مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.
سخن تاریخ و تشیع در شبه قاره هند

خاورشناسان معروف اقرار می‏کنند که تشیع در ساختن تمدن عظیم اسلامی در شبه قاره هند نقش مهمی داشته است. (1) رجال و محققان شیعه با علم و فضیلت خود توانستند در تمامی حکومتهای مسلمانان هند عمیقا نفوذ نمایند و به رغم شکنجه و کشتار شیعیان در دوران تاریخ اسلامی هند، آنان توانستند اثری جاودان بر زندگی اداری، فرهنگی و اجتماعی هند، بر جای نهند.

نفوذ برخی از حاکمان و وزرای شیعه نقش مهمی در ترویج تشیّع در دکن ایفا کرد. نفوذ تشیع در سایر نقاط هند، در قرون شانزدهم و هفدهم شکل آشکاری به خود گرفت.

تأسیس سلسله حکومتهای ایالتی شیعی در قرن هیجدهم در بنگال و اوده(Awdah) و رشد و گسترش نفوذ و سلطه اعیان شیعی بر امپراتورانشان که نمی‏توانستند از قدرت خود دفاع کنند، شیعیان را بر آن داشت که عقاید خود را علنا اعلام نمایند.

در این میان، علمای سنی نیز کوشیدند با نوشتن کتب علیه تشیع با موج گسترش تشیع در هند مقابله کنند.کتاب تحفه اثنا عشریه به زبان فارسی، تألیف شاه عبدالعزیز دهلوی علیه تشیع نوشته شد و این امر به کثرت نوشته‏های تدافعی شیعه به‏زبان فارسی و بعدا اردو انجامید.کتابهایی که شیعه و سنی در رد یکدیگر در هند نوشته‏اند، بی شمار است.

متفکران و دانشمندان شیعه در هند به طور چشمگیری علوم و فلسفه را غنا بخشیده‏اند.از آغاز تاریخ اسلام تا پایان قرن هجدهم، بیشتر متفکران شیعی در هند، مهاجران ایرانی بودند.از پایان قرن هجدهم شیعیان تولد یافته در هند، غنی ساختن حیات فکری کشور را آغاز کردند.در نتیجه، تاریخ حیات فکری شیعیان در هند، همان تاریخ مهاجران ایرانی است که آمیزه‏ای از بهترین آثار فکری کشور خود با فرهنگ و جامعه هندی را فراهم آوردند.

تشیّع در شبه قاره هند و پاکستان، سابقه طولانی و پیروان بسیاری دارد.حکومتهای متعدد شیعیان در این مناطق روی کار آمدند، مراکز بی شمار علمی و دینی شیعه تأسیس شد، و در پرتو فعالیتهای علمی، مذهبی و سیاسی، تعداد کثیری از بزرگان شیعه تربیت یافتند و در تحت سرپرستی آنان، کتابهای گرانقد به رشته تحریر درآمد.

بررسی و تحقیق در شبه قاره هند و پاکستان از آغاز اسلام تاکنون، به سبب نشیب و فراز این مذهب و بخصوص سیر تاریخ اسلام، و کارهایی که به دست شیعیان انجام گرفته، اهمیتی ویژه دارد، زیرا پیشرفت، ترویج و اشاعه اسلام تشیع و تصوف اسلامی علاوه بر دیگر عوامل، مرهون کوششهای علما، عرفا، مبلّغان ایرانی و کتابهای فارسی نیز می‏باشد.

نفوذ تشیّع در شمال هند

تاجران عرب که در زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اسلام آورده بودند، اسلام را در مناطق ساحلی و جزایر جنوب هند، رواج دادند. فتح عراق و ایران در زمان عمر، خلیفه دوم، دروازه تهاجمات به بلوچستان و بنادر سند (Sind)را گشود.مکران(Makran)در بلوچستان پایگانی برای تهاجمات بعدی شد. (2) در زمان خلافت حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام نیروهای عرب از مرزهای سند عبور کردند و پس از تسخیر سیستان، نظام اداری آن را تجدید سازمان نمودند. بخشی از مردم«جات»در منطقه سند، ارادتی عمیق نسبت به حضرت علی علیه السّلام داشتند، تا آن جا که بعضی از آنان با انتساب الوهیت به حضرت علی علیه السّلام، موجب برانگیخته شدن خشم آن حضرت شدند. اعتقادات مربوط به جسم بودن خداوند، که آن را از سابقه هندو بودن خویش به ارث برده بودند، آنان را به شیعیان«غلات»تبدیل کرد. (3)

بنا به گفته«منهاج سراج»، مؤلف کتاب طبقات ناصری، «شنسب»جد غوریان-که فاتح شمال هند بود-به دست حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام اسلام آورد، با امام علیه السّلام پیمان وفاداری بست و از ایشان مقررات و دستورالعملهایی را گرفت.با به پایان رسیدن دوران حاکمیت شنسب، در مراسم تاجگذاری حاکم جدید، میثاقی که حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام نوشته بود، به زمامدار جدید تحویل داده شد و او نیز متعهد شد که به شرایط و مفاد آن عمل کند. (4) آنان مریدان حضرت علی علیه السّلام بودند و عشق آن حضرت و اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عمیقا در عقایدشان ریشه دوانده بود.

در زمان حکومت بنی امیه در سراسر قلمرو امپراتوری اسلامی، اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و حضرت علی علیه السّلام مورد لعن قرار می‏گرفتند.بنا به نوشته فرشته، اتباع پادشاهی«غوریه»از این روش زشت و ناپسند تبعیت نکردند. (5) متفکران و دانشمندان این منطقه به ملاقات ائمه علیهم السّلام می‏رفتند و با روش و مسلک آنان آشنا می‏شدند؛به عنوان نمونه، ابو خالد کابلی از مریدان امام زین العابدین علیه السّلام بارها به مدینه رفت و با امام محمد باقر علیه السّلام و امام جعفر صادق علیه السّلام دیدار نمود. (6)

سلسله شنسبانی، ابو مسلم خراسانی را در قیامهایش علیه بنی امیه حمایت و پشتیبانی می‏کردند و دشمنان اهل بیت علیهم السّلام را از بین می‏بردند.در اوایل دوران حکومت بنی عباس، بازداشت و حبس ائمه علیهم السّلام، ارتباط رهبران این مناطق را با ایشان قطع کرد و آنها به دست سلاطین بنی عباس قتل عام گردیدند.

در دوران امامت امام زین العابدین علیه السّلام ارادت و علاقه مردم سند به تشیع، بعد تازه‏ای گرفت.یکی از همسران امام علیه السّلام اهل سند بود. (7) پسری که او از امام زین العابدین علیه السّلام به دنیا آورد، همان زید شهید بود.از زمانی که مسلمانان به سند حمله کرده بودند، وجود مذهب شیعه در شبه قاره هند در کتابها ثبت شده است، چنان که می‏بینیم، تذکره‏های آل محمد علیهم السّلام در مولتان از سال 760 م آغاز شده و اولین مبلّغ شیعه مذهب، به نام علی به آن جا رسیده است. (8) عبد اللّه بن محمد که به فاصله پنج پشت شجره نامه وی به حضرت علی علیه السّلام می‏رسد، برای تبلیغ به سند آمده بود. (9)

در زمان تصدی حجاج بن یوسف به عنوان فرماندار عراق، برادر زاده و دامادش محمد بن قاسم، سند و مولتان را به تصرف خود درآورد.(90-93 ق/711-714 م). بعد از کشته شدن محمد بن قاسم (10) در زندان واسط(عراق)به دست خلیفه اموی سلیمان بن عبد الملک، اداره سند به هم خورد، بعضی از شیعیان برجسته که تحت آزار و اذیت خلفای بنی امیه بودند، در مناطق دور از خلافت بنی امیه پناهگاهی برای خود به دست آوردند.سند، غور، خراسان و ماوراء النهر، به مراکز قیامهای شیعی تبدیل شدند.فردی به نام«زیاد هندی»یا سندی که در رکاب زید بن زین العابدین علیه السّلام جنگید، در سال 121 ق/ 739 م کشته شد. (11)

منصور، خلیفه دوم عباسی«عمرو بن حفص»را به عنوان حاکم سند تعیین کرد. ابن اثیر، عمرو بن حفص را نیز که در سال ‏151 ق استاندار سند بود، شیعه نوشته است. (12) علمای شیعه به نحوی به تبلیغ مذهب شیعه پرداختند که در نتیجه آن، بیشتر مردم در سند و مولتان، شیعه مذهب شدند و حکومت شیعی به وجود آمد. (13)

