امام حسن مجتبی(ع) دومین امام شیعیان است که به مدت ۱۰ سال از سال ۴۰ تا ۵۰ هجری قمری در مقام امامت و حدود ۷ ماه حکومت مسلمانان را بر عهده داشت.
بنا بر گزارشهای تاریخی، پیامبر(ص) نام «حسن» را برای ایشان برگزید و او را بسیار دوست داشت. او هفت سال از عمر خود را همراه پیامبر(ص) بود و در بیعت رضوان و ماجرای مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت.
خبرنگار ایکنا در آستانه سالروز شهادت آن حضرت و برای تبیین بیشتر ابعاد شخصیت این امام همام به خصوص با استناد به آیات قرآن کریم با حجتالاسلام والمسلمین محمد عابدی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ بنا بر باور شیعیان، ائمه(ع) مفسران قرآن کریم هستند و آیاتی در شأن آن بزرگواران نازل شده است. حال چگونه میتوانیم شخصیت امام مجتبی(ع) را در پرتو آیات قرآن بشناسیم و معرفی کنیم؟
بله، یکی از بهترین مسیرهای شناخت شخصیت امام حسن مجتبی(ع) مراجعه به آیات قرآن است. آیات قرآن در سه سطح معرف و گویای ویژگیهای شخصیتی امام حسن مجتبی(ع) است؛ تفسیر، تطبیق و تأویل. از منظر تطبیق آیات بر شخصیت ایشان میتوانیم بخشی از شخصیت امام(ع) را شناسایی و تبیین کنیم. منظور از تطبیق ذکر مصداقهایی برای بعد از عصر نزول است. برای نمونه میتوانیم امام حسن(ع) را صاحب مرجعیت علمی در تفسیر قرآن کریم بدانیم. کتاب قرآن متن زندگی و حیات اجتماعی و سیاسی و حتی فردی مؤمنان و مسلمانان جهان است. البته این کتاب نیازمند تبیین و توضیح است.
با این مقدمه و براساس برخی روایات معتبر میتوان گفت منظور از کسی که در آیه «وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»(رعد،۴۳) به کتاب علم دارد، حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) است، ولی در برخی روایات نیز به همه امامان تطبیق شده که از جمله آنها امام حسن(ع) است. به دیگر بیان آیه به مصداقهای تمام و کامل تفسیر شده است(نمونه، ج ۱۰،ص ۲۵۴). به تصریح امام باقر(ع)، این آیه در مورد علی(ع) بعد از رسول(ص) و ائمه بعدش نازل شد و علمالکتاب نزد امام علی(ع) است.
عمربن حنظله از امام صادق(ع) نقل کرده است که در قرآن از آغار تا پایان مثل این آیات، درباره ائمه است و آنها اراده شدهاند. شیخ طوسی نیز از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل میکند که آنها ائمه از آل محمد(ص) هستند، زیرا علم همه کتاب نزدشان است(التبيان في تفسير القرآن، ج ۶، ص ۲۶۸). تفاوت روایات از این منظر اهمیت دارد که آیه در زمان حضرت علی(ع) نازل شد و ایشان اولین و کاملترین فرد مشمول آیه در زمان نزول آیه است و ائمه دیگر در مرتبه بعد از وی بعد از عصر نزول قرار میگیرند.
روایاتی در تأیید این تحلیل وجود دارد. از امام صادق(ع) روایت میشود که آیه ما را قصد کرده و علی(ع) اول و افضل و بهتر ما بعد از نبی(ص) است. امام باقر(ع) فرمود که مصداق این آیه ما اهل بیت(ع) هستیم و اول و افضل و بهترین ما بعد از پیامبر(ص)، علی(ع) است. برید بن معاویه گفته است که نزد امام باقر(ع) آیه «بگو خدا و کسی که علم کتاب نزد اوست، برای گواهی میان من و شما کافی است» را خواندم، فرمود: مقصود ما اهل بیت(ع) هستیم و علی(ع) بعد از پیغمبر(ص) اول و افضل و بهتر ما خاندان ماست.
ایکنا ـ یکی از مسائلی که در مورد علم ائمه(ع) از جمله امام مجتبی(ع) مطرح میشود این است که حدود و ثغور علمشان چگونه بود و آیا همه علومشان معصومانه و برگرفته از خزانه غیب بود؟
گستردگی علم حضرات معصومین و از جمله امام حسن(ع) جزء موضوعات قابل توجه در بین علمای شیعه است. باید توجه کرد که اضافه «علم» به «الکتاب» دلالت دارد که همه علم نزد آن حضرت و دیگر ائمه است. بنابراین به باور ما این علم به صورت گسترده نزد حضرت وجود داشت. حضرت امام حسن(ع) به طور خاص بر شأن و برتری علمی خویش و اهل بیت(ع) تأکید کرده و توضیح داده است که ما اهل علم هستیم و همه علم نزد ماست. پیام آیات این است که امام حسن(ع) به سبب این گستردگی دانش، دارای مرجعیت علمی است و با وجود نظر و رأی او درباره کتاب، کسی توان اظهار نظر مخالف ندارد. از این رو نظر امام حسن(ع) باید مرجع حل اختلافات قرار بگیرد. در هر بعد از اختلاف چه اعتقادی، چه سیاسی و چه ابعاد دیگر از اختلافات که در حیات بشری روی میدهد؛ چون محتوای کتاب فراگیر است و درباره همه ابعاد حیات بشر دارای آموزه و دستور است بنابراین امام حسن(ع) مرجعیت مطلق علمی دارد.
ایکنا ـ یکی از نقشهای ائمه(ع) نقش هدایت بشریت است که قطعاً نمونههای بارز آن را در زندگی امام مجتبی(ع) مشاهده میکنیم. در این باره توضیح دهید.
امام حسن(ع) همانند اجداد مطهرش پناه هدایتجویان بود. به تعبیر دیگر، بخش دیگری از شخصیت حضرت را میتوان از تطبیق عروهالوثقی در آیه ۲۵۶ بقره «… فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا…» به امام حسن(ع) به دست آورد. در روایتی از رسول اکرم(ص)، عروهالوثقی به امام حسن(ع) نیز تطبیق شده که بیان یکی از موارد تطبیق بر آیه است. از امام باقر(ع) روایت شده که مقصود از آن(عروةالوثقی) دوستی ما اهل بیت(ع) است.
در حدیثی که امام رضا(ع) از پیامبر(ص) نقل کردهاند آمده است که بعد از من فتنهای تاریک و ظلمانی خواهد بود. تنها کسانی از آن رها میشوند که به عروةالوثقی چنگ زنند، عرض شد عروةالوثقی چیست؟ فرمود: ولایت سید اوصیا است. در مورد سید اوصیا پرسیدند، فرمود: امیرمؤمنان(ع). عرض شد: امیرمؤمنان کیست؟ فرمود: مولای مسلمانان و پیشوای آنان بعد از من. عرض کردند او کیست؟ فرمود: برادرم علی بن ابی طالب(ع)؛ آیتالله مکارم در تفسیر نمونه توجه میدهد که تفسیر عروةالوثقی به ایمان به خدا، ولایت، دوستی اهل بیت(ع)، امام علی(ع) و امام حسن(ع) و… از باب ذکر مصداق است و همه ویژگی واحد دارند یعنی اگر به آنها تمسّک کنیم، در مسیر هدایت باقی خواهیم ماند و گمراه نمیشویم.
نکته مهمتر اینکه در آیه علاوه بر عروةالوثقی(دستگیره محکم) از لزوم متوسل شدن به این دستگیره و گرفتن آن یاد میشود؛ یعنی کسی که به طاغوت کافر و به خدا مؤمن شود، به دستگیره محکم متوسل شده و آن را گرفته است و نیز وظیفه مردم را یادآور میشود که اگر میخواهند هدایت شوند، باید به این دستگیره دست بیندازند و آن را بگیرند. تطبیق عروةالوثقی به امام حسن(ع) به این معناست که امام همان دستگیره محکم مورد نظر است، یعنی کسی که به وی وصل شود به طاغوت کافر گشته و به خدا ایمان آورده است. مسلمانان باید به این دستگیره محکم متوسل شوند تا اهل نجات باشند، چه در زندگی فردی و چه زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و چه در اعتقادشان. امام حسن(ع) دستگیره و نجاتدهنده مطمئنی هستند، کمااینکه همه ائمه واجد این ویژگی الهی هستند.
ایکنا ـ یکی از فصلهای مهم زندگی امام مجتبی(ع) بحث صلح با معاویه است. چرا امام حسن(ع) حکومت کوفه را حفظ نکردند ولو اینکه شام در دست معاویه بود؟
کسی که شرایط معاهده با امیرمومنان(ع) را به هم زد معاویه بود نه امام حسن(ع). او یاران امام را به طرز فجیعی به شهادت میرساند و جنایتهای بیشماری مرتکب میشد و برخلاف عهد عمل میکرد. لذا کاری که حضرت انجام داد جای پرسش نداشت و حق طبیعی او دفاع از اسلام و مسلمانان بود و اگر راهی برای نجنگیدن بود، حضرت پیش میگرفت. البته بررسی اقدامات خلاف معاویه حدیث مفصلی است که باید در فرصت مناسبی آن را مطالعه کرد. امام در قدم اول با معاویه نامهنگاری کرد، ولی نتیجهای حاصل نشد و معاویه با فرستادن جاسوسانی میکوشید که از اوضاع کوفه و بصره مطلع شود، ولی جاسوسها شناسایی و کشته شدند.
امام(ع) و عبدالله بن عباس به معاویه نامه نوشتند و سرکشی و بغی او را گوشزد کردند و این بار امام تهدید کرد که اگر معاویه تسلیم نشود، با او خواهد جنگید؛ «فَحَاکَمْتُکَ اِلَی اللهِ حَتَّی یَحْکُمَ اللهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ هُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ» و نوشت که بین او و معاویه چیزی جز شمشیر حاکم نخواهد بود. بعد از آن بود که معاویه به کارگزارانش نامه نوشت و ضمن ابراز خوشحالی از شهادت امام علی(ع) و اینکه دشمنش از میان رفته است، آنان را مطلع کرد که اوضاع کوفه به هم ریخته و میان یاران حضرت اختلاف ایجاد شده است. او ادعا کرد که اشراف کوفه به او نامه نوشتند و برای خود و خاندانشان امان خواستند. معاویه از آنان خواست که وقتی نامه به شما رسید، همراه سپاهتان به سویش حرکت کنید، چون زمان انتقام است. به این ترتیب معاویه آغازگر جنگ بود که طمع کرد بعد از شهادت امیرمؤمنان(ع) فرصت را غنیمت بشمرد و ریشه امامت را بخشکاند و قدرت را قبضه کند.
ایکنا ـ در ابتدای گفتوگو به تبیین شخصیت امام حسن(ع) از منظر قرآن پرداختید. آیا برای صلح ایشان هم میتوان استنادات قرآنی را برشمرد؟
برای تبیین قرآنی صلح امام حسن(ع) باید به دلایل امام برای صلح توجه کنیم که ریشه قرآنی دارند. یکی از آنها حفظ شیعیان از خطر نابودی از سوی معاویه است. بارها در گفتوگوها و سخنرانیهای حضرت و یاران مطرح شده است که اگر جنگ تداوم مییافت، به دلیل اندک بودن یاران و سستعنصری و نداشتن بصیرت خواص و فرماندهان خیانتکار و غلبه بنی امیه اساس تشییع را نابود میشد، در حالی که بر اساس آیات قرآن صراط مستقیم، صراط علی بن ابی طالب و ائمه طاهرین است و آنها از انواع آلودگی اخلاقی، سیاسی و اقتصادی پاکاند و اولیالامری هستند که قرآن معرفی کرد. بنابراین حفظ این هسته اصلی و جوهره اسلام لازم بود و نمیشد به نابودی آن راضی شد، زیرا معادل نابودی دین الهی بود. بدین ترتیب حضرت در مقابل کسانی که صلح را موجب ذلت مؤمنان میدانستند و با خطاب مذلالمؤمنین به وی سلام میکردند، صلح را موجب عزت و حفظ مؤمنان میدانست و اگر صلح نمیشد، شاهد تسلط معاویه و بنیامیه و ریختن خون بقیه شیعیان بودیم.
نکته دیگر اینکه محافظت از عزت مسلمانان هدف اصلی توقف روند موجود و رضایت به صلح بود، زیرا جنگهای داخلی میتوانست به نابودی و از هم پاشیدن قدرت داخلی مسلمانان بینجامد و دشمنان خارجی را به طمع بیندازد. در چنین وضعیتی فراتر از شیعیان، تمام مسلمانان دچار ناامنی و هراس از سایه شوم حکومتهای بیگانه میشدند. البته این امر با آیات قرآن مبنی بر نفی سبیل، اعلی بودن مسلمانان نسبت به دیگران(انتم الاعلون) و… ناسازگار بود.
نکته سوم هم اینکه نجات اسلام و اساس دین از نابودی مطرح بود، زیرا برای جبهه رقیب جنگ قدرت اهمیت داشت و دغدغهای به نام اسلام نداشتند، ولی برای اولیای الهی مثل امام علی(ع) و امام حسن(ع) یکی از محدودیتها و خطوط قرمز در اقدام به جنگ یا تداوم آن، حفظ کیان اسلام بود. تداوم آن وضعیت میتوانست به از هم پاشیدن جامعه اسلامی و تضعیف اسلام بینجامد و به این دلیل امام تن به صلح دادند.