مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

 اول رمضان برابر است با مرگ مروان بن حکم بن ابی العاص چهارمین خلیفه اموی و اولین خلیفه مروانی.[1] وی در سال دوم هجری و یا سال جنگ احد و یا خندق به دنیا آمد.[2] پدرش حکم بن ابی العاص مورد لعن پیامبر قرار گرفته و از مدینه اخراج شد تا اینکه عثمان او را به مدینه بازگرداند و یکصد هزار درهم نیز به او بخشید.[3] مروان در زمان خلافت پسرعمویش عثمان به دربار او راه یافت و مقرب، کاتب، رازدار و داماد او گردید،[4] به طوری که خمس غنائم فتح افریقیه یکی از بخشش‌های عثمان به او بود.[5]

هنگام بروز اختلافات بین عثمان و مردم، او بدون اطلاع عثمان نامه‌ای از طرف او به حاکم مصر فرستاد[6] و دستور داد تا محمد بن ابی بکر و یارانش را از بین ببرد.[7] در جنگ جمل شرکت داشت و طلحه را با تیری کشت.[8] بعدها چندین سال در زمان معاویه حاکم مدینه بود[9] و در تمام آن مدت امام علی(ع) را مورد دشنام قرار می‌داد.[10] هنگامی که یزید از حاکم مدینه خواست از امام حسین(ع) بیعت بگیرد، مروان پیشنهاد کرد تا در صورت مخالفت امام را از بین ببرد.[11] پس از آن که معاویه دوم از خلافت کناره گرفت[12] به نقلی عبیدالله بن زیاد، مروان را برای رسیدن به خلافت مطرح کرد.[13] در جنگی که در مرج راهط بین طرفدارن او و آل زبیر روی داد، مروان پیروز و وارد دمشق شد و خلافت امویان را در شاخه جدید آن بر پا کرد.[14] او اولین کسی است که به زور شمشیر و بدون آن که رضایت گروهی از مردم را جلب کند به خلافت رسید.[15] گروهی از مردم اردن با خالد بن یزید بیعت کرده بودند، مروان برای تحقیر و حذف او از صحنه رقابت، با مادرش ازدواج کرد. توهین مروان به خالد در مجلسی باعث شِکوه او در نزد مادرش شد که همین امر موجب فراهم شدن مقدمات قتل مروان پس از 9 ماه خلافت  در رمضان سال 65 قمری شد.[16]   

 



[1] – ذهبی، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسه الرساله، 1413ق، ج3، ص 479.

[2]– ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، داراحیاء الکتب العربیه ، 1378ق، ج6، ص148.

[3] – همو، ج1، ص198.

[4] – ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، ج5، ص36؛ ابن حبیب، المحبر، الدائره، 1361ق، ص55

[5] – شرح نهج البلاغه، ج1، ص 198.

[6] – همو، ج2، ص149-150.

[7] – همو، ج3، ص12.

[8] – الطبقات الکبری، ج3، ص223 ؛ سیر اعلام النبلاء، ج3، ص 479 .

[9] – ابن حبیب، المنمق، نسخه خطی، ص252 و 296؛ شرح نهج البلاغه، ج6، ص152.

[10] – ترجمه الامام الحسین(ع)، ابن سعد، مجله تراثنا، شماره 10،  ص 143.

[11] – ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، قم، منشورات رضی، 1413ق، ج2، ص 17.

[12] – ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج2، ص254،

[13] – بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، 1400ق، ج5، صص 138- 141.

[14] – همو.

[15] – مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، دارالاندلس، چ1، 1358ق، ج3، ص86.

[16] – الطبقات الکبری، ج5، ص 43؛ انساب الاشراف، ج5، ص 372، تاریخ یعقوبی، ج2، ص257؛ تاریخ طبری، بیروت، مؤسسه الاعلمی،  ج4، ص 475؛ ابن عبدالربه، عقدالفرید، بیروت، دارالکتب العربیه، 2384ق، ج5، ص 146؛وافی بالوفیات، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج2، ص 504؛

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *