مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

امام علی علیه السلام و خوارج نام کتابی است که علامه سید جعفر مرتضی عاملی  نگاشته است و از سوی دکتر محمد سپهری ترجمه و توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات اسلامی در سال 1385 و در 655 صفحه به چاپ دوم رسیده است.

 

معرفي نویسنده

سید جعفر مرتضی عاملی محقق ‌و نویسنده  برجسته شیعه در سال 1325 در جبل عامل لبنان دیده به جهان گشود. در سال 1341  جهت تحصیل علوم دینی به نجف اشرف مهاجرت کرد و پس از شش سال به حوزه علمیه قم آمد و بیش از دو دهه در این حوزه پر برکت به تحصیل، تدریس و پژوهش پرداخت. از وی تاکنون بالغ بر بیست عنوان کتاب منتشر شده است که معروفترین و گسترده ترین آنها کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص) است که تاکنون تالیف این مجموعه که 35جلد می باشد به پایان رسیده است.  ایشان سالهاست که با سخت کوشی شگرفی در ابعاد مختلف فرهنگ اسلامی قلم می‌زند . آثار استاد در پیراستن و تصحیح دیدگاه ها نسبت به حوادث و رویدادهای تاریخ اسلام جایگاه بلندی دارند. تتبّع وسیع، ارزیابی دقیق، ریشه‌یابی هوشمندانه از حوادث و سیر آنها، تحریف زدایی و نمایاندن حقایق و واقعیتها، نشان دادن دستهای جعل و تحریف، و افشاء چهره‌های مزوّر و فریبگر، از ویژگیهای برجسته آثار استاد است.

 

معرفی کتاب

کتاب حاضر به بررسی خوارج که از جریانات سیاسی  مهم منشعب از سپاه علی (ع) در قرن نخست هجری می باشند، می پردازد ،گروهی که می توان پیدایش آنان را به جنگ صفین و داستان حکمیت نسبت داد و نقش آنان در حوادث مربوط به قرن نخست هجری قابل تامل دانست تا آنجا که یکی از جنگهای مهم زمان حکومت حضرت علی (ع) به نام نهروان مربوط به این گروه می باشد .

آنچه کتاب حاضر را از سایر مطالعات و تحقیقات درباره خوارج متمایز می سازد، جامعیت آن است، یعنی این جریان منحرف را از زمان ظهور تا عصر حاضر، در همه فراز و فرودهای سیاسی، نظامی، عقیدتی و  علمی و اندیشه ای بررسی می کند . نویسنده کوشیده است به پرسش های متنوعی درباره خوارج پاسخ دهد؛ سپس پاسخ این پرسش ها را از منابع و متون تاریخی و روایی انبوه جمع آوری کرده، به خواننده تقدیم کند. مؤلف با مطالعه اوضاع اجتماعی، سیاسی و دینی جامعه عراق و مردم عرب، و با استناد به دیدگاه های امام علی(ع) زمینه های پیدایش خوارج را بررسی کرده است.

 

نویسنده ضمن اینکه وضعیت روحی و روانی و پایگاه قبیله ای خوارج را بررسی می کند، به سیاست های راهبردی و اهداف عالی امام (ع) تلاشهای بی دریغ ایشان برای آگاهی بخشی و هدایت این قوم به راه راست، و نشان دادن فهم غلط آنان از شرایط روز نیز نظر دارد و سیاست های انحرافی طاغوت شام را که در مناظره ها و احتجاج های امام و یارانش با سران خوارج آشکار شد، به شیوه ای منطقی و مستدل نقد و ارزیابی می کند.

 

روش مؤلف

روش به کار گرفته شده در این تحقیق توسط مولف مانند بیشتر کتابهای تاریخی، صرفا توصیفی نیست و ایشان مشابه دیگر آثارشان ضمن استفاده از توصیف ، روشی تحلیلی در بررسی آنچه در تاریخ خوارج آمده است را نیز مد نظر قرار داده است. سؤالاتی که کتاب به آنها پاسخ می دهد:

سؤال اصلی:خواستگاه ، نحوه شکل گیری ، مواضع وعقاید خوارج چه بوده و سیاست راهبردی و اهداف عالی و تلاشهای بی دریغ امیرالمومنین (ع) برای مقابله با این انحراف چگونه بوده است؟

سؤالات فرعی :

1-      آیاخوارج عابدانی زاهد و از دنیا روی گردان بوده اند و صرفا آخرت را طلب می کرده اند؟

2-      آیا به مواضع و اقدامات خویش ایمان کامل داشته اند و یا در شک و تردید به سر می برده اند؟

3-      آیا در فهم مسایل دچار اشتباه می شدند و یا بر مبنای خواسته های شخصی و عقده گشایی عمل می کرده اند؟

4-      آیا از شجاعان و جان نثاران باوفا بوده اند و یا از نیرنگ بازان سست و ترسو ؟

5-      آیا به کتاب خداکه همواره آن را تلاوت می کردند و ورد زبانشان بود علم داشتند؟

 

ساختارکتاب

کتاب حاضر که 655 صفحه می باشد به 9 بخش تقسیم شده که عناوین ان به شرح ذیل می باشد:

1-      عراق هنگام ظهور خوارج

2-      خوارج ، تاریخ و حوادث

3-      نکته هایی در مورد نهروان

4-      علی (ع) و خوارج

5-      خوارج ، تظاهر به دینداری

6-      خوارج ، دنیاخواهان سلطنت طلب

7-      واقعیت خوارج

8-      دانش خوارج

9-      سرانجام کار خوارج

لازم به ذکراست هر بخش به فصل های مختلفی تقسیم می شود که شرح آن در این مجال نمی گنجد.    

 

مقدمه مترجم

ظهور و بروز خوارج در زمان جنگ صفین و پس از واقعه قرآن بر سر نیزه کردن بود . لکن نمونه هایی از اعتراض آنان را در زمان جنگ جمل می توان یافت ؛ آنجا که تصرف اموال و زنان مردم بصره (ناکثین ) را حضرت علی (ع) جایز ندانست .به جرأت می توان گفت جریان انحرافی خوارج که سپاهیان امام علی(ع) بودند جریان و مسیر تاریخ و سر نوشت امت اسلام  را تغییر داد . تعداد نفراتی که در حرورا ماندند و پس از صفین به کوفه نرفتند را 12 هزار نفر و بعضی 6 هزار نفر خوانده اند .

سیاست امام (ع) تأمین امنیت مردم و هدایت قوم بود . خوارج دست به جنایت و غارت بر علیه مردم زدند . استدلالهای امام (ع) گروهی را وادار به توبه کرد . پرچم امان را به دست ابو ایوب انصاری داد . شروع کننده جنگ ،خوارج بودند . اسلحه و ابزارهای اردوی آنها غنیمت و میان یاران تقسیم شد ولی دیگر چیزها و غلامان و کنیزان تقسیم نشد.

 

مقدمه مؤلف

پیدایش گروه خوارج، به جریان جنگ صفین برمی‌گردد. در گرماگرم جنگ، معاویه که در آستانه شکست قطعی قرار گرفته بود، با اشاره عمروعاص نیرنگ عجیبی زد و دستور داد قرآن‌ها را بر نیزه کردند و ندا دادند که میان ما و شما قرآن داوری کند. این نیرنگ در گروه‌هایی از سپاه امیرمؤمنان(ع) کارگر افتاد و آنها خواستار توقف جنگ شدند و امیرمؤمنان(ع) را برخلاف میل او به پذیرش صلح و حکمیت وادار کردند.. موضع خوارج در صفین اثر شگرفی بر سرنوشت مسلمانان و همه بشریت داشته و امت اسلامی را از برنامه هدایتی اهل بیت (ع) محروم کرد و فرصت برای معاویه ایجاد کرد تا به هدف شوم خود برسد . در سالهائی که امویان درگیر مبارزه قدرت با یکدیگر و جنگ با خوارج در عراق و شام و سیاست تفرقه افکنی میان اعراب و تقسیم آنها داشتند. گروهی از عباسیان، تمام کسانی را که از حکومت ظالمانه امویان به ستوه آمده بودند، دعوت کردند و زیر علم خود درآوردند. اینها بیشتر شیعیان و مسلمانان غیرعرب بودند. لذا درگیری خوارج با بنی امیه موجب اوج گرفتن بنی عباس شد .

 

دیباچه کتاب

 هركسي كمترين شناختي از حديث نبوي داشته باشد، در تواتر اين حديث ذره اي ترديد نخواهد كرد كه آن حضرت فرمود: «سه گروه با علي (ع) خواهند جنگيد.» اين سه گروه عبارتند از : ناکثین ، قاسطین ، مارقین .  ناكثين يعني بيعت شكنان؛ آنان سپاه جمل بودند كه علي(ع) با آنها جنگيد.

