مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

این سخنی است که بارها باید در مطالعۀ آموزه ‌های هریک از ائمۀ معصوم (ع) بازگو کرد؛ اینکه تفکیک آموزه‌ های آنان از یکدیگر آسان نیست و رسالت مشترکی که پی ‌جویی می‌ کردند، موجب می‌ شود تا پیام ایشان در پرتو یک نگاه فراتر از اشخاص ائمه (ع) بررسی گردد. درواقع همین مسیر مشترک باعث می ‌شود تا گاه برخی از سخنان بیان ‌شده توسط یکی از معصومان، از زبان دیگران نیز بازگو گردد.

 افزون بر آنچه ذکر شد، این حقیقت که دانسته ‌های ما دربارۀ آموزه‌های ائمه (ع)، از خلال مجموعه روایاتی است که هم از حیث صدور و هم دلالت نیازمند ارزیابی دقیق است، کار دربارۀ آموزه‌های آنان را دشوار می‌سازد. اما دشواری دیگر مربوط به تعالیم امام حسین (ع)، پالایشی است که در احادیث امامیه پس از تدوین مکتب جعفری در اواسط سدۀ 2 ق/ 8 م رخ داده و مرویات آن حضرت در کنار دیگر ائمۀ متقدم به‌سبب بی‌اعتمادی نسبت به راویان در احادیث امامیه به شدت کاهش یافته است؛ و این در حالی است که منابع اهل سنت و زندیه دراین‌باره، داده‌های فراوانی ندارند. به‌هرروی، محوریت‌یافتن قیام عاشورا در فرهنگ شیعی، با وجود عظمت آن نیز زمینه‌ای شده است تا شخصیت تعلیمی آن حضرت تحت‌الشعاع قیام قرار گیرد. بنابراین هر بررسی دراین‌باره، لازم است با ارزیابیهای احتیاط‌آمیز نسبت به روایات صورت گیرد که البته امکان بازنمود وجوه این نقد، در این مقالۀ مختصر نیست. اگرچه احادیث انتخاب‌شده، با ملاکهایی گزینش شده‌اند، اما همچنان اعتبارسنجی آنها مجالی دیگر می‌طلبد.

 

رویکرد حضرت به توحید و عقاید:

 شواهد گوناگونی وجود دارد که نشان می‌دهد در گفتمان اواسط سدۀ اول هجری، مسئلۀ رؤیت پروردگار به‌مثابۀ یک پرسش اعتقادی مطرح بوده است. حکایت ذعلب یمانی که از امام علی (ع) پرسیده بود، آیا پروردگارش را دیده است یا خیر ( نهج‌البلاغة، خطبۀ 179)، در حدیثی به نقل امام حسین (ع) نیز آمده است (خزاز، 261). اینکه حدیث امام علی (ع) در باب معانی اذکار اذان و تفسیر مفاهیم توحیدی توسط امام حسین (ع) نقل شده است (ابن‌بابویه، التوحید، 238، معانی … ، 38)، نیز نشانه‌ای دیگر از توجه خاص آن حضرت به مباحث توحید و اشاعۀ آموزه‌های علوی دراین‌باره است. اما آنچه به شخص امام حسین (ع) مربوط می‌شود، یکی روایتی متضمن ملاقاتی سه‌سویه میان امام (ع)، ابن‌عباس و نافع ابن ازرق، از رجال خوارج است که براساس آن، نافع از ابن‌عباس می‌خواهد معبودش را وصف کند و به درخواست ابن‌عباس، امام (ع) پاسخ را بر عهده می‌گیرد و وصف‌ناشدنی‌بودن خداوند را تبیین می‌کند (عیاشی، 2/337- 338؛ ابن‌بابویه، التوحید، 79-80؛ ابن‌عساکر، 14/183-184). حدیث دیگری هم از آن حضرت در مذمت «مارقین» نقل شده است که به تشبیه خداوند گراییده‌اند (ابن‌شعبه، 245)؛ می‌دانیم که تعبیر مارقین در آن دوره، برای خوارج به کار برده می‌شده است و شیخ مفید هم وجود اقلیتی قائل به تشبیه را در میان خوارج تأیید کرده است ( اوائل … ، 63).

