آقای دکتر سید حسین فلاح زاده روز جمعه 15 فروردین 1393 در برنامه دیار سلمان رادیو معارف با واکاوی اوضاع فرهنگی دوران تیمور و جانشینان او، به بررسی جریان تصوف به عنوان جریان مهم این عصر پرداخت و شخصیت های مطرح این جریان را معرفی کرد. وی به علت نزدیکی تصوف به شیعه در این دوران نیز اشاره کرد.
برنامه گذشته:
تیمور در سال 771 ق، توانست بر منطقه ماوراء النهر تسلط پیدا کند و در سال 783 ق، هرات را تصرف کرد و یک به یک مناطق دیگر ایران و هند را فتح کرد و با عثمانی ها هم درگیر شد و در سال 807 ق، درگذشت. پس از او جانشینانش حکومت کردند که مهم ترین آن ها پسرش شاهرخ بود که چهل سال حکومت کرد. حکومت تیموریان در ایران توسط محمدخان شیبانی ازبک منقرض شد ولی یکی از نوادگان تیمور در هند دولتی را تشکیل داد.
ادامه:
در این برنامه به وضعیف فرهنگی این دوره و مشخصا جریان تصوف خواهیم پرداخت. یکی از جریاناتی که در جهان اسلام و بیشتر در میان اهل سنت رواج داشت جریان صوفیه بود که از همان قرون اولیه در جهان اسلام ظهور کردند و حضور اجتماعی و فرهنگی نیز داشتند که تا امروز نیز ادامه دارد. این جریان جریانی اثر گذار بوده و به این دلیل که در تاریخ موثر بوده است آن را مورد بررسی قرار می دهیم؛ هرچند این مباحث به معنای تایید این جریان نیست.
نظر غالب این است که کلمه «صوفیه» از «صوف» به معنای پشم گرفته شده است؛ به این دلیل که آن ها لباس های پشمی و خشن می پوشیدند و نشانه دوری آن ها از دنیا بوده است به عنوان صوفیه مشهور شدند.
در اسلام نیز انسان به زهد و پرهیزکاری دعوت شده بود البته نه این که دنیا را کنار بگذارد. اسلام به دنیای انسان نیز اهمیت می دهد؛ هرچند توصیه می کند که آن را ابدی نداند. اما جریانی شکل گرفت که دنیا گریز بود و خود را از نعمات الهی دور می دانست و بطور جدی وارد مسایل سیاسی نمی شد. این روش، اسلامی نبود و در سیره پیامبر (ص) بر خلاف آن را مشاهده می کنیم که حتی برخی می خواستند از همسرانشان دوری کنند و پیامبر (ص) آن ها را نکوهش کرد.
شاید این جریان، اعتراضی به زندگی پرتجملی بود که بعضی از مسلمانان به سوی آن رفتند. خود پیامبر (ص) انسان ساده زیستی بود و اصحاب و امامان ما نیز از اشرافیت به دور بوده اند. ولی بعدها در جامعه اسلامی با پیدایش دولت اموی و بخصوص با ثروت هایی که از فتوحات به دست مسلمانان افتاد، شخصیت هایی مانند سعد بن ابی وقاص و طلحه و زبیر ثروت های زیادی بدست آوردند و این دنیا زدگی که در بین جمعی از مسلمانان شکل گرفت عکس العملی را در عده ای ایجاد کرد که دعوت به زهد و سیره رسول خدا می کرد. این جریان اعتراضی در همان قرون اولیه شکل گرفت و بعدها با ظهور جریاناتی ادامه پیدا کرد.
چهره های برجسته صوفیه در سه قرن اول
1- حسن بصری؛
2- سفیان ثوری؛
3- ابراهیم ادهم (م 160 ق)؛ گفته اند ابراهیم ادهم، امیرزاده ای در بلخ بوده است. بادیه نشینی قصد داشت وارد قصر او شود تا به عنوان کاروانسرا در آن استراحت کند. به او گفتند: این جا کاروانسرا نیست بلکه قصر امیر است. گفت: آیا در اصل متعلق به ابراهیم ادهم بوده؟ گفتند: نه، متعلق به پدرانش بوده است. گفت: من هم گفتم که این جا کاروانسرا است. می گویند ابراهیم ادهم این سخنان را شنید و تحت تاثیر این شخص قرار گرفت و به سوی صوفیه کشیده شد.
4- بایزید بسطامی (م261ق)؛ که امروزه قبر او در بسطام سمنان قرار دارد.
5- رابعه؛ زنی از اهل بصره.
6- جنید بغدادی (م297ق)؛
7- خواجه عبدالله انصاری؛ هم فقیه و هم محدث بوده و مناجات های او معروف است.
8- ابوسعید ابوالخیر که در زمان غزنویان سلطان محمود و سلطان مسعود می زیسته است.
در قرن چهارم، حسین بن منصور معروف به حلاج (م309ق)؛ ادعاهایی داشته و انا الحق می گفته است و نهایتا بردار شد و این یک عکس العملی بود که از طرف فقها در مقابل این چنین ادعاهایی شکل گرفت که بر این جریان اثر گذار بود؛ به گونه ای که مخفی تر زیستند و کمتر آن نیات خود را بروز می دادند.
