شناسایی زنجیرههای اصلی مؤثر در تاریخنگاری اسلامی قبل از ابن اسحاق درفهم دقیقتر تاریخ اسلام و اعتبار اقوال و اخبار منعکس در منابع قرون اولیه اسلامی از اهمیت ویژهأی برخوردار است.
معمولا برای توضیح تحولات تاریخ نگاری اسلامی دراین دوره از مکتبهای تاریخنگاری در جهان اسلام میگویند و آن را به مکتب عراق، حجاز، شام و یمن تقسیم میکنند.دراین مقاله، اصل اینرویکرد به چالش گرفته شدهاست.
نگارنده برآن است که جهت فهم دقیقتر تحولات تاریخ اسلامی در دوره مورد بحث و تا دو قرن پس از آن، باید منظری دیگر را مبنای بررسی و تحقیق قرار داد. تداخل مختصات مکاتب تاریخنگاری به حدی است که عملا انطباق مصداق بر مکتب را غیرممکن میکند؛ در عینحال تصویر روشنی از تحولات تاریخنگاری اسلامی نمیتواند ارائه کند.
نظریه مطرحشده دراین مقاله این است که مناسبترین دستهبندی رویکردهای تاریخنگاری اسلامی در قرون نخستین توجه به علایق خاندانی و رسوبات اندیشه دینی نومسلمان است.
برای مشاهده متن کامل مقاله فایل را دانلود نمایید.