قاسطين يعني ستمگران: آنان معاويه و اهالي شام بودند كه در صفين با علي (ع) جنگيدند.

مارقين؛ اين گروه همان خوارج بودند كه علي (ع) در نهروان با آنان جنگيد.

خوارج گروهي از نيروهاي سپاه عراق بودند كه در قرن نخست هجري و دقيقاً در جنگ صفين و داستان رسواي حكميت پا به عرصه تحولات سياسي مذهبي گذاشتند و با اتخاذ مواضع نادرست و انجام اقدامات سراسر خشونت، مسير تاريخ اسلام را عوض كردند. علامه سيد جعفر مرتضي عاملي با مطالعه اوضاع اجتماعي، سياسي و ديني جامعه عراق و مردم عرب، و با استناد به ديدگاه هاي امام علي(ع)، زمينه هاي پيدايش خوارج را بررسي كرده است. ایشان معتقد است كه بذر پيدايش انديشه خارجي گري در جنگ جمل پاشيده شد، اگر چه پس از داستان رسواي حكميت، اعلان موجوديت كرد و آشكارا در مقابل سياست هاي هدايتگرانه امام علي(ع) موضع گرفت و مقاومت كرد.

 

 

صفات خوارج

برای خوارج برخی صفات ذکر شده که وصف کننده کلیت روحیات و احوالات ایشان است به عنوان مثال ایشان افرادی سبک مغز و بی خرد که خوش گفتار و بد کردارند و سخن حق بر زبان می آورند اما از استخوانهای ترقوه شان پایین نمی رود  معرفی می شوند . همچنین در احوالات آنها آمده است ، تندرو و خشونت طلب که قرآن ورد زبانشان است اما از حنجره هایشان پایین نمی رود ، دیگران را به قرآن دعوت می کنند اما خود به آن عمل نمی کنند و دشمن قرآن هستند .        

در کتابهای تاریخ و حدیث از گروهی سخن به میان آمده که قرآن می خوانند اما در فهم دین چنان به خطا می روند که تیر از چله کمان (مسند احمد بن حنبل: احمد بن حنبل شيبانى، دار احياء التراث عربى، بيروت، لبنان، چاپ سوم، سال 1415 س 159)

 

 عراق هنگام ظهور خوارج

نویسنده با ذکر سخنان متعددی از امام علی (ع) سعی نموده است مردم عراق را هنگام ظهور خوارج توصیف نماید که می توان با اختصار به محور های ذیل اشاره نمود :

1ـ تعامل مردم عراق با امام (ع)

ـ بر اساس تعابیر مختلفی که از امام(ع) رسیده است مردم عراق از او نافرمانی می کنند و فریاد استغاثه او را پاسخ نمی دهند .

ـ امام (ع) و فرمانده خود را ملول و دلتنگ کرده اند.

ـ آنان امیر خود را امر و نهی می کنند .

2ـ مردم عراق و جهاد

از دید علی (ع) مردم عراق مردمی معرفی شده اند که هنگامی که فرمان جهاد داده می شود وجودشان را خوف فرامیگیرد و به دنبال عذر و بهانه می گردند .

3ـ تعامل مردم عراق با یکدیگر

در این محور نیز از دید امیرالمؤمنین (ع) ایشان در حقشان از هم پراکنده هستند و خواسته هایشان مختلف و دگرگون است و پس از عقد موالات و وحدت دچار کثرت شده اند.

4ـ تدین مردم عراق

حضرت ایشان را افرادی می داند که از معصیت خدا خوشنودند و آن گونه که باطل را می شناسند حق را نمی شناسند و عبادت گرایانی ناصالح اند .

5ـ آگاهی و شناخت مردم عراق از مقتضیات زمان

از دیدگاه حضرت امیر(ع) ، مردم کوفه کالبد هایی بی جان و جان هایی بی کالبدهستند که بعد از هجرت بار دیگر شیوه اعراب بادیه نشین را در پیش گرفتند .