بعدها در قرن ششم، شخصیتی بنام ابوحامد محمد غزالی (م505ق) ظهور کرد که در نظامیه بغداد تدریس می کرده و بر اثر تحول فکری، از آن جا جدا می شود و کتابهایی مانند احیاء علوم الدین و کیمیای سعادت را می نویسد. وی برادری بنام شیخ احمد غزالی داشته است که شاگردش عین القضات همدانی است که همان اتفاقی که برای حلاج اتفاق افتاد، برای او نیز روی داد و در سال 525 ق، در همدان بر دار کردند و جنازه اش را سوزاندند.
در همین قرن، عبدالقادر گیلانی (م561ق) بنیاگذار سلسله قادریه حضور دارد که تقریبا پیروان او در سرزمین های مختلف اسلامی پراکنده هستند. شیخ احمدجام (م536 ق) نیز یکی از شخصیت های این قرن است.
در قرن هفتم که دوره مغولان است شاهد حضور شخصیت های بزرگی همچون ابن عربی اندلسی از عرفای بزرگ اسلامی هستیم که کتاب فتوحات المکیة و فصوص الحکم او هنوز مورد توجه است و تدریس می شود. این شخص در سال 638 ق، در شام درگذشت و در صالحیه شام مدفون شد و فرقه اکبریه برگرفته از این شخصیت است . شاگرد او صدر الدین قوموی (م637ق) است. در همین قرن، نجم الدین کبری (م618ق) بانی فرقه کبرویه، معین الدین چشتی سیستانی (م633ق) بانی فرقه چشتیه هند حضور دارند.
شخصیت بارز این قرن، شهاب الدین سهروردی (م632ق) است که طریقت سهروردیه منسوب به او است که در هند نیز تاثیر گذار بوده است و سعدی نیز مدتی شاگرد او بوده است. فرقه های جمالیه، جلالیه، خلوتیه و روشنیه نیز شاخه ای از این فرقه هستند.
در قرن هفتم به واسطه ویرانی حمله مغول، عملا زندگی به کام همه تلخ شد و مهر دنیا به دل کسی نماند و زمینه برای گرایش به تصوف ایجاد شد.
در قرن هشتم که دوره تیموریان است شاهد ادامه این جریان هستیم. یکی از شخصیت های مطرح این دوره، جلال الدین محمد بلخی مولوی است که در زمان ایلخانان درگذشت. وی بانی فرقه مولویه است که امروزه مرکزشان در ترکیه است و مراسم رقص و سماع دارند که گاهی مورد توجه جهانگردان نیز قرار می گیرد. این ها در دوره امپراطوری عثمانی رونق داشتند ولی بعدها که ترکیه جدید شکل گرفت فضا برای آن ها محدود شد.
شخصیت دیگر این قرن، شیخ صفی الدین اردبیلی است که درسال 736 ق همزمان با انقراض ایلخانان و آغاز دوره فترت درگذشت و فرزندانش مثل شیخ صدر الدین موسی، خواجه علی و بعدها جنید و حیدر که اجداد شاه اسماعیل هستند در منطقه اردبیل تاثیر گذار بوده اند. بعدها این خاندان صوفی که دعوت به پرهیز از دنیا می کردند وارد عرصه سیاسی شدند و دولت صفویه را در سال 907 ق، تاسیس کردند؛ شبیه آن چه که برای سربداران رخ داد.
در این قرن، شخصیت های دیگری همچون خواجه بهاءالدین نقشبند (م791ق) بنیانگذار فرقه نقشبندیه، خواجه بکتاش ولی (م 738ق) بانی فرقه بکتاشیه در ترکیه و بالکان و شیخ علاءالدوله سمنانی (م737ق) حضور داشتند.
یکی از افرادی که بسیار در این دوران درخشید «سید نعمت الله کرمانی» معروف به «شاه نعمت الله ولی» بود. ولی که اصالتا اهل حلب بود، به ماوراء النهر سفر کرد و به خاطر نفوذی که داشت تیمور وجود او را تحمل نکرد و به او گفت که در این منطقه یا جای تو است یا جای من. بدین ترتیب شاه نعمت الله ولی منطقه ماوراء النهر را ترک کرد و در ماهان، جنوب شهر کرمان اقامت گزید و فرقه نعمت اللهیان یا نعمتی را پایه گذاری کرد که این جریان در هندوستان و ایران تداوم داشت. بعدها شخصی بنام «نور علی شاه اصفهانی» ظهور می کند که همین جریان را ادامه می دهد و فرقه گنابادی نیز منشعب از این جریان است.
در همین روزگار، «سید محمد نوربخش» (م869ق) نیز حضور دارد که موسس فرقه نوربخشیه است. معروف است که ادعای خلافت کرد و حتی سکه نیز بنام خود ضرب کرد. او با شاهرخ درگیر می شود و یکی از افراد او قصد ترور شاهرخ را در مسجد هرات داشت ولی موفق نشد و نهایتا شاهرخ آن ها را سرکوب کرد.
فرد دیگری که در این دوران نقش مهمی دارد، «فضل الله استرآبادی» بنیانگذار فرقه حروفیه است که این سه فرقه آخر گرایش های شیعی دارند.
نزدیکی تصوف به شیعه
جریان تشیع در ایران به صورت پنهانی فعالیت می کرد و با آمدن مغولان و انقراض خلافت عباسی فضا برای تشیع باز شد و رو به توسعه نهاد. در همین زمان تصوف نیز بخاطر اقدامات مغول رشد کرد و به شیعه نزدیک شد. حمله مغول را شاید بتوان باعث توسعه تصوف و تشیع دانست.
متن برنامه های تاریخی رادیو معارف