حادثه عادی نیست که ظرف ۲سال یک جامعه متحول میشود و کل انسانها عوض میشوند و انسان از بودن در آن جامعه لذت میبرد. این چیزی عادی نیست و کسی آن را تحلیل نکرده و یکی از نقاط مغفول در علوم اجتماعی است. این فقط مختص انقلاب ما نیست بلکه تمام انقلابها تجربه خیرات را دارند؛ یعنی تجربه لحظاتی متعالی که همه میخواهند متقی بشوند و هر کس به اندازه وسع خودش متقی میشود.
بر این اساس، تصور بنده این است که اربعین یک صحنه و یک زمان و مکان غیر این دنیایی و امکانی برای تجربه آن معنای متعالی است؛ یعنی یک نیروی غیر سکولارزداییکنندهای پیدا کردهایم. میدانید که در عصر موجود که دائماً جهان دنیایی میشود و قلمروهای دینی از بین میرود و خورده میشود و رنگ و بوی قدسی از بین میرود، وجود این منابع قدسیکننده برای مواجهه با موجی که در آن هستیم خیلی اساسی است. اربعین جایی است که یک نیروی قدسیشونده و قدسیکننده و غیرسکولار در آن ظاهر میشود و در هر سال به تناوب ظهور پیدا میکند.
من علت این مسئله را نمیدانم و همانطور که گفتم، به یک تقدیر تاریخی برمیگردد. اینکه چرا خداوند فضایی را باز میکند یا میبندد و چرا این امکان را میدهد یا نمیدهد را ما نمیتوانیم بفهمیم. ولی این را میفهمیم که تجربهای که اتفاق میافتد از جنس تجربههایی است که گویی پای خدا را در تاریخ باز میکند؛ امکان ظهور خدا در این عالم به امکنه و ازمنه خاصی محدود شده ما با موج مجددی از این ظهور و بروز مواجه هستیم و آنچه در اعمال و افعال انسانها میبینیم نشانهای از چنین بروز و ظهوری است.
مفهوم ظرفیت تمدنی اربعین
محسن الویری
ظهور نیروی قدسی و غیرسکولار | تحلیل تاریخی، تمدنی و اجتماعی اربعین به روایت محسن اراکی، حسین کچوئیان و محسن الویری
مراد از ظرفیت تمدنی اربعین این است که با هر تعریفی از تمدن و مؤلفههای تشکیلدهنده آن مانند خرد جمعی، نظم اجتماعی، انسجام اجتماعی، همافزایی دانشی، فداکاری، کلاننگری، تولید علم، تولید ثروت، رواداری و پذیرش تنوع دیدگاهها و جز آن میتوان در مناسک بزرگ اربعین، نمونههای بسیاری از آنها را در سطح خرد مشاهده، آنها را برجسته کرد و راهپیمایان اربعین را به خو گرفتن با آن و رواج آن در فردای پیادهروی هم فراخواند.
مگر حضور گرایشهای مختلف شیعی و اسلامی و دینی در اربعین شاهد و تمرینی بر رواداری و همافزایی اجتماعی نیست؟ آیا نمیتوان از راهپیمایان اربعین خواست که این انسجام را با یک نگاه بلند به آینده امت اسلامی پاس بدارند؟ مگر این راهپیمایی بینظیر و باشکوه نشانگر آن نیست که چگونه قواعد مسلط بر جهان در برابر اراده استوار انسانهایی که دلهایشان با محبت حسین علیهالسلام گرم است میل به خضوع دارد؟ آیا مستند به این تجربه، نمیتوان در راهپیمایان اربعین این خودآگاهی را ایجاد کرد که پس از پیادهروی هم میتوانند نظامها و قواعد جاری را به سود یک نظم جدید شرعمحور خردپسند تغییر دهند. اگر تمدن با همگرایی کشورهای اسلامی ساخته میشود، آیا در اربعین فرصتی استثنایی برای تمرین عملی همکاری ۲کشور اسلامی با حفظ منافع ملی خود برای یک نمایش قدرت و اجرای موفق یکی از بزرگترین اجتماعات بشری وجود ندارد؟ و آیا بازتولید این تجربه نمیتواند گامی مهم برای انسجام امت اسلامی به شمار رود؟
در یک نگاه تحلیلی، میتوان ظرفیتهای تمدنی اربعین را در ۶ عنوان ارائه کرد:
الف) کارکرد هویتبخشی و حیاتبخشی
ب) کارکرد انسجامبخشی
ج) کارکرد تربیت اخلاقی با تأکید بر اخلاق اجتماعی
د) کارکرد تعمیق معنویت
ه) کارکرد معرفتافزایی
و) کارکرد ایجاد و تقویت کلاننگری و جهانیاندیشی
ز) کارکرد اعتماد به نفسبخشی و اقتدارآفرینی
توضیح هرکدام مجالی مفصل میطلبد و اینجا صرفا از باب افقگشایی عناوین آورده شد تا بدانیم همانگونه که تغییر نگاه به مراسم عزاداری امامحسینعلیه السلام آن را به یکی از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل کرد، از ظرفیت بسیار بالای اربعین هم برای اصلاح کل فاسد من امورالمسلمین که اقدامی تمدنی است، میتوان بهره جست.