امام علی (ع) در توصیف مردم عراق می فرمایند :

ای مردم کوفه به سه چیز که در شما هست و دو چیز که در شما نیست گرفتار شده ام . اما آن سه چیز : با آن که گوش دارید، کرید و با آن که زبان دارید گنگید و با آن که چشم دارید کورید و اما آن دو : نه در رویارویی با دشمن آزادگانی صدیق هستید و نه هنگام بلا یارانی درخور اعتماد . دستهایتان پر خاک باد . همانند شترانی هستید بی ساربان که هرگاه از یک سو آورده شوند ، از سوی دیگر پراکنده می شوند . خطبه 97

 

در مورد رابطه علی (ع) و قریش به این نکته توجه شده است که تنها مردم عراق نبودند که از علی (ع) فرمان نمی بردند بلکه قریش و عرب نیز از ایشان نافرمانی داشتند که سند آشکار آن جنگ دو تن از سران قریش ( طلحه و زبیر ) و عایشه ام المؤمنین با علی ( ع) در جمل و جنگ با لشکر 100هزار نفری معاویه در صفین است .

از جمله مهمترین دلایل کینه قریش از علی (ع)  می توان به دو دلیل اشاره کرد :

 1ـ حقد و کینه بی نهایت اشراف قریش به دلیل جنگ های صدر اسلام

2ـ تلاش های گسترده قریش و اصحاب همفکرشان خصوصاً هیئت حاکم شام به سرکردگی معاویه که به مستنداتی در این خصوص در صفحات 61تا 68 کتاب اشاره شده است و به نمونه ای از آن اشاره می شود. در صفحه 65 در نقلی از ابراهیم بن محمد ثقفی آمده است :

مردم از علی(ع) کراهت  داشتند و شک و فتنه در دلهایشان نفوذ کرده بود . انان به دنیا روی آوردند و خیر خواهان علی (ع) بسیار کم شدند . مردم بصره مخالف علی (ع) و دشمن او بودند.  بیشتر مردم کوفه ، قاریان شهر ، اهالی شام و همة قریش این چنین بودند .

 

جهت روشن نمودن علل سستی مردم عراق در یاری علی (ع) محورهای ذیل بیان و بررسی می شود :

1ـ فتوحات و غنائم که در جنگ های کوتاه مدت به میزان زیاد به دست می آوردند و آنها را افرادی طمّاع و راحت طلب بار آورده بود .

2ـ کنیزکان و تربیت نسل جدید

با توجه به موارد بالا جنگهایی که در دوران علی (ع) شکل می گرفت دارای مؤلفه های زیر بود :

 1ـ بی تفاوتی مردم عراق در قبال علی (ع)

2ـ سیطره احساسات قبیله ای و مفاهیم جاهلی

3ـ جنگهای بدون غنائم و اسیر

4ـ عدم اخلاص رهبران عشایری عراق

5ـ تهدید منافع با نظارت علوی

6ـ فشارهای مضاعف

7ـ تزلزل و جنگ میان گروه های مسلمان

8ـ نداشتن معیارهای اصولی

9ـ ترکیب نامتجانس

10ـ خسارتهای جنگ

11ـ تقسیم شدن مردم به عرب و موال

همه این موارد نشان می دهد که واقعیت جامعه عراق به نفع علی (ع) نبود ، اما آن حضرت باید از نیروهای موجود به قدر امکان استفاده می کرد ، ایشان راه دیگری نداشت و نمی توانست فرشتگان آسمان را به خدمت بگیرد .

از دیگر موانع مقاومت مردم در برابر فرامین و منویات امام (ع) علاقه وتعهد زیاد مردم کوفه مانند ابو موسی اشعری و خصوصاً خوارج به عمر ، سیاست های او از جمله تبعیض نژادی و ترویج برتری عرب بر عجم بود که به شدت در میان مردم مقبولیت داشت و سنت وی را به شدت تبعیت می کردند که از جمله آن به برگزاری نماز تراویح و . . . اشاره شده است لذا این سیاست های عمر که در جامعه وقت عراق نهادینه شده بود خود نیز مانعی جدی برای حضرت به حساب می آمد . به عنوان مثال در صفحه 93 کتاب اشاره شده است که : عمر به کارگزارش عمرو نوشت ، خانه عبدالرحمن بن ملجم را به مسجد نزدیک سازد تا مردم را قرآن وفقه تعلیم دهد .

لذا امام (ع) در همزیستی با مردم عراق رنج های بیشماری را متحمل شدند که از آن جمله ، می توان به موارد زیر اشاره داشت :

1ـ جنگ های طولانی که تلفات و تبعات زیادی در پی داشت مانند صفین و جمل

2ـ  کم شماری یاران مخلص امام (ع)

3ـ عدم همراهی بصره با حضرت

4 ـ شرایط کوفه در زمان ایشان

5ـ آثار جنگ صفین و حکمیت

6ـ جنگ های برادرکشی

7ـ شهادت اسوه هایی چون عمار و ابن تیهان در جنگ ها

با وجود تمامی موانع پیش روی حضرت ، ایشان سیاست های تربیتی خود را در کوفه اجرا میکرد از آن جمله :

 1ـ برابری سران قبایل با سایر مردم

2ـ معرفی مقام امامت و جانشینی پیامبر به مردم

3ـ معرفی علم امامت به مردم

4ـ رشد تشیع در کوفه

5ـ افزایش آگاهی مردم عراق

6ـ تأثیر زهد علی (ع) بر مردم عراق

 

خوارج ، تاریخ و حوادث

تاریخچه پیدایش خوارج به جنگ صفین و ماجرای قرآن بر سر نیزه کردن نسبت داده شده است . کتاب مخالفان جنگ صفین را به سه گروه تقسیم می شوند :

1ـ عناصر دسیسه جو مصلحت سنج

2ـ عناصر ساده لوحی که درکی از مواضع امام (ع) نداشتند .

3ـ کسانی که بر اثر ضعف ، سستی و ناخشنودی از جنگ حکمیت را پذیرفتند.

در مجموع خوارج از مخالفان جنگ بودند . خوارج پس از ان که قرآنها برسر نیزه رفت، علی (ع) را مجبور به پذیرش حکمیت کردند و پس از آنکه نتیجه حکمیت با خیانت داوران مشخص شد علی (ع) را به دلیل آن که مردم را در دین خدا حکم قرار داده کافر قلمداد نموده و خواستند که ایشان توبه کند و از این جا جدایی خوارج از حضرت رقم خورد .

هرچند خوارج در جنگ صفین و پس از قرآن بر سر نیزه کردن به وجود آمد، اما حقیقت آن است که پیشینه تاریخی مخالفت و رودر رویی آنان با امام (ع) به جنگ جمل و وقایع پس از آن برمی گردد که حضرت اجازه تقسیم اموال ( به جز اسب و سلاح های جنگی ) و به غنیمت گرفتن زنان و فرزندان اهل جمل را به ایشان نداد .

امام علی (ع) تا قبل از شروع قتل و غارت از سوی خوارج با آنها مدارا نمود ولی پس از ان که جنایت کردند سیاست حضرت در قبال آنان عوض شد اما شرح آن :

پس از جنگ صفین و خیانت دو نماینده حکمیت ، امیرالمؤمنین (ع) در صدد تجهیز سپاه برای مقابله با معاویه برآمد و به سران خوارج نیز نامه نوشت . لکن آنها پاسخ منفی دادند.حضرت سپاه را بدون آنها تجهیز کرد تا به جنگ معاویه برود که خبر کشته شدن عبدالله بن خباب و همسر حامله اش توسط خوارج و قتل و غارت آنها به حضرت رسید و این ناامنی مردم کوفه را واداشت تا از حضرت بخواهند قبل از حرکت به سوی معاویه، امنیت عقبه شان را  فراهم کند . حضرت حارث بن مرّه را را به عنوان سفیر نزد آنها فرستاد که وی را کشتند. پس از آن  سفیری یهودی  از اهل عراق را فرستاد و از ایشان خواست تا قاتلان برادر او را تحویل دهند که ایشان گفتند : ما همه قاتلان یاران تو هستیم و در قتلشان شریکیم .

در نقل است که سه زن دیگر از جمله ام سنان از زنان صحابی حضرت رسول (ص) را هم خوارج کشتند . پس از ان که نصایح و صحبت های حضرت و فرستادگان از جمله صعصعه و عبدالله بن عباس مؤثر نیفتاد، نبرد نهروان شکل گرفت که حضرت طی خطابه ای مردم را به نبرد با خوارج دعوت نمودند . امام علی (ع) مثل سیره و روش پیامبر(ص) به هیچ عنوان شروع کننده جنگ نبود و بارها در صدد توجیه لشکر خوارج برآمد و قیس بن سعد و عبدالله بن عباس را برای احتجاج با آنها فرستاد و حتی خود  حضرت هم در میان آنها رفت و برای آنها خطبه خواند که این موضوع منجر شد که هزاران نفر از خوارج از لشکر نهروان خارج شدند . حتی برخی اخبار از 10 هزار نفر نیز نام می برد و هنگام رویارویی نیز حضرت جوانی را به همراه قرآن برای جلوگیری از جنگ به میان خوارج فرستاد که آنها وی را نیز به شهادت رساندند فلذا خوارج مصرّ به رویارویی و جنگ بودند و آنان که جنگیدند به جز ده نفر همه کشته شدند و همه اخبار غیبی حضرت از جمله حضور ذو الثدیه در میان خوارج نیز اثبات گردید .