داعی دوم اسماعیلیه به نام هیثم در سال 270 ق/883 م، روانه سند شد.در این زمان، هیأت تبلیغی اسماعیلیه در مولتان پیشرفت قابل ملاحظه‏ای داشت.بعد از هیثم، مبلغان دیگری نیز به آن جا فرستاده شدند.در سال 373 ق/983-984 م، العزیز خلیفه فاطمیان(385-386 ق/ 975-997 م)سپاهی به فرماندهی «ابن شیبان»به سوی مولتان اعزام کرد. حکومت اسماعیلیه در سند و مولتان به وجود آمد.زمامداران اسماعیلیه مولتان و سند بشدت تابع دستورات خلفای فاطمیه در مصر بودند. (14)

در سال 401 ق/1010-1011 م، محمود غزنوی به طرف مولتان لشکرکشی کرده، تعداد زیادی از شیعیان را با نسبت دادن به قرمطی قتل عام نمود و علمای سنی نیز فتوا داده بودند که قتل همه آنان واجب است. (15) سلطان محمود غزنوی، حکومت شیعیان در سند و مولتان را از بین برد و بدین طریق لطمه بزرگی به شیعیان این منطقه وارد آمد، لیکن شیعیان در سند سفلی بیش از 350 سال؛یعنی تا سال 752 ق/1351 م در مقابل یورشهای زمامداران ترک دهلی دوام یافته بودند. (16)

اسماعیلیان در روزگار حکومت رضیه (634-637 ق/1236-1240 م)در دهلی شورش کردند، لیکن گروه زیادی از افراد شورشی به هلاکت رسیدند. (17) علاءالدین خلجی(695-715 ق/1296-1316 م)به قتل عام اسماعیلیه پرداخت. (18) فیروز تغلق (752-90 ق/1351-1388 م)اقداماتی برای خاموش ساختن فعالیتهای تبلیغی شیعیان به عمل آورد. (19)

تصوف در هند

تصوف در هند تقریبا خیلی زود آشکار گردید.یکی از قدیمیترین صوفیان هندی ابوعلی السندی است که بایزید بسطامی را در سال 161 ق/777 م ملاقات کرد. (20) صوفیه در هند رسالت خود را سعادت معنوی مردم می‏دانستند و می‏پنداشتند به موازات حکومت سیاسی، که از سوی سلطان و امرایش اعمال می‏شود، حکومت معنوی جامعه بدانها تفویض شده است. صوفیان فرقه«سهروردیه»و«چشتیه»سنّی بودند و به ترتیب تاریخی موجود در مورد جانشینان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله اعتقاد داشتند و به اهل بیت و دوازده امام علیهم السّلام نیز ارادت می‏ورزیدند.صوفیان چشتیه، مسلک خود را به حضرت علی علیه السّلام نسبت می‏دهند و معتقدند که آن حضرت، حسن بصری را شاگرد و مرید خود قرار داده بود.

پیروان فرقه کبراویه، حضرت علی علیه السّلام و مرید ایشان، کمیل بن زیاد را، بانی وسر سلسله مسلک خود می‏داند. (21) فرقه سهروردیه درباره اهل بیت علیهم السّلام احترام و عظمت خاصی قائل بودند.به نظر می‏رسد که علاقه به اهل بیت علیهم السّلام جزء جدا نشدنی خانقاه مرکزی سهروردیه در«اچ»(Uch) بوده است.در قرن پانزدهم، بعضی از شاگردان جانشینان مخدوم جهانیان(متوفای 785 ق/1384 م)، بویژه در گجرات، به مذهب شیعه اثنی عشری گرویدند. (22) در پایان قرن هجدهم، بنیانگذاران خانقاه مخدوم در اچ، به طور علنی اعلام کردند که مذهب اثنی عشری را پذیرفته‏اند.جنبش قلندریه در شبه قاره هند در بین صوفیان معاصر با تأسیس خانقاه صوفیگری بود. قلندها مروّجان آتشین دوستی و عشق به حضرت علی علیه السّلام و اهل بیت علیهم السّلام بودند. (23)

اواخر قرن دوازدهم«سید مشهدی»، داروغه اجمیر و پدر زن خواجه معین‏الدین چشتی، شهر اجمیر را به مرکزی برای زندگی سادات تبدیل کرد.از قرن سیزدهم به بعد، حملات مغولها به ایران، عراق و آسیای مرکزی، عده زیادی از سادات را که همه آنان شیعه و در میان ایشان عده‏ای از علما، صوفیان، شعرا، نویسندگان، اطبا و دانشمندان مشهور نیز بودند، بر آن داشت که به هند مهاجرت کنند و در آن جا از سوی سلاطین دهلی، مورد استقبال گرم و حمایت قرار گرفتند. (24)

در حکومت سلطان محمد بن تغلق، مهاجرت سادات شیعه از ایران و آسیای مرکزی به سبب حمایت و سرپرستی او از مهاجران افزایش یافت. 25 به نظر می‏رسد شیعیانی که به هند مهاجرت کردند، همراه خود آثار و تألیفاتی از علامه حلی و شاگردانش را که در زمان سلطان خدابنده اولجایتو(703-713 ق/1304-1317 م) به رشته تحریر درآمده بود و نیز آثار نویسندگانی از قدما را به آن جا برده باشند. در حکومت فیروز شاه تغلق(752-790 ق/ 1351-1388 م)تعداد شیعیان اثنا عشری افزایش یافت. 26 سید محمود بیهقی و دیگر سادات مشهور بیهقی در دوران تهاجمات تیمور به دهلی روانه شدند و در دربار سلطان غیاص‏الدین تغلق(790-791 ق/ 1388-1389 م)بگرمی مورد استقبال قرار گرفتند. 27

با رسیدن مریدان شیخ رکن‏الدین علاء الدوله سمنانی و شاه 28 نعمت اللّه ولی کرمانی 29 به بخشهای مختلف هند، طرفداری از حضرت علی علیه السّلام و اهل بیت علیهم السّلام در تصوف قرن پانزدهم و عقاید سنّی، قوتی تازه گرفت.طرفداری صوفیان ایرانی از دوازده امام علیهم السّلام در قرن پانزدهم، با دیگر شیعیان تفاوتی نداشت.فتوت علی علیه السّلام و کلمات عرفانی او به مریدش کمیل بن زیاد، پایه اصلی تعلیمات تصوف ایرانی شد.این پیشرفتها، راه را برای گرایش اهل سنت در ایران و هند به تشیع هموار کرد.

تشیع در کشمیر

میر سید علی همدانی تأثیر ماندگاری در حیات کشمیر بر جای گذاشت.سید علی همدانی در کشمیر به«شاه همدان»معروف شد.شاه همدان در سال 774 ق/1372 م برای نخستین بار وارد کشمیر شد.هفتصد تن از سادات ایرانی، شاه همدان را در این سفر همراهی می‏کردند.هندوها و بت پرستان در کشمیر به دست شاه همدان، اسلام را پذیرفتند.مسلمانان کشمیر میر سید علی همدانی شاه همدان را بنیانگذار اسلام در کشمیر می‏دانند. 30

میر شمس‏الدین عراقی، اساس تشیع در کشمیر را استوار کرد.وی از ذریه امام موسی کاظم علیه السّلام بود، ادبیات سطح عالی و تعلیمات مذهبی را نزد شاه قاسم، پسر میر سید محمد نوربخش فرا گرفت و در سال 1502 م از کشمیر به لداخ(Ladakh)رفت و تعداد بسیاری از بودائیان آن جا را به تشیع برگرداند. 31 تلاشهای میر شمس‏الدین، حیثیت اجتماعی مسلمانان را دوباره تثبیت کرد و شیعه بسیار قدرتمند شد. 32

سلسله چک(chek)که شیعه بودند، در کشمیر حکومت کردند و مغولان از دهلی این حکومت محلی را پایان دادند. 33

در دوران حکومت سلسله چک، خطبه به نام دوازده امام علیهم السّلام خوانده می‏شد. میر شمس‏الدین عراقی، ساکنان بلتستان در منطقه لداخ کشمیر را شیعه کرد و امروز نیز در این منطقه شیعیان در اکثریت مطلق می‏باشند.در دوران حکومت صفوی در ایران، شیعیان بلتستان خطبه به نام دوازده امام علیهم السّلام و پادشاهان صفوی موسوی ایران می‏خواندند. 34 قاضی نور اللّه شوشتری در سال 1591 م به کشمیر رفت و با روحانیون محلی شیعه کشمیری تماس برقرار کرد و ایشان با کوششهای خود، پایه‏ها و موازین تحقیقی و علمی علمای شیعه در کشمیر را بالا برد. 35

دوران مغول

بابر، بنیانگذار حکومت مغول در هند بود.او با کمک فرماندهان و سربازان ایرانی وابسته به شاه اسماعیل صفوی در رجب سال 932 ق/آوریل 1526 م، حاکم افغانی در هند ابراهیم لدهی(lodhi)را در پانی پت (panipat)شکست داد.وی همچنین در جمادی الاولی سال 933 ق/مارس 1527 م، نیروهای سهمگین هندوهای بت پرست به رهبری«راناسانگا»(rana sanga)را در میدان«کنوه»(kanwah)نزدیک«سیکری» (sikri)مغلوب کرد و با این پیروزی، امپراتور هندوستان شد، اما فرمانروایی او چندان طول نکشید و در ششم جمادل الاولی 937 ق/1530 م در اگره (agra)درگذشت.

پسر ارشد و جانشین بابر، ناصرالدین محمد همایون پادشاه نام داشت.مادر وی بانویی ایرانی و از خاندان مشایخ صوفیان بود و تربیت و سلیقه او کاملا رنگ ایرانی‏داشت.همایون در سال 947 ق/1540 م در جنگ با دشمن قدرتمندش، «شیر شاه افغانی»، شکست خورد و از هند گریخت و از شاه طهماسب صفوی شیعی درخواست کمک کرد.شاه طهماسب نیز از همایون دعوت کرد از پایتخت صفوی، قزوین بازدید نماید.شاه صفوی برای حکام و سران شهرهایی که بر سر راه همایون از هرات به قزوین قرار داشتند، دستورالعملهای مفصلی صادر کرد و او از راه جام به مشهد مقدس سفر کرد.وی به زیارت مرقد امام رضا علیه السّلام مشرف شد و چهل روز در مشهد ماند. 36

همایون در قزوین، پذیرش تشیع خود را رسما اعلان نمود. 37 وی به اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام علاقه خاصی داشت و عقاید تشیع خود را در رباعیات و اشعارش بیان می‏کرد. 38

روزی همایون در حضور شاه طهماسب این رباعی معروف خود را قرائت نمود:

هستیم ز جان بنده اولاد علی علیه السّلام

هستیم همیشه شاد با یاد علی علیه السّلام

چون سرّ ولایت از علی علیه السّلام ظاهر شد

کردیم همیشه ورد خود یاد علی علیه السّلام 39

شاه طهماسب از شنیدن این رباعی خوشحال شد و دوازده هزار اسب سوار به همایون داد ه به یاد اسامی دوازده امام علیهم السّلام، ملک موروثی همایون، یعنی هندوستان را برای او فتح نمایند. 40

همایون بار دیگر حرم مطهر امام رضا علیه السّلام را زیارت کرد.او ضمن ملاقات با علمای مشهد، به بحثهای مذهبی جالبی با آنان پرداخت. 41 همایون با کمک فرماندهان و سربازان ایرانی صفوی توانست در چهارم رمضان 962 ق/ژوئیه 1555 م مجددا پیروزمندانه به دهلی وارد شود.

در همین زمان، تشیع در هند به وسیله «سید راجو»، پسر سید حامد حسینی بخاری حیات تازه‏ای یافته بود.فعالیتهای تبلیغی وی از بلوچستان و سند تا مولتان گسترش یافت. 42

تا قرن شانزدهم میلادی، گروهی از شیعیان معروف به«صدیقیه»نیز پدید آمدند. آنان نوادگان اسماعیل، پسر امام جعفر صادق علیه السّلام بودند و از این رو، خویشتن را «صدیقان»می‏نامیدند.

در حدود قرن شانزدهم، صدیقان مذهب اسماعیلی را رها کرده، تشیع اثنا عشری را پذیرفتند.بر اساس نقل قاضی نور اللّه شوشتری، تعداد آنان و پیروانشان حدود سی هزار نفر بود و در مولتان، لاهور، دهلی و گجرات می‏زیستند.حرفه مهم آنان تجارت و بازرگانی بود. 43

همایون در سیزدهم ربیع الاول 963 ق/ ژانویه 1556 م درگذشت.پسر او جلال‏الدین محمد اکبر پادشاه جای او نشست و بیرام خان ایرانی و شیعه اثنا عشری، مربی، سرپرست و نایب السلطنه حکومت مغول در هند گردید.

بیرام خان، معلم و سرپرست اکبر (963-1014 ق/1556-1605 م)، به طایفه بهارلو از قبیله شیعی ترکمن(قراقویونلو) تعلّق داشت.همایون القاب بزرگی همچون: یار وفادار، برادر نیکو سیرت و فرزند سعادتمند را به وی داد. 44 اکبر، بیرام خان را «خان بابا»خطاب می‏کرد.او در سال 963 ق/1561 م در نزدیکی پاتن(pathan)به دست یک افغانی کشته شد. 45 پیکرش به جوار مرقد امام رضا علیه السّلام در مشهد مقدس منتقل گردید و عبدالرحیم پسر چهار ساله بیرام به دربار اکبر فرستاده شد. 46

بیرام خان، میر عبدالحی را که از اهالی مشهد مقدس و شیعی مذهب بود، به صدارات در دوران همایون منصوب نمود. برادر میر عبدالحی به نام میر عبد اللّه فقیه نیز دوست صمیمی همایون و خصوصا رازدار و محرم او بوده است. 47

«شیخ قدایی»دومین صدر بیرام خان نیز شیعه بوده است. 48 شیخ قدایی یک عالم دینی بود که بیرام خان در امور سیاسی و اقتصادی هیچ را بدون مشورت با او انجام نمی‏داد. 49

بیرام خان به عنوان یک شاعر، علاقه شدید خود به حضرت علی علیه السّلام و اهل بیت علیهم السّلام را به صورت آواز بیان می‏کرد؛به عنوان مثال، در یکی از اشعار خود درباره حضرت علی علیه السّلام می‏گوید:

«هر چند یک پادشاه آن قدر بزرگ باشد که تختش به آسمان نهم برسد، خاک بر سر او باد اگر نوکر علی علیه السّلام نباشد.» 50

پس از قتل بیرام خان، «مخدوم الملک ملا عبد اللّه سلطانپوری»و شیخ عبد النبی که سنّی متعصب بودند، صدارت حکومت اکبر را به دست گرفتند، لیکن آنان نتوانستند تشیع را در دربار اکبر و جامعه هند از بین ببرند؛ 51 هر چند شیعیان هند به دست آنها اعدام شدند.مخدوم الملک کتابی به نام منهاج الدین و معراج المسلمین علیه شیعیان تألیف نمود و بیرحمی‏هایی که از سوی مخدوم الملک و شیخ عبد النبی علیه شیعیان یا کسانی که مظنون به تشیع بودند صورت گرفت، تکان دهنده بود که در منابع موجود، مواردی از آنها ثبت شده است. 52

اکبر در سال 982 ق/1575 م در فتح پور سکری ساختمانی را برای مباحثات دینی تأسیس کرد که«عبادت خانه»نامیده می‏شد. 53 عدم توانایی سنّیتها از حضور فعال در مباحثات عبادت خانه سبب شد که اکبر از شیعیان برای مباحثات در آن جا دعوت کند.ملا بدایونی اقرار می‏کند که در این مباحثات شیعیان پیروز شدند و سنّیها شکست خوردند. 54 از طرف شیعه، «ملا محمد یزدی»این مذاکرات را دنبال می‏کرد. 55

ورود شاه فتح اللّه شیرازی، نقطه عطفی در تاریخ شیعه در شمال هند به شمار می‏رود.او یکی از شاگردان ممتاز میر غیاث‏الدین شیرازی، همتای ملا دوانی بود. 56 او در سال 1583 از مسیر دکن(جنوب هند)وارد فتح‏پور سکری نزد آگره شد 57 و پس از اندکی، شاه فتح اللّه شیرازی سرآمد دانشمندان دربار اکبر شد.او در فلسفه، عرفان، ریاضیات، نجوم و مهندسی در عصر خود بی نظیر بود.

تا یک سال و نیم پس از ورود، شاه فتح اللّه به اختراعات مکانیکی و تألیف جدولهای ریاضی مشغول بود.او بدون واهمه، روشها و نظریات شیعی خود را مطرح می‏ساخت. 58

اکبر، شاه فتح اللّه شیرازی را وزیر امور اداری و مالی امپراتوری نمود و به او لقب «امین الملک»داد.او اصلاحات بزرگی در امور اداری و مالی امپراتوری به وجود آورد، به گونه‏ای که دیوان وزیر به خانه امید مردم مبدّل شد. 59

شاه فتح اللّه همچنین نقایصی را که در قوانین حاکم بر مسکوکات نقره‏ای و مسی یافته بود، اصلاح نمود و طرح جالبی را برای نرخ جاری ارائه کرد. 60

در 1585 م، مرگ صدر الصدور سلطان خواجه، اکبر را بر آن داشت که شاه فتح اللّه را صدر الصدور نماید. 61

اعطای عنوان«عضد الدوله»(بازوی امپراتوری)-که در دوران خلفای عباسی به وزرای شیعه داده می‏شد-به فتح اللّه شیرازی، بر موقعیت و شخصیت او افزود. 62 او در سال 1589 م در شهر سری‏نگر (srinagar)کشمیر در گذشت.

یک شخصیت مهم شیعی در دربار اکبر که اعتقادات شیعی وی به شهادت به دست سنّیهای متعصب منجر گشت، ملا سید احمد بن نصر اللّه ثتاوی بود.پدر او یک سنّی متعصب و قاضی بود.او به دست یک زاهد عراقی الاصل شیعه شد.

ملا سید احمد بعد از تحصیلاتش برای مدتی در مشهد رحل اقامت افکند، وی از آستان قدس امام رضا علیه السّلام، امدادهای روحی دریافت کرد. 63 ورود ملا احمد به دربار اکبر، با ورود شاه فتح اللّه شیرازی همزمان بوده است. 64 او در طرح گردآوری تاریخ هزار ساله هجری با عنوان«تاریخ الفی» دعوت به همکاری شد.او در سال 1587 م در شهر لاهور به دست میرزا فولاد که از چهره‏های معروف اهل سنت در دربار اکبر بود، به قتل رسید. 65

در حکومت اکبر، رضوی خوان مشهدی نیز در ترویج منش و اسلوب شیعی نقش برجسته‏ای داشت. 66

در دوران اکبر ایرانیهای مهاجر در هند رسما به عنوان معتقدان به شیعه، شهرت داشتند. 67

ایرانیها بیش از یک چهارم از صاحب منصبان را تشکیل می‏دادند.شمار بسیاری از منصب داران ایرانی در کادرهای عالیرتبه زیر نظر بیرام خان آموزش دیده بودند.پس از قتل بیرام خان، ایرانیان شیعه کنار نهاده شدند، اما استعداد و تخصّص آنان در محاسبه عایدات دولتی، امپراتور اکبر را ناگزیر ساخت از وجود آنان استفاده‏نمایند. 68

منصب داران معروف ایرانی شیعه در دوران سلطنت اکبر بدین قرار می‏باشند :

1-میرزا مظفر حسین، پسر بهرام میرزا، پسر شاه اسماعیل صفوی.

2-برادر جوانتر او میرزا رستم.

3-خان خانان بیرام خان.

4-خان جهان حسین قلی خان.

5-شهاب‏الدین احمد خان.

6-ترسان خان.

در میان منصب داران تورانی، علی قلی خان زمان، پسر حیدر سلطان ازبک شیدانی، شیعه بود.

تشیع در دکن

سلسله پادشاهان مسلمانی که در طول سالهای 478 تا 932 ق در فلات دکن حکومت می‏کردند، سلسله بهمنی نامیده می‏شوند.مؤسس این خاندان، علاءالدین حسن بهمن شاه گنگو(gangu)بود. داستانهای زیادی درباره نژاد افسانه‏ای بهمنیها نقل شده است. 69 دانشمندانی که شجره نامه خاندان بهمنیه را تدوین کرده‏اند، سب آنها را به«بهمن»که در کتاب حماسی شاهنامه فردوسی آمده است، مربوط می‏دانند.

سلاطین بهمنیه، ارتشیان، دانشمندان و تاجران ایرانی را به اقامت در کشورشان ترغیب و تشویق می‏کردند.به ایرانیان مهاجر در دکن در دوران بهمنیه، «غریب»یا «آفاقی»می‏گفتند.بزرگترین حامی و طرفدار این گروه، محمد دوم(780-799 ق)بود. بیشتر مهاجران ایرانی شیعه بودند و آنان هیچ فرصتی را برای آماده کردن زمینه رشد تشیع در دکن، از دست نمی‏دادند.از ابتدای تأسیس این خاندان، مسلمانان دکن به طور معمول به زیارت مرقد مطهر حضرت علی علیه السّلام، امام حسین علیه السّلام و امام رضا علیه السّلام می‏رفتند. 70

فضل اللّه اینجو

از اولین دانشمندان مهاجر ایرانی که توانست آیین تشیع را به جامعه دکن معرفی کند، فضل اللّه اینجو بود.وی از شاگردان سعدالدین تفتازانی(متوفای 791 ق/ 1389 م)بود و از اطراف شیراز در دوره زمامداری سلطان محمد دوم به دکن مهاجرت کرد و از سوی سلطان محمد به عنوان صدر انتخاب شد.وی دانشمندان بسیاری را از ایران به دربار سلطان محمد دوم و جانشینان او دعوت کرد.وی شاعر مشهور فارسی زبان، خواجه حافظ شیرازی (متوفای 792 ق/1390 م)را برای ورود به دربار بهمنیه ترغیب کرد، ولی خواجه حافظ شیرازی به سبب خطرات سفر دریایی حاضر به سفر نشد. 71 دانشمندان و شاعران ایارنی که با دعوت اینجو به«گلبرگه»اولین پایتخت بهمنیه رفتند، وی را در گسترش زبان فارسی در مؤسسات آموزشی و مجامع فرهنگی مردم دکن یاری دادند.سلطان تاج‏الدین فیروز(800-825 ق/1397-1422 م)و برادرش شهاب‏الدین احمد، از شاگردان برجسته اینجو بودند.

سلطان تاج‏الدین فیروز با ارسال کشتیهای سلطنتی از«گوا»(goa)و«چاؤل» (chaul)جریان ورود دانشمندان ایرانی شیعه را سرعت بخشید.خان خانان احمد بعد از مرگ سلطان فیروز، سلطان بهمنی گردید. 72 او شخصی شیعی به نام خلف حسن بحری را که دوست و حامی او بود، نخست وزیر کرد و مقام ملک التجاری را نیز به وی بخشید.

ایرانیان مقیم دربار احمد شاه، بر عظمت روحی شاه نعمت اللّه ولی کرمانی تأکید می‏نموده‏اند. 73 از این رو، احمد شاه مأمورانی را به ایران فرستاد تا از شاه نعمت اللّه بخواهند یکی از فرزندان خویش را برای رهبری مریدانش به دکن بفرستد. شاه نعمت اللّه علاقه شدیدی به تنها فرزندش خلیل اللّه داشت و مایل به جدایی از او نبود.از این رو، فرزند خلیل اللّه، میر نور اللّه را به جای او به دکن فرستاد. احمد شاه، میر نور اللّه را رئیس صوفیان، سادات و دانشمندان کشور پادشاهی خود قرار داد.پس از مرگ شاه نعمت اللّه ولی، شاه خلیل اللّه نیز به دکن رفت. 74 شاه نعمت اللّه، مولانا قطب‏الدین را که دانشمندی برجسته و از مریدانش بود، به عنوان مأمور اختصاصی خود با جعبه‏ای که در آن یک تاج زمردین سبز با دوازده تارک بود، نزد سلطان فرستاد. 75 در این باره، فرشته این شعر را نقل می‏کند:

شاه(سلطان)در هند و شیخ در ماهان

حقا که شاهان روحانی تاجها دهند

فرشته می‏افزاید:چون شاه نعمت اللّه ولی در نامه‏اش به سلطان«ولی»خطاب کرده بود، احمد شاه دستور داد که کلمه «ولی»به لقبش اضافه شود. 76

بعضی از مریدان شاه نعمت اللّه ولی کرمانی، مانند ملا شرف‏الدین مازندرانی 77 و ناظری طوسی 78 که به دکن مهاجرت کرده بودند، افراد با استعدادی بودند و توانستند به مقامهای مهم سیاسی در دکن دست یابند. فرزندان و مریدان شاه نعمت اللّه ولی کرمانی تشیع اثنا عشری را در دکن اشاعه و تبلیغ می‏کردند.

احمد شاه ولی بهمنی در زمان حیاتش مقبره‏ای برای خود در بیدر بنا کرد که آن را شکر اللّه قزوینی ساخته و قمست داخلی آن تحت نظارت خوشنویس، مغیث شیرازی تزیین شده بود.شکر اللّه قزوینی و مغیث شیرازی، شیعی مذهب بودند.در کتیبه‏های این بنا نامهای دوازده امام علیه السّلام نقش شده و نام پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و حضرت علی علیه السّلام به صد شکل نوشته شده و صلوات شیعه که درود بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و آل اوست، درج گردیده است 79 ، اما در آن، نام سه خلیفه اول ذکر نشده است.