 

براساس حدیثی از امام حسین (ع)، آن حضرت ظاهراً با تکیه بر آیه‌ای از قرآن کریم (ذاریات/51/56) در خصوص غرض آفرینش انسان و جن، یادآور می‌شد که «خداوند بندگان را آفریده است تا او را بشناسند؛ پس آن‌گاه که شناختند، او را عبادت می‌کنند و با عبادت او از عبادت غیر، بی‌نیازی می‌جویند» (نک‍ : ابن‌بابویه، علل … ، 9؛ کراجکی، 151؛ حلوانی، 80). در سده‌های بعد، همین آموزه بدون نامبری امام (ع) در نوشته‌های ابن‌عربی نیز تکرار شده است (نک‍ : 3/41).

 

براساس حدیثی از امام کاظم (ع)، حسن بصری از امام حسین (ع) دربارۀ قضا و قدر پرسش کرده و حضرت در نامه‌ای که در پاسخ بدو نوشته، مبانی نظریۀ «امر بین‌الامرین» را ارائه کرده است؛ البته این حدیث تنها در فقه الرضا (ع) بدون سند آمده (ص 408- 409) و در منبع دیگری تأیید نشده است. این حدیث منقول از حضرت که «خداوند طاقت کسی را نمی‌گیرد، مگر آنکه طاعتی را از او واگذارد، و نیروی کسی را نمی‌گیرد، مگر آنکه مشقتی را از او واگذارد» (ابن‌شعبه، 246)، چکیده‌ای از نفی تکلیف به مالایطاق است.

 

رویکرد حضرت به قرآن کریم:

  در نامه‌ای که امام حسین (ع) خطاب به بزرگان بصره نوشته، محور سخن آن است که «من شما را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبر خدا فرامی‌خوانم» (طبری، 5/357؛ نیز نک‍ : بلاذری، 2/335). در نقل دیگری آمده است که مسئلۀ تحریف کلام خدا و فرونشاندن سنت پیامبر (ص)، از مهم‌ترین نگرانیهای آن حضرت بوده که وی را به قیام واداشته است (نک‍ : ابن‌شعبه، 240؛ ابن‌عساکر، 14/ 219؛ ابن‌طاووس، 59). تحریف که در این حدیث به معنایی کاملاً نزدیک به کاربرد قرآنی آن به کار رفته (مائده/5/13، 41)، بازگرداندن معنای قرآنی به موضعی دور از موضع مقصود است. هم ازاین‌رو ست که در روایات منقول از امام حسین (ع)، از بی‌مبنا و بی‌علم سخن‌گفتن در معنای قرآن و مجادله‌کردن این‌باره پرهیز داده شده و این سخن نبوی گوشزد شده است که هرکس در قرآن به غیر علم سخنی گوید، جایگاه خود را در آتش بازمی‌جوید (نک‍ : ابن‌بابویه، التوحید، 90).

 

مسئلۀ فهم صحیح قرآن و بازگردان معانی آن به مواضع مقصود، در احادیث تفسیری منقول از امام (ع) مکرراً بازتاب یافته است، اما در آن میان جا دارد به سخنی از حضرت به هنگام واپسین خروج از مدینه اشاره کرد که نشان می‌دهد آن حضرت به‌شدت نگران فهمهای نادرست از قرآن بوده است؛ آنجا که مطابق روایات، امام حسین (ع) این مضمون نبوی را بازگو کرده است: «قرآن ظاهرش خوش‌نما و باطنش ژرف است» (جامع … ، 116؛ به نقل از پیامبر (ص): کلینی، 2/ 599؛ عیاشی، 1/3؛ از امام علی (ع): نهج‌البلاغة، خطبۀ 18؛ زمخشری، 2/257).