در آغاز جنگ حضرت پرچم امان را به دست ابو ایوب انصاری داد و او نیز اعلام کرد که هرکه به زیر این پرچم بیاید و یا به سوی مدائن و یا کوفه برود و یا به هر شکلی از عرصه کارزار بیرون برود در امان است . که طبق نقل تاریخی عدة قابل توجهی با این حرکت از لشکر خوارج متواری شدند . ظبق نقل تاریخ شروع کننده جنگ خوارج بودند و نتیجه جنگ نیز همان پیش گویی امام (ع) بود که فرمودند از شما کمتر از ده نفر شهید و از آنها کمتر از ده نفر باقی خواهد ماند . نویسنده ضمن اشاره به قیامهای بازماندگان و امان گرفتگان خوارج پس از نهروان بر علیه حکومت علوی و پس از آن ها به در گیری آنان با حکومت های اموی و عباسیان اشاره نموده  و به وجود برخی از آنها در چند نقطه از جهان از جمله عمان و لیبی اشاره می نماید.

 

نکته هایی در خصوص نهروان

در نقد استدلال نویسندگان معاصر در خصوص شجاعت خوارج و دلایل رشد تفکر خارجی گری در اسلام نکاتی قابل تامل است از آن جمله :

الف ) از نبرد نهروان نتیجه می شود که خوارج تعدادشان بیش یا حداقل برابر لشکر امام علی (ع) بوده و شجاعتی نیز از ایشان در راستای دفاع از عقیده دیده نشده و اگر چنین بود این گونه به هلاکت نمی افتادند.

ب) اگر دلیلی برای تداوم خارجی گری در اسلام پس از نهروان وجود داشته باشد به دلایل ذیل می باشد :

1ـ شعارهای خوارج

2ـ تظاهر به زهد و تقوا

3ـ جور و ستم حکومتهای اموی و عباسی.

خوارج با عثمان ، علی و عایشه مخالف بودند و زمانی که ابوقتاده انصاری با حدود 60 تن از انصار که به همراه او بودند پس از جنگ نهروان در پاسخ عایشه که از او در خصوص عقاید خوارج پرسید پاسخ داد خوارج هرسه شما علی (ع)، عایشه و عثمان را ناسزا میدهند و تکفیر میکنند و عایشه در این حال حدیثی از پیامبر (ص) نقل میکند بدین مضمون که بهترین مردم نزد خداو رسول (ص) با آنان (خوارج) می جنگند و به این ترتیب یکی از اعتراف های تاریخی وی در خصوص امیر المؤمنین (ع) بیان می شود

امام علی (ع) برای اتمام حجت با خوارج علاوه بر فرستادن صعصعه بن صوحان و عبدالله بن عباس خود نیز به احتجاج در برابر آنان می پردازد به حدی که برخی از مورخین قائل به این هستند که هشت هزار نفر از خوارج براساس این احتجاجات صحنه نبرد را ترک کردند . از آن جمله ابن الکوّا از سران خوارج نیز به همراه جمعی حدود 500 نفر پس از احتجاج با حضرت و صعصعه از صحنه جنگ خارج می شوند . طبق نقل تاریخ

این مناظره ها 6 ماه طول کشیده است .

خوارج برای تطهیر چهره مخدوش خود در تاریخ به یکسری از تحریفات دست زده اند از آن جمله :

1ـ روایات ساختگی از ندامت علی (ع) در خصوص جنگ با خوارج

2ـ ذو الثدیه ( از چهره های بارز خوارج که امام کشته شدن او در لشکر خوارج را به عنوان اخبار غیبی مطرح ساخته بود ) را به صورت ساختگی غلام ترمله از صحابی (که وی نیز ساختگی است ) معرفی کنند.

3ـ تحریف احتجاج و موضع ابن عباس در دفاع از امام (ع)

4ـ صحابی معرفی کردن برخی از خوارج برای تطهیر چهره آنان و موجه نشان دادن قیامشان

 

علی(ع) و خوارج

امام علی (ع) در مواجهه با خوارج به عنوان زمامدار جامعه اسلامی مواضعی بسیار روشن و حکیمانه داشت . ایشان ضمن پاسخ گویی به شبهات آنان سعی می نمود غافلان و بی خبران را به مسیر صلاح هدایت کند.

شعارهای خوارج با ظاهر دینی خود چنان تحریک کننده و هیجان برانگیز بود که می توانست مردمانی را که در موضع گیری های خود تحت تأثیر عواطف و احساسات قرار می گیرند به خود جذب می کند و نتیجه این هیجانهای شدید و بدون تأمل ، حملات بی باکانه و غارت و انجام جنایت از سوی آنان بود  .

به دلیل این که این شعارها واقعی نبود امیر المؤمنین (ع) با استفاده از احتجاج و براهین سعی در روشن شدن انحراف آنها داشت . لذا در جایی فرمودند که شعار آنان  « لا حکم الا لله » کلمة حقی است که از آن باطل می جویند و این تلاش ها به بار نشست . کما این که آن چنان که در گذشته آمد ،  بسیاری از مردم از گرد آنان متواری شدند . در ادامه این مباحث نویسنده به روش منطقی حضرت در عدم برخورد با ایشان تا قبل از درگیری مسلحانه و راهزنی اشاره می نماید و آن را رویة امیرالمؤمنبین(ع) در برخورد با منحرفین می داند که مادامی که دست به اسلحه نزنند باایشان نمی جنگد .

همچنین پیشگویی های حضرت در خصوص خوارج ، به خصوص عدم عبور خوارج از رودخانه و حضور ذو الثدیه در لشکر نهروان ، دقیق و غیر قابل انکار برای لشکریان حضرت بود و موجب استحکام نظر آنها در مقابله با خوارج که افرادی به ظاهر دین دار و زاهد بودند شد. در گزارش های تاریخی تصریح شده است که برخی از یاران امام علی (ع) در جنگ با خوارج تردید کردند ، اما زمانی که پیشگویی های حضرت را دیدند به یقین خویش در حقانیت کشتار خوارج بازگشتند و این نشانه ها باعث ثبات قدم افرادی شد که بصیرت کاملی از اوضاع نداشتند .

امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند:  من بودم که چشم فتنه را از کاسه در آوردم . براساس شواهد استدلال شده است که جز علی (ع) کسی با خوارج که اهل قبله و ظاهرالصلاح بودند اما علاقه به دنیا و لجاجت در درونشان موج میزد نمی توانست مقابله کند؛ بلکه در مجموع کسی مانند علی(ع) نمی توانست با انحرافاتی که میان اهل قبله به وجود آمده بود مقابله کند . دلیل این گفتار مطالب زیر است :

1ـ قدرت سیاسی ناکثین که پیشگام در اسلام بودند و از همراهی ام المؤمنین بهره می بردند .

2ـ قدرت متمایز جریان قاسطین به سرکردگی معاویه که اهل تزویر و ریا بود و دارای سوابقی در زمان خلفا و قبل از آن شده بود .

3ـ قدرت دینی مارقین که به کثرت عبادت و قرائت قرآن معروف بودند .

فلذا کسی جز علی (ع) با توجه به فضیلت و منزلتی که داشت و با توجه همراهی صحابه پیامبر(ص) نمی توانست با این فتنه ها درگیر شود و ریشه آن را بخشکاند . بعد از جنگ نهروان امام علی (ع) در حق خوارج فرمودند : پس از من خوارج را نکشید چون کسی که حق را می جوید اما اشتباه می کند مانند کسی نیست که دنبال باطل باشد و به آن دست یازد یا آن را دریابد . امام حسن (ع) نیز به همین دلیل از همراهی با معاویه برای مقابله با خوارج خودداری کرد .

نویسنده ضمن بر شمردن مجدد اهداف حضرت در مقابله با خوارج دلایل عمده توصیه حضرت برای عدم مقابله با خوارج پس از ایشان را دلایل ذیل بر می شمارد :

1ـ جنگ با خوارج پس از ایشان دفاع از نظام اموی است .

2ـ امویان خطرناک تر از خوارج هستند .  امام (ع) در مورد امویان می فرمایند : آگاه باشید که ترسناک ترین فتنه ها ، فتنة بنی امیه است که می ترسم گرفتار آن شوید .

3ـ خوارج کم خطر تر از امویان هستند و اهم دلایل آن به شرح ذیل است :

الف ـ اندیشه و فرهنگ آنان در حدی نبود که بتوانند با شبهات و انحرافات خویش مانند امویان خطری برای دین به وجود بیاورند .

ب ـ دعوت خوارج مخالف فطرت و مردود از نظر عاقلان بود ، حال آن که امویان اهل تزویر و فریب بودند .

ج ـ خوارج هرچند گمراه بودند اما حق طلبانی بودند که در دامن باطل افتادند اما بنی امیه خلافتی را که حق آنان نبود طلب می کردند و به آن رسیدند .

د ـ مبانی خوارج در اتخاذ موضع دینی بود و اگرچه اشتباه و آغشته با دنیا خواهی بود لکن امویان جسارت خویش را در هتک حرمت مقام ربوبی و عزت الهی آشکار کردند .

ه ـ جنگ با خوارج پس از شهادت علی (ع) تضعیف شیعه را درپی داشت . 

جنگ های خوارج حکومت امویان را به سختی تهدید کرد و راه را برای سقوط نهایی آنان هموار کرد و چنان که مروان حمار به دلیل این که به جنگ با خوارج مشغول بود ، نتوانست به نصر بن سیار عامل خود در خراسان که با ابو مسلم دست و پنجه نرم می کرد یاری رساند . از این رو ابو مسلم توانست حکومت اموی را برای همیشه از بین ببرد .

 

جمع بندی

خوارج گروهی از پیروان علی (ع) بودند که در جنگ صفین به علت مخالفت با آن حضرت در جریان حکمیت از ایشان جدا شده اند و از راه اطاعت آن حضرت بیرون رفته و خارجى گشتند. از این رو  به آنان مارقین نیز گفته می شود.

برای خوارج برخی صفات ذکر شده که وصف کننده کلیت روحیات و احوالات ایشان است به عنوان مثال ایشان افرادی سبک مغز و بی خرد که خوش گفتار و بد کردارند و سخن حق بر زبان می آورند اما از استخوانهای ترقوه شان پایین نمی رود  معرفی می شوند . همچنین در احوالات آنها آمده است ، تندرو و خشونت طلب که قرآن ورد زبانشان است اما از حنجره هایشان پایین نمی رود ، دیگران را به قرآن دعوت می کنند اما خود به آن عمل نمی کنند و دشمن قرآن هستند .

در زمان ظهور خوارج در میان سپاهیان امام (ع) ، ایشان از سستی و کاهلی مردم در همراهی با سپاه اسلام رنج می بردند از جمله علل سستی مردم عراق در یاری علی (ع) خو گرفتن آنان با  راحت طلبی و دنیا خواهی بود.

خوارج گروهی بهانه جو و بی بصیرت بودند که نخستین نشانه های مخالفت با امام (ع) را در جنگ صفین بروز داده بودند . پس از آن که با مکر عمرو عاص قرآنها برسر نیزه رفت، علی (ع) را مجبور به پذیرش حکمیت کردند و پس از آنکه نتیجه حکمیت با خیانت داوران مشخص شد علی (ع) را به دلیل آن که مردم را در دین خدا حکم قرار داده کافر قلمداد نموده و خواستند که ایشان توبه کند و از این جا جدایی خوارج از حضرت رقم خورد .

امام علی (ع) تا قبل از شروع قتل و غارت از سوی خوارج با آنها مدارا نمود ولی پس از آن که جنایت کردند سیاست حضرت در قبال آنان عوض شد. امام علی (ع) برای اتمام حجت با خوارج علاوه بر فرستادن صعصعه بن صوحان و عبدالله بن عباس خود نیز به احتجاج در برابر آنان می پردازد به حدی که برخی از مورخین قائل به این هستند که هشت هزار نفر از خوارج براساس این احتجاجات صحنه نبرد را ترک کردند . تاریخ گواه می دهد که به علت فضایل بیشمار امام علی (ع) کسی با خوارج که اهل قبله و ظاهرالصلاح بودند اما علاقه به دنیا و لجاجت در درونشان موج میزد نمی توانست مقابله کند؛ بلکه در مجموع کسی مانند علی(ع) نمی توانست با انحرافاتی که میان اهل قبله به وجود آمده بود مقابله کند . امام (ع) ایشان را افرادی می دانست که در یافتن حق گمراه شده اند و متفاوت از کسانی اند که با تزویر به باطل چنگ میزنند (امویان) لذا دستور دادند که پس از ایشان کسی خوارج را نکشد لذا امام حسن (ع) نیز به همین دلیل از همراهی با معاویه برای مقابله با خوارج خودداری کرد .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *