مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

در ولادت حضرت اختلاف است و شاید اصح اقوال، نیمه جمادی الاول سال 36 یا پنجم شعبان 38 ه . باشد .

مادر ایشان «شهربانویه » دختر یزدگرد، پادشاه ایران (1) می باشد .

در کتب تاریخ، نام مادر امام چهارم علیه السلام مورد اختلاف است و علاوه بر «شهربانو» به دوازده صورت دیگر نیز آمده است; همچون: شاه زنان، جهان شاه، شهرناز، خوله، جهان بانو و سلافه .

مدت عمر آن حضرت 57 سال و امامتش 35 سال، در کربلا 23 ساله بود . وفات وی به سال 95 یا 94 هجری و محل دفنش قبرستان بقیع می باشد .

بعضی از صفات بارز آن حضرت

کثرت عبادت

ابن عباس می گوید: حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: در روز قیامت منادی ندا می کند: کجاست زین العابدین؟ پس گویا می بینم فرزندم علی بن الحسین در آن هنگام با تمام وقار، صفوف اهل محشر را بشکافد و بیاید .

آن حضرت را ذوالثفنات می گفتند زیرا بر اثر کثرت سجده، پیشانی و دو کف دست و زانوهای وی پینه می بست و سالی دوبار آنها را می بریدند .

در قرائت حمد به آیه «مالک یوم الدین » که می رسید، بسیار تکرار می نمود و چون به سجده می رفت، سر برنمی داشت تا عرق مبارکش جاری می شد . شبها را به عبادت می گذراند و روزها روزه دار بود . چون ماه رمضان می شد، تکلم نمی کرد مگر به دعا و تسبیح و استغفار . آن حضرت بر تربت امام حسین علیه السلام سجده می کرد .

در هنگام وضو وقتی می خواست وارد نماز شود، لرزه بر اندام حضرت می افتاد . چون از این حالت سؤال می کردند، می فرمود: مگر نمی دانید با چه عظیم الشانی می خواهم مناجات کنم .

فرزند حضرت به زمین افتاد و دستش شکست، سر و صدای زیادی به وجود آمد تا دست طفل را بستند . حضرت که در عبادت بود، متوجه نشد .

و یا اینکه خانه آتش گرفت، در حالی که حضرت در سجده بود، فریاد بلند شد و بالاخره آتش را خاموش کردند; حضرت توجهی نداشت . بعد که سؤال کردند: چه چیز شما را غافل کرده بود؟ فرمود: آتش بزرگ قیامت مرا از آتش اندک دنیا غافل کرده بود .

عفو و بخشش

مردی از خویشاوندان حضرت به وی دشنام داد . حضرت چیزی نگفت . چون آن مرد رفت، حضرت به اهل مجلس فرمود: شنیدید سخن او را؟! حال دوست دارم با من بیایید تا جواب مرا نیز بشنوید . حضرت در بین راه می خواند: «والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس والله یحب المحسنین » چون به در خانه آن مرد رسید، او را صدا زد، وی مهیای جنگ بیرون آمد . امام فرمود: ای برادر! تو آمدی و به من نسبتهایی دادی; پس اگر آنچه از بدی گفتی، در من است; از خداوند می خواهم که مرا بیامرزد و اگر در من نیست، تو را بیامرزد .

آن مرد چون چنین شنید، دیدگان حضرت را بوسید و عرض کرد: آنچه گفتم، در تو نیست و من به این بدیها سزاوارترم .

مروت و جوانمردی

چون اهل مدینه بیعت یزید را شکستند و عامل او و بنی امیه را بیرون کردند، «مروان » نزد عبدالله بن عمر آمد و از او اجازه خواست تا زن (2) و فرزندانش را نزد او بگذارد که آسیبی به آنان نرسد; او قبول نکرد . مروان نزد امام زین العابدین علیه السلام آمد با آن همه ظلمی که وی به آن حضرت و پدرش امام حسین علیه السلام روا داشته بود، امام پذیرفت و آنان را از مدینه به «ینبع » برد و به قولی همراه پسرش عبدالله به طائف فرستاد .

یک نمونه از معجزات امام سجاد علیه السلام

زهری می گوید: در خدمت امام زین العابدین علیه السلام بودم که یکی از شیعیان اظهار داشت: چهارصد درهم قرض دارم . و مطالبه پول نمود . حضرت فرمود: «کدام محنت بزرگتر از اینکه انسان برادر مؤمن خود را پریشان و مقروض ببیند و نتواند گرفتاریش را برطرف نماید .» چون مردم متفرق شدند، یکی از منافقان گفت: «عجب است! یک بار می گوید: زمین و آسمان مطیع ماست و بار دیگر می گوید: از اصلاح حال برادر مؤمن خود عاجزیم!» آن مرد ناراحت شد، به خدمت حضرت رسید و جریان را بازگو کرد . حضرت فرمود: «خداوند مشکل تو را حل نمود .»

آنگاه کنیزش را امر فرمود که هرچه برای افطار آن حضرت مهیا نموده، به آن مرد بدهد . کنیز دو قرص نان جو خشک آورد . حضرت فرمود: «بگیر این نهار را، که در خانه ما غیر از این چیزی نیست ولکن خداوند به برکت آن تو را نعمت و مال بسیار خواهد داد .» مرد نان را گرفت و به بازار آمد ولی با خود فکر می کرد این نان که نه دندان به آن کار می کند و نه کسی می خرد . در همین حال، ماهی فروشی را دید که یک ماهی برایش باقیمانده و کسی نمی خرد . ماهی را با یک نان عوض کرد و با نان دیگر مقداری نمک خرید و به خانه آمد که ناگاه هر دو فروشنده، نانها را آوردند و گفتند: خورده نمی شود ولی ماهی و نمک را به تو بخشیدیم .

شکم ماهی را پاره کرد، دو دانه مروارید بسیار گرانبها و نایاب در شکم آن بود . چیزی نگذشت که فرستاده امام آمد و گفت: امام می گوید: «خدای متعالی مشکل تو را حل نمود; اکنون طعام ما را برگردان که به غیر از ما کسی آن را نمی خورد .» (3)

عصر اختناق و خشونت

بعد از شهادت امام حسین علیه السلام چنان جو رعب و وحشت بر حجاز و عراق حاکم شد که امام سجاد علیه السلام با اشاره به این وضع ناگوار می فرمود: «ما بمکة والمدینة عشرون رجلا یحبنا; در تمام مکه و مدینه حتی بیست نفر هم ما را دوست ندارند .»

فضل بن شاذان (یکی از محدثان برجسته شیعه در زمان امام جواد علیه السلام » می گوید: «در آغاز امامت علی بن الحسین علیه السلام جز پنج نفر، پیرو (جان برکف) او نبودند که عبارتند از: سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر بن مطعم، یحیی بن ام الطویل و ابوخالد کابلی » .

حکومت سیاه عبدالملک

بیست و یک سال از امامت امام سجاد علیه السلام با خلافت عبدالملک مصادف بود . عبدالملک مردی ستمگر بود . پیش از حکومت، اوقات خویش را در مسجد می گذراند به طوری که او را «حمامة المسجد; کبوتر مسجد» می گفتند .

پس از مرگ پدرش – مروان بن حکم – هنگامی که خلافت به او رسید، سرگرم خواندن قرآن بود; با شنیدن این خبر، قرآن را بست و گفت: «اینک بین من و تو جدایی افتاد و دیگر با تو کاری ندارم .»

او پس از شکست دادن عبدالله بن زبیر وارد مدینه شد و ضمن سخنانش گفت: «من نه همچون خلیفه خوار شده (عثمان)، نه همچون خلیفه آسانگیر (معاویه) و نه مانند خلیفه سست خرد (یزید) هستم، من این مردم را جز با شمشیر درمان نمی کنم .»

عبدالملک به قدری ظلم کرد که نور ایمان در دلش خاموش شد . خودش به سعید بن مسیب گفت: «چنان شده ام که اگر کار نیکی انجام دهم، خوشحال نمی شوم و اگر کار بدی از من سر زند، ناراحت نمی گردم .» سعید گفت: «مرگ دل در تو کامل شده است » .

حجاج، عامل خونریز عبدالملک

مسعودی می نویسد: عمال عبدالملک مانند: «حجاج بن یوسف ثقفی » ، حاکم عراق «مهلب » ، حاکم خراسان و «هشام بن اسماعیل » ، حاکم مدینه نیز همچون خود عبدالملک سفاک و بی رحم بودند .

حجاج در مدینه گردن گروهی از صحابه مانند «جابر بن عبدالله انصاری » ، «انس بن مالک » و «سهل ساعدی » را به قصد خوار کردن آنان داغ نهاد . دستاویز او در این کار، آن بود که اینان کشندگان عثمان هستند .

وقتی از مدینه بیرون رفت، گفت: این شهر از همه شهرها پلیدتر است; اگر سفارش امیر نبود، این شهر را با خاک یکسان می کردم .

پس از آنکه حجاج مکه و مدینه را مطیع ساخت، عبدالملک او را به ولایت کوفه و بصره فرستاد . وقتی وارد کوفه شد، سر و صورت خود را بسته بود و به طور ناشناس وارد مسجد شد، صف مردم را شکافت، بر منبر نشست و مدتی خاموش ماند . سپس روی خود را گشود و سخن آغاز کرد: «مردم کوفه! سرهایی را می بینم که چون میوه رسیده، موقع چیدن آنها فرا رسیده و این کار به دست من انجام می گیرد .»

ورود حجاج به بصره نیز همچون ورودش به کوفه بود . همراه دو هزار نفر از شامیان و چهارهزار از نیروهای دیگر وارد بصره شد و به مسجد رفت . به یارانش سفارش کرد: «وقتی صحبت می کنم، اگر عمامه از سر برداشتم، همه را از دم تیغ بگذرانید .» او بر منبر رفت و گفت: «خلیفه وقتی مرا منصوب کرد، دو شمشیر به من داد; یکی شمشیر رحمت و دیگری شمشیر عذاب، شمشیر رحمت در بین راه از دستم افتاد .» سپس عمامه از سر برداشت . یارانش به مردم حمله کردند و به قدری از آنان کشتند که خون تا درب مسجد و بازار جاری گردید .

مواضع سیاسی امام سجاد علیه السلام

1 . زنده نگه داشتن قیام امام حسین علیه السلام

قیام پدر بزرگوار آن امام علیه السلام و پایان فاجعه آمیز آن در کربلا، توجه مردم را به دستگاه حکومت و مفاسد آن جلب کرد . اگرچه امام را یاری نکردند ولی بعدا وجدان مردم بیدار شده و در خود احساس گناه می کردند . امام سجاد علیه السلام برای پیش راندن مسلمانان به سوی نفرت از بنی امیه، این احساس را شعله ور ساخت . وقتی قصابی را می دید گوسفندی را ذبح می کند، می فرمود: «به گوسفند آب بدهید، پدرم را با لب تشنه سر بریدند .» و در پاسخ یکی از خادمان که امام را از گریه منع کرد، فرمود: «حضرت یعقوب از 12 فرزندش یکی غایب شد با اینکه می دانست زنده است، آنقدر گریه کرد که چشمانش سفید شد ولی من اجساد پاره پاره پدر، برادران، عموها و دوستانم را دیدم .» (4)

2 . پیام رسانی کربلا

اگر خطبه های حضرت در کوفه، شام، مدینه و مراکز دیگر نبود، به یقین دشمن قضیه «کربلا» را تحریف می نمود و اثری از آن باقی نمی گذاشت ولی خطبه های حضرت و سخنان آتشین زینب کبری علیها السلام بود که در کوفه «قیام توابین » را به وجود آورد و در شام کاری کرد که یزید اظهار ندامت کند و در مسجد دمشق مردم از اطراف یزید متفرق شوند .

3 . بهره گیری از اصل «تقیه »

حضرت پیام نهضت خونبار کربلا را از کوفه تا شام و مسجد دمشق و از آنجا به مدینه رساند و سپس در یک اختناق کامل و در حال تقیه شدید، دردهای اجتماعی را در قالب «دعا و مناجات » و تعمیق آگاهی های سیاسی بیان نمود .

اساسا همین تقیه (در موارد لزوم) است که باعث حفظ شیعه در آن شرایط می شد; چیزی که خوارج با آن شدتی که داشتند، از آن بی بهره بودند; به همین دلیل، ضربه های بسیار اساسی و کاری خوردند .

در روایت آمده که شخصی از امام سئوال کرد: چگونه روزگار می گذرانید؟ امام فرمود: «روزگار را به گونه ای می گذرانیم که در میان قوم خویش چون بنی اسرائیل در میان آل فرعون هستیم; فرزندان ما را می کشند و زنان را به کنیزی می برند، مردمان با دشنام دادن به بزرگ ما، به دشمنان ما تقرب می جویند … (قریش) حق ما را گرفته و هیچ حقی برای ما نمی شناسند …»

راوی می گوید: امام علیه السلام به گونه ای سخن می گفت که می خواست دیگران که در آن نزدیکی بودند، سخنان او را بشنوند . (5)

4 . بهره گیری از سلاح «دعا»

در این وقت که جامعه اسلامی دچار انحراف شده، روحیه رفاه طلبی بر آن غلبه کرده و فساد سیاسی، اخلاقی و اجتماعی آن را در برگرفته بود و از نظر سیاسی هیچ روزنه ای برای تنفس وجود نداشت; امام سجاد علیه السلام توانست از «دعا» برای بیان عقاید حقه خود بهره گیرد .

اگرچه ظاهرا مقصود اصلی در این دعاها همان «معرفت الهی » و «عبادت » بود اما با توجه به تعابیری که وجود دارد، مردم می توانستند با مفاهیم سیاسی مورد نظر امام علیه السلام آشنا شوند . (6)

صحیفه سجادیه که اندکی بیش از پنجاه دعا را دربردارد، تنها بخشی از دعاهای امام است; مجموعه های دیگر وجود دارد که با صحیفه به شش عدد می رسد و برخی از آنها حاوی بیش از 180 دعاست .

از جمله مضامین سیاسی – دینی صحیفه طرح مساله امامت و رهبری است به صورت یک مفهوم شیعی که جنبه های الهی عصمت و بهره گیری از علوم انبیا و پیامبر اکرم را در حدی والا نشان می دهد که دو نمونه از آن در اینجا بیان می گردد:

«خداوندا! بر پاکان از اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله وسلم درود فرست . کسانی را که برای خود برگزیدی، آنها را خزینه های علوم قرار دادی، حافظان دینت گرداندی، خلفای روی زمین و حجت بر بندگانت قرار داده و آنها را از هر پلیدی و آلودگی به اراده خود تطهیر کردی .» (7)

«بار خدایا! این جایگاه برای خلفا و برگزیدگان تو است و دشمنان دین (مانند بنی امیه) جاهای امنا و درستکاران تو را … ربودند … حکم تو را تبدیل گشته و کتاب تو را دور افتاده می بینند … بار خدایا! دشمنان خلفایت را … لعنت کن .» (8)

عدم همکاری با عبدالله بن زبیر

همزمان با قیام امام حسین علیه السلام و عدم بیعت آن حضرت با یزید، عبدالله بن زبیر نیز بیعت نکرد و به مکه پناهنده شده، سر به شورش برداشت، لکن امام سجاد علیه السلام با او همکاری نکردند; زیرا او فردی جاه طلب و ظاهرالصلاح بود و امام حسین علیه السلام را یاری نکرد و پس از شهادت آن حضرت، خود را خلیفه خواند . او در برپایی فتنه «جمل » نقش مهمی داشت و در دوران فعالیت در مکه درود بر پیامبر را از آغاز خطبه حذف کرد و چون از او سؤال کردند، گفت: پیامبر خویشاوندان بدی دارد که هنگام بردن نام او، گردن خویش را برمی افرازند . (9)

پی نوشت ها:

1 . زمانی که عبدالله بن عامر، خراسان را فتح کرد، دو دختر از یزدگرد اسیر شدند . آنان را نزد عثمان فرستاد . او یکی را به حسن بن علی (ع) و «شهربانو» را به حسین بن علی (ع) داد و چون امام سجاد (ع) متولد شد، مادرش به رحمت الهی پیوست . به نقل بعضی از تواریخ، شهربانو را در زمان عمر آوردند .

2 . عایشه، دختر عثمان بن عفان .

3 . منتهی الآمال، ج 2، ص 23 .

4 . مقتل الحسین، مقرم، ص 477 .

5 . تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ج 3، ص 252 .

6 . همان، ص 254 .

7 و 8 . همان، ص 255 و صحیفه سجادیه، دعای 48، فقره 9 و 10 .

9 . تاریخ یعقوبی، ابن واضح، ج 3، ص 8 و سیره پیشوایان، ص 257 .

منبع:  فرهنگ كوثر،بهار 1382، شماره 57

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *