در جریان نو شدن مذهبی، پژوهش در زمینه استشراق و شیعه پژوهی، جایگاه ویژهای دارد و در این میان، ویلفرد فردیناند مادلونگ بهسبب آثار بسیارش، مستشرقی برجسته و شایسته توجه است.
در این نوشتار، کتاب جانشینی محمد(ص) او، بررسی شده تا دیدگاه و تفکر وی در باره جانشینی پیامبر(ص) دستمایه بررسی و نقد قرار گیرد. بدین منظور، با بررسی دوره های خلافت ابوبکر، عمر، عثمان و حضرت علی(ع)، به تبیین دیدگاه ایشان در زمینه تدبیر، آینده نگری، سیاستمداری و تحولات سیاسی در دوره هریک پرداخته شده است.
با توجه به رویکرد تحلیل تاریخی ـ جامعه شناختی که کتاب جانشینی بر مبنای آن نگاشته شده و از لوازم این رویکرد و البته کار تاریخی، نگاه زمینی و طبیعی به حوادث است، نه نگاه ماوراءالطبیعه، این فهم حاصل گردیده است که مادلونگ، علم غیب پیامبری ـ که خصوصیتی فراطبیعی است ـ را در نظر نگرفته و بر این باور است که محمد(ص)، از مرگ زودهنگام خویش مطلع نبوده تا برای خود جانشینی تعیین نماید. در همین راستا، وی اذعان میدارد که قرآن اشاره صریحی به جانشینی علی(ع) ندارد و ایشان را صرفا بر مبنای داستانهای قرآن در باره خلافت پیامبران سلف و خاندان ایشان، مستحق جانشینی پیامبر(ص) میداند و میگوید که همچون پیامبران گذشته، محمد(ص) نیز به یقین میخواست یکی از افراد خاندانش جانشین او گردد.
گفتنی است که پژوهش حاضر، به روش توصیفی ـ تحلیلی و باتوجه به داده های اسنادی و کتابخانهای صورت پذیرفته است.
برای مشاهده متن کامل مقاله فایل را دانلود نمایید.