حمایت احمد شاه ولی از عالمان، صوفیان، شاعران، دولتمردان و سربازان ایرانی در دکن به شیعیان مجال تحکیم موقعیت خود را داد. 80

محمود گاوان

در حکومت احمد شاه ولی، خواجه عمادالدین محمود گاوان، دولتمرد قوی و نابغه نظامی دوران خود، حضور داشت. اجداد محمود گاوان، پستهای وزارت در حکومت سلسله کرکیه را در گیلان به دست داشتند. 81 محمود گاوان در استان گیلان به دنیا آمد.او از راه بندر دابل(dabol)به دکن رسید.سلطان علاءالدین مجذوب قابلیتهای متنوع او شد و از این رو، وی را مجبور کرد در بیدر اقامت کند.محمود گاوان 43 سال داشت و استعدادهای فکری و نظامی‏اش می‏درخشید. 82

بعد از مرگ نظام‏الدین احمد سوم، برادرش شمس‏الدین محمد سوم (867-887 ق/1463-1482 م)که پسری ده ساله بود، به سلطنت رسید. 83

در طی سه سال، شورای نیابتی منحل شد و محمود گاوان بتنهایی اداره حکومت را به دست گرفت.مدیریت خردمندانه، رهبری نظامی و استعدادهای فکری او باعث شد که اعتبار دکن نه تنها در هند، بلکه در سراسر ممالک اسلامی شرق گسترش یابد.

محمود گاوان، عالم شیعه اثنا عشری 84 و مروج علم بود.بذل و ایثار او، اهل علم را از ترکیه و ایران به پایتخت بهمنیهای بیدر کشانید.مدرسه محمود گاوان در بیدر با بنای عظیم آن، یادگاری از توجه او به اعتلای فکر و فرهنگ مردم می‏باشد.در این مدرسه بزرگ، بهترین استادان تدریس می‏کردند که محمود گاوان آنها را از نواحی مختلف به بیدر آورده بود. 85

محمود گاوان تمامی منطقه جنوب هند از سواحل دریای عرب تا دریای بنگال را به تصرف خود درآورد. 86

توجهی که محمود به ایرانیان داشت، بسیاری از شیعیان ایرانی با استعداد را قادر ساخت که در دکن اقامت کنند و راه را برای گسترش تشیع در آن جا هموار سازند. محمود گاوان در سال 886 ق/1481 م در پی توطئه‏ای از سوی رهبران سنّی در دربار از جانب سلطان محمد سوم اعدام گردید و با مرگ او جلال و شکوه سلسله بهمنی پایان یافت.از پنج سلسله‏ای که از میان ویرانه‏های سلسله بهمنی سر برآوردند، عماد شاهی در برار(berar)و برید شاهی در بیدر، عمر وتاهی داشتند.آنها سنّی بودند، لیکن به تشیع تمایل داشتند.

سه سلسله مستقلی که عمر زیادی داشتند، عبارت بودند از : نظام شاهی در احمد نگر، (Ahmad nagar)عادل شاهی در بیجاپور(bijapur)و قطب شاهی در گلکنده (golcunda).در این مناطق، تشیع شکوفا شد.

اولین حکومت شیعه در هند

مؤسس سلسله بیجاپور(یوسف عادل شاه)، اولین کسی بود که تشیع را آشکارادین رسمی و دولتی اعلام کرد.او یک ترک بود و تا 16 سالگی در اردبیل اقامت داشت و شیفته زیارتگاه شیخ صفی‏الدین اردبیلی در اردبیل بود.او به جنبش تشیع اخلاف شیخ صفی‏الدین اردبیلی وابسته بود و برای ترویج تشیع از اردبیل به دکن اعزام گردید و محمود گاوان، وزیر اعظم معروف سلسله بهمنی، وی را تحت حمایت خود گرفت. 87

در سال 877 ق/1472 م، محمود گاوان، یوسف را به سمت حاکم دولت آباد منصوب کرد.پس از کشته شدن محمود گاوان، بوسف با یاری شمار بسیاری از ایرانیان وابسته به اخلاف شیخ صفی‏الدین اردبیلی که پیرامون وی گرد آمده بودند، توانست بیجاپور و بلگام(belgaum)را تصرف نماید.در ارتش او تعداد زیادی از علما و ساداتی از اهالی مدینه، کربلا، نجف و ایران حضور داشتند.یوسف معتقد بود که پشتیبانان واقعی او ارواح پاک ائمه معصومین علیهم السّلام و روح شیخ صفی‏الدین اردبیلی می‏باشند و به پیروزی خویش اطمینان داشت. 88 او تا سال 1500 م توانست با کمک سربازان ایرانی و سادات و علمای شیعه از مدینه، کربلا و نجف، مناطق گوا، گلبرگه، (gulbarga)، کلیانی(kalyani) و نالدروگ(naldrug)را تصرف نماید.

هنگامی که یوسف، اخباری را از ایران شنید مبنی بر این‏که در سال 907 ق/ 1501 م، شاه اسماعیل بن حیدر(ششمین شیخ صفویه که از نوادگان شیخ صفی‏الدین اردبیلی است)، تشیع را به عنوان دین رسمی ایران اعلام کرده است، او در یک روز جمعه در ذو الحجه سال 908 ق/1502 م به مسجد جامع بیجاپور رفت و به نقیب خان که از سادات محترم مشهد مقدس بود، دستور داد در نماز جمعه عبارت«اشهد أنّ علیّا ولیّ اللّه»را به اذان اضافه نماید و خطبه نماز را به نام دوازده امام علیهم السّلام بخواند. 89

فرشته در ادامه می‏نویسد :

یوسف اولین حاکمی بود که تشیع را به عنوان دین رسمی در هند اعلام کرد، لیکن دشنام دادن به اصحاب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، مستقیم یا غیر مستقیم، در حکومت او ممنوع بود. علمای جعفری اثنا عشری و علمای شافعی و حنفی، همه در کنار هم و به شکلی دوستانه زندگی می‏کردند و هیچ گونه مناظره تندی با یکدیگر نداشتند. 90

یوسف عادل شاه، سید احمد هروی را با هدایایی به سوی شاه اسماعیل صفوی فرستاد و رسمیت ددن تشیع در ایران از جانب او را تبریک گفته، به او اطلاع داد که چگونه توانسته است رسما مروج مذهب تشیع در دکن باشد. 91

یوسف عادل شاه همراه سربازان ایرانی خود در حوزه حکومت خویش توانست بندر گوا را از اشغال ارتش پرتغالی به رهبری فرمانده معروف آنها«آلبو کورکو» آزاد نماید. 92 ایرانیان مهاجر در دکن برای سه قرن از قرن پانزدهم تا اواخر قرن هفدهم جلو نفوذ کشورهای استعمارگر اروپایی راگرفته و قدرتهای نظامی اروپا را در جنگهای متعدد زمینی و دریایی شکست داده بودند. بعد از خاتمه سه حکومت شیعه و ایرانی در جنوب هند در اواخر قرن هفدهم توسط امپراتور مغول اورنگ زیب، دولت استعمارگر انگلیس توانست تمامی شبه قاره هندوستان را اشغال نماید.

یوسف عادل شاه، بیجاپور را به پناهگاهی برای علما، سربازان و هنرمندان شیعه از ایران، عراق و ترکیه تبدیل کرده بود. 93

اسماعیل عادل شاه(916-941 ق/ 1510-1534 م)در سنین کودکی، جانشین پدرش یوسف عادل شاه شد.«دلشاد آقا» (ملکه مادر و عمه رضاعی اسماعیل)که در اواخر حکومت یوسف از ایران به هند آمده بود، در مسائل حکومت فوق‏العاده نفوذ داشت.دلشاد آقا به«خسرو لاری»، رهبر دلاور ایرانی در دکن عنوان اسد خان بخشیده و او را برای تجدید سازمان تشکیلات حکومتی شیعه و ایران، که از طرف یوسف عادل شاه به ارث گذاشته شده بود، مأمور کرد.

شاه اسماعیل صفوی یکی از نزدیکان خویش به نام ابراهیم بیگ ترکمان را به عنوان سفیر، با هدایایی گرانبها و نامه‏ای به دربار اسماعیل عادل شاه فرستاد.اسماعیل عادل شاه به سربازان خود دستور داد به تبعیت از قزلباشها که شاه اسماعیل صفوی را به پادشاهی رسانده بودند، کلاه سرخ دوازده ترک بر سر نهند.همچنین دعا برای شاه اسماعیل صفوی به خطبه‏های نماز در دکن اضافه شد.

علی عادل فرزند ابراهیم، بعد از مرگ پدر خود در سال 965 ق/1558 م، سلطان بیجاپور شد.او به وسیله یک عالم شیعی به نام خواجه عنایت اللّه شیرازی آموزش دیده بود. 94

در دوران حکومت علی عادل شاه، وزرای معروف سه حکومت ایرانی و شیعی در دکن به نامهای محمد کشورخان، مصطفی خان اردستانی، قاسم بیگ حکیم تبریزی و ملا عنایت اللّه خان قائینی که همگی ایرانی و از شیعیان بودند، برای شکست حکومت قدرتمند امپراتوری هندوها در ویجانگر(vijayanagar)در جنوب هند، اتحادیه‏ای شامل حکومتهای قطب شاهی گلکنده، نظام شاهی احمد نگر و عادل شاهی بیجاپور تشکیل دادند.مشاوران نظامی اعزامی از ایران به دکن، تشکیلات نظامی ارتشهای ایرانی در دکن را سازماندهی نمودند.

رام راجیا(Ramrajya)امپراتور قدرتمند هندو(Hindu)از ویجانگر که به طور مرتب به مرزهای حکومتهای شیعه و ایرانی تجاوز می‏کرد و در سطح گسترده علیه مسلمانان جنوب هندوستان ستم روا می‏داشت، به منظور سرکوب اتحادیه شیعیان ایرانی در دکن با ارتشی قدرتمند با بیش از دویست هزار سرباز هندو که از سراسر جنوب وشرق هندوستان بسیج شده بودند، به مرز حکومتهای شیعه روانه شد.در ژانویه 1565 م بین پادشاهان شیعه ایرانی اتحادیه از یک سو و لشکر بزرگ و قدرتمند و ویجانگر، در منطقه بنی هتی(Banihatti)نزدیک تالیکوتا (Talikota)و در قسمت جنوبی رودخانه کریشنا(krishna)از سوی دیگر، نبرد سرنوشت‏سازی در گرفت.در این جنگ، ارتش قدرتمند ویجانگر بسختی شکست خورد و قدرت نظامی آن در هم شکست و راما راجیا به قتل رسید.

این جنگ سرنوشت‏ساز، نقطه عطفی در تاریخ قرون وسطی هندوستان به شمار می‏رود.بعد از این پیروزی، حکومتهای شیعه و ایرانی در دکن به قدرت بزرگ سیاسی و نظامی در سراسر جنوب و شرق شبه قاره هندوستان تبدیل شدند.این موفقیتهای بزرگ، افتخاری برای دیپلماسی علمای شیعه به شمار آمد.

پس از پیروزی، علی عادل شاه در بیجاپور مسجد جامع، قلعه بزرگ، باغ دوازده امام علیهم السّلام و باغ فدک را تأسیس کرد. رشد و بالندگی تشیع در دوران حکومت علی عادل شاه به سبب مهاجرت دانشمندان ایرانی به بیجاپور بود. 95

ابراهیم عادل شاه دوم(988-1037 ق/ 1580-1627 م)جانشین علی عادل شاه، پیوندهای سلطنت عادل شاهی را با حکومت صفوی ایران بیشتر مستحکم می‏نماید.در سال 1022 ق وی نامه‏ای به وسیله میر خلیل اللّه-که قبلا خطاط دربار شاه عباس بود-برای شاه عباس ارسال می‏دارد. او در این نامه از شاه عباس تقاضا نمود که برای جلوگیری از تجاوز نظامی امپراتور مغول جهانگیر به دکن، لشکر صفوی ایران به قندهار هجوم نماید.

سلطان ابراهیم در این نامه اظهار می‏دارد که دکن هند یکی از استانهای ایران است و فرماندهان دکن که از جانب سلاطین صفوی ایران منصوب شده‏اند، وظیفه خود می‏دانند از تشیع که امانت الهی در این اقلیم(دکن) است، دفاع نمایند. 96

شاه عباس با تواضع میان طرفین، میانجیگری کرد.امپراتور مغول جهانگیر نیز به سبب قدرت شاه عباس نتوانست به دکن تجاوز نماید. 97

در دوران حکومت ابراهیم عادل شاه بسیاری از شیعیان ایرانی مقیم بیجاپور، پستهای عالی به دست آوردند.یکی از مهمتیرن آنان خواجه سعدالدین عنایت اللّه ملقب به شاه نوازخان بود.او برجسته‏ترین روحانی از شیراز محسوب می‏شد. 98 وی همچنین ریاضیدان و معماری ماهر بود.او در سال 1008 ق شهری را به نام «نورس پور»(nauraspur)در سه کیلومتری غرب بیجاپور بنا نمود. 99

رفیع‏الدین شیرازی مورّخ معروف و مؤلف تذکرة الملوک، و شعرای معروف ایرانی نورالدین ظهوری 100 و مالک قمی، در دوران حکومت ابراهیم عادل شاه در دکن، خدماتی ارزنده به تشیع انجام دادند.

دختر ابراهیم قطب شاه و خواهر محمد قلی قطب شاه حیدر آباد به نام «ملکه جهان چاند سلطانه» و دختر سلطان محمد قطب حیدر آباد به نام«ملکه خدیجه سلطانه»که همسران سلاطین عادل شاهی بیجاپور بودند، در ترویج و گسترش فرهنگ تشیع در بیجاپور نقش بزرگی ایفا نمودند. 101

بیشتر سلاطین بیجاپور روی سکه‏ها این جمله را حکّ می‏کردند:«غلام حیدر صفدر. 102 (یعنی غلام حضرت علی علیه السّلام)».

سلسله عادل شاهی بناهای عظیمی بر جای گذاشته است؛از جمله مسجد بزرگی با گنجایش پنج هزار نفر که هنوز هم به عظمت خود باقی است، دیوار مدوّر اطراف شهر بیجاپور، آب انبار آجری بزرگ به نام«تاج بولی»(Taj bowli)، شبکه گسترده فاضل آب و آب آشامیدنی در شهر بیجاپور، مقبره عظیم ابراهیم عادل شاه دوم معروف به ابراهیم روضه(Ibrahim rouza) و گنبد بزرگ بر مقبره محمد عادل شاه و همسر او«ملکه خدیجه سلطانه»معروف به«گول گنبد»(Gol Gunbad)که بزرگترین گنبد در جهان می‏باشد.این گنبد چنان عظیم و بزرگ است که فقط گنبد سن پیتر (st peter)در رم با آن قابل قیاس است. 103 گول گنبد در بیجار و تاج محل در آگره در یک زمان توسط معماران شیعه ایرانی از شیراز ساخته شده‏اند و به عنوان عجایب معماری در جهان شهرت دارند.

سلسله نظام شاهی و شاه طاهر حسینی قزوینی

شاه طاهر، رهبر«سادات خوندیه»که ساکن خوند در نزدیکی قزوین بود، در اوایل ال 926 ق/1520 م به دربار شاه اسماعیل پیوست و از جنبش بین‏المللی و جهانی کردن تشیع توسط شاه اسماعیل صفوی حمایت کرد.شاه طاهر در جمادی الاولی 926 ق وارد بندگار معروف گوا در سواحل غربی هند شد.او پس از ورود به هند، در شهر پارنده(parenda) اقامت گزیده، علوم اسلامی، از جمله علم نجوم و مثلثات را تدریس می‏کرد.شاه طاهر با علم و دانش خود دانشمندان و علمای بزرگ سنی در حوزه نظام شاهی را تحت تأثیر قرار داد.تبلیغات عمیق و علمی شاه طاهر برای ترویج تشیع اثنا عشری، مردم منطقه حکومت نظام شاهی احمد نگر را جذب تشیع نمود.شاه طاهر در سال 928 ق/1522 م با استقبال رسمی سلطنتی وارد احمد نگر شد و به عنوان مشاور اصلی برهان نظام شاه برگزیده شد. 104 کتاب انشاء شاه طاهر حسینی 105 مشتمل بر نامه‏های سیاسی است که خود او پیش نویس آنها را تهیه کرده است.این نامه‏ها با نثری زیبا، نمونه‏های بی نظیری از رویارویی با بحرانها را ترسیم می‏کند.

در سال 936 ق/1529-1530 م شاه طاهر از سوی برهان نظام شاه عازم گجرات شد.وی در قصر سلطان گجرات به نام‏

سلطان بهادر، با علمای برجسته سنّی در منطقه درباره حقانیت تشیع مناظره نمود. سخنان گرانبها و شیوای شاه طاهر علما و دانشمندان سنّی را مبهوت کرد و اثری جاودانه از معنویت و معرفت تشیع بر آنها باقی گذاشت.با تلاشهای شاه طاهر، پیمان صلح بین گجرات و احمد نگر، بسته شد.

شاه طاهر با وجود مسؤولیتهای سیاسی گسترده در قلعه احمد نگر حوزه علمیه تأسیس نمود و هفته‏ای دو بار در این حوزه تدریس می‏کرد و همه علمای پایتخت (احمد نگر)در آن شرکت داشتند.

در سال 944 ق پسر برهان(شاهزاده عبدالقادر)بشدت بیمار شد، به گونه‏ای که پزشکان مسلمان و هندو نتوانستند او را درمان کنند.وقتی برهان نظام شاه از زنده ماندن فرزندش ناامید شده بود، شاه طاهر از او خواست تا نذر کند که اگر فرزندش شفا یافت، او دستور دهد خطبه را به نام دوازده امام در سراسر سلطنت بخوانند.برهان شاه نیز چنین کرد و پسر بیمار او در شب آن روز به طور معجزه‏آسا شفا یافت.پس از این واقعه تاریخی، شمار بسیاری از درباریان برهان، اشراف عالی رتبه و خدمتگزاران، مذهب شیعه اثنا عشری را پذیرفتند. بدین سان در سلطنت خطبه به نام دوازده امام علیهم السّلام خوانده شد و شیعه اثنا عشری به عنوان مذهب رسمی سلطنت نظام شاهی احمد نگر اعلام گردید. 106

پس از این، شاه طاهر عده زیادی از متفکران شیعه را از ایران، عراق و از مناطق شبه قاره هند از جمله گجرات و آگرا گرد آورد تا مذهب شیعه اثنا عشری را در سلطنت نظام شاهی احمد نگر تقویت کرده، گسترش دهند.در میان علمای شیعه که به احمد نگر مهاجرت کردند، می‏توان از شاه حسن اینجو شیرازی، ملا شاه محمد نیشابوری، ملا علی استر آبادی، ملا رستم جوزجانی، ملا علی مازندرانی، ایوب ابو البرکه، ملا عزیز اللّه گیلانی، ملا محمد امامی استرآبادی، سید حسن مدنی و برادر شاه طاهر حسینی(شاه جعفر حسینی)نام برد.

شاه طاهر حسینی پولهایی به کربلا و نجف می‏فرستاد تا بین زوار و نیازمندان آن جا توزیع شود.همچنین مراکزی برای توزیع رایگان غذا بین مستمندان به نام«لنگر دوازده امام علیهم السّلام»در سراسر سلطنت تأسیس گردید. 107

در سال 942 ق، برهان نظام شاه، خور شاه قباد حسینی را که از بستگان شاه طاهر بود، به عنوان سفیر به سوی شاه طهماسب صفوی روانه کرد که شاه او را در قزوین پذیرفت.شاه طهماسب نامه تشکرآمیز جداگانه‏ای به پاس تلاشهای شاه طاهر حسینی برای تبلیغ مذهب تشیع در دکن به او نوشت و به او نسبت به همکاری و مساعدت خویش اطمینان داد.برهان نظام شاه به درخواست شاه طاهر حیدر حسینی پسر شاه طاهر حسینی را به عنوان دومین‏سفیر خود به دربار شاه طهماسب فرستاد. 108

شاه طاهر حسینی در سال 956 ق درگذشت و جنازه‏اش به کربلا منتقل گردید و نزدیک قبر امام حسین علیه السّلام به خاک سپرده شد.چهار پسر و سه دختر از او به جای ماند که از میان چهار پسرش، شاه حیدر حسینی پس از بازگشت از دربار شاه طهماسب صفوی به عنوان وزیر اعظم و جانشین پدر برگزیده شد. 109

شاه طاهر حسینی قزوینی یک روحانی برجسته شیعه بود که در ترویج تشیع در دکن نقش حیاتی ایفا نمود.شاه طاهر در تفسیر قرآن، حدیث، فقه، اصول فقه، ریاضیات، علوم، فلسفه، رمل و جفر متخصص بود و دارای نثر و نظم بسیار خوبی بود. 110

در دوران حکومت مرتضی نظام شاه (972-995 ق/1565-1586 م)مکتب تشیع به اوج خود رسید و سادات و پیروان اهل بیت علیهم السّلام حمایت و احترام زیادی یافتند.

قطب شاهیان گلکنده

بنیانگذار سلسله قطب شاهی در گلکنده (حیدرآباد، دکن)، «سلطان قلی»بود.او متعلق به قبایل ترکمن شیعه به نام قراقویونلو بود.او در دوازده سالگی همراه عمویش اللّه قلی به هندوستان رفت.آنها به «بیدر»پایتخت سلطنت بهمنی که کانونی از شیعیان ایرانی بود، رفتند.سلطان قلی در آن جا اقامت گزید و عمویش اللّه قلی به ایران بازگشت.سلطان قلی و اجدادش به جنبش تشیع اخلاف شیخ صفی‏الدین اردبیلی وابسته بودند.

سلطان قلی از نوجوانی حامی بسیار نیرومندی برای سلطان شهاب‏الدین محمود بهمنی گردید.در سال 901 ق او فرماندار تلنگانه(tilangana)شد.وقتی شاه اسماعیل صفوی در 907 ق تشیع را به عنوان دین رسمی ایران اعلام کرد، سلطان قلی نیز دستور داد در منطقه تلنگانه دکن، خطبه به نام دوازده امام علیهم السّلام خوانده شود، چرا که او برای ترویج مذهب شیعه اثنا عشری در مناطق تحت کنترل خود با خدا عهد بسته بود. 111 او نام شاه اسماعیل صفوی را پیش از اسم خود در خطبه آورد، زیرا شاه اسماعیل از فرزندان کسی بود که سمت رهبری معنوی اجداد سلطان قلی را بر عهده داشته‏اند.

سلطان قلی ملقب به قطب الملک در مدت حکمرانی شصت ساله خود، سلطنت خود را به مناطق تلنگانه، آندرا(andhra)، اوریسا(orissa)و بخشی از تامل نادtamil) (nadو کرناتک(karnatak)توسعه داد و در این مدت شصت دژ نظامی و مراکز قدرت در این مناطق را تصرف نمود.سلطان قلی قطب الملک در دوم جمادی الثانی سال 950 ق در نود سالگی در حال رکوع در مسجد به قتل رسید. 112

دوران حکومت ابراهیم قلی قطب شاه‏ دوره شکوفایی نبوغ شیعی در گلکنده بود. برجسته‏ترین شیعه و ایرانی در این دوران مصطفی خان اردستانی، نخست وزیر او بود. او سیاستمدار، فرمانده نظامی، معمار و دانشمند معروفی بود که از ایران به گلکنده مهاجرت نموده بود.بعد از او شاه میر طباطبایی که نام اصلی وی میر شاه تقی بود، عالم و روحانی برجسته و سردار نظامی خستگی‏ناپذیر ایرانی بود که برای تحکیم پایه‏های حکومت شیعی قطب شاهیان در گلکنده کوششهای بزرگی انجام داد.او بارها به مأموریتهای سیاسی حساس اعزام شده بود که مذاکرات موفقیت‏آمیزی هم داشت. 113

شعرای فارسی زبان از ایران در حکومتهای شیعی عادل شاهیان بیجاپور و قطب شاهیان گلکنده با کوششهای خود، زبان دکنی(dakhni)را به وجود آوردند که بعد از این زبان معروف به اردو(urdu)شد و زبان بیش از 450 میلیون مسلمان شبه قاره هند شده است.

شعرا، خوشنویسان، دانشمندان، معماران، سرداران نظامی و علمای بزرگ ایران از جانب سلاطین صفوی برای ترویج مذهب تشیع در دکن و مستحکم نمودن روابط ایران صفوی با حکومت شیعی در دکن که کاملا از لحاظ سیاسی، مذهبی و نظامی وابسته به حکومت شیعی صفوی ایران بودند، مهاجرت نمودند و تمدن عظیم شیعی ایرانی اسلامی را در دکن به وجود آوردند.

پی نوشت ها :

1.سی.ج.آدامز، «سنت مذهبی اسلامی»، در کتاب مطالعات خاورمیانه، لئونارد بیندر، (نیویورک، 1976 م)، ص 84-82؛جان نورمن هالیستر، تشیع در هند، (لندن، 1953 م)، ص 114-112.

2.بلاذری، فتوح البلدان، (لیدن، 1968 م)، ص 432؛ابن اثیر، الکامل، ص 35، 67، 77، 97، 101-100.

3.ابن اثیر، الکامل، ج 3، ص 46-45.

4.منهاج سراج جوزجانی، طبقات ناصری، (کلکته، 1864 م)، ص 29.

5.فرشه(محمد قاسم هندوشاه استرآبادی)، گلشن ابراهیمی، ج 1، ص 27.

6.همان، ص 95.

7.ابن قتیبه، المعارف، (مصر)، ص 37؛مقاتل الطالبیین، (قاهره، 1949 م)، ص 127؛ عبد الرزاق نجفی، زید الشهید، (نجف)، ص 5.

8.عبد الرحمن طارق، آئینه ملتان، (مولتان، پاکستان)، ص 382.

9.محمد اسحاق، فقهای هند، ج 1، ص 382.

10.الکامل، ج 4، ص 588؛علی بن حامد بن ابی بکر الکوفی، چاچ نامه، ص 14.

11.مقاتل الطالبیین، ص 143.

12.الکامل، ج 5، ص 595.

13.عبد الحی، نزهة الخواطر، (حیدر آباد، هند، 1947 م)، ج 1، ص 52-51.

14.مقدسی، احسن التقاسیم، (لیدن)، ص 485-481.

15.الکامل، ج 9، ص 188-186؛تاریخ یمینی، (تهران)؛زین الاخبار، ص 46؛گلشن ابراهیمی، ج 1، ص 27-25.

16.زین الاخبار، ص 66-65، 70؛طبقات ناصری، ص 116، سید محمد معصوم بهکری، تاریخ سند، (بمبئی، 1938 م)، ص 35-34.

17.طبقات ناصری، ص 190-198.

18.عصامی، فتوح السلاطین، (مدارس، 1948 م)، ص 201.

19.فیروز تغلق، فتوحات فیروزشاهی، (علی گره، 1954 م)، ص 7-6.

20.ابو نصر السراج، کتاب اللمع فی التصوف، (نیکلسون)(لیدن، 1963 م)، ص 177، 325.

21.سید محمد مبارک علوی کرمانی، سیر الاولیاء، (لاهور، 1978 م)، ص 354.

22.تاریخ صوفیگری در هند، ج 1، ص 301.

23.همان، ص 313.

24.برنی، تاریخ فیروز شاهی، ص 351-348.

25.همان، ص 465.

26.فتوحات فیروزشاهی، ص 6.

27.بهارستان شاهی، (کتابخانه موزه بریتانیا)، ک: 27 a-b 129.

28.تاریخ تصوف در هند، ص 250-50.

29.رساله عبدالرزاق کرمانی در طرائق الحقایق (تهران، 1956 م)، ص 240.

30.سید سجاد رضوی، بحران کشمیر، (تهران، 1367 ش)، ص 29-23.

31.بهارستان شاهی، گ 78 b-a.

32.همان، گ a. 88-b 78.

33.محب الحسن، کشمیر در حکومت سلاطین، (کلکته، 1959 م)، ص 184-183.

34.مجالس المؤمنین، ص 52؛گلشن ابراهیمی، ص 337.

35.جهانگیر، توزوک(علی گره)، ص 303.

36.تشیع در هند، ص 145.

37.تذکرة الواقعات، ترجمه هندی(علی گره، 1916 م)، ج 1، ص 669-659.

38.منتخب التواریخ، ج 1، ص 445.

39.گلشن ابراهیمی، ج 2، ص 155.

40.تذکره همایون و اکبر، ص 55-51؛اکبر نامه، ج 1، ص 224-221.

41.تذکره همایون و اکبر، ص 38.

42.مجالس المؤمنین، ص 64.

43.همان.

44.عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، (کلکته، 1924 م)، ج 1، ص 65-64.

45.مآثر رحیمی، ج 2، ص 36-35.

46.اکبر نامه، ج 2، ص 132-131.

47.منتخب التواریخ، ج 3، ص 273.

48.و.ا.اسمیت، مغول بزرگ، (آکسفورد، 1917 م)، ص 42.

49.آشربادی لعل سریواستوا، اکبر بزرگ، (آگره، 1977 م)، ص 37-33.

50.منتخب التواریخ، ج 3، ص 791.

51.همان، ص 70.

52.آیین اکبری، (لکهنو، 1895 م)، ج 3، ص 206؛ نظام‏الدین احمد، طبقات اکبر، (کلکته، 1927 م)، ج 2، ص 357؛منتخب التواریخ، ج 2، ص 124، 255.

53.منتخب التواریخ، ج 2، ص 203.

54.همان، ص 308.

55.محمد بختاورخان، مرآة العالم، (لاهور، 1970 م)، ج 2، ص 433.

56.اکبر نامه، ج 3، ص 263.

57.میرزا ابراهیم زبیری، بساتین السلاطین، ص 158.

58.منتخب التواریخ، ج 2، ص 315.

59.اکبر نامه، ج 3، ص 459-457.

60.آیین اکبری، ج 1، ص 35.

61.همان، ص 141.

62.اکبر نامه، ج 3، ص 490-465.

63.مجالس المؤمنین، ص 255-245.

64.منتخب التواریخ، ج 2، ص 317.

65.مجالس المؤمنین، ص 255.

66.اکبر نامه، ج 3، ص 247.

67.منتخب التواریخ، ج 2، ص 327.

68.آیین اکبری، (دهلی، 1977 م)، ص 367-323. ابوالفصل لیست منصب‏داران را ارائه کرده است.

69.فتوح السلاطین، ص 464؛گلشن ابراهیمی، ج 1، ص 274؛هارون خان شیروانی، بهمنیها در دکن قرون وسطی، (حیدر آباد، هند)، ج 1، ص 149.

70.گلشن ابراهیمی(تاریخ فرشته)، ج 1، ص 288-285.

71.همان، ص 302.

72.سید علی طباطبائی، برهان مآثر، (دهلی، 1936 م)، ص 52-47؛گلشن ابراهیم، ج 1، ص 319-317.

73.همان، ص 16.

74.همان، ص 161.

75.برهان مآثر، ص 65-54.

76.گلشن ابراهیمی، ج 1، ص 420-418.

77.همان، ص 329.

78.هارون خان شیروانی، محمود گاوان، (اللّه آباد، 1941 م)، ص 91.

79.ولسلی هیگ، «مذهب احمد شاه بهمنی»، مجله J.R.A.S، لندن، 1924 م، ص 74؛ هارون خان شیروانی، بهمنیهای دکن، ص 191-190.

80.بهمنیهای دکن، ص 221-211.

81.مجالس المؤمنین، ص 412-408.

82.گلشن ابراهیمی، ج 1، ص 359-358.

83.همان، ص 347-339.

84.هارون خان شیروانی، محمود گاوان، ص 195.

85.خواجه عمادالدین محمود گاوان، ریاض الانشاء، (حیدر آباد، هند 1948 م)، ص 122.، 238؛برهان مآثر، ص 119-114.

86.ریاض الانشاء، ص 163، 170، 233، 244، 249.

87.گلشن ابراهیمی، ج 2، ص 3.

88.رفیع‏الدین شیرازی، تذکرة الملوک، ص 26-24.

89.گلشن ابراهیمی، ج 2، ص 10؛تذکرة الملوک، ص 32-27؛بساتین السلاطین، ص 21-20.

90.گلشن ابراهیمی، ج 2، ص 11-10.

91.بساتین السلاطین، ص 22-21؛گلشن ابراهیمی، ج 2، ص 12.

92.تذکرة الملوک، ص 32-27؛فتوحات عادل شاهی، ص 30-26.

93.گلشن ابراهیمی، ج 2، ص 14-13.

94.تذکرة الملوک، ص 40-36؛بساتین السلاطین، ص 68-47.

95.تذکرة الملوک، گ 46-41.

96.مکاتیب فرمان صفویه، (کتابخانه آصفیه، حیدرآباد)، گ 405 آ-404 آ.

97.ام.آ.نعیم، ارتباطات خارجی پادشاهی بیجاپور، (حیدرآباد، 1974 م)، ص 58، 62، 576-575.

98.بساتین السلاطین، ص 280-275.

99.همان، ص 250-245؛تذکرة الملوک، گ 151-149.

100.نذیر احمد، زندگی و آثار ظهوری، (اللّه آباد، 1953 م)ج 1، ص 47-5.

101.نور اللّه، تاریخ عادل شاه، (حیدر آباد، 1964 م) ص 60-30.

102.بساتین السلاطین، ص 303-302 و 316-314.

103.تشیع در هند، ص 131.

104.گلشن ابراهیمی، ج 2، ص 104، 107، 112-110.

105.انشاء شاه طاهر، (Ethe، 2056)، شاه طاهر.

106.گلشن ابراهیمی، ج 2، ص 109، 116-112؛ مجالس المؤمنین، ص 352.

107.گلشن ابراهیمی، ج 2، ص 116-115؛برهان مآثر، ص 287-283.

108.برهان مآثر، ص 290-287.

109.گلشن ابراهیمی، ج 2، ص 118-117.

110.مجالس المؤمنین، ص 353.

111.ج.بریگز، رشد قدرت مسلمانان، (لندن، 1910 م)، ج 3، ص 353-352.

112.هارون خان شیروانی، تاریخ سلسله قطب شاهی، (دهلی، 1974 م)، 41-1.

113.تاریخ قطب شاهی، (نویسنده نامعلوم است)، گ 138 a، 140 b.

منبع : اندیشه حوزه شماره12

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *