احمد بن محمد رازى (۳۲۰-۴۲۰ق)، معروف به ابوعلی مِسکَوَیه، مورخ، فيلسوف، پزشک و اديب پرآوازۀ ايرانى.
از تاريخ تولد ابوعلى مسكويه اطلاعى در دست نيست. اما از آنجا كه او خود در تجارب الامم به «طول مصاحبت و كثرت مجالسات» خود با ابومحمد مهلبى، وزير معز الدولۀ بويهى اشاره كرده، يادآور مىشود كه يكى از منابع او در وقايع سال 340ق به بعد، اطلاعات شفاهى مهلبى از وقايع روزگار وزارتش بوده است و در جاى ديگر، ذيل وقايع مربوط به مهلبى در 341 ق، خود را مصاحب وزير در همان تاريخ مىشمارد-و البته بعيد است كه در آن تاريخ سن او كمتر از 20 سال بوده باشد- مىبايست در حوالى سال 320ق زاده شده باشد.
بنابراین، با توجه به تاريخ درگذشت او در 420ق يا صفر 421، مىبايست حدود يکسده زيسته باشد.
ياقوت مسكويه را مجوسى نو مسلمان خوانده است، اما با توجه به نام پدرش-محمد-بعيد است كه ابوعلى خود مسلمان زاده نشده باشد. خاصه آنكه در هيچ منبع ديگرى اين معنى ياد نشده است. به هر حال بسيارى از نويسندگان متأخرتر، ابوعلى مسكويه را شيعه مذهب دانسته و بر تشيع او استدلال كردهاند.
تحصیلات
از دوران رشد ابوعلى اطلاع چندانى در دست نيست، اما چنين مىنمايد كه زندگى آرامى نداشته است. وى روش پدر و مادر را در تربيت خود نكوهيده است. گويا پدرش او را به خواندن و روايت اشعار جاهلى عرب وامىداشته و او خود در آغاز جوانى به خوشگذرانى مشغول بوده و سپس به تهذيب نفس پرداخته و كامياب شده است.
مسكويه با وزيران و اميران آل بويه در امور ديوانى، از گنجورى كتابخانهها و گنجورى مالى تا مصاحبت و نديمى و رسالت و داد و ستد در زمينۀ علوم و ادب، پيوندى استوار داشته و از همين رو، عمدۀ سالهاى عمر خويش را در شهرهاى مختلف از جمله رى، بغداد، شيراز و اصفهان گذرانده است. بى گمان طلب علم نيز در اين جا به جاييها دخيل بوده است.
مسكويه اصلا از رى بود و شايد بتوان گفت كه حدود دو دهۀ نخستين عمر خود را در رى زيسته است. سپس به بويهيان بغداد پيوست و حدود 12 سال مصاحب و نديم خاص ابومحمد مهلبى، وزير معزالدوله بود. آنگاه 7 سال در خدمت و مصاحبت ابوالفضل ابن عميد، وزير ركن الدولۀ بويهى زيست و خازن كتابخانۀ او در رى بود. از آن پس ظاهرا به خدمت ابوالفتح ابن عميد، وزير ركنالدوله و مؤيدالدوله پيوست و چون ابوالفتح به قتل رسيد، مسكويه از خدمت به صاحب بن عباد، وزير جديد مؤيدالدوله سر باز زد. سابقۀ تيرگى روابط و رقابت ميان مسكويه و صاحب بن عباد را در برخورد غير دوستانهاى كه در مجلس ابن عميد و در حضور مؤيدالدوله-كه با صاحب به رى آمده بود-گذشته و ابوحيان آن را نقل كرده است، مىتوان ديد. مسكويه حتى پس از مرگ صاحب بن عباد نيز دل از او پاک نداشت و در شعر خود او را نكوهيده است.
ابوعلى سپس در شيراز به عضدالدوله، سلطان بزرگ آل بويه، پيوست و در زمرۀ نديمان و رسولان او در آمد و خازن كتابخانه و بيت المال وى شد و تا عضدالدوله درگذشت، بر همين شغل بود. همۀ مصنفات زمان در كتابخانۀ او گرد آمده بود. او خود نيز به گنجورى مالى براى عضدالدوله اشارهاى كرده و تجارب الامم را به نام او نوشته و در مقدمۀ آن خود را از كارگزاران ويژۀ او خوانده است. عضدالدوله در سراى خود جايى را كه نزديکخويش بود، به انجمن حكيمان و فيلسوفان اختصاص داد تا به گفت و گوهاى علمى بپردازند. او خود نيز از اعضاى برجستۀ آن انجمن بود.
چون صمصامالدوله جانشين پدرش عضدالدوله شد، مسكويه با او پيوندى نزديکيافت و در مجالس علمى و فرهنگى ابن سعدان، وزير صمصامالدوله حاضر مىشد. در اين مجالس كسانى همچون ابن زرعه، ابن خمار، ابن سمح، قومسى، نظيف رومى، يحيى بن عدى و عيسى بن على شركت مىكردهاند. به گفتۀ ابوسليمان، ابوعلى پس از صمصامالدوله، همچنان در خدمت بزرگان ديگر دربار رى بود. به گفتۀ امين وى در آغاز كار با گروهى از دانشمندان از جمله ابن سينا و بيرونى در خدمت خوارزمشاه بود و در آنجا از پيوستن به سلطان محمود كه آن گروه را از خوارزمشاه طلب كرده بود، خوددارى كرد، اما ظاهرا اين سخن در حد يکداستان است.
ابوعلى روزهاى آخر عمر را در اصفهان گذرانيد و در همان شهر چشم از جهان فرو بست و همانجا مدفون شد. محل قبر او را محلۀ خواجو نوشتهاند (خوانسارى، 257/1)، اما قمى مرقد او را درب جناد يا درب جناب (دروازۀ حسن آباد كنونى) و مدرس تخت پولاد آورده است.
استادان و شاگردان
استادان ابوعلى به درستى شناخته نيستند. چنانكه خود در تهذيب گويد: در جوانى به تشويق پدر به ادب و شعر روى آوردم. در جاى ديگر از خواندن استطالة الفهم جاحظ ياد كرده است كه در آن از وجود جاويدان خرد هوشنگ شاه آگاه گرديد. به گفتۀ ابوحيان، مسكويه در آغاز كار، سخت در انديشۀ كيمياگرى بود و آن را نزد ابوطيب كيميايى رازى مىآموخت، نيز فريفتۀ کتابهاى محمد بن زكرياى رازى و جابر بن حیان بود. به تاريخ هم توجه داشت و تاريخ طبرى را نزد ابن كامل (ه. م) كه از مصاحبان محمد بن جرير طبرى بود، خواند و علوم اوايل (دانش يونان) را نزد ابن خمّار آموخت. وى در اين علوم، به ويژه در منطق و پزشکى، دستى قوى داشت، چنانكه او را بقراط دوم گفتهاند. به گفتۀ ابوحيان اكثر اعضاى انجمن ابن سعدان كه مسكويه يكى از آنان بوده است، از مجلس ابن عدى برخاستهاند.
گذشته از اين، چنين مىنمايد كه او از طريق دوستى با اعضاى انجمنهاى علمى عصر و آميزش با وزيران دانشمندى همچون ابوالفضل ابن عميد و برخوردارى از كتابخانههاى بزرگ آنان، دانش بسيارى اندوخته بود. خود نيز حلقهها و مجالسى داشته كه در آنها به تدريس مىنشسته است. ابوسليمان ضمن برشمردن آثار او گويد كه اين آثار در نشستهاى تدريس نزد او، خوانده مىشد.
برخى مسكويه را از استادان ابوحيان شمرده و كتاب الهوامل و الشوامل را كه پاسخ مسكويه به پرسشهاى ابوحيان است، دليلى بر اين مدعا گرفتهاند. اگر چنين باشد، رسالة فى مائية العدل، يا مقالة فى مائية الكيمياء را نيز بايد بر الهوامل و الشوامل و دلايل ديگر شاگردى ابوحيان افزود، زيرا مسكويه اين دو اثر را نيز در پاسخ پرسشهاى ابوحيان نوشته است. لحن شاگردانۀ ابوحيان در مقدمۀ «الهوامل» كه مسكويه در مقدمۀ «الشوامل» خود به آنها اشاره مىكند، نيز به اين نظر نيرو مىبخشد.
معاصران وى
ابوعلى با حكيمان، دانشمندان و اديبان عصر خويش داد و ستد علمى و پيوند مهر و كين داشته است. از آن ميان، ابوسليمان سجستانى (متوفای پس از 391 ق)، مسكويه را از اعيان زمان دانسته و او را بسى ارج نهاده است. وى در صفوان الحكمة كه آن را در حيات مسكويه و دربارۀ مردان علم و حكمت نوشته، از آنچه در باب مسكويه در حد گنجايش آن كتاب ذكر كرده، خشنود نبوده و وعده داده است تا رسالهاى جداگانه كه بتواند همۀ «شنيدهها و ديدههاى خود را در سيرت نيكو و اخلاق پاک» مسكويه در بر گيرد، بپردازد.
رفتار ابوحيان توحيدى با مسكويه، همچون با ديگر دوستان فرزانهاش، ضد و نقيض بود: گاه خشنود و ستاينده، گاه ناخشنود و نكوهنده. گاه مسكويه را به بخل و دورويى با خويشتن، گنگى، تکروى، سود نبردن از فرصت حضور ابوسليمان در رى و كوشش در راه باطل دست يافتن به كيميا، شيفتگى به نوشتههاى محمد بن زكرياى رازى و به هدر دادن روزهاى عمر، سود نبردن از اقامت 5 سالۀ ابوالحسن عامرى در رى و نهادن وقت و توان و دل در خدمت سلطان و بخل به دانگ و قيراط و تكۀ نان و جامۀ كهنه، متهم مىكند و در عين حال شعر او را به زيبايى و لفظ او را به پاکيزگى مىستايد و گاه 175 مسأله از مسائل بغرنج فلسفى، علمى و ادبى خود را در رسالههايى گرد مىآورد و براى مسكويه مىفرستد و پاسخ آنها را فروتنانه و شاگردانه و با ستايش آگاهانه، از او مىخواهد و او را «گنجينۀ دانشهاى شگفت و اسرار حكمت» مىخواند، ولى مسكويه در برابر كژخوييها و بدگوييهاى او با وى سخن به شكيبايى و مهر و همدردى مىگويد.
ابوبكر خوارزمى نيز از ديگر نزديكان ابوعلى بود. اما بديعالزمان همدانى كه با معاصران وى، از جمله ابوبكر خوارزمى، سر خصومت داشته، ابوعلى را آماج حملات خود قرار نداده و حتى در برابر او سر تعظيم فرود آورده است. ميان او و ابوعلى دوستى بود و سپس تيرگى پيش آمد. بديعالزمان رسالهاى پرداخت و در آن بيتهايى سرود كه سراسر فروتنى و پوزش بود. نامۀ وى و پاسخ ابوعلى عمق دوستى آن دو را نشان مىدهد.
معاصر ديگر مسكويه كه در نيمۀ دوم عمرش با وى مصاحبت داشته، ابن سيناست. هنگامى كه ابن سينا زاده شد، مسكويه 50 ساله بود. ابن سيناى جوان مسألهاى با مسكويه مطرح كرد. چون او را دير فهم يافت، به گفتۀ خود، او را رها كرد. روايت ديگرى از بيهقى، حاكى از آن است كه ابن سينا بار ديگر با ابوعلى مسكويه رو به رو شد: در مجلسى كه شاگردان ابوعلى مسكويه نيز حضور داشتند، ابن سينا گردويى به سوى مسكويه افكند و گفت: مساحت اين گردو را معين كن. مسكويه نيز جزوهاى از نوشتۀ خود را در اخلاق به سوى ابن سينا افكند و گفت: تو نخست اخلاق خود را اصلاح كن، تا من مساحت گردو را محاسبه كنم، زيرا تو به اصلاح اخلاق نيازمندترى، تا من به استخراج مساحت گردو.
آثار
نويسندگان متقدم و متأخر، آثار بسيارى شامل كتاب و رساله و قطعاتى از اشعار تازه و وصايا، از ابوعلى مسكويه برشمردهاند كه فقط از شمارى از آنها آگاهى داريم و برخى نيز به طور پراكنده در آثار ديگران نقل شده است. آثار شناخته شدۀ ابوعلى مسكويه از اين قرارند:
الف-چاپى
تجارب الامم، مشهورترين اثر تاريخى ابوعلى مسكويه كه نسخ متعددى از آن در دست است و بخشهايى از آن چاپ شده است.
ترتيب السعادات و منازل العلوم. اين كتاب با عنوان السعادة در مصر (1928 م) و با عنوان ترتيب السعادات در تهران (1314 ق) در حاشيۀ مكارم الاخلاق طبرسى و در همان تاريخ در تهران به ضميمۀ مبدأ و معاد ملا صدرا منتشر شده است.
تهذيب الاخلاق (طهارة الاعراق)، در فلسفۀ اخلاق، كه چند بار در هند، قاهره، استانبول و بيروت منتشر شده (نك: ه. د، تهذيب الاخلاق) و حاوى نظريات مسكويه در حكمت علمى است.
جاويدان خرد. (الحكمة الخالدة)، كه بر پايۀ جاويدان خرد منسوب به هوشنگ پيشدادى است. حسن بن سهل آن را به عربى ترجمه كرده و مسكويه آن را به اتمام رسانيده است. اين اثر كه به نام آداب العرب و الفرس نيز شهرت دارد، در حكمتها و اندرزهاى ايرانيان، هندیان، يونانيان و تازيان است. مسكويه نام باستانى اثر را تغيير نداده است. متن عربى كتاب و ترجمههاى كهن فارسى آن تاكنون چند بار منتشر شده است.
چند رساله و نوشتۀ كوتاه فلسفى كه برخى از آنها در دمشق IIVX. lov ,1962-1961 , samaD , selatneiro sedute ` d nitelluB ,” hyawaksiM ed sertipE xueD “,. M , nuokrA، قاهره و ليدن منتشر شده است.
رسالة فى دفع الغم من الموت (لماذا اخاف الموت). اين رساله بخشى است از تهذيب الاخلاق مسكويه كه مرن nerheM به نام ابن سينا ضمن مجموعة رسائل الشيخ الرئيس… منتشر كرد (ليدن، 1894 م) و شيخو نيز ابتدا آن را بدون ذكر نام مؤلف در مجلۀ المشرق به چاپ رساند و پس از آن در همان سال ضمن اشاره به اشتباه مرن از مسكويه به عنوان مؤلف اين رساله ياد كرد متن موجود در تهذيب و متن اين رساله يكسان است. متن و ترجمۀ رسالۀ مذكور در قم به سال 1327ش منتشر شده است.
الفوز الاصغر، كه مشتمل بر 3 مسأله است. اين كتاب چند بار منتشر شده است، از جمله در بيروت (1319 ق)، قاهره (1325 ق) و نيز همراه فوز السعادة، در تهران.
فوز السعادة. به گفتۀ آقا بزرگ، فوز السعادة مجموعۀ مقالاتى است ابتكارى كه در ظهر الفوز الاصغر در 1314ق به چاپ رسيده است. به گفتۀ همو اين اثر غير از ترتيب السعادات است.
لغز قابس. اين اثر كه در واقع بخشى است از جاويدان خرد، چند بار از جمله در مادريد، پاريس (1873 م) و الجزاير (1898 م) به چاپ رسيده است.
الهوامل و الشوامل. «هوامل» مجموعۀ پرسشهاى ابوحيان توحيدى، و «شوامل» پاسخهاى مسكويه به اين پرسشهاست. اين كتاب در 1370 ق1951/م به كوشش احمد امين و احمد صقر از روى نسخۀ منحصر به فرد (مورخ 440 ق) در قاهره به چاپ رسيده است.
ب-خطى
رسالة فى ذكر الحجر الاعظم، كه ظاهرا در كيمياست. نسخهاى از آن در دانشگاه تهران موجود است.
رسالة في الكيمياء. نسخهاى از آن در كتابخانۀ خصوصى اصغر مهدوى معرفى شده است.
رسالة فى مائية العدل. عنوان كامل آن در تنها نسخۀ موجود كه در كتابخانۀ آستان قدس نگهدارى مىشود، چنين است: رسالة الشيخ ابى على احمد بن يعقوب مسكويه الى على بن محمد ابى حيان الصوفى فى مائية العدل.
كتاب الاشربة، در داروشناسى. گزيدهاى از آن در كتابخانۀ صائب آنكارا موجود است.
كتاب فى تركيب الباجات من الاطعمة. نسخهاى از اين اثر در كتابخانۀ احمد ثالث استانبول در دست است.
الكنز الكبير، در كيميا. نسخهاى از آن در كتابخانۀ بشير آغاز موجود است.
نديم الفريد. قندوزى حنفى احتجاج مأمون را در جريان وليعهدى امام رضا(ع) از اين اثر مسكويه نقل كرده است. امينى نيز بخشى از آن را آورده است. همچنين در كتاب مختصر فى الامثال و الاشعار كه در كتابخانۀ فاتح نگهدارى مىشود، اين احتجاج مورد استفاده قرار گرفته است.
ج-آثار يافت نشده
رسالهاى به بديعالزمان همدانى، به نظم و نثر كه در پاسخ رسالۀ اعتذار بديعالزمان است.
اشعار. ثعالبى و ياقوت نمونههايى از شعر ابوعلى را نقل كردهاند. بيرونى هم بيتى از او آورده است.
عهدنامۀ ابوعلى مسكويه با خود، كه ياقوت آن را به عنوان «وصيت» او، و ابوحيان به عنوان «عهد» آورده و آن را ستوده است. متن «عهد» در مقابسات بيش از متنى است كه ياقوت آورده است.
«وصيت مسكويه»، سفارش مسكويه است به جويندگان حكمت. اين «وصيت» در صوان الحكمۀ ابوسليمان آمده است. ابوعلى در جاويدان خرد آن را در فصل حكمت حكماى اسلامى بدون ذكر نام خود آورده است.
از ديگر آثار وى كتاب الفوز الاكبر است كه به دست نيامده است.