 

با وجود اندک‌بودن احادیث تعلیمی منقول از امام حسین (ع)، شمار نسبی احادیث تفسیری در آن میان قابل توجه است و این نشان می‌دهد که شخصیت حضرت به‌مثابۀ مفسر، در سده‌های متقدم شناخته بوده است. در منابع تفسیری، روایات مکرری دیده می‌شود که در آن امام حسین (ع) تفسیری را از پدر خود یا جدش رسول‌الله (ص) نقل کرده (مثلاً نک‍ : ثعلبی، 1/205، 10/263، 278؛ ابن‌شاذان، 123) و اینکه حتى در مواردی، از آن بزرگواران در تفسیر آیه‌ای پرسش کرده است (مثلاً نک‍ : خزاز، 157).

 

افزون‌برآن، برخی از دیدگاههای تفسیری از خود آن حضرت نقل شده است که در نمونه‌های برجای‌مانده، به‌خصوص تأکید بر جایگاه اهل بیت (ع) و نقد دشمنان ایشان در آن تفاسیر محوریت دارد، اما عبارات مشکل قرآنی نیز موضوع تفاسیر منقول از آن حضرت هست. به‌طور طبیعی، موضوع اهل بیت (ع) بیشتر در احادیث منقول در آثار امامی، و دیگر موضوعات تفسیری بیشتر در آثار اهل سنت مورد توجه قرار گرفته است (برای نمونه‌هایی از مصداق‌یابی آیات درخصوص اهل بیت (ع)، نک‍ : برقی، 344؛ فرات، 563؛ طبرانی، المعجم الاوسط، 9/182؛ ابن‌بابویه، الخصال، 43؛ ابن‌شهرآشوب، 1/ 298، 3/207؛ استرابادی، 2/545، به نقل از ابن‌جحام؛ تفسیر «ناشئة اللیل»: سیوطی، 6/ 278؛ تفسیر «کهیعص»: قندوزی، 3/202). در روایتی نیز حضرت در نامه‌ای به اهل بصره، به تفسیر معنای «صمد» پرداخته است (نک‍ : ابن‌بابویه، التوحید، همانجا؛ طبرسی، 10/487).

 

در منابع، در رابطه با چند آیه از قرآن کریم، قرائت خاصی نیز به امام حسین (ع) منتسب شده است (مثلاً نک‍ : ابن‌خالویه، ص 120، سطر 1، ص 162، سطر 8، ص 165، سطر 11؛ ابن‌عطیه، 5/ 428؛ ابوحیان، 5/423، 8/ 498) و برخی از قرائات میان آن حضرت با برادرش امام حسین (ع) با تردید در ضبط روبه‌رو ست (مثلاً نک‍ : ابن‌خالویه، ص 8، سطر 8، 12، ص 42، سطر 12، ص 69، سطر 6).

 

رویکرد حضرت به سنن و احکام:

  پیش‌تر گفته شد که یکی از اصلی‌ترین عوامل قیام امام حسین (ع) دعوت به اقامه و احیای سنت پیامبر (ص) و مقابله با بدعتهای ضد سنت بود (بلاذری، 2/335؛ طبری، 5/357)؛ کوششها برای فرونشاندن سنت پیامبر (ص)، نگرانی مهم برای آن حضرت بود (نک‍ : ابن‌شعبه، 240؛ ابن‌عساکر، 14/ 219؛ ابن‌طاووس، 59).

 

در حدیثی از امام حسین (ع)، از عالمان دین به‌عنوان امین بر حلال و حرام یاد شده است؛ این امانت وظایفی را نیز بر دوش آنان می‌نهد که از مهم‌ترین آنها دفع ظلم و حمایت از ستمدیدگان است (نک‍ : ابن‌شعبه، 238؛ اسکافی، 276، به نقل از امام علی (ع)). در همین راستا باید به حدیثی دیگر اشاره کرد که در آن، نقد و تعریض قرآن کریم بر احبار و ربانیین یهود، ازآن‌روی دانسته شده است که امر به معروف و نهی از منکر خطاب به ستمگران را ترک گفته و به دنبال منافع دنیوی خود بوده‌اند (نک‍ : ابن‌شعبه، 237؛ اسکافی، 274-275، به نقل از امام علی (ع)). در سخنی منقول از حضرت به اهل عراق، تصویر این کسان دیده می‌شود: «آنان که بندگان مال دنیا هستند و دین ورد زبان آنها ست» (نک‍ : ابن‌شعبه، 245؛ ابوطالب، 144؛ اربلی، 2/241؛ حلوانی، 87؛ زمخشری، 2/300).

 

در سخنان حضرت ــ که هم در منابع تاریخی و هم حدیثی نقل شده ــ نهایت دوری از سنت نبوی آن است که «به حق عمل نمی‌شود و از باطل پرهیز نمی‌گردد» (نک‍ : طبری، 5/404؛ طبرانی، المعجم الکبیر، 3/115؛ قاضی‌نعمان، 3/150؛ ابن‌شعبه، همانجا؛ حلوانی، 88؛ ابن‌شهرآشوب، 3/224؛ ابن‌عساکر، 14/217). در چنین شرایطی است که حضرت «مرگ را جز سعادت، و زندگی با ستمگران را جز ستوه» نمی‌بیند (نک‍ : همانجاها). در همین راستای ترویج سنت نبوی، باید به شخصیت فقهی امام حسین (ع) اشاره کرد که او را نه‌تنها به‌عنوان یکی از ائمۀ امامیه که از ایشان فقه نقل می‌شود، بلکه برای اهل سنت نیز به‌مثابۀ یکی از فقهای صحابه مطرح ساخته است؛ به‌طوری‌که می‌توان افزون‌بر احادیث پرشمار منقول از طریق آن حضرت (مثلاً نک‍ : احمد بن حنبل، 1/201 بب‍ ؛ بزار، 4/185 بب‍ ؛ ابوبشر، 87 بب‍‌ )، فتاوی نقل‌شده از وی را نیز در آثار فقهی و حدیثی اهل سنت بازجست (مثلاً نک‍ : ابن ابی‌شیبه، 1/104، 113، جم‍ ؛ ابن‌منذر، 1/222، 3/272، 287، 5/12، 403). مضامین فقهی منقول از حضرت، عمدتاً در حوزۀ عبادات است و تنها احادیث محدودی در مباحث نکاح، بیع، دین، وصیت، و صید از آن حضرت نقل شده است (برای تدوینی از احادیث فقهی، نک‍ : موسوعة … ، 807-864).

 

آموزه‌های اخلاقی حضرت:

 در احادیث امام علی (ع)، شکر و صبر به‌مثابۀ دو محور برای امتحان بندگان معرفی شده است (نک‍ : نهج‌البلاغة، خطبۀ 3؛ نیز مفید، الامالی، 263) و این دو محور در احادیث منقول از امام حسین (ع) نیز به‌کرات مورد توجه قرار گرفته است. در حدیثی، آن حضرت به صبر به هنگام بلا و شکر به هنگام نعمت فراخوانده (ابن‌شعبه، 246) و در حدیثی دیگر، شکر نعمت گذشته را مقتضی نعمتی آینده شمرده است (حلوانی، 80). اما باید از استدراج بنده از سوی خداوند برحذر بود که براساس حدیثی از حضرت، همان است که خداوند نعمتها را بر بنده‌اش سرازیر سازد و توفیق شکر را از او سلب کند (نک‍ : ابن‌شعبه، همانجا). در همین راستا، دعایی از آن حضرت با این مضمون نقل شده است که «خدایا! مرا با نیکویی خود استدراج نفرما و مرا با بلا تأدیب مکن» (اربلی، همانجا؛ حلوانی، 83؛ شهید اول، 5).

 

افزون‌بر آنچه دربارۀ صبر بر بلا نقل شد، در حدیثی از امام حسین (ع) به هنگام وداع با ابوذر، گفته می‌شود که «خیر در صبر است و صبر از کرامت است. ناشکیبایی را باید وانهاد که ناشکیبایی به کار تو نخواهد آمد» (کلینی، 8/206). در حدیثی دیگر گفته می‌شود: «بر آنچه مکروه می‌داری صبر کن، آنجا که حق ملازم تو ست؛ و از آنچه دوست می‌داری صبر کن، آنجا که هوای نفس تو را می‌خواند» (حلوانی، 85؛ از امام جواد (ع): ابن‌حاتم، 714). در این حدیث مشخصاً از دو نوع صبر سخن رفته که دومی از مقولۀ پرهیز و خودداری است. مسئلۀ گناه نیز از موضوعات مورد توجه در احادیث اخلاقی امام حسین (ع) است. در حدیثی، حضرت به نقد کسانی می‌پردازد که نگران گناهان دیگران هستند، ولی دربارۀ گناهان خود آرام‌اند و خود را از عذاب ایمن می‌شمارند (ابن‌شعبه، 240؛ کلینی، 8/ 49، نقل از ابی‌عبدالله (ع)).

 

این آموزۀ اهل بیت (ع) که گناه نکردن بهتر از عذرآوردن است، در حدیثی از امام حسین (ع) چنین بازتاب یافته است که «از پوزش برحذر باش؛ مؤمن بدی نمی‌کند تا پوزش بخواهد و منافق هر روز در بدی‌کردن و پوزش‌خواستن است» (ابن‌شعبه، 248). در حدیثی از حضرت، اشاره می‌شود گناهانی هست که عذر از آنها بدتر از اصل خطا ست؛ امام (ع) این سخن را هنگامی فرمود که به وی خبر دادند عبدالله بن عمرو بن عاص بابت نقشی که در جنگ صفین ایفا کرده، عذر خواسته است (حلوانی، 83؛ دیلمی، 298؛ ابن‌حمدون، 4/113).

 

موضوع ستیز با ظلم و جور که یکی از محورهای اصلی قیام امام حسین (ع) بود، در احادیث آن حضرت نیز بازتاب دارد؛ ازجمله در حدیث آخرین وصیت آن حضرت خطاب به فرزندش امام سجاد (ع) آمده است که «از ستم به کسی برحذر باش که جز خدا یاوری در برابر تو ندارد» (کلینی، 2/331؛ ابن‌بابویه، الامالی، 249، الخصال، 16؛ ابن‌شعبه، 246).

 

براساس روایات، امام حسین (ع) یادآور می‌شود که «نیاز مردم به شما نعمتی از خداوند برای شما ست، پس از نعمتها ملول نشوید که مستوجب خشم الٰهی گردید» (اربلی، 2/ 239؛ حلوانی، 81؛ دیلمی، شهید اول، همانجاها؛ صالحی، 11/ 78؛ ابن‌حمدون، 1/102؛ ابن‌سعید، 63؛ از امام علی (ع): خوارزمی، 369)، آموزه‌ای که بعدها از سوی برادرش محمد بن حنفیه (ابن‌عساکر، 54/337)، رجالی از زهاد مانند فضیل بن عیاض (همو، 48/431)، و برخی از خطبا نیز تکرار شده است (نک‍ : همو، 16/141، 142). در همین راستا، حدیث دیگری است با این مضمون که «هرکس بخشش تو را بپذیرد، تو را بر کریم‌بودن یاری رسانده است» (نک‍ : حلوانی، 83؛ شهید اول، همانجا؛ ابن‌حمدون، 2/262؛ از امام علی (ع): ابن ابی الحدید، 20/343). در حدیثی از حضرت آمده است: «آن کس که بخشش کند، سروری یابد و آن کس که بخل ورزد خوار شود؛ همانا بخشنده‌ترین مردم کسی است که به کسی بخشش کند که انتظار آن را ندارد» (نک‍ : اربلی، صالحی، همانجاها؛ حلوانی، 81؛ ابن‌حمدون، 1/102)، آموزه‌ای که از سوی خطبای پسین نیز تکرار شده است (مثلاً نک‍ : ابن‌عساکر، همانجا).

 

براساس یک روایت، فردی نزد حضرت مدعی شد که بخشش اگر به غیر اهلش باشد، ضایع خواهد شد، اما حضرت با آن مخالفت کرد و یادآور شد که «بخشندگی مانند بارش باران است که نیکوکار و بدکار را فرومی‌گیرد» (نک‍ : ابن‌شعبه، 245-246).

 

رابطۀ برادری دینی، از جملۀ مسائلی است که در احادیث حضرت بدان پرداخته می‌شود. در همین راستا ست که حضرت به گونه‌های مختلفِ برادران دینی اشاره می‌کند و پایدارترین برادری را آن گونه‌ای می‌شمارد که برای هر دو سوی رابطه سودبخش باشد (نک‍ : ابن‌شعبه، 247)؛ براساس حدیثی دیگر، «هرکس پیشاپیش برای برادرش خیری بخواهد، فردا که نزد او آید، آن را نزد وی بیابد» (نک‍ : حلوانی، 82؛ اربلی، صالحی، ابن‌حمدون، همانجاها). رابطۀ متقابل میان برادران دینی در سطحی بس وسیع‌تر از رابطۀ دوطرفه نیز در احادیث وی قابل پی‌جویی است؛ ازجمله در سخنی منقول از حضرت آمده است: «کسی که به دنبال عیب‌جویی احدی نباشد، به هنگامی که از او عیب جویند، کسی را بیابد که به دفاع از او برخیزد» (نک‍ : حلوانی، 80). در راستای استوارساختن رابطه‌های اجتماعی، آداب سلام و تحیت مکرراً در احادیث حضرت بازتاب دارد. در حدیثی گفته می شود که «سلام را 70 نیکویی است که یکی برای جواب‌دهنده و 69 برای آغازکننده است» (ابن‌شعبه، 248). این آموزۀ نبوی که «بخیل آن است که بر سلام بخل ورزد» (طبرانی، المعجم الاوسط، 3/355، 5/371؛ مفید، الامالی، 317)، از سوی امام حسین (ع) تکرار شده است (ابن‌شعبه، همانجا). همچنین این کلام نبوی که «سلام بیش از هر کلامی است» (ترمذی، 5/ 59)، در کلام امام حسین (ع) بازگو شده است، آن زمان که کسی در ملاقات با حضرت، پیش از سلام برای او طلب عافیت کرده است (ابن‌شعبه، 246). حتى حضرت به بهانۀ حسن تحیت، کنیزی را آزاد کرده است (حلوانی، 83).

 

آموزه های اخلاقی امام حسین (ع)، به‌طور مستقل در دو اثر با عنوانهای الاخلاق الحسینیة از جعفر بیاتی (نشر انوار المهدی، 1418 ق) و من اخلاق الامام الحسین (ع) از عبدالعظیم مهتدی بحرانی (چ قم، 1421 ق/2000 م) بررسی شده است.

 

 

مآخذ:   ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، به‌کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1379 ق/ 1959 م؛ ابن ابی‌شیبه، عبدالله، المصنف، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، 1409 ق؛ ابن‌بابویه، محمد، الامالی، قم، 1417 ق؛ همو، التوحید، به کوشش هاشم حسینی تهرانی، تهران، 1387 ق/1967 م؛ همو، الخصال، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1362 ش؛ همو، علل الشرائع، نجف، 1385 ق/1966 م؛ همو، معانی الاخبار، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1361 ش؛ ابن‌حـاتم عـاملی، یـوسف، الـدر النظیم، قم، مؤسسة النشر الاسلامی؛ ابـن‌حمدون، محمد، التذکرة الحمدونیة، به کوشش احسان عباس و بکر عباس، بیروت، 1417 ق؛ ابن‌خالویه، حسین، مختصر فی شواذ القرآن، به کوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1934 م؛ ابن‌سعید مغربی، علی، المقتطف، به کوشش عبدالعزیز اهوانی، قاهره، 1425 ق؛ ابن‌شاذان، محمد، مائة منقبة، قم، 1407 ق؛ ابن‌شعبه، حسن، تحف العقول، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، 1376 ق؛ ابن‌شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابی‌طالب، نجف، 1376 ق؛ ابن‌طاووس، علی، اللهوف، قم، 1417 ق؛ ابن‌عربی، محیی‌الدین، الفتوحات المکیة، بولاق، 1293 ق؛ ابن‌عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت/ دمشق، 1415 ق/1995 م؛ ابن‌عطیه، عبدالحق، المحرر الوجیز، به کوشش عبدالسلام عبدالشافی محمد، بیروت، 1413 ق/ 1993 م؛ ابن‌منذر، محمد، الاشراف، به کوشش صغیر احمد انصاری، رأس الخیمه، 1425 ق/ 2004 م؛ ابوبشر دولابی، محمد، الذریة الظاهرة، به کوشش محمدجواد حسینی جلالی، قم، 1407 ق؛ ابوحیان غرناطی، محمد، البحر المحیط، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت، 1422 ق/2001 م؛ ابوطالب هارونی، یحیى، الامالی (تیسیر المطالب)، تحریر جعفر بن احمد بن عبدالسلام، به کوشش یحیى عبدالکریم فضیل، بیروت، 1395 ق/1975 م؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313ق/ 1895 م؛ اربلی، علی، کشف الغمة، بیروت، 1405 ق/1985 م؛ استرابادی، علی، تأویل الآیات الظاهرة، قم، 1407 ق؛ اسکافی، محمد، المعیار و الموازنة، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، 1402 ق/1981 م؛ برقی، احمد، المحاسن، به کوشش جلال‌الدین محدث ارموی، تهران، 1331 ش؛ بزار، احمد، المسند (البحرالزخار)، به کوشش محفوظ‌الرحمان زین‌الله، بیروت/ مدینه، 1409 ق/ 1988 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، 1417 ق/1996 م؛ ترمذی، محمد، سنن، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، 1357 ق/ 1938 م بب‍ ؛ ثعلبی، احمد، الکشف و البیان، به کوشش ابومحمد ابن عاشور، بیروت، 1422 ق/2002 م؛ جامع الاخبار، منسوب به محمد بن محمد شعیری، به کوشش علاء آل‌جعفر، قم، 1411 ق؛ حلوانی، حسین، نزهة الناظر، قم، 1408 ق؛ خزاز قمی، علی، کفایة الاثر، قم، 1401 ق/1981 م؛ خوارزمی، موفق، المناقب، به کوشش مالک محمودی، قم، 1411 ق؛ دیلمی، حسن، اعلام الدین، قم، 1408 ق؛ زمخشری، محمود، ربیع الابرار، به کوشش عبدالامیر مهنا، بیروت، 1412 ق؛ سیوطی، الدر المنثور، قاهره، 1314 ق؛ شهید اول، محمد، الدرة الباهرة، به کوشش جلال‌الدین علی صغیر، بیروت، 1993 م؛ صالحی شامی، محمد، سبل الهدى و الرشاد، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی‌محمد معوض، بیروت، 1414 ق/1993 م؛ طبرانی، سلیمان، المعجم الاوسط، به کوشش طارق بن عوض‌الله و عبدالمحسن بن ابراهیم حسینی، قاهره، 1415 ق/1995 م؛ همو، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، 1404 ق/1983 م؛ طبرسی، فضل، مجمع البیان، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، 1415 ق؛ طبری، تاریخ؛ عیاشی، محمد، التفسیر، تهران، 1380-1381 ق؛ فرات کوفی، تفسیر، به کوشش محمدکاظم، تهران، 1410 ق؛ فقه الرضا (ع)، مشهد، 1406 ق؛ قاضی نعمان، شرح الاخبار، به کوشش محمدحسینی جلالی، قم، جامعۀ مدرسین؛ قرآن کریم؛ قندوزی حنفی، سلیمان، ینابیع المودة، به کوشش علی جمال اشرف حسینی، قم، 1416 ق؛ کراجکی، محمد، کنز الفوائد، چ سنگی، تبریز، 1322 ق؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، 1391 ق؛ مفید، محمد، الامالی، به کوشش حسین استادولی و علی‌اکبر غفاری، قم، 1413 ق؛ همو، اوائل المقالات، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، 1371 ق؛ موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، بیروت، 1416 ق/1995 م؛ نهج‌البلاغة.

 

منبع: دایره المعارف بزرگ اسلامی.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *