چکیده
این پرسش که “از منظر منابع اهل سنت امام صادق(ع) چه جایگاه و مقامی در جامعه اسلامی دارد؟”، پرسش آغازین این نگاشته است. پاسخ بدست آمده این است که بنابر منابع مکتوب حدیثی، رجالی و تاریخی اهل سنت، امام صادق(ع) یکی از چهره های شاخص و ممتاز جامعه اسلامی به لحاظ علمی، اخلاقی و سیاسی است و در زمره ی محدثین و تابعین مدینه محسوب می شود. بزرگان اهل سنت جملگی بر وثوق او تأکید می کنند و همواره به دیده ی احترام به وی می نگرند.
این تحقیق از این رو حائز اهمیت است که روشن می کند: اهل سنت همانند برادران دینی خویش یعنی شیعیان برای امام صادق(ع) ارج و احترام درخور توجه قائلند با این تفاوت که بر جایگاه علمی، سیاسی و اخلاقی او تأکید بیشتری می کنند و از جایگاه مذهبی او چشم پوشی می نمایند.
واژگان کلیدی: امام صادق(ع)، اهل سنت، محدثین، فقها، تابعین، حدیث، رجال.
مقدمه
همه ی مسلمانان اعم از شیعه و سنی برای خاندان پیامبر(ص) و اهل بیت رسول الله(ص) احترام و جایگاه ویژه ای قائلند که نظیرش را برای دیگران قائل نیستند. این علاقه و دلبستگی به خاندان پیامبر(ص) نقطه ی اشتراک تمامی مسلمانان است و می تواند عاملی برای پیوند و نزدیکی آحاد جامعه ی اسلامی به یکدیگر باشد. امام صادق(ع) به عنوان یکی از مصادیق افراد این خاندان، علاوه بر جایگاه مذهبی ویژه اش در میان شیعیان، مورد توجه اهل سنت بوده و می باشد.
این نوشتار تلاشی است علمی برای بازشناسی شخصیت امام صادق(ع) براساس منابع اهل سنت. پیش از این، برای معرفی امام صادق(ع) کتابهای متعددی توسط نویسندگان معاصر مسلمان نگاشته شده است که مهمترین آنها عبارتند از:
1. الامام صادق(ع)، نوشته استاد عبدالحلیم جنیدی؛
2. الامام الصادق(ع)، نوشته محمد حسین مظفر؛
3. الامام صادق(ع) حیاته و آرائه و فقهه، نوشته استاد محمد ابوزهره؛
4. الامام صادق(ع) و المذاهب الاربعه، نوشته استاد اسد حیدر(6جلد)؛
5. الامام جعفر بن محمد الصادق(ع)، نوشته گروهی از نویسندگان مجمع جهانی اهل بیت(ع).
6. موسوعه الامام الصادق(ع)، نوشته آیت الله قزوینی.
هیچ یک از نگاشته های مذکور با رویکردی که مدّ نظر این نوشتار است، نگاشته نشده است. با این حال، در سالهای اخیر کتاب دیگری تحت عنوان “امام صادق(ع) از دیدگاه اهل سنت”، به قلم مهدی لطفی نگاشته شده است. این کتاب که به همت مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تدوین شده است، با رویکردی نزدیک به رویکرد مورد نظر سامان یافته است؛ ولی در نیل به مقصود، آنچنان که شایسته است کامیاب نبوده است؛ چون در واقع، یک بررسی تطبیقی میان دیدگاه اهل سنت و شیعه انجام داده و بیشتر جنبه کلامی یافته است تا جنبه گزارشی. به همین دلیل و برای اجتناب از ابتلای به این نقصان، در ساماندهی نگاشته ی حاضر تلاش شده است: در انتقال دیدگاه اهل سنت رعایت امانت صورت گیرد و از توضیح، تقریض و تطبیق سازی اجتناب شود، تا مخاطب به خوبی دریابد که امام صادق(ع) از نظر منابع اهل سنت چگونه شخیصتی است و چه جایگاهی دارد.
این نوشتار می کوشد با پژوهش و تتبع در منابع مختلف اهل سنت، به ویژه منابع حدیثی، تاریخی و رجالی آنان به این پرسش پاسخ گوید که”از نظر منابع اهل سنت، امام صادق(ع) چه جایگاه و مقامی در جامعه اسلامی دارد؟”. بالتبع، قلمرو این تحقیق کتابهایی است که از سده های نخست هجری تا دوران معاصر نگارش یافته است، اما به نگاشته های معاصر نمی پردازد و به جز یک مورد معدود که نوشته ی عمررضا کحاله است، به این گونه نوشته ها نپرداخته است. محدوده ی مکانی این تحقیق، نیز پهنای گسترده ی سرزمینهای اسلامی است. بنابرین، آنچه در ادامه این نوشتار می آید انعکاس نظرات و دیدگاههای بزرگان اهل سنت درباره امام صادق(ع) می باشد.
اهمیت این نگاشته و نگاشتن پیرامون این موضوع در این است که امام صادق(ع) به عنوان یکی از مصادیق اهل بیت(ع) و مشترکات مسلمانان می تواند مورد تأکید نخبگان و عالمان دینی جامعه اسلامی قرار گرفته و برای یکپارچگی و همدلی مسلمانان مثمر ثمر قرار گیرد.
1. جایگاه نسبی – خانوادگی
امام صادق(ع) بنابر قولی در سال 83 و بنابر مشهور منابع اهل سنت، در سال 80 هجری که به سال “سيل الجحاف” مشهور است، متولد شد. او 68 سال زیست و سرانجام در شوال سال 148 هجري در شهر مدينه چشم از جهان فروبست. پیکر او را در قبرستان بقیع و در كنار پدرش محمد بن علی بن حسین(ع) و جدش حسن بن علي بن ابيطالب(ع) به خاك سپردند.
او از جهت پدری، هاشمی نسب و از جهت مادری تیمی تبار بود و یازده فرزند داشت که ادامه ی این بخش از نوشتار به بیان آنها می پردازد:
1-1. پدر و نسب پدری؛ امام صادق(ع) از نسل ريحانه نبي، سبط و محبوب پیامبر(ص)- حسين بن علی بن أبي طالب- می باشد. پدر او محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب(ع)، ملقب به “باقر”(ع)(م114ه.ق.) و مکنّی به “ابوجعفر” است که تابعي جليل القدر و بلندمرتبهاي می باشد و از لحاظ علم، عمل، سيادت و شرافت،”يكي از اعلام امت اسلامي”، مدني “ثقه”و “كثيرالحديث” است. ابوجعفر، سرور بنيهاشم در زمان خویش بود. وی کسی است که علم، فقه، شرف، دیانت، رهبری، سیادت، صلاحیت و همچنین لیاقتِ “خلافت” را داشت و شیعیان معتقد به عصمت اویند. “نسائی” و دیگران او را از فقهای تابعی مدینه شمرده اند. وی از افاضل اهل بیت(ع)، قُرّاء آنها و یکی از ائمه ی دوازده گانه ی شیعیان امامیه است. او بدین دلیل ملقب به “باقر” شد که علم را شکافت. برخی گفته اند: وجه تسمیه او این است که جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا نقل می کند که آن حضرت(ص) به وی فرمود: تو زنده می مانی تا فرزندی از فرزندان حسین(ع) را که همنام من است ملاقات کنی. او علم را می شکافد، وقتی که ملاقاتش نمودی سلام مرا به او برسان.
1-2. مادر و نسب مادری؛ امام صادق(ع) از نظر نسب مادری از نسل محمد بن ابی بکر بن ابی قحافه است. مادر او “ام فروة” بنت قاسم بن محمد بن ابي بكر می باشد که در خانواده ای عالم پرور و پرهیزگار تربیت یافت. مادر “ام فروه”، اسماء بنت عبدالرحمن بن أبى بكر بود. ابومحمد عبدالرحمن بن قاسم بن محمد بن أبي بكر– برادر امّ فروه- یکی از فقها، اعلام و فضلای مدینه در عصر خویش بود که به پرهیزگاری شهرت داشت. قاسم بن محمد –پدر امّ فروه- نیز از فقها و فضلای حجاز بود.
1-3. فرزندان: امام صادق(ع) در مجموع، هفت فرزند پسر به نامهای اسحاق، اسماعیل، عباس، عبدالله، علی، محمد و موسی و چهار فرزند دختر به نامهای اسماء، ام فروه، فاطمه و فاطمه صغری داشت.
بزرگترین فرزند امام صادق(ع)”اسماعیل”بود که در سال 138ه.ق. و بنابر قولی در سال 143 از دنیا رفت و خلفای فاطمی مصر نسب خویش را به او می رسانند. “علی”- دیگر پسر امام صادق(ع)- که در سال 210ه.ق. از دنیا رفت، از بزرگان و اشراف عصر خویش بود و جزو محدثین است. ترمذی حدیثی از او در دوستی اهل بیت نقل می کند که وی از نصر جَهضمی روایت کرده است. “محمد”بن جعفر، ملقب به “دیباج” و مکنی به “ابوجعفر” یکی از علمای طالبیین، چهره ای سرشناس و زاهد بود. او محبوب مردم و مورد توجه آحاد آنان بود. وی پهلوانی شجاع و عاقل بود که یک روز در میان، ایام هفته را روزه می گرفت؛ هنگامی که در سال 203 ه.ق. در جرجان از دنیا رفت، مأمون –خلیفه عباسی- شخصاً بر جنازه ی او نماز خواند و بدنش را در قبر گذاشت. “موسی بن جعفر” – دیگر فرزند امام صادق(ع)- هفتمین امام شیعیان اثنی عشری است. وی یکی از عابدترین افراد، بزرگترین علما و بخشنده ترین انسانهای عصر خویش بود و در سال 183 ه.ق. در زندان هارون دیده از جهان فروبست؛ او انسانی صالح و حليم بود.
2. جایگاه علمی- مذهبی
امام صادق(ع) در جامعه اسلامی از جایگاه علمی برجسته و ممتازی برخوردار است. او از اجلّه ی تابعین و طبقه پنجم تابعین مدینه می باشد. وی از علمای اهل مدینه و”فقهای اهل بیت(ع)” می باشد و در مرتبه ای است که امام اعظم اهل سنت- ابوحنیفه- می گوید: ((فقیه تر از جعفر بن محمد ندیدم.)). صالح بن ابی اسود نیز می گوید: ((شنیدم که جعفر بن محمد می گوید: از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست دهید. زیرا پس از من کسی نیست که نظیر حدیث مرا برای شما بازگو کند.)) امام صادق(ع)”انس بن مالك”،”سهل بن سعد” و برخی دیگر از صحابه و جد خویش، “زین العابدین” را رﺅیت کرده است.
“ابوحاتم”درمورد امام صادق(ع) گفته است: “ثقه”ای است که در ثقه بودنش تردید نیست و “مسلم” به او احتجاج کرده است. “يحيى بن معين”، “شافعي”و برخی دیگر از بزرگان اهل سنت نیز او را توثیق کرده اند، اما گفته شده است: عليّ بن مديني از “يحيى بن سعيد” نقل می کند که “مجالد” در نزد من محبوبتر از “جعفر بن محمد” است.
“ذهبی” در تقریض گفته ی یحیی بن سعید می نویسد: ((این سخن از لغزشها و خطاهای یحیی قطان است، بلکه ائمه حدیث و رجال بر این مطلب اجماع دارند که “جعفر بن محمد” اوثق از مجالد است و هیچ کس به سخن یحیی توجه نکرده است.)) ((هیچ کس با قطان در این مسئله همفکر نیست. پس مسلّم است که “جعفر”، صدوق است و “مسلم” نیز بدو احتجاج کرده است.)) احتجاجات مسلم در “صحیح”، ذیل ابواب رکوع و سجود، نماز جمعه هنگام زوال خورشید، تخفیف نماز و خطبه، حج نبی(ص)، عرفه، استحباب الرمل و ما بین النفختین مؤید این گفتار ذهبی است. ابوداود سلیمان بن اشعث سجستانی نیز در “سنن”، در ابواب چگونگی تلبیه، صفت حج نبی(ص)، وقوف در عرفه، نماز به جماعت، طعام شام و نماز و کتاب حروف و قرائات به احادیث جعفر بن محمد احتجاج نموده است.
عباس الدوري از ابن معين نقل می کند که گفت: ((جعفر بن محمد ثقه است.)). در “المغنی” نیز آمده است: جعفر بن محمّد بن علي “ثقه” است و ابن معین و ابن عديّ او را توثیق کرده اند. بخاری در “الصحیح” از او حدیثی نقل نکرده است؛ اما “ترمذی” از او روایت نقل می کند و ذیل ابواب مسح سر، کراهت روزه در سفر، چگونگی حج پیامبر(ص)، موضع احرام پیامبر(ص)، کیفیت طواف، رمل از حجر تا حجر و دیگر ابواب متعدد به احادیث امام صادق(ع) احتجاج می نماید. “ابن ماجه” و “نسائی” نیز از امام صادق(ع) حدیث نقل می کنند. به باور شیعیان امامیه، امام صادق(ع) یکی از ائمه ی دوازده گانه و “ششمین امام” آنان است.
2-1. مشایخ حدیثی؛ امام صادق(ع) از زید بن علی بن حسین(ع)- عموی خویش-، عبيدالله بن ابي رافع، عروة بن زبير، عطاء بن أبي رباح، قاسم بن محمد –جد مادری خویش-، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین(ع)- پدر خویش-، محمد بن مسلم بن شهاب زهري، محمد بن منكدر، مسلم بن ابي مريم و نافع عمري نقل حدیث کرده است.
2-2. راویان حدیث؛ کسانی که از امام صادق(ع) روایت نقل می کنند عبارتند از: 1. ابايريم طلاب بن حوشبب شّيباني؛ 2. ابان بن ارقم عنزي كوفی؛ 3. ابن جريج؛ 4. ابوالبختري اسدي مدني؛ 5. ابوبسطام شعبة بن حجاج عتكي؛ 6. ابوالحجاج خارجة بن مصعب بن خارجة ضبعي بالوجى؛ 7. ابوجعفر محمد بن جعفر صادق(ع)- فرزند امام صادق(ع)- ؛ 8. ابوسهل نصر بن ابىعبدالملك مزني بلخي معروف به صيقل؛ 9. ابوطيبة عيسى بن سليمان دارمي؛ 10. ابوعاصم شيباني ضحاك بن مخلد؛ 11. بجيلة معاوية بن عمار بن ابىمعاوية دهني بجلي؛ 12. جرير بن عثمان؛ 13. حاتم بن اسماعيل كوفي؛ 14. حارث بن عمران جعفري مدني؛ 15. حسن بن عيّاش بن سالم؛ 16. حسين بن زيد بن علي مدني- پسر عموی امام صادق(ع)-؛ 17. حفص بن غياث بن طلق بن معاويه نخعي؛ 18. حمّاد بن عيسى بن عبيدة جهنيّ واسطي؛ 19. خيثمة بن سليمان؛ 20. راشد حماني؛ 21. ربيع بن يونس بن محمد بن كيسان عبّاسي؛ 22. زهير بن محمد تميمي عنبري خراساني مروذي خرقي؛ 23. سعيد بن مسلمة بن هشام بن عبدالملك بن مروان؛ 24. سفيان بن سعيد بن مسروق ثوري؛ 25. سفيان بن عيينة هلالی؛ 26. سلام بن مسلم تميمي سعدي طويل؛ 27. سليمان بن بلال تيمي مدني؛ 28. عبدالله بن رجاء بصري؛ 29. عبدالوهاب بن عبدالمجيد بن صلت ثقفي بصري؛ 30. عبدالعزيز بن محمد دراوردي؛ 31. علي بن جعفر صادق- فرزند امام صادق- ؛ 32. علي بن حمزة بن عبدالله اسديی كوفي كسائي؛ 33. عمر بن هارون بلخي؛ 34. عنبسة بن نجاد عابد؛ 35. غورك بن حِصرِم سغدى حِصرِمى؛ 36. فضيل بن عياض بن مسعود تميمي يربوعي؛ 37. كثير بن هشام كلابي رقّي؛ 38. محمد بن اسحاق بن يسار- صاحب المغازی-؛ 39. محمد بن عمران؛ 40. معاذ بن مسلم هراء كوفي؛ 41. مكي بن ابراهيم حنظلي برجمي بلخي؛ 42. موسي بن جعفر صادق –فرزند امام صادق(ع)-؛ 43. وفاة ابوعاصم نبيل؛ 44. وهيب؛ 45. يحيى بن سعيد قطان تميمي بصري؛ 46. يحيى بن سعيد انصاري؛ 47. يزيد بن الهاد؛ 48. يعقوب بن وليد ازديّ مدني. علاوه ی بر اینها پیشوای فقه حنفی-ابوحنیفه- و پیشوای فقه مالکی- ابوعبدالله مالک بن انس- ازجمله کسانی اند که از امام صادق(ع) نقل حدیث می کنند.
2-3. شاگردان؛ حمزة بن حبيب بن عمارة بن اسماعيل كوفي که یکی از قرّاء سبعه است، شاگرد امام صادق(ع) است و قرائت خویش را بر آن حضرت(ع) عرضه کرده است. او در کنار حمزه و کسائی مرجع علم القرائات در شهر کوفه بود. برخی دیگر از شاگردان امام صادق(ع) عبارتند از: 1. سفيان ثوري؛ 2. ابوحمزه ثمالي؛ 4. اسماعيل بن فضل بن يعقوب بن عبدالله بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب. 5. ابوموسی جابر بن حیان صوفی طرسوسی که کتابی در حجم هزار ورق، دربرگیرنده پانصد رساله از رسائل امام صادق(ع) را گردآورد. ابوحنیفه و مالک بن انس نیز برای مدتی شاگرد امام صادق(ع) بودند و از او علم آموختند.
2-4. آثار: علاوه بر مجموعه رسائلی که جابر بن حیان گردآوری نموده است، کتابهای دیگری نیز به امام صادق(ع) نسبت داده اند که در نسبت برخی از آنها تردید جدی شده است. این کتابها عبارتند از:
2-4-1. کتاب جفر؛ “جفر” نام كتابی است که دانش تمامی امور از طريق احاديث يا ستاره شناسى مندرج است. هارون بن سعيد عجلی که یکی از سران فرقه زيديه است، كتابى داشت كه آن را از امام جعفر صادق(ع) روايت مي كرد و در آن معرفت وقايعى كه به طور كلى براى خاندان پيامبر(ص) و به ویژه برخی از شخصيتهاى آن خاندان روى خواهد داد مندرج بود. كتاب مزبور نزد امام صادق(ع) بود و آن را روى پوست گوسالهاى نوشته بودند. هارون عجلى مطالب آن را از امام صادق(ع) روايت مي كرد و در نسخهاى مىنوشت. آن کتاب را به نام پوستى كه بر آن نوشته شده بود، جفر مي خواندند و رفته رفته اين نام بر آن كتاب اطلاق شد. بنابر باور ابن خلدون: در آن كتاب، تفسير قرآن و معانى غريبى كه از باطن آن مستفاد مي شود نيز مندرج بود. برخی از این مطالب از امام صادق(ع) روايت شده است، ولى روايت آن كتاب پيوسته و متصل نيست و عين كتاب نيز ديده نشده است. اگر استناد كتاب به امام صادق(ع) درست باشد بىشك بهترين مستند خواهد بود، خواه بخود او يا به مردان بزرگ خويشاوندش نسبت داده شود چراکه آنان از خداوندان كراماتاند و به صحت پيوسته است كه امام صادق(ع) برخى از خويشاوندان خويش را پیشاپیش از وقايعى كه در آينده براى آنان روى خواهد داد برحذر مىداشت و پيشگويىهاى وى به صحت مىپيوست.
2-4-2. کتاب “الجامعة”: كتابی دیگری است در جفر منسوب به امام جعفر صادق(ص).
2-4-3. كتاب “اختلاج الأعضاء”؛ كه بنابر نظر ابن كثير گرچه منسوب به امام صادق(ع) است، نسبت كذبي است كه به او داده شده است.
2-5. مناظرات علمی: از امام صادق(ع) مناظرات و پرسش و پاسخهایی نقل شده که اکثریت قریب به اتفاق آنها میان او و ابوحنیفه اتفاق افتاده است. برخی از آنها عبارتند از:
2-5-1. قیاس: “عبدالله بن شبرمه” به همراه ابوحنيفه امام صادق(ع) را ملاقات کرد. امام صادق(ع) پرسید: این کیست که همراه تو است؟ پاسخ داد: مردی بصیر و مخلص در امر دین است. فرمود: نکند همان کسی است که امر دین را به رﺃی خویش قیاس می کند؟ پاسخ داد: آری. امام صادق(ع) از ابی حنیفه پرسید: نامت چیست؟ گفت: نعمان. فرمود: نعمان! آیا سرت را با بدنت قیاس می کنی؟ گفت: خیر. چگونه سرم را قیاس کنم؟! فرمود: سخن نیکویی گفتی. آیا می دانی سرّ شوری آب چشم، تلخی ماده ی درون گوش، گرمی بینی و گوارایی لبها چیست؟ گفت: خیر. فرمود: سخن نیکویی گفتی. فرمود: آیا می دانی کدام کلمه اولش کفر و آخرش ایمان است؟ ابن شبرمه گفت: يابن رسول الله! پاسخ پرسشهایی را که مطرح کردی برایمان بگو. فرمود: پدرم از جدم برایم نقل کرده است که رسول خدا(ص) فرمود: خداوند متعال برحسب فضل و بخشایشش بر فرزند آدم، شوری را در دو چشم انسان قرار داد زیرا آن دو چربند. اگر شوری را در چشمان آدمی قرار نداده بود، چشمان آدمی ذوب می شد. خداوند متعال برحسب فضل و بخشایشش بر فرزند، آدم تلخی را در دو گوش او قرار داد تا پرده و مانعی برای ورود حشرات به درون گوش باشد. حشره وقتی با این ماده ی تلخ روبرو می شود از گوش خارج می شود. خداوند متعال برحسب فضل و بخشایشش بر فرزند آدم، گرمی را در بینی انسان قرار داد، زیرا انسان با بینی خویش بوها را استشمام می کند. اگر بینی انسان گرم نبود، سر و مغز انسان بد بو می شد. خداوند متعال برحسب فضل و بخشایشش بر فرزند آدم، گوارایی را در لبان انسان قرار داد، زیرا به وسیله ی آنها غذا می خورد و شیرنی غذا را می چشد. گفت: از آن کلمه ای که اولش کفر و آخرش ایمان است، بگو. فرمود: هنگامی که عبد می گوید: لا اله، همانا کافر است و هنگامی که الا الله می گوید، او مؤمن است. سپس رو به ابوحنيفه نمود و فرمود: ای نعمان! پدرم از جدم رسول خدا(ص) برایم نقل کرد که فرمود: اول کسی که امر دین را به رﺃی خویش قیاس کرد، ابلیس بود. خداوند به او فرمود: به آدم سجده کن! گفت: من بهتر از اویم. مرا از آتش خلق نمودی و او را از خاک آفریدی. پس هرکس دین را به رﺃی خویش قیاس کند روز قیامت با ابلیس همنشین می شود، چون در قیاس از او تبعیت کرده است. سپس فرمود: کدام یک عظیمتر است قتل نفس یا زنا؟ ابوحنیفه پاسخ داد: قتل نفس. فرمود: خداوند در قتل نفس دو شاهد را پذیرفته و در زنا جز چهار شاهد را نمی پذیرد. سپس فرمود: کدام یک عظیمتر است: نماز یا روزه؟ پاسخ داد: نماز. فرمود: پس چگونه است که زن حائض باید روزه اش را قضا کند، اما نمازش قضا ندارد؟ وای برتو! از خدا بترس و دین را با رﺃی خود قیاس نکن.
2-5-2. علم به اختلافات: ابوحنيفه نقل می کند: وقتی منصور عباسی به حيره آمد، مرا به حضور طلبید و گفت: ای ابوحنيفه! مردم به جعفر بن محمد روی آورده و فتنه کرده اند. برایم تعدادی از آن پرسشها و مسائل دشوارت آماده کن. من هم برایش چهل پرسش و مسئله دشوار تهیه کردم. روز دیگری که جعفر بن محمد در حضورش بود، بنابر خواست منصور به دیدنش رفتم. جعفر بن محمد در کنارش نشسته بود. هنگامی که نگاهم به آنها افتاد، از هیبت جعفر بن محمد حالت خوفی بر من مستولی شد که از مشاهده منصور چنان نشده بودم. سلام کردم و در کنارشان نشستم. منصور از جعفر بن محمد پرسید: ای اباعبدالله! آیا این مرد را می شناسی؟ وی پاسخ داد: بله، او ابوحنیفه است. او نزد ما می آید. منصور به من گفت: ای اباحنیفه! از مسائل و پرسشهایت بیاور و از اباعبدالله بپرس. من پرسش را آغاز نمودم و او در پاسخ به هر پرسش و مسئله ی من، می گفت: شما در این مسئله چنین و چنین می گویید، اهل مدینه چنین و چنان می گویند و ما اهل بیت چنین و چنین می گوییم. آرای او گاهی موافق با آرای ما و گاهی موافق با اهل مدینه بود و گاهی نیز با هردوی ما مخالف بود. من چهل مسئله ی خویش را پرسیدم و او به تمامی آنها پاسخ داد. ابوحنیفه پس از نقل این رویداد می گوید: آیا این چنین نیست که ما روایت می کنیم که عالمترین مردم کسی است که داناترین آنها به اختلاف مردم باشد؟!
3. جایگاه سیاسی- اجتماعی
امام صادق(ع) بزرگ بنی هاشم در زمان خویش بود و یکی از بزرگان اهل بیت(ع) است. او کسی است که برخی از بزرگان اهل سنت معتقدند: به سبب سیادت، فضیلت و شرافتش سزاوارتر از منصور عباسی به خلافت بود. به دلیل همین موقعیت سیاسی و اجتماعی اش بود که سران برخی از قیامها همچون ابومسلم خراسانی و ابوسلمه خلال از او دعوت کردند تا رهبری قیام آنها را برعهده بگیرد.
ابومسلم خراسانی طی نامه ای به امام صادق(ع) خبر داد که مردم را به دوستی اهل بیت فرا می خواند و در صورت تمایل آن حضرت(ع) با او برای خلافت بیعت می کند، زیرا کسی سزاوارتر از وی برای خلافت نیست. اما، امام صادق(ع) پیشنهاد ابومسلم را نپذیرفت و در پاسخش نگاشت: نه تو از یاران منی و نه زمانه، زمانه من است.
ابوسلمه خلال نیز پس از مرگ ابراهیم امام، وقتی شرایط را به زیان خود دید و تصمیم گرفت به علویان بپیوندد، به سه تن از بزرگان علوی، از جمله امام صادق(ع) نامه نوشت و از او دعوت کرد تا رهبری قیام را برعهده بگیرد. امام در پاسخ به فرستاده او فرمود: مرا با ابوسلمه چه کار؟ او شیعه ی من نیست، شیعه ی دیگران است. فرستاده ابوسلمه قانع نشد و پاسخ نامه را طلبید؛ امام صادق(ع) دستور داد چراغی آوردند؛ سپس نامه ابوسلمه را بر روی شعله ی چراغ گرفت و سوزاند؛ پس از آن به نامه رسان ابوسلمه فرمود: آنچه را که دیدی برای مولایت نقل کن.
امام صادق(ع) از همراهی با ابوسلمه، ابومسلم و قیام آنها همواره احتراز می نمود و دیگر علویان را نیز از همکاری با آنان باز می داشت. در همین راستا، وقتی پیک ابوسلمه بعد از شنیدن پاسخ منفی امام صادق(ع) و عدم همکاری او با ابوسلمه به حضور عبدالله محض رفت و او بی تاب پیوستن به ابوسلمه گشت، او را سرزنش و ملامت نمود و فرمود: ((ای ابامحمد! کی مردم خراسان، شیعه ی تو بوده اند؟ آیا تو ابومسلم را به خراسان فرستادی؟ آیا تو او را به پوشیدن لباس سیاه امر نمودی؟… آیا هیچ یک از آنها را می شناسی؟))
امام صادق(ع) با قیام محمد نفس زکیه نیز مخالف بود و آشکارا او و خاندانش را از این کار نهی می کرد. زمانی که حمزه بن عبدالله بن محمد بن علی بن ابی طالب(ع) خواست با نفس زکیه قیام کند، امام صادق(ع) او را نیز منع نمود و وقتی قاطعیت و عدم انصراف او را دید کشته شدن قطعی او را پیشگویی کرد. وقتی هم از او درباره نفس زکیه پرسيدند، فرمود: فتنه برانگيخته مىشود و او و برادرش ابراهیم در آن فتنه كشته خواهند شد.
امام صادق(ع) با وجود اجتناب از قیام مسلحانه، نسبت به احقاق حقّ خویش و دیگران کوشا و بی پروا بود و حتی به خلفای عباسی می تاخت. به همین سبب جایگاه سیاسی و اجتماعی ویژه ای یافته بود و با توجه به همین جایگاه برجسته، منصور عباسی همواره از او بیمناک بود و می کوشید موقعیت اجتماعی وی را بکاهد و مردم را از اطرافش متفرق کند.
4. ویژگیها و فضایل
فضایل و مناقب امام صادق(ع) بسیار است، آنچنانکه مجموعه های متعددی را می طلبد تا بتوان بیان نمود. این نوشتار کوتاه از بیان تمامی این فضایل ناتوان است. از سوی دیگر، به اذعان ابن خلکان: فضائل او مشهورتر از آن اند که نیازی به بیان داشته باشند. با این حال، برخی از آنها در ادامه بیان می شود:
4-1. القاب؛ او به لقبهای طاهر ، فاضل، صابر و صادق ملقب بود که صادق، مشهورترین لقب اوست. علت شهرت او به عنوان صادق نیز صداقت گفتار وی می باشد. “صادق” لقب یافت چون هرگز سخن دروغی از او شنیده نشد.
4-2. عبادت؛ او از عُبّاد بود و آثار عبادت، خضوع، خشوع و عزلت در وی دیده می شد. “مالک بن انس” می گوید: هرگاه او را می دیدم یا در حال نماز بود، یا روزه داری و یا در تهجد شبانه بود. هیچ گاه ندیدم بدون وضو و طهارت، حدیثی نقل کند.
4-3. تعظیم و تجلیل حدیث رسول الله(ص)؛ امام صادق(ع) هیچ گاه بدون وضو و طهارت، حدیث نقل نمی کرد. مالک بن انس می گوید: جعفر بن محمد صادق(ع) بسیار شوخ و خندان بود و پیوسته تبسم می نمود؛ اما هنگامی که سخن از رسول خدا(ص) به میان می آمد، از شدت خوف و هیبت پیامبر(ص) و جلالی که برای آن حضرت(ص) قائل بود، رنگ صورتش زرد می شد. هیچ گاه ندیدمش که بدون وضو، حدیثی از رسول خدا(ص) روایت کند؛ زیرا برای تعظیم حدیث رسول الله(ص) وضو می گرفت.
4-4. جود و بخشش؛ امام صادق(ع) بسیار جواد و بخشنده بود به گونه ای که آن قدر بذل و بخشش می کرد و اطعام می نمود که برای خانواده اش چیزی باقی نمی ماند.
4-5. لباس: سفیان ثوری می گوید: روزی به دیدار امام صادق(ع) رفتم، لباسی از خز بر اندامش دیدم و با تعجب نگریستم. فرمود: چرا اینچنین با تعجب می نگری؟ گفتم: یابن رسول الله! این لباس لباس تو و پدرانت نیست. فرمود: ای ثوری! آن زمان، زمان فقر و نداری مردم بود و آنان به اندازه توانشان می پوشیدند. اکنون نعمت به سوی مردم روی آورده است؛ سپس، جبه ی رویین خود را کنار زد و جبه ی زیرینش را که از جنس پشم سفید بود و زیر لباسهایش پوشیده بود نشان داد و فرمود: این لباس ما برای خداست و آن لباس برای شما؛ بنابراین، آنچه برای خداست را مخفی می کنیم و آنچه را که برای شماست آشکار می نماییم.
5. سخنان
5-1. خوی دنیا؛ محمد بن بشر از امام صادق(ع) روایت می کند که فرمود: ((خدای تعالی به دنیا وحی کرد که هرآنکس را که مرا خدمت می کند، خدمت کن و هرآنکس را که تو را خدمت می کند، به تعب و زحمت بیفکن.))
5-2. توشه؛ عائذ بن حبيب از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود: (( هیچ توشه ای برتر از تقوا نیست. هیچ چیزی زیباتر از سکوت نیست. هیچ دشمنی زیانبارتر از جهل نیست و هیچ دردی بدتر از دروغ نیست.)).
5-3. خصومت در دین؛ امام صادق(ع) فرمود: ((از خصومت و دشمنی در امر دین بپرهیزید؛ زیرا قلب را به خود مشغول می کند و نفاق به بار می آورد.)).
5-4. حکمت حرمت ربا؛ از امام صادق(ع) پرسیدند: چرا خداوند ربا را حرام نمود؟ پاسخ داد: ((برای اینکه مردم از معروف دست نکشند.)).
5-5. معروف؛ امام صادق(ع) به سفیان ثوری فرمود: ((معروف کاملاً ادا نمی شود مگر به سه چیز: به تعجیل در انجام آن، کوچک شمردن آن و پنهان نگه داشتن آن.)).
5-6. فقهاء؛ هشام بن عباد نقل می کند: شنیدم جعفر بن محمد می گفت: ((فقهاء امانت داران پیامبرانند؛ پس هرگاه فقها را دیدید که به سلاطین روی آورده اند، متهمشان کنید.)).
5-7. پندهای ماندگار؛ سفیان ثوری می گوید به امام صادق(ع) عرض کردم: مرا پندی بده که از تو به یادگار داشته باشم شاید خداوند به توسط آن نفعی به من ببخشد. فرمود: ای سفیان! کسی که بسیار دروغ می گوید، هیچ بهره ای از جوانمردی ندارد؛ حسود هیچ آسودگی ندارد؛ بداخلاق هیچ شرافتی ندارد و بخیل هیچ آسایشی ندارد. گفتم: بیشتر بگو. فرمود: ای سفیان! از محرمات الهی بپرهیز تا خدا را ملاقات کنی؛ به آنچه که خدا قسمتت کرده است راضی باش تا غنی شوی؛ همسایه خوبی برای همسایه ات باش تا مسلمان باشی؛ با فاجر همنشین نباش، زیرا فجورش را به تو می آموزد. در کارهایت با کسانی مشورت کن که خداوند متعال را دوست دارند. گفتم: باز هم بگو. فرمود: ای سفیان! هرکس عزت را بدون اتکای به قوم و خویش خود و بخشش را بدون اتکای به سلطان می خواهد، باید از سایه ی معصیت به عزت طاعت نقل مکان کند. گفتم: بیشتر بگو. فرمود: ای سفیان! هرکس همنشین رفیق ناباب شود، در امان نمی ماند و هرکس به مراکز ناسالم وارد شود، متهم می شود و هرکس که مالک زبان خویش نباشد، پشیمان می گردد.
5-8. وصیت پدرانه: برخی از یاران امام صادق(ع) نقل می کنند که او در آخرین روزهای عمر خویش به فرزندش موسی بن جعفر(ع) فرمود: پسرم! وصیتم را بپذیر و گفته هایم را به یاد بسپار که اگر آنها را به خاطر بسپاری به خوشبختی زندگی می کنی و با نام نیک از دنیا می روی. ای پسرم! هرکس به آنچه که قسمت اوست راضی باشد، غنی خواهد شد؛ و هرکس که چشمش به آنچه در دست دیگران است باشد، فقیر خواهد شد. هرکس به قسمتی که خداوند نصیبش کرده، راضی نباشد خداوند را در قضا و قدر الهی متهم کرده است. هرکس لغزشهای خویش را کوچک شمارد، لغزشهای دیگران را عظیم خواهد شمرد. و هرکس لغزشهای دیگران را کوچک شمارد، لغزشهای خود را بزرگ خواهد شمرد. ای پسرم! هرکس پرده از اسرار دیگران بردارد، پرده از اسرار خودش برداشته خواهد شد. هرکه شمشیر ستم بدست گیرد، به همان کشته خواهد شد. هرکس برای برادر دینی خویش چاهی حفر کند، خود در آن چاه سقوط خواهد کرد. هرکس با نادانان همنشین شود خود را خوار کرده و هرکس با عالمان همنشین شود، وقار و متانت می یابد. هرکس به مواضع ناسالم و آلوده پای گذارد، متهم می شود. فرزندم! حق را بیان کن چه به سودت باشد، چه به زیانت باشد.
6. نظر امام صادق(ع) در مورد خلفای سه گانه
امام صادق(ع) هیچ گاه خلفای سه گانه را ناسزا یا بدگویی نمی کرد و همیشه از کسانی که به ابی بکر و عمر ناسزا می گفتند: اظهار بیزاری می نمود. می فرمود: ((من از کسی که ابوبکر و عمر را به غیر از خوبی یاد کند بیزارم.)) او همواره از ابی بکر به نیکی یاد می کرد و به پیوند نسبی خویش با او مباهات می نمود.
نتیجه
این نوشتار برای پاسخ بدین پرسش که “از نظر منابع اهل سنت، امام صادق(ع) چه جایگاه و مقامی در جامعه اسلامی دارد؟” آغاز شد. سپس، با تحقیق و تتبع بدین مطلب رسید که امام صادق(ع) از نظر منابع اهل سنت یکی از بزرگان و فقهای اهل بیت(ع) است که نسبی پرافتخار و مباهات آمیز دارد؛ او از جهت پدری علوی نسب است و به خلیفه ی چهارم مسلمانان و امام اول شیعیان یعنی علی بن ابی طالب(ع) می رسد؛ از جهت مادری نیز بکری نسب می باشد و به خلیفه اول مسلمانان یعنی ابی بکر بن ابی قحافه می رسد. شرافت نسبی او بی مانند است و علاوه ی بر آن، از شرافت علمی و اخلاقی بی مثالی برخوردار است. او از طبقه پنجم تابعین مدینه و بزرگان تابعین می باشد. امام ابوحنیفه و امام مالک در محضر او تلمذ نموده، از او حدیث نقل کرده و وی را به لحاظ علمی و اخلاقی ستوده اند. امام شافعی و اکثریت قریب به اتفاق دیگر بزرگان اهل سنت نیز او را توثیق کرده اند. به همین جهت، جمع کثیری بالغ بر پنجاه محدث از او نقل حدیث داشته اند. او از لحاظ سیاسی مخالف با حکومتهای اموی و عباسی بود، اما هیچ گاه بر آنان خروج نکرد و با خروج کنندگان علیه حکومت نیز همراه نشد. با این حال، نسبت به بیان سخن حق و انتقاد علیه حکومت عباسی بی پروا بود. او آن قدر فضیلت و منقبت دارد که بیانش نیازمند به مجموعه های متعدد و حجیم است.
منابع و مآخذ
1. ابن اثير(م630ه.ق.)؛ الكامل في التاريخ؛ بيروت: دار صادر- دار بیروت، 1385ه.ق.
2. ابن اشعث سجستانی، سلیمان(م275ه.ق.)؛ سنن ابی داود؛ تحقیق: سعید محمد اللحام؛ بیروت: دار الفکر، چ1، 1410ه.ق.
3. ابن جوزى(م 597ه.ق.)؛ المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك؛ تحقيق: محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا؛ بيروت: دارالكتب العلمية، چ1، 1412ه.ق.
4. ابن حبان ابوحاتم تمیمی بستی، محمد(م354ه.ق.)؛ مشاهير علماء الأمصار؛ تحقیق: م. فلایشهمر؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، 1959م.
5. ابن حجر عسقلانى(م852ه.ق.)؛ الإصابة فى تمييز الصحابة؛ تحقيق: عادل احمد عبدالموجود و على محمد معوض؛ بيروت: دارالكتب العلمية، چ1، 1415ه.ق.
6. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد(م808ه.ق.)؛ ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر؛ تحقيق: خليل شحادة؛ بيروت: دارالفكر، چ2، 1408ه.ق.
7. ابن خلکان، شمس الدین احمد(م681ه.ق.)؛ وفیات الاعیان و انباءالزمان؛ تحقیق: احسان عباس؛ بیروت: دارالثقافه، 1968م.
8. ابن كثير دمشقى(م774ه.ق.)؛ البداية و النهاية؛ بيروت: دارالفكر، 1407ه.ق.
9. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید(م275ه.ق.)؛ سنن ابن ماجه؛ تحقیق: محمد فواد عبدالباقی، بیروت: دار الفکر.
10. ابوزهره، ابومحمد؛ الامام الصادق(ع)؛ مطبعه احمدعلی.
11. ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتيبة(م 276)؛ المعارف؛ تحقيق: ثروت عكاشة؛ قاهره: الهيئة المصرية العامة للكتاب، چ2، 1992م.
12. ابونعیم اصفهانی(م430ه.ق.)؛ حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء؛ بیروت: دارالکتاب العربی، چ4، 1405ه.ق.
13. ترمذی، محمد بن عیسی(م279ه.ق.)؛ سنن التزمذی؛ تحقیق: عبدالوهاب عبداللطیف؛ بیروت: دار الفکر، 1403ه.ق.
14. جمال الدین ابی المحاسن یوسف بن تغری بردی اتابکی(م874ه.ق.)؛ النجوم الزاهره فی ملوک مصر و قاهره؛ مصر: الموسسه المصریه العامه للتالیف و الترجمه و الطباعه و النشر.
15. جنیدی، عبدالحلیم؛ الامام الصادق(ع)؛ قاهره، 1997ه.ق.
16. حیدر، اسد؛ الامام صادق(ع) و المذهب الاربعه؛ بیروت: دارالکتاب العربی، چ2، 1390ه.ق.
17. الدارمی، عثمان بن سعید(م280ه.ق.)؛ تاریخ ابن معین(تاریخ عثمان بن سعید الدارمی عن ابی زکریا یحیی بن معین فی تجریح الرواه و تعدیلهم)؛ تحقیق: احمد محمد نور سیف؛ دمشق: دار المامون للتراث، چ1، 1400ه.ق.
18. ذهبی، شمس الدين(م 748)؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام؛ تحقيق: عمر عبدالسلام تدمرى؛ بيروت: دارالكتاب العربى، چ2، 1413ه.ق.
19. —————–؛ العبر فی خبر من غبر؛ تحقیق: صلاح الدین المنجد؛ کویت: مطبعه حکومه الکویت، چ2، 1948م.
20. —————–؛ سیر اعلام النبلاء؛ تحقیق: شعیب الارناووط و محمد نعیم العرقسوسی؛ بیروت: موسسه الرساله، چ9، 1413ه.ق.
21. —————–؛ معرفه قرّاء الکبار علی الطبقات و الاعصار؛ تحقیق: بشار عود معروف و شعیب الارناووط و صالح مهدی عباس؛ بیروت: موسسه الرساله، چ1، 1404ه.ق.
22. زرکلی، خيرالدين(م 1396ه.ق.)؛ الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين؛ بيروت: دارالعلم للملايين، چ8،1989م.
23. سخاوی، شمس الدین(م902ه.ق.)؛ التحفه اللطیفه فی تاریخ لمدینه الشریفه؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، چ1، 1993م.
24. سمعانى، عبد الكريم بن محمد(م 562)؛ الأنساب؛ تحقيق: عبدالرحمن بن يحيى المعلمى اليمانى؛ حيدرآباد: مجلس دائرة المعارف العثمانية،چ1، 1382ه.ق.
25. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر(م911ه.ق.)؛ تاریخ الخلفاء؛ تحقیق: محمد محی الدین عبدالحمید؛ مصر: مطبعه السعاده، چ1، 1371ه.ق.
26. ———————–؛ طبقات الحفاظ؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، چ1، 1403ه.ق.
27. شهرستانی؛ ملل و نحل؛ تصحیح: احمد فهیمی؛ بیروت: دارالکتب، چ1، 1410ه.ق.،
28. صالحى شامى، محمد بن يوسف(م942ه.ق.)؛ سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد؛ تحقيق: عادل احمد عبدالموجود و على محمد معوض؛ بيروت: دارالكتب العلمية، چ1، 1414ه.ق.
29. طبری، احمد بن عبدالله بن محمد(م694ه.ق.)؛ الریاض النضره فی مناقب العشره؛ تحقیق: عیسی عبدالله محمد مانع الحمیری؛ بیروت: دارالغرب الاسلامی، چ1، 1996م.
30. عبدالقادر بن ابی الوفاء محمد بن ابی الوفاء قرشی(م775ه.ق.)؛ الجواهر المضیه فی طبقات الحنفیه؛ کراچی: میرمحمد کتابخانه.
31. عکری دمشقی، عبدالحی بن احمد(م1089ه.ق.)؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب؛ بیروت: دارالکتب العلمیه.
32. عمر رضا كحالة (معاصر)؛ معجم قبائل العرب القديمة و الحديثة؛ بيروت: مؤسسة الرسالة، چ7، 1414ه.ق.
33. فاکهی، ابوعبدالله(م275ه.ق.)؛ اخبار مکه فی قدیم الدهر و حدیثه؛ تحقیق: عبدالملک عبدالله دهیش؛ بیروت: دارخضر، چ2، 1414ه.ق.
34. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب(م817ه.ق.)؛ البلغه فی تراجم ائمه النحو و اللغه؛ تحقیق: محمد المصری؛ کویت: جمعیه احیاء التراث الاسلامی، چ1، 1407ه.ق.
35. قرمانی، ابی العباس؛ اخبارالدول؛ بیروت: عالم الکتب، بی تا،
36. قزوینی، سیدکاظم؛ موسوعه الامام الصادق(ع)؛ قم: بصیرتی، چ1، 1414ه.ق.
37. قسطنطنی رومی حنفی، مصطفی بن عبدالله(م1067ه.ق.)؛ کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، 1413ه.ق.
38. قلقشندی، احمد بن عبدالله(م821ه.ق.)؛ مآثرالانافه فی معالم الخلافه؛ تحقیق: عبدالستار احمد فراج؛ کویت: مطبعه حکومه الکویت، چ2، 1985م.
39. کمال الدین عمر بن احمد بن ابی جراده؛ بغیه الطلب فی تاریخ حلب؛ تحقیق: سهیل ذکار؛ بیروت: دارالفکر، چ1، 1988م.
40. گروهی از نویسندگان؛ الامام جعفر بن محمد الصادق(ع)؛ قم: مجمع جهانی اهل بیت(ع)، چ1، 1422ه.ق.
41. لطفی، مهدی؛ امام صادق(ع) از دیدگاه اهل سنت؛ قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، چ1، 1385ه.ش.
42. مسعودي(م 346ه.ق.)؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ تحقيق: اسعد داغر؛ قم: دارالهجرة، چ2،1409ه.ق.
43. مسكويه رازى، ابوعلى(م421ه.ق.)؛ تجارب الأمم؛ تحقيق: ابو القاسم امامى؛ تهران: سروش، چ2، 1379ه.ش.
44. مسلم بن حجاج نیشابوری(م261ه.ق.)؛ صحیح مسلم؛ بیروت: دار الفکر.
45. مقریزی، تقى الدين احمد بن على(م845ه.ق.)؛ امتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع؛ تحقيق: محمد عبدالحميد النميسى؛ بيروت: دارالكتب العلمية، چ1،1420ه.ق.
46. نسائی، احمد بن شعیب(م303ه.ق.)؛ سنن النسائی؛ بیروت: دار الفکر، چ1، 1348ه.ق.
47. ياقوت حموى (م626ه.ق.)؛ معجم البلدان؛ بيروت: دارصادر، چ2، 1995م.
48. یحیی بن معین(م233ه.ق.)- به روایت عباس الدوری(م271ه.ق.)؛ تاریخ ابن معین؛ تحقیق: عبدالله احمد حسن؛ بیروت: دار القلم.